سیمای سکینه بنت الحسین (ع)
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری راسخون؛ حضرت سکینه، دختر ابی عبدالله الحسین (علیهما السلام) و رباب ، دختر امرء القیس است. نام اصلی وی ، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(۱)
او که خواهر علی اصغر (علیه السلام) بود ، در کربلا حضور داشت و در عاشورا حدودا ده یا سیزده ساله بود. وی محضر سه امام (پدرش امام حسین، برادرش امام سجاد و برادرزادهاش امام باقر(ع) ). را درک کرد.
بنابر نظر مشهور، تاریخنگارانِ معروف نام ده فرزند را برای امام حسین ـ علیهالسّلام ـ ذکر میکنند که شش تن آنها پسر و بقیه دختر میباشند. دختران حضرت ـ علیهالسّلام ـ عبارت بودند از زینب، سکینه، فاطمه و رقیه.
"به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری راسخون؛ حضرت سکینه، دختر ابی عبدالله الحسین (علیهما السلام) و رباب ، دختر امرء القیس است"همان نخستین روزی که امریءالقیس بن عدی، رئیس قبیله بکر بن وائل اسلام آورد، امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسّلام ـ دو فرزندش حسن و حسین ـ علیهماالسّلام ـ را نزد وی برد و فرمود: «یا عم؛ من علی بن ابیطالب پسر عمو و داماد رسول خدا هستم و این دو نیز فرزندزادگان اویند. ما میل داریم که با تو پیوند خویشاوندی برقرار کنیم.»
امریءالقیس در پاسخ گفت: یا علی ، من سه دختر دارم. نخست «محیات» که او را به تو تزویج میکنم و دیگر «سلمی» که وی را به نکاح حسن در میآورم و بعد «رباب» که او را با پیوند با حسین خرسند میسازم. (قمی، عباس، نفس المهموم و نفثه المصدور، ص ۲۷۶)
او از زنان بزرگ اسلام است و از اخلاق فاضله و آداب مرضیه و صفات حمیده و از وفور عقل و دانش وجود و کرم و مقامی بس بلند برخوردار بود و در فنون فصاحت و بلاغت از اساتید وقت و سیده زنان عصر خود بود. نوشتهاند خانهاش مرکز تجمع شعرا و محل مناقشه و بحث و نقد ادبی بود.
به شاعران بزرگ همچون فرزدق و جریر صله عطا میکرد.
این بانوی شریف علوی در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (علیه السلام) و مادر گرانمایهاش حضرت رباب و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبری پرورش یافت و از راهنمایی و تربیت ناب برادرش حضرت علی بن الحسین(علیه السلام)، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار ، بهره های وافر یافت.
وی از زنان خردمند و دانای عصر خویش بود. علاوه بر بهرهمندی کامل از حُسن جمال ، از فضایل معنوی مانند تعّبد ، تدیّن و تقوای الهی برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنوری و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وی ، همیشه مجمع ادبا ، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.(۲) درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقی در دست نیست. امّا وی در واقعه عاشورا، دختری رشید و بالغ بود.
برخی از مورخان، وی را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خواندهاند. بنابراین تولدش باید میان سالهای ۴۷ تا۵۰ قمری باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) دیده به جهان گشود.(۳)
عشق امام حسین به سکینه :
امام حسین (علیه السلام) به تمامی فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخورداری از فضایل و کمالات نفسانی، بسیار دوست میداشت.
روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانهای که آن دو در آن زندگی میکردند شعری عاطفی سرود که چنین است:
لعمری انّنی لأحبّ داراً
تکون بها (تضیّفها) سکینة والرباب
احبّهما و أبذل بعد مالی
ولیس لعاتب (للائمی فیه) عندی عتاب
ولست لهم و ان عتبوا مطیعاً
حیاتی او یغیّبنی التراب (دکتر بنت الشاطی ، سکینه بنت الحسین، ص۶۶)
به جانم سوگند ! من به راستی خانهای که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم.
