جهاد تمام عیار و ابتدایی رژیم اسلامی علیه زنان و کودکان ایرانی / از حکومت ولایی چیزی جز سرکوب و هارت وپورت و تاراج باقی نمانده است
جهاد تمامعیار و ابتدایی رژیم اسلامی علیه زنان و کودکان ایرانی / از حکومت ولایی چیزی جز سرکوب و هارتوپورت و تاراج باقی نمانده است
ایرانیان بعد از تعطیلات نوروز، سال ۱۴۰۲ را با تداوم حملات شیمیایی به مدارس و تهدیدها و اخطارها و تذکرهای عوامل حکومت در مورد حجاب آغاز کردند. این اقدامها تصویری تاریک از زندگی ایرانیان در سال جدید را ترسیم میکند: جامعهای سرخورده و مضطرب و حکومتی بدون خط قرمز در سرکوب. از جمهوری اسلامی که ادعای برپایی بهشت روی زمین در ایران و حکومت جهانی واحد در دنیا را داشت، چه مانده است؟ پرسشهایی از این قبیل را نمیتوان در یک یادداشت پاسخ داد؛ اما میتوان با ذکر مواردی گویا و کلیدی، نوری بر این پرسشها افکند. از نمونههایی که میآید، بهخوبی میتوان دریافت که درس حکومت از انقلاب ژینا آغاز جنگی تمامعیار علیه کودکان (با حملات شیمیایی به مدارس) و زنان (تحمیل حجاب با تصور تعلق همه امکانات عمومی به دولت) است. حکومت به دلیل مواجهه با چهار چالش منفوریت، کنترل شکننده، استیصال و انکار واقعیتهای انکارناپذیر (کشتار و تداوم اعتراضها) جز تحمیل چنین جنگی، چارهای برای بقا نمیبیند.
"این اقدامها تصویری تاریک از زندگی ایرانیان در سال جدید را ترسیم میکند: جامعهای سرخورده و مضطرب و حکومتی بدون خط قرمز در سرکوب" در این نوشته، با شش نمونه تلاش میکنم زمینههای پاسخ به پرسش فوق را تاحدی فراهم کنم. این نمونهها حاکی از سطوح تازهای از ناکارآمدی، خیانت، فلاکت و تحقیر در کنار فروش «مظلومیت» و «بزرگترین نعمت الهی»اند. نمونه اول: جهاد تمامعیار علیه زنان بعد از حضور میلیونها زن بدونحجاب در جامعه، حکومت به راهبرد جنگ تمامعیار علیه زنان رو آورد. این جنگ از آغاز سال ۱۴۰۲ نخست با رجزخوانی و اتهامزنی آغاز شد، بعد تهدیدهای لفظی و اخطار نهایی صورت گرفت و در نهایت، جنگ در چهار جبهه آغاز شد: پلمب کردن اماکن، راه ندادن زنان بیحجاب به مدارس و بیمارستانها و مترو و دیگر مراکز دولتی و عمومی، توقیف خودروها در صورت وجود زن بیحجاب در آنها و احضار زنان بیحجاب در کوچه و خیابان به دادگاه. همه این کارها قبلا انجام شده و حکومت نتیجهای حاصل نکرده است.
تنها یک حکومت با چشمان بسته همان روشهای شکستخورده را دوباره و چندباره با نیروی بیشتر امتحان میکند. منابع کشور میان این جهادگران توزیع میشود. نمونه دوم: به خاک مالیدن دماغ کودکان و زنان حسن کرمی، فرمانده یگانهای ویژه فراجا، گفت: «در سال ۱۴۰۲ باید ظرفیت خود را به دوبرابر وضع موجود افزایش دهیم تا بتوانیم برای مقابله با ناآرامیها ۴۰۰ نقطه را پوشش بدهیم... در ابرفتنه اخیر که با پیروزی پشت سر گذاشتیم... توانستیم دماغ آن [دشمن] را به خاک بمالیم.» (تابناک، ۶ فروردین ۱۴۰۲) جمله فوق نشان میدهد که مقامهای رژیم، سرکوب و روشها و تاکتیکهای آن را بهخوبی میشناسند.
