قسمت شصت و دو محکوم

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال محکوم قسمت شصت و دو 62Mahkoom Serial Part ۶۲

حاجی و پاشا و بکیر و قنبر، ماشین حاجی در زمان تصادف را در محله حاجی پیدا می‌کنند و طبق نقشه پنهانی آن را پشت کامیون می‌گذارند و می‌برند. آن‌ها هنگامی که ماشین را در محل مخفیگاه خود می‌گذارند متوجه می‌شوند یک جنازه توی ماشین است. حاجی می‌گوید آن جنازه دایی اوست و متعجب و ناراحت می‌شود.

آن‌ها جنازه را به طور موقت در یک خانه مخروبه پنهان می‌کنند تا به کارهایشان برسند و سر فرصت آن را دفن کنند. شب سر میز شام ذهن حاجی درگیر دایی‌اش است و ناراحت است. فیرات به خانه می‌رود و می‌گوید دادستان خواسته که هرچه سریع‌تر فراری‌ها را پیدا کند و برای همین می‌گوید به پرونده آن‌ها رسیدگی کند.

"   سریال محکوم قسمت شصت و دو 62Mahkoom Serial Part ۶۲ حاجی و پاشا و بکیر و قنبر، ماشین حاجی در زمان تصادف را در محله حاجی پیدا می‌کنند و طبق نقشه پنهانی آن را پشت کامیون می‌گذارند و می‌برند"او می‌گوید این که ماشین حاجی دستشان است به نفع آن‌ها است. پاشا با ناراحتی موضوع جنازه را تعریف می‌کند. فیرات می‌گوید سریع به محل مخفی کردن جنازه بروند و آن را بردارند. 

ساشا و باریش در اسکله هستند و مشروب می‌خورند. ساشا می‌گوید مشخص است سینیور با وجود اینکه او را نجات داده همچنان دشمن باریش است ولی به‌خاطر آتویی که دارد مراقب است تا هویت باریش لو نرود. 

فیرات که هنگام آمدن به خانه یک ماشین مشکوک را در حال تعقیب دیده بود، به دوستانش می‌گوید از در پشتی بیرون بروند. سپس خودش به همراه بکیر به سمت ماشین می‌رود.

آن فرد در ماشین مشکوک که از طرف دادستان برای تعقیب فیرات گذاشته شده پیاده می‌شود و تصور می‌کند بکیر از فراری‌ها است ولی متوجه می‌شود که اشتباه کرده است. فیرات عصبانی می‌شود و از آن مامور می‌خواهد که برود. او سپس با دوستانش به محل مخفی کردن جنازه می‌رود. قنبر و بکیر پیاده می‌شوند تا جنازه را بیرون بیاورند. فیرات و حاجی در ماشین هستند و به حرف‌های بوگه و باریش در خانه از طریق شنود داخل عروسک گوش می‌دهند. 

بوگه در خانه سر میز شام به باریش می‌گوید وضعیت او خوب نیست و حتی جان متوجه رفتارهای عجیبش شده و از باریش می‌خواهد که پیش روانپزشک برود.

"آن‌ها هنگامی که ماشین را در محل مخفیگاه خود می‌گذارند متوجه می‌شوند یک جنازه توی ماشین است"قنبر و بکیر با دیدن پلیس در خانه متروکه، متوجه می‌شوند که پلیس جنازه را پیدا کرده و سریع پنهان می‌شوند. 

دادستان با فیرات تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد به صحنه جرم برود. فیرات به آنجا می‌رود. دادستان عکس‌های دوربین مداربسته اطراف خانه را نشان می‌دهد که حاجی در آن‌ها مشخص است و در حال حمل جنازه است. او به فیرات می‌گوید حاجی یک قتل دیگر مرتکب شده و فیرات باید هرچه زودتر او را دستگیر کند. فیرات کلافه و سردرگم است. 

روز بعد فیرات در اتاقش در دادگستری مشغول رسیدگی به پرونده حاجی است.

دادستان داخل می‌آید و می‌گوید اثر انگشت حاجی روی جنازه پیدا شده و قطعا او قاتل است. فیرات می‌گوید ممکن است حاجی همدستی در قبیله هم داشته باشد و باید تحقیق کند. دادستان تایید می‌کند. 

باریش به همراه بوگه به مطب روانپزشک می‌رود. باریش وارد اتاق می‌شود و با روانپزشک مشغول صحبت می‌شود. او در اتاق دوباره ساواش را می‌بیند اما چیزی به روی خودش نمی‌آورد و در مورد توهماتش چیزی به دکتر نمی‌گوید.

"حاجی می‌گوید آن جنازه دایی اوست و متعجب و ناراحت می‌شود.آن‌ها جنازه را به طور موقت در یک خانه مخروبه پنهان می‌کنند تا به کارهایشان برسند و سر فرصت آن را دفن کنند"روانپزشک پیشنهاد می‌دهد که باریش مدتی از آنجا دور باشد تا آرام شود. 

مادر حاجی پیش فیرات می‌رود. فیرات در مورد دشمنان دایی حاجی سوال می‌کند و مادر حاجی می‌گوید او دشمنی نداشته است. او از اینکه پسرش برادرش را کشته ناراحت است. 

بوگه و باریش به ساحل می‌روند. باریش به بوگه می‌گوید از استانبول بروند. بوگه خوشحال می‌شود و می‌گوید بعد از مراسمی که قرار است برای تومریس بگیرند از آنجا بروند.

او تاکید می‌کند هیچ چیز از زندگی قبلی باریش همراهشان نباشد و فقط سه نفری از آنجا بروند. زاهد در اتاقش در شرکت نشسته و از اینکه قرار است شرکت را به سینیور تحویل بدهد ناراحت و عصبانی است. کمی بعد سینیور و رفیع وارد اتاق می‌شوند و سینیور با طعنه از زاهد می‌خواهد از جای او بلند شود؛ آن‌ها سپس برای مصاحبه مطبوعاتی آماده می‌شوند. 

فیرات در اتاقش مصاحبه سینیور و زاهد را که در حال خبر دادن در مورد انتقال شرکت هستند را می‌بیند. مامور داخل می‌آید و به فیرات می‌گوید دادستان حکم جلب حاجی را آورده و از فیرات خواسته شخصا حاجی را دستگیر کند. مجاهد در ماشین نشسته و مدارک مربوط به باریش را که دست یوردل بود بررسی می‌کند و متوجه می‌شود ساواش همان باریش است.

"فیرات به خانه می‌رود و می‌گوید دادستان خواسته که هرچه سریع‌تر فراری‌ها را پیدا کند و برای همین می‌گوید به پرونده آن‌ها رسیدگی کند"او تصمیم می‌گیرد با این مدارک از باریش اخاذی کند.

ساشا به خانه باریش به دیدن بوگه می‌رود. بوگه به او می‌گوید قرار نیست ساشا همراه آن‌ها به خارج از کشور بیاید و خودشان سه نفری می‌روند. ساشا دلخور می‌شود و خداحافظی می‌کند و می‌رود.

 

قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت شصت و سه ۶۳ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت شصت و یک ۶۱ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۶۳ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۶۱

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۹ خرداد ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