امید در تاریکی

کلمه - ۶ فروردین ۱۳۹۹

چکیده :کسانی از این دست البته وجودشان خود "هدیه" ای است ؛ دنیا بدون این نوع نگرش آنان حتما معناهای سترگی را کمتر...

فرهاد میثمی

“من در طول عمرم آنقدر تغییر دیده ام که بدانم ناامیدی نه تنها محکوم به شکست، بلکه غیرواقع بینانه هم هست.” / سوزان گریفین (ص۲۰)

کتاب “امید درتاریکی” نوشته ربه کا سولنیت (ترجمه نرگس حسن لی، نشر مهرگان خرد) را از ضیاء نبوی هدیه گرفتم. میگویند هدیه را هدیه دادن روا نیست؛ اما این یکی طوریست که اهدای مجددش ، هدیه دهنده نخستین را خرسندتر هم میکند ؛ پدیدآورندگانش را هم به همچنین ( اعم از نویسنده ، مترجم و ناشری که در ابتدای کتاب آورده : ” استفاده از مطالب این کتاب آزاد است “.)

کسانی از این دست البته وجودشان خود “هدیه” ای است ؛ دنیا بدون این نوع نگرش آنان حتما معناهای سترگی را کمتر میداشت.

و اما روایت بخشهایی از متن کتاب:

****

– امید به معنای انکار واقعیتهای تلخ موجود نیست. امید یعنی مواجه شدن با اینها و تلاش برای حلشان از طریق به یاد داشتن جنبشها و تلاشهای اجتماعی موفقی در جای جای جهان که تغییرات مهمی را موجب شده اند (ص ۹).

امید این باور نیست که هر چیزی رو به راه بوده ، هست یا خواهد شد. پیرامون ما شواهد زیادی از رنجهای عظیم و نابودیهای گسترده هست. امید راجع به چشم اندازهای وسیع و پیش آمدهای خاص است، از آن نوع که نیازمند عمل ماست.

"روایت تابناکی از “همه چیز بهتر خواهد شد” هم نیست، هرچند شاید در مقابل روایت” همه چیز بدتر خواهد شد” قرار بگیرد"روایت تابناکی از “همه چیز بهتر خواهد شد” هم نیست، هرچند شاید در مقابل روایت” همه چیز بدتر خواهد شد” قرار بگیرد. پاتریس کالرز ماموریت جنبش مدنی ” جان سیاهپوستان مهم است ” را اینگونه توصیف کرده است : “فراهم کردن امید و انگیزه برای عمل جمعی به منظور کسب قدرت جمعی در رسیدن به دگرگونی جمعی که از اندوه و خشم پا گرفته، اما بینش و رویا را هدف گرفته است.”

این توصیف بیانگر آنست که اندوه و امید امکان همزیستی دارند( ص۱۱).

****

– امید بر این فرض استوار است که ما نمیدانیم چه پیش خواهد آمد و در فضای عدم قطعیت، جای کافی برای ” عمل ” وجود دارد. وقتی عدم قطعیت را به رسمیت میشناسید ، این را تصدیق میکنید که شاید بتوانید – به تنهایی یا به همراه چندتن دیگر یا چند میلیون نفر دیگر – بر نتایج تاثیر بگذارید. امید، استقبال از ناشناخته ها و ناشناختنی هاست؛ بدیلی است برای قطعیت خوش خیالی یا بدبینی. خوش خیالها گمان میکنند همه چیز بدون مداخله ما رو به راه خواهد شد و بدبینها فکر میکنند اوضاع به هرحال بدتر میشود و عمل ما اثر مهمی ندارد.

هر دو گروه بی عملی خود را توجیه میکنند. امید باور به اینست که عمل ما اهمیت دارد، هرچند چگونگی و زمان تاثیر آن و کیستی و چیستی تاثیرپذیرنده را نمیتوان از پیش دانست (ص ۱۲).امید تنها سرآغاز است؛ جایگزین عمل نیست، مبنای عمل است( ص ۱۷).

****

واتسلاو هاول در دهه هشتاد میلادی مینویسد : ” امید پیشگویی نیست؛ سوگیری جان و سوگیری قلب است… امید دراین معنای ژرف و قدرتمند، شبیه این شادمانی نیست که وضعیت دارد بهتر میشود ویا شبیه میل به سرمایه گذاری مالی در کسب و کارهای زود بازده نیست ؛ بلکه بیشتر قابلیت عمل کردن به سود چیزی است که خیر است ؛ نه فقط به این خاطر که بخت موفق شدن بالایی دارد. ” (ص ۳۷)

****

امید یک ” در ” نیست، بلکه این احساس است که شاید جایی دری وجود داشته باشد…[یا حتی دری باید ساخته شود! ](ص ۹).

****

در دهه های هفتاد وهشتاد میلادی، مردم هنوز به شوخی در موارد مختلفی میگفتند ” بعداز انقلاب “!

این تکیه کلام از دل این تصور برمی آمد که تغییر رژیم راه تغییر دادن همه چیز خواهد بود و هیچ کاری که کمتر از تغییر رژیم باشد به حساب نمی آید (صفحه ۱۸۵).

بعدها پل گودمن در نقل قول مشهوری نوشت :” فرض کنید همان انقلابی را دارید که اینهمه حرفش را میزنید و آرزویش را میکنید .فرض کنید پیروز شده اید و همان جامعه ای که میخواستید را دارید. شخصا در چنان جامعه ای چطور زندگی میکنید؟ همین حالا آنطور زندگی کردن را شروع کنید! ”

این استدلالی به سود پیروزیهای کوچک و مرحله ای است؛ به سود امکان پیروزیهای نسبی در وضعیت غیاب پیروزیهای تمام عیار. پیروزی تمام عیار همیشه چیزی شبیه به همتای سکولار ” بهشت” بوده است ؛ جاییکه در آن تمام مشکلات حل هستند و هیچ کاری برای انجام دادن نیست.

"وقتی عدم قطعیت را به رسمیت میشناسید ، این را تصدیق میکنید که شاید بتوانید – به تنهایی یا به همراه چندتن دیگر یا چند میلیون نفر دیگر – بر نتایج تاثیر بگذارید"کسانیکه فکر میکنند پیروزی ناگهان و بطور کامل و دائمی نازل میشود، فرآیند شکل گیری آنرا در عمل ناممکن میسازند. این در حالیست که پیروزی ممکن است و حتی بیش از ممکن! چیزی است که در تجربه تاریخی مردم جهان، بارها و بارها به شیوه های بیشمار، کوچک وبزرگ واغلب فزاینده و تجمعی به دست آمده است (ص ۲۵).

****

کمال طلبان قادرند در هر چیزی نقصی پیدا کنند. وقتی در ژانویه ۲۰۰۳ در ایالت ایلینویز مجازات تمام محکومان به اعدام لغو شد، منتقدان تندرویی بودند که در جزییات این فرمان اشکالاتی میدیدند و وقتی همه ما میبایست جشن شادی میگرفتیم، نق میزدند ! کج خلقی آنها عموما کج خلقی کمال طلبانی است که معتقدند هر چیزی جز پیروزی مطلق، شکست است. کمال ، معیاری است که با آن همه چیز معیوب به حساب می آید. این نوع نگرش، تسلیم شدن در همان آغاز یا کوچک شمردن پیروزیهای مرحله ای را آسان میکند.

اینجا زمین است، هرگز بهشت عدن نبوده است و نخواهد بود (ص ۱۱۴).

ضمن آنکه بهشت جایی نیست که باید به آن برسیم بلکه شیوه ای است که با آن راه میرویم.

****

پیروزی مرحله ای به این معنا نیست که حالا دیگر همه چیز روبه راه شده و میتوانیم برویم پی کارمان! کمال طلبان از این

میترسند که اگر ما پیروزی مرحله ای را تصدیق کنیم یا جشن بگیریم، مردم از حس پیروزی اشباع شوند و از ادامه تلاش و مبارزه دست بکشند؛ یاشاید میترسند که جشن گرفتن هرچیز به معنی تحلیل بردن آن نارضایتی باشد که ما را به عمل بر میانگیزاند. ولی من همیشه از این ترسیده ام که اگر مردم پیروزیهای بدست آمده را تشخیص ندهند، بالاخره زمانی سرخورده شوند و به خانه بروند.

یک پیروزی مرحله ای مثل تابلوی کیلومترهای مانده تا مقصد در جاده است؛ گواهیست بر اینکه ما در طی کردن مسیر تا اینجا موفق شده ایم.[ممکن است کنار یکی از آن تابلوها سایه ای جستجو کنیم، اتراقی کنیم، گلویی تازه کنیم ،یا حتی استراحت مختصری یا شادی دورهمی.] اما تابلو درعین حال تشویقی است به ادامه دادن و از راه نایستادن… یعنی داریم سفر میکنیم، ولی هنوز به مقصد نرسیده ایم؛ هم برای جشن گرفتن دلیل داریم و هم برای ادامه مسیر( ص ۱۴).

کمالگرایان این را توضیح نمیدهند که ما چطور و با چه ساز و کاری باید از بد به خوب و از نامطلوب به مطلوب برسیم؛ پنداری تغییر با یک جهش بزرگ از مبدا( وضعیت شر ) به مقصد ( وضعیت خیر محض) رخ میدهد ونه بیشتر اوقات گام به گام (ص۱۸۶).

****

حافظه به همان ترتیبی امید را پدید می آورد که فراموشی موجب ناامیدی میشود. هرچند امید راجع به آینده است، زمینه های امید در پیشینه ها وخاطرات گذشته بنا میشود. سوزان گریفین چه به جا گفت که : ” من در طول عمرم آنقدر تغییر دیده ام که بدانم ناامیدی نه تنها محکوم به شکست ، بلکه غیرواقع بینانه هم هست.”

فراموشی به انحای گوناگون به ناامیدی منتهی میشود.حریفان شما میخواهند شما باور کنید وضع موجود تغییرناپذیر، ناگزیر و رویین تن است ؛میخواهند باور کنید امیدی نیست، هیچ قدرتی ندارید و نمیتوانید ببرید. فقدان خاطره و حافظه از یک دنیای درحال تغییر و پویا، به این دیدگاه دامن میزند.

"امید، استقبال از ناشناخته ها و ناشناختنی هاست؛ بدیلی است برای قطعیت خوش خیالی یا بدبینی"وقتی به یاد نیاورید چیزها چقدر تغییر کرده اند، تغییر در حال وقوع آنها یا امکان تغییر وضعیت حال حاضر را هم نمیبینید. این موجب افسردگی فردی و نیز جمعی میشود و حالتی پدید می آید که در آن کل ملت یا جامعه احساس گیر افتادن میکنند (ص ۱۸ تا ۲۰).

اوضاع همیشه رو به بهبود نیست ، اما تغییر ممکن است و ما با کنش خود میتوانیم در این تغییر نقش داشته باشیم. [ چگونه؟ با چه نوع کنشی؟با چه ویژگیهایی؟دراین باره ها میتوانید کتاب ” قدرت بی قدرتان” هاول را هم بخوانید. ]

تاریخچه به ندرت روایت شده و به ندرت بخاطر مانده ای از پیروزیهای مردمی و تحولات در جای جای جهان میتواند به ما اطمینان بدهد که بله، ما هم میتوانیم دنیارا تغییر دهیم؛ مردم قبلا بارها اینکار را کرده اند. [علاوه بر همین کتاب، نمونه های متعددی در این زمینه را میتوانید در کتاب ” کنشهای کوچک ایستادگی ” نیز بیابید.

]

تغییر اجتماعی ، فرهنگی یا سیاسی به شیوه های قابل پیش بینی رخ نمیدهد. یک ماه پیش از سقوط دیوار برلین تقریبا هیچکس حدس نمیزد که در چنان مدت کوتاهی در آینده، تحولی به آن عظمت قرار است رخ دهد .ما نمیدانیم چه چیزی، چگونه یا چه زمانی قرار است رخ دهد ، وخود همین عدم قطعیت، فضای حضور امید است. ما با هم بسیار قدرتمند هستیم وقدرت مردمی بارها موجب شده است تا قراردادهای اجتماعی از نو نوشته شوند. اما گاهی حریفان شما روی این حساب میکنند که دوستانتان ناتوان از ایمان داشتن به این امر هستند. ( ص ۲۲ تا ۲۵).

****

ما خوب بلدیم به یک بحران واکنش نشان بدهیم و بعد تا وقوع بحران بعدی به خانه برویم.

"خوش خیالها گمان میکنند همه چیز بدون مداخله ما رو به راه خواهد شد و بدبینها فکر میکنند اوضاع به هرحال بدتر میشود و عمل ما اثر مهمی ندارد"تمایل داریم مداخله و کنش اجتماعی – سیاسی را چیزی متعلق به زمانهای اضطراری تصور کنیم و نه یک جزء از زندگی هر روزه. این درحالیست که به خلاف ما، مشکلات بندرت به خانه هایشان میروند ! ظاهرا برگشتن کنشگران به خانه، در واقع ترک کردن پیروزی در زمانیست که هنوز شکننده و هنوز نیازمند محافظت، تیمار و تشویق است. همیشه برای رفتن به خانه زود است (ص ۹۷).

****

آینده نزدیک ما نامعلوم و تاریک است، به تاریکی رحم یا به تاریکی گور. امید و عمل ماست که تعیین میکند این تاریکی از نوع اول باشد و طلیعه تولدی دیگر، یا از نوع دوم باشدو … .

جانتان پرامید

فرهاد میثمی
‌‌‌‌‌نوروز ۱۳۹۹
بند۴ زندان رجایی شهر

منابع خبر
امید در تاریکی - کلمه - ۶ فروردین ۱۳۹۹

اخبار مرتبط