"حکومت به دلیل مواجهه با چهار چالش منفوریت، کنترل شکننده، استیصال و انکار واقعیتهای انکارناپذیر (کشتار و تداوم اعتراضها) جز تحمیل چنین جنگی، چارهای برای بقا نمیبیند" آنها میدانند که با روند موجود از سال ۱۳۹۶ به بعد تعداد معترضان خیابانی مرتب افزایش یافته است و با مشکلاتی که در سرکوب اعتراضهای ۱۴۰۱ داشتند (برای بازداشت حدود ۸۰ هزار نفر به قول رئیس قوه قضاییه) و اعتراض در بیش از ۴۰۰ شهر و روستا، به دو برابر نیروهای سرکوب موجود نیاز دارند. آنها همچنین ابایی از این ندارند که بگویند دماغ کودکان و زنان معترض را در جنگی نابرابر به خاک مالیدهاند. مقابله با بیحجابی از کشتن و تجاوز تا ریختن ماست بر سر بانوان از همین قبیل به خاک مالیدنها بود. حملات شیمیایی به مدارس نیز در همین راستای به خاک مالیدن صورت گرفت. نمونه سوم: جلسه «نکونال» نیروهای امنیتی و نظامی در حضور خامنهای، ۱۳ دی ۱۴۰۱ از جلسهای که با حضور علی خامنهای در باب اعتراضها علیه حکومت و نحوه برخورد با آن تشکیل شده، گزارشی به بیرون درز کرده است.
این متن در انعکاس وضعیت درونی رژیم علیرغم ادعای ابرقدرتی و بلامنازع بودن قدرت رژیم در دنیا، بسیار گویا است. قرار بوده این سخنان محرمانه باشد اما در برابر چشمان دنیا است که ببیند. رژیم حتی نمیتواند اسرار خود را حفظ کند. این متن پنج واقعیت را از زبان مقامهای نظامی و امنیتی عرضه میکند: ۱ــ تمرکز اصلی بر توان نیروهای مسلح برای حفظ نظام در عین ریزش ۲ــ امکان سریع فروپاشی و رسیدن از وضعیت سفید تا قرمز در یک نصفروز ۳ــ نبود پیوستگی و همبستگی میان مقامهای نظامی و امنیتی تا حد تنفر آنها از یکدیگر و دولت ۴ــ نقش فرزند خامنهای (مجتبی)، بدون هیچگونه مسئولیت رسمی در حکومت، در هدایت قوای قهریه ایران ۵ــ توزیع نشدن برابر فساد و و نارضایتی از این باب؛ به عنوان نمونه بیشترین تجارت در کشور را وزارت اطلاعات و کارکنان آن انجام میدهند. اگر آمدن چندصد هزار نفر به خیابانها در ایران در ارکان نظام زلزله منعکسشده در سخنان مقامهای نظامی و امنیتی در جلسه با خامنهای را ایجاد میکند، آمدن میلیونها نفر کار آن را تمام خواهد کرد.
" در این نوشته، با شش نمونه تلاش میکنم زمینههای پاسخ به پرسش فوق را تاحدی فراهم کنم"حضور زنان و دختران در اعتراضها که موجب فرار، تمرد، ترک یا بریدن در نیروهای سرکوب و تبلیغات سیاسی رژیم میشود، کار نظام را به پایان خواهد رساند. نمونه چهارم: رکوردهای تازه در ناکارآمدی هر دولتی که در جمهوری اسلامی بر سر کار آمده، ناشایستتر از قبلی بوده و رسواییهای مثالزدنی به بار آورده است؛ چون حکومت مدام ریزش نیرو دارد و مدیران را از میان نیروهای سرکوب (حراست، بسیج، سپاه و روحانیون) انتخاب میکند. دولت رئیسی در دوران یک سال و نیم خود در کنار تحقق نیافتن وعدهها، چند رسوایی تازه در مدیریت به بار آورده است (غیر از روندهای همیشگی در حوزه فقر و بیکاری و فساد).