"نام اصلی وی ، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(۱)او که خواهر علی اصغر (علیه السلام) بود ، در کربلا حضور داشت و در عاشورا حدودا ده یا سیزده ساله بود"من آن دو را دوست دارم و برای آنان داراییام را نثار میکنم و هیچ ملامتگری نمیتواند مرا در این کار سرزنش کند. « و تا زنده ام ، هرگز به ملامت ملامتگران اعتنا نمی کنم تا از جهان خاکی رخت بندم.» (۴)
آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت ۵۷ سال زندگی کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین (علیه السلام) قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد.
نمونه هایی از ویژگی های این بانوی بزرگ چنین است :
۱ . حاضرجوابی
حضرت سکینه شوخ طبع و ملیح و حاضر جواب بود. از وی پرسیدند: تو بسیار شوخی و مزاح می نمایی ولی خواهرت فاطمه شوخی نمی کند.
وی بی درنگ جواب گفت: «چون او را هم نام جده مان فاطمه زهرا(علیها السلام) و مرا به اسم جده دیگرمان آمنه بنت وهب (مادر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)) نام گذاری نموده اید.»
دکتر بنت الشاطیء می نویسد: این جواب وی اشاره به این نکته ظریف است که چون فاطمه زهرا (علیها السلام) پس از رحلت پدرش رسول الله(صلی الله علیه وآله) ، زیاد گریست ـ و به وی ستم فراوان روا گشت ـ وی هیچ گاه خندان نبوده و شوخی نمی کرده است.( موسوعة آل النبی، ص۷۹۶) مهمتر از آن ، اینکه فاطمه زهرا(علیها السلام) بانوی معصوم و پاکی است که ساحت مقدس وی از رفتاری که انسانهای معمولی انجام می دهند منزّه است.
علاّمه سید محسن امین نقل می کند که حضرت سکینه در مجلس ختمی حضور یافت. در آن مجلس دختری از عثمان بن عفان نیز حضور داشت. دختر عثمان جهت فخر فروشی گفت : «من دختر شهیدم!» سکینه چیزی نگفت. در همان میان، صدای مؤذن به گوش رسید که گفت : «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»، سکینه لب به سخن گشود و فرمود:
«این نام که برده می شود، پدر من است یا پدر تو؟»
دختر عثمان که جواب دندان شکن سکینه را دریافته بود گفت : «هیچ گاه دیگر بر شما فخر نخواهم فروخت.»
۲ . راوی حدیث
نقل حدیث از پیامبر یا امامان معصوم(علیهم السلام) ، خود یک ویژگی مهم شخصیتی برای راوی حدیث به شمار می آید; چرا که دیدار معصوم و شنیدن سخن وی فضیلت بزرگی است که ارزانی راوی می گردد.
"را درک کرد.بنابر نظر مشهور، تاریخنگارانِ معروف نام ده فرزند را برای امام حسین ـ علیهالسّلام ـ ذکر میکنند که شش تن آنها پسر و بقیه دختر میباشند"با اینکه حضرت سکینه به دیدار چند معصوم نایل آمده و از فیض وجودی امام حسین، امام سجاد و امام محمد باقر(علیهم السلام) بهره مند گشت، ولی احادیث اندکی از وی به یادگار مانده است.
از جمله روایات به یادگار مانده از حضرت سکینه ، حدیثی است در فضایل شیعه که محمدبن جعفر قمی در کتاب «مسلسلات» آن را چنین آورده است: «فاطمه دختر امام علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) از فاطمه و زینب و امّ کلثوم دختران موسی بن جعفر(علیهما السلام) از فاطمه دختر امام صادق(علیه السلام) از فاطمه دختر امام محمد باقر(علیه السلام) از فاطمه دختر امام سجاد(علیه السلام) از فاطمه و سکینه دختران امام حسین(علیه السلام) از امّ کلثوم دختر امیرمؤمنان (علیه السلام) روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
چون به آسمان رفتم و وارد بهشت شدم ، در مقابل خود قصری دیدم که بر آن نوشته شده بود: لا إلهَ إلاَّ الله و مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله وَ عَلِیّ وَلِیّ الله. نیز این جمله به چشم می خورد: خوشا به حال شیعیان علی...» در ادامه این حدیث، بخشی از ماجرای معراج بیان شده است . و سایر آموزه های اسلامی را آموخت. و راه عبادت و معنویت را در پیش گرفت.
۳ . مدافع ولایت
حضرت سیکنه پس از حادثه کربلا و در عصر امامت برادرش، امام علی بن الحسین(علیهما السلام) نیز از مدافعان امامت و ولایت بود و بارها برای تقویت بنیه مالی امامت، اموالی را تقدیم امام سجاد (علیه السلام) می کرد.
نیز هنگامی که شنید ابن مطیر، خالدبن عبدالملک ، حاکم مدینه در روزهای جمعه به هنگام خطبه های جمعه بر فراز منبر، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) را سبّ می کند، به همراه کنیزان خود به مسجد می آمد و مقابل ابن مطیر موضع می گرفت و هرگاه آن خطیب ، حضرت را سب و دشنام می داد ، حضرت سکینه به همراه کنیزان و همراهان خود ، ابن مطیر را سب و لعن می کردند و جواب وی را می دادند. حاکم مدینه در مقابل شجاعت فرزند علی(علیه السلام) ناتوان گشته بود و به جهت موقعیت و پایگاه اجتماعی او ، قدرت رویا رویی با وی را نداشت ، دستور می داد تا کنیزان آن حضرت را بزنند! .
فنا در بحر عظمت الهی
از دیگر مشخصه های روحی حضرت سکینه ، عبادت و معنویت بود که از وی چهره ای ممتاز ساخت. او جز به خدا نمی اندیشید; چنانکه روایت شده است که حسن بن مثنی فرزند امام مجتبی(علیه السلام) برای خواستگاری دختر عمویش ، خدمت حضرت حسین بن علی(علیهما السلام) رسید. امام فرمود : هر یک از دخترانم فاطمه و سکینه را خواستی انتخاب کن، حسن مثنی از شرم سرش را به زیر انداخت و چیزی نگفت امام حسین(علیه السلام) فرمود:
«أَخْتارُ لَکَ فاطِمَةَ فَهِیَ أَکْثرها شَبَهاً بِأُمّیّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ الله (صلی الله علیه وآله) ; وَ أَمّا سُکَیْنَةُ فَغالَبَتْ عَلَیْها الاسْتِغْراق مَعَ اللهِ تَعالی، فَلا تَصْلَحُ لِرَجُل»;
«فاطمه را برایت بر می گزینم که بیش از خواهرش به مادرم فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شبیه است. در دین داری چنان است که شب را سراسر به عبادت می پردازد و روز را به روزه و در جمال انسانی حورالعین را مانند است.
"ما میل داریم که با تو پیوند خویشاوندی برقرار کنیم.»امریءالقیس در پاسخ گفت: یا علی ، من سه دختر دارم"اما سکینه غالب بر او چنان است که با تمام وجود به آستان کبریایی حق تعالی پر کشیده و سزاوار ازدواج با کسی نمی باشد.».
ازدواج سکینه با عبدالله بن حسن
امام حسین(علیه السلام) وقتی رشد، بلوغ و نبوغ دخترش سکینه را دید، وی را به عقد برادر زاده اش عبدالله اکبر فرزند امام حسن مجتبی(علیه السلام) درآورد. از محدثان و محقّقان شیعی، یکی عبدالله اکبر که کنیه وی ابوبکر است، مادرش امّ ولد (و کنیز) بود. او در کربلا حضور داشت و به میدان رفت و رجز خواند و در صحنه نبرد به شهادت رسید. قاضی نعمان محمدبن منصور صاحب الدعائم (م ۳۶۵ هـ .) می نویسد: امام حسین(علیه السلام) دخترش سکینه را به تزویج وی درآورد.
دیگری می نویسد: عبدالله بن حسن بن علی(علیهما السلام) (عبدالله اصغر) از اصحاب امام حسین (علیه السلام) و از شهیدان کربلا است. گویند مادرش امّ ولد بود .
برخی دیگر نقل کرده اند مادرش دختر شلیل بن عبدالله بجلی است که از اصحاب رسول خد(صلی الله علیه وآله) بود. حورالعین را مانند است. اما سکینه غالب بر او چنان است که با تمام وجود به آستان کبریایی حق تعالی پر کشیده و سزاوار ازدواج با کسی نمی باشد.» عبدالله بن حسن ، نوجوانی در زیر سن بلوغ بود که در روز عاشورا به شهادت رسید.
شیخ مفید در این زمینه می نویسد: در روز عاشورا هنگامی که امام حسین(علیه السلام) از هر سوی آماج تیر و نیزه دشمن قرار گرفته بود، عبدالله بن حسن از خیمه بیرون آمد و به یاری عمویش شتافت و به هنگام دفاع از عمویش حسین(علیه السلام) مورد اصابت شمشیر بحربن کعب قرار گرفت و دستش قطع شد. حسین(علیه السلام) وی را به آغوش کشید و او را توصیه به صبر نمود و سپاه کوفه را نفرین کرد.
برخی گفته اند که قاتل وی حرملة بن کاهل اسدی بود . نیز در زیارت ناحیه مقدسه قاتل عبدالله بن حسن ، حرملة بن کاهل اسدی معرفی شده است.
"نخست «محیات» که او را به تو تزویج میکنم و دیگر «سلمی» که وی را به نکاح حسن در میآورم و بعد «رباب» که او را با پیوند با حسین خرسند میسازم"در جمع بین این روایات ، شاید بتوان گفت که پس از ضربت بحربن کعب ، ضربت نهایی را حرمله بر وی وارد ساخته و شهیدش نموده است.
جمعی به این پیوند تصریح نموده اند. از قدمای علمای شیعه محدث شهیر قاضی نعمان بن محمد بن منصور (متوفای سال ۳۶۵هـ . ق.)، صاحب کتاب «الدعائم» به این ازدواج اشاره کرده و نوشته است: حسین بن علی(علیهما السلام) دخترش سکینه را به عقد عبدالله بن حسن درآورد و عبدالله در روز عاشورا به شهادت رسید. این در حالی بود که وی هنوز با همسرش همبستر نشده بود،(. شرح الاخبار، قاضی نعمان بن محمد، ج۳، ص۱۹) و سکینه از وی باردار نشد.
این سخن قاضی نعمان می رساند که آن دو زوج ، آن روزها ، دوره نامزدی خود را سپری می کردند.
البته نباید استیحاش کرد; چرا که این سنت نیز در میان اعراب آن عصر مرسوم بوده است; چنانکه میان عقد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با عایشه، تا مراسم عروسی و کابین بستن ، سال ها فاصله بوده است . پس از قاضی نعمان ، علاّمه امین الاسلام طبرسی در اعلام الوری، همانند روایت قاضی نعمان را آورده است. از محقّقان معاصر نیز استاد محمد علی دخیل ، به ازدواج سکینه با عبدالله بن حسن تصریح کرده ، می نویسد: او پس از شهادت عبدالله با هیچ کس پیمان زناشویی نبست و این عقیده شیعه در این زمینه است.
وداع با پدر :
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) برای وداع با سکینه آمد ، به وی فرمود: «ای سکینه ، پس از شهادت من گریه تو طولانی خواهد بود. مرا با اشک خویش مسوزان، مادامی که جان در بدن دارم و هنگامی که کشته شوم، تو اولی هستی که در سوگ من بنشینی.» هنگامی که کاروان اسیران از کنار قتلگاه عبور می کرد، حضرت سکینه خود را بر روی بدن مطهر او انداخت، آن را بوسید و ناله و گریه سر داد، به گونه ای که همه حاضران را به گریه انداخت. کسی توان نداشت که وی را از بدن مطهر پدرش جدا سازد تا انکه سپاه دشمن به زور این کار را انجام داد....
ایشان می فرماید : بعد از شهادت پدرم به هنگام عبور از جسدهای مطهر آن بدن نازنین را در بر گرفتم و بی هوش شدم ، در آن حال شنیدم که پدرم می فرمود :
شیعتی ما إن شربتم ماء عذب فاذکرونی
أسمعتم بغریب أو شهید فاندبونی
وَ أَنَا السّبط الّذی مِن غیر جُرم قتلونی
و بجُردِ الخیلِ بَعْدَ الْقَتلِ عَمداً سَحقونی
لَیتکُم فی یَومِ عاشُورا جَمیعاً تَنظرونی
کَیفَ أَسْتَسْقِی لِطِفلی فَأَبَوا أَنْ یَرْحَمُونی
وَ سَقَوه سَهم بَغی عَوض الماءِ الْمُعِین
یا لَرزء و مُصاب هدّا أرکان الحُجُونِ
وَیْلَهُم قَدْ جَرحُوا قَلبَ رَسُولِ الثَّقَلَین
فالْعَنُوهُم مَااسْتَطَعْتُم شَیعَتِی فِی کُلِّ حِین
« شیعیان من هر گاه آب خوش گوارایی می نوشید مرا یاد کنید (که تشنه لب شهید شدم) و هر گاه خبر غربت و شهادت شهیدی را شنیدید بر من سوگواری کنید.
"امّا وی در واقعه عاشورا، دختری رشید و بالغ بود.برخی از مورخان، وی را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خواندهاند"من نواده پیامبرم که بی گناه مرا کشتند و پس از کشتن به عمد بدنم را زیر سم اسبان کوبیدند. کاش همه در روز عاشورا بودید و می دیدید که چگونه برای کودکم طلب آب کردم و دشمن از دادن آب دریغ ورزید. آنها به جای آب گوارا با تیر ستم او را سیراب کردند، وه چه فاجعه غم انگیز و دردناکی است که بر اثر آن کوه حجون ویران شد; وای بر آنها که دل رسول جن و انس را جریحه دار ساختند ، شیعیان! در هر زمان هر چه در توان دارید آنان را لعنت کنید.»
مورّخان نوشته اند که حضرت سکینه پس از شنیدن این اشعار، هراسان و گریان از جای برخاست و سیلی به صورت خود نواخت. در همان حال صدای هاتفی آسمانی را شنید که می گفت :
بکَت الأرضُ و السماءُ علیه
بدموعِ غزیرة و دماء
یبکیان المقتولُ فی کربلاء
بین غوغاء أُمّة أدعیاء
منع الماء و هو عنه قریب
عین ابکی الممنوع شرب الماء
آسمان و زمین بر او گریان
اشک حزن همچو یم بر او ریزان
بر شه دشت کربلا گریند
که شده کشته زنا زادان
در لب آب با لب تشنه
گریه کن بر شهید تشنه لبان
با کاروان اسیران آل محمد(علیهم السلام)
سکینه دختر امام حسین(علیه السلام) با دلی خونین ، به همراه کاروان اسیران آل محمد(علیهم السلام) کربلا را به قصد کوفه و شام ترک کرد. وی همچون دیگر خواهران و دختران حضرت سید الشهدا (علیه السلام) شاهد فاجعه خونین کربلا بود.
سکینه تمام وقایع عاشورا را با چشم خویش دید. صدای «هَلْ مِنْ مُعِین» پدر را می شنید که به آسمان بلند بود. بانوان حرم رسالت و پرده نشینان خاندان امامت را شاهد بود که چون خصم بداندیش آتش به خیمه هاشان افکنده بود. اما با این همه مصیبت و بلا، او ناشکیبایی نورزید و از جاده تسلیم خارج نشد. در طول دوران اسارت، برای رساندن پیام شهیدان و برملاء ساختن ماهیتِ حکومت ستم پیشه امویان تلاش کرد.
"من آن دو را دوست دارم و برای آنان داراییام را نثار میکنم و هیچ ملامتگری نمیتواند مرا در این کار سرزنش کند"گوشه هایی از این تلاشهای وی، در تاریخ منعکس شد که در زیر به آن اشاره می کنیم: او در کوفه درباره آشکار ساختن ماهیت پلید امویان و ستمی که بر پدرش سید مظلومان رفته بود ، از بالای مرکب ابیاتی اینگونه سرود:
اِنّ الحسین غداة الطفّ یرشقه
ریب المنون فما أن یخطیء الحدقة
بکفّ شرّ عبادالله کلّهم
نسل البغایا و جیش المرق الفسقة
همچنین او در وضعیت دشوار اسارت ، که از جهات گوناگون در عجز و ناتوانی از انجام تکالیف بوده اند ، در صیانت از حجاب و حفظ حریم آل عصمت می کوشید.
روایت شده است که حضرت سکینه از سهل بن سعد ساعدی ، صحابی پیامبر ، می خواهد که با پرداخت درهم و دیناری از حاملان سر شهیدان درخواست کند که اندکی سرها را از کاروان اسیران آل محمد (صلی الله علیه وآله) فاصله دهند تا نگاه های آلوده شامیان به حریم حرم حسینی خیره نگردد.
سکینه پس از واقعه
بانوی خاندان عصمت ، حضرت سکینه(علیها السلام) ، پس از واقعه عاشورا به همراه زینب (علیها السلام) به مصر مهاجرت کرد. اندکی پس از اقامت در مصر و به دلیل رحلت عقیله بنی هاشم ، حضرت سکینه در سال ۶۲ هـ . ق. به مدینه بازگشت و در سرای برادرش امام ساجدان(علیه السلام) سکنی گزید و با کسب معارف الهی و درس پاکدامنی، به زندگی خویش ادامه داد. افسانه پردازان و قلم به دستان کینه توز و مغرض اموی و زبیری به جهت رویارویی با خاندان و آل علی(علیه السلام) و به جهت همگون ساختن آنان با خاندان ناپاک اموی و زبیری، با دروغ پردازی و افسانه سازی این برهه از زندگی عفیفه آل بنی هاشم، حضرت سکینه(علیها السلام)را مغشوش و مضطرب جلوه داده اند.
همانگونه که ابن ابی الحدید معتزلی، دانشمند و عالم اهل تسنن گفته است: این افسانه سازی ها بدان جهت بود تا نگاه مردم را از اهل بیت و نزدیکان و بستگان خاندان وحی، باز دارند. ابو الفرج اصفهانی، نسب شناش زیدی مذهب و اموی تبار، به نقل از یک گروه دروغ پرداز از خاندان زبیری ها حکایاتی از مجالس موسیقی و نشست و برخاست حضرت سکینه با برخی آوازه خوانان و شاعران حجاز و عراق را برمی شمارد،
که این افسانه ها، پنداری بیش نیست و محقّقان شیعی به هیچ روی این انتساب را نمی پذیرند.
آیا سکینه دختر امام حسین (علیهالسّلام) با پسر زبیر که دشمن امام بود ازدواج کرده است؟
زبیر بن عوام بن خویلد بن اسد بن عبدالغری یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام است، که بعدها دچار انحرافاتی شد. وی محرم اسرار اهلبیت ـ علیهمالسّلام ـ بود و تحت تعلیمات و برکات این خاندان بود، تا آنکه فرزندش عبدالله به دنیا آمد. امیرالمؤمنین ـ علیهالسّلام ـ میفرمایند: «ما زال الزبیر یعدّ منا اهلالبیت حتی نشأ ابنه عبدالله.»
برادر کوچکتر عبدالله، مصعب است که به ابا عیسی یا ابا عبدالله ملقب بود. وی به شخصیت امام حسین ـ علیهالسّلام ـ ارادت ویژهای داشت و همواره او را اسوة خود قرار داده بود اما متأسفانه جاهطلبی او مانع از آن میشد که به یاری امام ـ علیهالسّلام ـ بشتابد.
"« و تا زنده ام ، هرگز به ملامت ملامتگران اعتنا نمی کنم تا از جهان خاکی رخت بندم.» (۴)آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت ۵۷ سال زندگی کرد"وی پیوسته به دنبال کسب خلافت عراق بود. مصعب پس از قتل مختار، مدتی از سوی برادرش عبدالله امیر کوفه گردید بارها با سپاهیان عبدالملک بن مروان جنگید تا آنکه سرانجام در ذیقعدة ۷۲ ه ق ( تاریخ یعقوبی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج ۲، ص ۲۶۵) به دست محمد بن مروان برادر و فرماندة لشکر عبدالملک در نبردی ناجوانمردانه به قتل رسید. (ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۳، ص ۲۹۷ ).
مصعب پیش از نبرد با عبدالملک به مزار اباعبدالله ـ علیهالسّلام ـ آمد و این بیت را زمزمه میکرد:
و إن الألی باللطف من آل هاشم
تأسوا فسنوا للکرام التأسیا (ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۳، ص۲۹۸)
شعبی ماجرایی را نقل میکند که بیان آن خالی از لطف نیست. میگوید من و عبدالله بن زبیر و عبدالملک بن مروان و مصعب بن زبیر در برابر کعبه نشسته بودیم و سخن میگفتیم. پس از پایان سخن قرار شد هریک از ما برخیزد، رکن یمانی را بگیرد و حاجتش را بخواهد.
وی سپس مفصل میگوید که هر کدام چه دعایی کردند و چه حاجتی خواستند و جالب آن که همه به خواستههایشان رسیدند. امّا آنچه مصعب خواسته بود این بود که خداوندا مرا نمیران تا آنکه امیر عراق گردم و نیز با سکینه بنتالحسین ـ علیهالسّلام ـ پیوند زناشویی ببندم. (ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۲۰، ص۱۳۵)
اکنون با آنچه بیان کردیم پاسخ سؤال روشن میگردد که مصعب دشمن اهلبیت ـ علیهمالسّلام ـ نبود بلکه شخصیتی جاهطلب بود که لغزشهایی بزرگ داشت.
پاسخ دیگری که میتوان به این سؤال داد آن است که بگوییم چه بسا این ازدواج به رضایت حضرت سکینه نبوده است و تنها از روی مصالح سیاسی ـ اجتماعی صورت پذیرفته. چنانکه شواهد تاریخی بسیاری بر اینگونه ازدواجها وجود دارد مانند بسیاری از همسران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، امام حسن مجتبی ـ علیهالسّلام ـ و برخی دیگر از ائمه ـ علیهمالسّلام ـ که حتی کمر به قتل آن پیشوایان میبستند و قطعاً آن پیوندها به رضایت آنان نبوده است. در اینجا نیز چه بسا حضرت سکینه ـ علیها السّلام ـ به این پیوند خرسند نبوده است امّا از روی مصلحت تن در داده است.
"در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین (علیه السلام) قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد.نمونه هایی از ویژگی های این بانوی بزرگ چنین است :۱ "شاهد آنکه وقتی حضرت سکینه ـ علیها السّلام ـ سر از اطاعت ابن زبیر برمیگیرد و نشوز میکند، رملة بنتالزبیر خواهر مصعب نزد عبدالملک میرود و میگوید: «اگر چنین نبود که ما میخواهیم پوششی بر کارهای خود بگذاریم، هرگز نسبت به کسی که رغبتی در ما ندارد، رغبتی به او نداشتیم.» (بلاغات النساء، ابن طیفور، ص۱۹۱) با توجّه به این جمله و تصریحی که در آن وجود دارد، به راحتی میتوان واقعیت این پیوند را دریافت و به اهداف پشت پردة آن پی برد.
وفات بانو سکینه
سرانجام حضرت سکینه در روز پنجشنبه، پنجم ربیع الاول (۱۱۷هـ . ق.) در مدینه چشم از جهان فانی فروبست. وفات آن حضرت به هنگام ظهر روی داد. خالدبن عبدالملک ، حاکم مدینه دستور داد که جنازه را نگهدارند تا وی خود را به شهر برساند. جنازه وی تا نماز عشا دفن نشد و مردم دسته دسته بر پیکر او نماز گزاردند.
عبدالله نفس زکیه چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون سریر حضرت سکینه و در مجمرها گذاشت.
درباره درگذشت این بانوی بزرگ علوی ، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکی است که وی در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجری قمری و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر میگوید که وی در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجری قمری در مکه معظمه وفات یافت .(۵)
به هر روی، درگذشت وی در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالی که حضرت سکینه (علیه السلام) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (علیه السلام) نیز در مدینه بدرود حیات گفت.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران