ادامه چالش کمبود معلم در مدارس

ادامه چالش کمبود معلم در مدارس
تابناک
تابناک - ۱۷ شهریور ۱۴۰۱



به گزارش تابناک از روزنامه جوان در سال‌های گذشته بازنشستگی حجم گسترده‌ای از معلمان و از سوی دیگر عدم توازن و توزیع مناسب در استخدامی‌ها و همچنین اجرای نظام آموزشی موجب شرایطی شد که برخی از مسئولان این وزارتخانه آن را تشبیه به سونامی کردند. این در حالی است که هر کدام از مسئولان مربوطه آمار متفاوتی از کمبود معلم را اعلام می‌کنند.
کمبود تعداد معلمان هر چقدر که باشد، مشکلات زیادی را برای دانش‌آموزان و خانواده‌ها و به طور کلی سیستم آموزشی کشور ایجاد کرده‌است. در حال حاضر برخی کلاس‌های درسی با تعداد ۵۷ نفر در مدارس تشکیل می‌شود و این یعنی معلم برای دانش‌آموزان وقت کافی ندارد. به همین منظور «جوان» با حجت‌اله بنیادی پژوهشگر آموزش و پرورش و مدرس دانشگاه فرهنگیان گفتگو کرده است.

آقای بنیادی! گفته می‌شود کمبود معلم داریم، اما آمار‌های اعلام شده در این خصوص متناقض است.
اعلام آمار کمبود معلم وابسته به آن است که تراکم کلاس را چه عددی در نظر بگیریم. اگر هر کلاس ۲۰ نفر در ازای یک معلم باشد، نسبت به آنکه هر کلاس ۴۰ نفر دانش‌آموز داشته‌باشد، متفاوت است، بنابراین یک نفر آمار را با تعداد استاندارد دانش‌آموزان می‌سنجد و یک نفر با تعداد کلاس‌ها.

"در حال حاضر برخی کلاس‌های درسی با تعداد ۵۷ نفر در مدارس تشکیل می‌شود و این یعنی معلم برای دانش‌آموزان وقت کافی ندارد"از طرفی در برخی از آمارگیری‌های مسئولان، آن دسته از معلمانی که به مدارس غیردولتی یا دستگاه‌های دیگر رفته‌اند که البته آمار شفافی هم از آن‌ها وجود ندارد، جزو معلمان استخدام آموزش و پرورش درنظر می‌گیرند. به همین دلیل است که هر کسی یک عدد را در رابطه با کمبود معلمان اعلام می‌کند.

آسیب‌های کمبود معلم در سیستم آموزشی کشور چیست؟
متأسفانه آموزش و پرورش در حوزه نیروی انسانی با یک بحران خیلی جدی مواجه است که این بحران، سال به سال نیز پیچیده‌تر می‌شود. این در حالی است که وزارت آموزش و پرورش، فرصت‌های طلایی را که در گذشته داشته به خوبی استفاده نکرده‌است. او اگر امروز نیز به درستی در این زمینه اقدام و برنامه‌ریزی نکند، وضعیت بدتر از این نیز خواهد شد، چراکه یک موج عظیم از بازنشستگی معلمان اتفاق می‌افتد و تقریباً از سال ۱۴۰۰ شروع شده و تا سال ۱۴۰۴ نیز ادامه دارد. بنابراین پر کردن جای معلمانی که بازنشسته می‌شوند روز به روز ضروری‌تر خواهد شد.

تراکم کلاسی چه تبعاتی برای دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان به دنبال دارد؟
در یک کلاس ۵۷ نفره، اگر مدت زمان کلاس را ۵۰ دقیقه در نظر بگیریم، فرصت معلم برای رسیدگی به هر دانش‌آموزان کمتر از یک دقیقه و حدود ۵۲ ثانیه است، این در حالی است که در کلاس ۲۰ نفره هر معلم می‌تواند برای دانش‌آموزان حداقل دو دقیقه وقت بگذارد.

بنابراین تفاوت زمانی که معلم برای دانش‌آموز کلاس ۵۷ نفره و کلاس ۲۰ نفره چیزی نزدیک به سه برابر است.
در دنیا یک تراکم مطلوب کلاسی تعریف شده که طبق آن هم دانش‌آموز از نظر اجتماعی رشد کند و هم مزاحمت‌های شلوغی کلاس برای او به وجود نیاید. این تراکم استاندارد از ۱۲ نفر در هر کلاس در دوره ابتدایی تا حدود ۱۸ نفر است، این در حالی است که در کشور ما تعداد دانش‌آموز در هر کلاس به ۵۷ نفر هم رسیده و این یک تهدید بسیار بزرگ برای کیفیت نظام آموزشی در کشورمان است.
دیده می‌شود که بسیاری از خانواده‌ها به دلیل تراکم بالای کلاس‌ها در مدارس دولتی مجبور می‌شوند فرزند خود را در مدارس غیردولتی ثبت‌نام کنند، وقتی پدر و مادر فرزندشان را به مدرسه می‌برند و می‌بینند که کلاس ۵۷ نفر است و دانش‌آموز توان و شرایط حضور در کلاس ۵۷ نفره را ندارد به همین دلیل ناچار می‌شود شهریه مدرسه غیردولتی را به خانواده تحمیل کند و فرزندش را به مدرسه غیردولتی بفرستد تا تراکم آن ۲۲ نفر باشد. این‌ها بخشی از تبعات و آثار منفی است که هم روی کیفیت آموزشی دانش‌آموزان اثر گذاشته و عدالت آموزشی را زیر سؤال برده‌است.
ما نمی‌توانیم دم از عدالت آموزشی بزنیم، وقتی برای دانش‌آموزی ۵۰ ثانیه وقت از معلم را در نظر بگیریم و برای دانش‌آموز دیگری ۱۵۰ ثانیه اختصاص دهیم! این با عدالت منافات دارد.

چه عواملی در کمبود نیروی انسانی و افزایش تراکم در کلاس‌ها مؤثر بوده‌است؟
شاید اصلی‌ترین دلیلش این است که آموزش و پرورش نتوانسته و هنوز هم آن توان را پیدا نکرده‌است که سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری و استخدامی را متقاعد کند که به چه تعداد زیادی نیروی انسانی نیاز دارد. اولین خلأ این است که هنوز یک قانون و چارچوب جامع وجود ندارد که آموزش و پرورش طبق آن بگوید ۱۴ میلیون دانش‌آموز دارد و حتماً باید یک میلیون نیرو معلم داشته باشد یا بگوید که در کنار یک میلیون معلم به ۲۰۰ هزار نیروی پشتیبانی نیاز دارد، بنابراین از آنجایی که هنوز در کشور یک چارچوب شفاف، قابل‌اجماع و الزام‌آور وجود ندارد که همه سازمان‌ها و نهاد‌ها از آن تبعیت کنند، اتفاق اینچنینی رخ می‌دهد. حتی گاهی اوقات گفته می‌شود نه‌تن‌ها کمبود معلم نیست، بلکه معلم مازاد در آموزش و پرورش نیز وجود دارد و این‌ها ناشی از همان نبود چارچوب شفاف و الزام‌آور است.

پس یعنی این مسائل ناشی از بی‌دغدغگی در وزارتخانه آموزش و پرورش است که هنوز نتوانسته سازمان برنامه بودجه و سازمان اداری و استخدامی را برای کمبود نیرو متقاعد کند؟
بله.

"این در حالی است که وزارت آموزش و پرورش، فرصت‌های طلایی را که در گذشته داشته به خوبی استفاده نکرده‌است"یکی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش، سیاست‌زدگی بیش از حد این وزارتخانه است، چون دستگاه بسیار بزرگ و عظیمی است و روی خیلی از مسائل کشور تأثیر می‌گذارد. بنابراین برای اینکه این مطالبات مطرح شود، وزیری با برنامه، شجاع و مقتدر در وزارت آموزش و پرورش نیاز داریم، اما متأسفانه در تمام دولت‌ها، کمتر وزیری وجود داشته که بتواند کمبود نیروی انسانی را پیگیری کند، برای آن بجنگد و سازمان‌ها را متقاعد کند برای اینکه به استاندارد جهانی برسیم به ازای ۱۴ میلیون دانش‌آموز در کشور، حداقل یک میلیون یا حداقل ۹۰۰ هزار معلم احتیاج داریم. متأسفانه این اتفاق نیفتاده و ضعف و ریشه اصلی آن هم در مدیریت کلان آموزش و پرورش است.

انتظار می‌رفت که حدود ۱۰ سال قبل، با سند تحول و تأسیس دانشگاه فرهنگیان وضعیت تربیت معلم بهبود پیدا کند، اما متأسفانه بهبود پیدا نکرد که هیچ، بدتر هم شد. چرا؟
تا سال ۹۰ همه دانشگاه‌های جامع از دانشگاه تهران تا دانشگاه چمران اهواز، دانشجوی تعهد دبیری می‌پذیرفتند؛ یعنی آموزش و پرورش می‌گفت ۵۰۰ معلم فیزیک احتیاج دارد؛ ۵۰ ظرفیت در دانشگاه تهران و ۵۰ ظرفیت هم در دانشگاه چمران اهواز و به همین ترتیب در سایر دانشگاه‌ها اضافه می‌کرد و طبق آن، ۵۰۰ معلم فیزیک در کنار دانشجویان فیزیک در دانشگاه‌های جامع سراسر کشور تربیت می‌شدند؛ یعنی دانشجویان، دروس تربیتی معلمی را با هماهنگی دانشکده علوم تربیتی که در بیشتر دانشگاه‌ها وجود داشت، می‌گذراندند و به عنوان معلم فیزیک تعهد دبیری، فارغ‌التحصیل می‌شدند. به طور کلی می‌توان گفت که بخشی از ظرفیت دانشگاه‌های جامع کشور در اختیار آموزش و پرورش بود.
به علاوه اینکه سه دانشگاه بزرگ تربیت معلم، دانشگاه تربیت معلم تهران (دانشگاه تربیت معلم خوارزمی)، دانشگاه تربیت معلم سبزوار و دانشگاه تربیت معلم آذربایجان وجود داشت و مجموع ظرفیت این سه دانشگاه ۳۰ هزار تا بود، اما در سال ۹۰ با تأسیس دانشگاه فرهنگیان این سه دانشگاه تبدیل به دانشگاه جامع شدند و دیگر به صورت اختصاصی به تربیت معلم نپرداختند.

این یک اتفاق تلخ بود که ضربه به تربیت معلم کشور زد.
از طرفی، ۹۸ مرکز تربیت معلم وجود داشت که افراد را پذیرش می‌کردند و آن‌ها طی دو سال معلم می‌شدند؛ یعنی فوق‌دیپلم‌ها را برای تدریس دوره ابتدایی و راهنمایی تربیت می‌کردند، اما بعد که دانشگاه فرهنگیان راه‌اندازی شد، همین ۹۸ مرکز به جای اینکه در دو سال معلم را تحویل سیستم آموزش و پرورش کشور دهند، طی چهار سال معلم تحویل دادند و اینجا هم ظرفیت نصف شد. در نتیجه همه این موارد، به وضعیتی رسیده‌ایم که هر ساله کمبود معلم‌مان بیشتر از گذشته می‌شود. در صورتی که باید به این سمت و سو برویم که میزان کمبود معلم کمتر شود و به سطحی برسیم که کمبود معلم نداشته باشیم.

تعداد معلمان بازنشسته در هر سال چقدر است و دانشگاه فرهنگیان هر سال چقدر معلم تربیت می‌کند؟
در سه سال اخیر حدود ۳۰ تا ۴۰ هزار معلم بازنشسته در کشور داریم. از آنجایی که ظرفیت دانشگاه فرهنگیان ۸۰ هزار نفر است و دوره‌های چهار ساله دارد، بنابراین هر سال می‌تواند حداکثر ۲۰ هزار خروجی بدهد. این عدم تناسب و این بی‌برنامگی باعث شده که روش‌های ناصحیح و پرهزینه و موقت مثل ماده ۲۸ توسعه پیدا کند، اما ماده ۲۶ یک خطای راهبردی است، در صورتی که دانشگاه فرهنگیان از سالی که آغاز به کار کرد، حدود ۶ هزار دانشجوی دوره چهارساله فارغ‌التحصیل کرده‌است و حدود ۹۰ هزار مهارت آموز ماده ۲۸ دارد!

چرا ماده ۲۸ را خطای راهبردی می‌دانید؟
زیرا وقتی یک فرد با مدرک لیسانس بخواهد معلم شود، در حالی که در دانشگاه عمومی چهار سال وقت صرف کرده‌است، باید در آزمون استخدامی معلمی شرکت کند و بعد از قبولی باید یکسال در دانشگاه فرهنگیان دوره مهارت‌آموزی بگذراند تا استخدام پیمانی شود.

"یکی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش، سیاست‌زدگی بیش از حد این وزارتخانه است، چون دستگاه بسیار بزرگ و عظیمی است و روی خیلی از مسائل کشور تأثیر می‌گذارد"پس یعنی این فرد چهار سال در دانشگاه عمومی و یک سال در دانشگاه فرهنگیان وقت صرف کرده‌است. می‌گویم خطای راهبردی، زیرا به جای اینکه یک معلم در یک دوره چهارساله تربیت شود و با شایستگی‌های کامل و به صورت خیلی حرفه‌ای به کلاس فرستاده شود، دوره معلمی او را پنج ساله کرده‌اند. در حالی که یک‌سال دوره مهارت‌آموزی باکیفیت نیست و به نظر من فقط هزینه کشور را بالا برده‌است.
بنابراین سؤال من این است چرا کاری را که با چهار سال هزینه می‌تواند انجام شود، با مسیر غلط و پنج ساله انجام می‌دهند؟ و وقت جوانانی را که می‌خواهند معلم شوند، هدر می‌دهند.

چه توجیهی دارد این کار؟
همه این‌ها ناشی از همان بی‌برنامگی است که پیش‌تر گفته‌ام. مشکل اصلی کشور در حوزه آموزش و پرورش، مشکل سوءمدیریت و بی‌برنامگی است که طی آن به جای اینکه چهار سال از عمر یک جوان صرف شود و به شکل مطلوب‌تر مهارت معلمی را فرا بگیرد، طی پنج سال و آن هم با کیفیت پایین‌تر و هزینه بیشتر انجام می‌شود.

چه نهاد‌ها و سازمان‌هایی مقصر این بی‌برنامگی هستند؟
این‌ها نتیجه بی‌برنامگی نظام آموزش عالی و نظام آموزش و پرورش در کشور است و در رأس آن شورای عالی انقلاب فرهنگی که متولی کلان این کار است. خیلی از این خطا‌های راهبردی که در نظام تربیت معلم ما رخ داده‌است، متولی و مسئولیتش با شورای عالی انقلاب فرهنگی است که متأسفانه به هیچ شورایی پاسخگو نیست.

راهکاری برای بحران کمبود معلم در کشور وجود دارد؟
آموزش و پرورش به جای اینکه صبر کند تا یک دانشجوی دانشگاه جامع مدرک بگیرد و بعد در آزمون استخدامی معلمی شرکت کند، باید خودش دست به کار شود، به دانشگاه‌ها برود و از دانشجویان سال دوم بخواهد که اگر علاقه به معلمی دارند، فرم پر کنند و تغییر گرایش دهند.

در این صورت معلمان بیشتری جذب سیستم آموزش و پرورش کشور می‌شوند.
از طرفی در دوره ابتدایی که کمبود معلم خیلی بیشتر از سایر مقاطع است، دانشجوی سال دوم را با سه ماه دوره معلمی تربیت و استخدام کند. آن وقت به او بگوید که طی ۵/۴ سال، درسش را ادامه دهد و مدرک کارشناسی‌اش را بگیرد.
در سال‌های گذشته که کشور با کمبود معلم مواجه بود، مگر این کار‌ها را انجام ندادیم؟ خیلی از کشور‌هایی که آموزش و پرورش پیشرفته دارند نیز چنین اقداماتی را انجام می‌دهند. برای بحث مهارت‌های پایه در دوره ابتدایی حتماً نیاز نیست که فرد، مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد داشته‌باشد، بلکه آن‌ها با مدرک فوق‌دیپلم هم می‌توانند آموزگار دوره ابتدایی خوبی باشند و بعد از آن مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد را بگیرند. به طور حتم دانشجویی که شایستگی‌های معلمی را داشته باشد می‌تواند در دوره سه‌ماهه تبدیل به یک معلم شایسته در سیستم آموزشی کشور شود و کمبود معلم را جبران کند. اگر او طی دو سال فعالیت، خودش را در شغل معلمی اثبات کرد که تشخیص اولیه تشخیص درستی بوده و به صورت دائم استخدام شود، در غیر این صورت فرد دیگری که مشابه او پیش‌بینی شده را جایگزین کنند.
همه این‌ها قابل انجام است، اما لازمه آن، مدیرانی هستند که در وزارت آموزش و پرورش کاربلد، اهل برنامه‌ریزی و شجاع باشند.
از طرفی باید اطلاعات درستی به نمایندگان مجلس داده‌شود تا آن‌ها نیز از این مسئله حمایت کنند، اما متأسفانه اطلاعات درستی در این خصوص ارائه یا منتشر نمی‌شود.

بیش از ۱۰ سال است که مسئله کمبود بحران معلم مطرح می‌شود، اما توجهی به آن نشده‌است.

"در نتیجه همه این موارد، به وضعیتی رسیده‌ایم که هر ساله کمبود معلم‌مان بیشتر از گذشته می‌شود"چرا افرادی که قصور در این وضعیت داشته‌اند، مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند؟
متأسفانه همینطور است. این در صورتی است که برای برون‌رفت از این وضعیت که روزبه‌روز بحرانی‌تر از قبل می‌شود، باید نهاد‌های نظارتی ما، از جمله کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس بیایند و عملکرد وزرا بررسی و ریشه بحران را از سال ۹۰ بررسی کنند. به نظر می‌رسد بحران از سال ۹۰ شروع شده باشد، بنابراین از همان سال تا به امروز اگر کسی ضعف و قصور داشته یا تعمداً کارشکنی کرده‌است، مجلس باید به آن ورود کند و افراد را مورد بازخواست قرار دهد. در این صورت هر فردی که وزیر آموزش و پرورش شود، می‌داند که اگر کوتاهی کند یا تصمیم نسنجیده بگیرد، باید پاسخگو باشد. تا وقتی که نظام پاسخگویی در کشور حکمفرما نباشد، مسئولان ما تصمیمات عقلایی و خردورزانه نمی‌گیرند و تصمیماتشان سلیقه‌ای و سیاسی خواهد بود، چراکه به دنبال نتایج کوتاه‌مدت هستند.

در صورتی که سیستم آموزش و پرورش کشور، اقدامات بلند‌مدت آن هم با برنامه‌ریزی‌های بلند‌مدت می‌خواهد.
فعلاً در مورد آقای نوری، وزیر آموزش و پرورش فعلی نمی‌توان نظری داد، اما به طور حتم وزیر پنج سال قبل و رئیس اداری استخدامی پنج سال قبل حتماً باید مورد بازخواست قرار گیرند، زیرا آن‌ها در بحران کمبود معلمی که امروز در کشور وجود دارد، مقصرند.

منابع خبر

اخبار مرتبط

تابناک - ۱۷ شهریور ۱۴۰۱
آفتاب - ۳۰ شهریور ۱۴۰۰