از این موارد میتوان به اینها اشاره کرد: واریز نکردن حقوق کارکنان آموزش و پرورش در پایان سال ۱۴۰۱، قطع گاز برخی شهرها در اوج سرما، رفت و برگشت متعدد بر سر واردات خودروهای خارجی، اطلاعرسانی نکردن به سرورهای بینالمللی (با داشتن ۱۱ ماه فرصت) در مورد تغییر نکردن ساعت در اول فروردین ۱۴۰۲ و تغییر خودکار آنها علیرغم تغییر قانون و مصوبه هیئت دولت مبنی بر اینکه از سال ۱۴۰۱ مدارس متوسطه ساعت ۷:۳۰ و مدارس ابتدایی ساعت ۸ شروع میشوند، اما ادارات ساعت ۷ و بانکها ساعت ۷:۳۰ باز خواهد شد (معلوم نیست والدین چطور میتوانند زودتر از شروع مدرسه به سر کار بروند). در کشوری که برای زنان به دلیل رعایت نکردن حجاب پیام تهدید و تذکر فرستاده میشود، حکومت نمیتواند عاملان حملات شیمیایی به صدها مدرسه با حدود بیش از یک هزار مورد مسمومیت را پیدا و معرفی کند و مسمومیتها را به شیطنت کودکان ربط میدهد. نمونه پنجم: گشایش فرهنگی به سبک جمهوری اسلامی آوازخوانی جواد یساری که اسلامگراها او را ۴۴ سال از خواندن در عرصه عمومی منع کردند و آثارش را مثل اعلای ابتذال میدانستند (معلوم نیست چرا) و بعد، نمایش ساز در تلویزیون (چون موسیقی حرام بود و ترویجناپذیر) تفهای سربالا برای رژیم در آغاز سال ۱۴۰۲ بودند.
آهنگی تبلیغاتی به سبک و صدایی شبیه به اندی هم برای تبلیغ اسلام و شریعت در بوقهای رژیم منتشر شده است. رژیم مذهبی باید به چه حدی از حقارت برسد که جز «ابتذال» موردادعای خود کالایی برای جذب عموم به بوقهای تبلیغاتیاش نداشته باشد؟ مجموعه سیاستهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی رژیم در همین حد سازگار و قابلدوام بودهاند. انتظار هرچیز و هیچچیز از این رژیم میتوان داشت. تصمیمها و سیاستهای رژیم به نیازهای روزمره برای بقای رژیم و رفعورجوع بحرانها وابستهاند و نه منطقی دیگر. نمونه ششم: دستاورد توخالی در ایام نوروز ۱۴۰۲، همه بوقهای تبلیغاتی رژیم با آبوتاب از سفرهای نوروزی مردم گزارش میدادند و ارقامی دهها و صدها میلیونی عرضه میکردند؛ مثل ۱۱ میلیون مسافر واردشده به خراسان رضوی (ایرنا ۹ فروردین ۱۴۰۲) و ۳۷ میلیون مسافر در موج اول سفر نوروزی و ۳۴۲ میلیون تردد (الف، ۹ فروردین ۱۴۰۲) این گزارشها معطوف بود به اینکه وضع اقتصادی مردم را خوب جلوه دهند.
"این نمونهها حاکی از سطوح تازهای از ناکارآمدی، خیانت، فلاکت و تحقیر در کنار فروش «مظلومیت» و «بزرگترین نعمت الهی»اند"فرض کنیم این آمارها درست باشند که نیستند؛ زیرا بنا به گزارش استانداری خراسان از ۱۵ اسفند تا ۱۱ فروردین ۹ میلیون نفر به خراسان رضوی سفر کردهاند (تابناک، ۱۲ فروردین ۱۴۰۲) و با رقم قبلی هماهنگی ندارد. این همه سفرــ با فرض درستی آمارهاــ نمایانگر چهار نکته است: ممکن نبودن سفر خارجی به دلیل گرانی ارز، ممکن نبودن پذیرایی از اعضای خانواده و دوستان و آشنایان در عیددیدنیها به دلیل گرانی مواد غذایی، تغییر الگوی سفر (پرهیز از هتل و رستوران) و ارزان ماندن بنزین به دلیل ترس حکومت از مردم. هر چهار عامل نشانه فقیرتر شدن مردم و ناکارآمدی و ذلت و بیلیاقتی حکومتاند. مجید محمدی / ایندیپندنت فارسی
فیلمها و خبرهای بیشتر در کانال تلگرام پیک ایران
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران