مساله حجاب و ضرورت عبور از دوگانۀ «انسداد و رهاسازی»

مساله حجاب و ضرورت عبور از دوگانۀ «انسداد و رهاسازی»
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۲۸ خرداد ۱۴۰۲

به گزارش خبرنگار مهر؛ علیرضا معاف معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ در یادداشتی تحلیلی به راهبردهای کلان جامعه امروز در مقابل حجاب و عفاف پرداخته است که آن در ادامه می‌خوانیم:

کلان مساله پیچیده، چندوجهی، چند منبعی و چند ضلعی حجاب و عفاف، بی شک به یکی از اصلی ترین موضوعات، چالش‌ها، مشکلات، مستحدثات و مسائل نظام جمهوری اسلامی در ماه‌های اخیر تبدیل شده است. نگارنده معتقد است ابر مساله و کلان مساله حجاب، عفاف، پوشش و مسائل پیرامونی آن قابل حل و قابل تدبیر است و امکان عبور از این چالش سخت و پیچیده برای نظام اسلامی وجود دارد؛ به شرط آنکه به جامعیت، تضلع، تنوع، تلوّن و تکثرِ موضوع، توجه و تفتن لازم صورت گیرد.

در ادامه ۳۰ سرفصل مختلف در ابعاد متنوع و متکثر مساله حجاب و عفاف مطرح شده و ذیل هر یک از نکات، مبتنی بر آیات قرآن، روایات اهل بیت و اسناد بالادستی نظام و مطالعات معرفت شناختی و مردم شناسانه گزاره‌های راهبردی و زیرشاخه‌های عمده هر یک شرح داده شده است.

۱. راه حل جامع و چهار ضلعی قرآن در موضوع حجاب

قرآن کریم راه حل کامل، روشن و جامعی برای موضوع حجاب دارد و با طرح چهار ضلعی ستر

عورت
(عدم آشکارسازی زینت‌ها جز در موارد خاص)، کنترل صوت (در حوزه شنیدن و گوش)، غض بصر (در حوزه دیدن و چشم) و عدم تبرج جاهلی در سوره‌های نور و احزاب یک چارچوب نظری و چارچوب مفهومی در مواجهه با مساله حجاب را روشن می‌کند. (در مقاله دیگری این مربع را شرح خواهم داد) راه حل قرآن، کلید اصلی حل مساله است که در آیات ذیل آمده است:

ستر عورت (عدم آشکارسازی زینت‌ها جز در موارد خاص): یحفظن

فروجهن
و لا

یبدین

زینتهن

الا
ما ظهر منها … و لایضربن

بارجلهن

لیعلم
ما یخفین من زینتهن …(۳۱ نور)

کنترل صوت (صدا و گوش): فلا

تخضعن

بالقول

فیطمع
الذی فی

قلبه
مرض و قلن

قولا

معروفا
(۳۲ احزاب)

غض بصر (چشم): قل للمومنین

یغضوا
من ابصارهم … (۳۰ نور)؛ قل للمومنات

یغضضن
من ابصارهن و… (۳۱ نور)

عدم تبرج جاهلی: و قرن فی

بیوتکن
و لا

تبرجن

تبرج

الجاهلیه

الاولی
… (احزاب ۳۳)

۲. تلاقی چالش حجاب و رواج سبک‌زندگی‌غربی

اساساً مساله حجاب را جز در یک چارچوب نظری مشخص و توجه به اضلاع متعدد این پدیده متضلع نمی‌توان حل نمود.

"تلاقی چالش حجاب و رواج سبک‌زندگی‌غربیاساساً مساله حجاب را جز در یک چارچوب نظری مشخص و توجه به اضلاع متعدد این پدیده متضلع نمی‌توان حل نمود"چهار ضلعی الف) پوشش ب) عفاف ج) حیا و د) غیرت، اضلاع اصلی مربعی است که گرانیگاه و مرکز ثقل آن، سبک زندگی اسلامی و ایرانی و یا سبک زندگی غربی است و دال استطرادی آن سبک زندگی غربی، مفاسد اخلاقی و مفاسد اجتماعی است. بنابراین نسبت مسأله حجاب و سبک زندگی و مفاسد اجتماعی باید مشخص شود تا طرح‌های مرتبط با حجاب درک و شناخته شود.

۱- رواج و ترویج سبک‌زندگی‌غربی، همواره یک چالش چند وجهی و ذوابعاد برای نظام جمهوری‌اسلامی بوده است.

۲- رواج و تبلیغ سبک‌زندگی‌غربی، استعداد بهره‌برداری‌های سیاسی و امنیتی دارد.

۳- قدرت تهدیدزایی و تخریب‌گری رواج سبک‌زندگی‌غربی، بسیار زیاد است.

۴- رواج سبک‌زندگی‌غربی، خط و جریان و روند است و مجموعه‌ای از طرح‌ها هستند که در یک پروسه (دوره) مهندسی شده اند.

۵- رواج سبک‌زندگی‌غربی، مهندسی‌شده و فکرشده و هدایت‌شده است و بردارهای مؤثر خارجی دارد.

۶- رواج سبک‌زندگی‌غربی، بخشی از برنامۀ براندازی و فروپاشی و استحاله است.

۷- رواج سبک‌زندگی‌غربی، دشوار نیست؛ زیرا مبتنی بر غرائز افراد است.

۸- رواج سبک‌زندگی‌غربی، نظام جمهوری‌اسلامی را دچار انفعال می‌کند و نظام را از موضع فعال در مباحث فرهنگی خارج می‌کند.

۹- رواج سبک‌زندگی‌غربی، تنش و تضاد و تلاطم اجتماعی ایجاد می‌کند.

۱۰- سبک‌زندگی‌غربی، بدنۀ اجتماعی دارد و ریشه‌دار و طبقاتی است.

۱۱- رواج سبک‌زندگی‌غربی، برگشت‌پذیر نیست، بلکه فزاینده و شدّت‌یابنده و تثبیت‌شونده است.

۱۲- برخی از دوگانه‌های مربوط به حجاب اجباری- حجاب اختیاری عبارت هستند از: اسلام رحمانی- اسلام انقلابی، دین دولتی- دین باطنی، آزادی- انسداد، مدارا- خشونت، تندروی- عقلانیّت و ... . این گزاره‌ها شکل دهنده نوع و سبک زندگی افراد هستند.

۳. نیم‌نگاهی از افق وسیع؛ عناصر رواج‌یافتۀ سبک‌زندگی‌غربی

۱- اشراف و مترفین در چهارضلعی «اشراف، اسراف، اتراف، اتلاف» به ترویج سبک زندگی مترفانه مشغولند و مبتنی بر آیه «اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها» منشأ فسق و فجور در جامعه هستند.

مترفین طبقه خوشگذران، عیاش و نوکیسه ای هستند که به اسراف و تبذیر مشغولند و اصلی ترین جبهه درگیری امیرالمومنین در دوران حکومت پنج ساله اش با اشراف و مترفین بود.

۲- نام‌گذاری خیابان‌ها و فرهنگ سازیهای نمادینی

۳- مانور تجمّل و دور دور بازی خودروهای لوکس میلیاردی و جوانان سرمست ثروت و پول (حملوا الفروج علی السروج)

۴- کافی‌شاپ‌های غربی و رواج مصرف قلیان

۵- فروشگاه‌های زنجیره‌ای و سبک خرید مسرفانه مردم

۶- فست‌فودها و تغذیه غیرخانگی و انهدام مفهوم «سفره در خانه»

۷- شراب‌خواری و عادی سازی مستی الکلی

۸- فرهنگ‌سراها و سراهای فرهنگ

۹- زیست شبانه و پدیده گم شدن در شب

۱۰- سگ‌گردانی و نگهداری حیوانات و همزیستی با حیوانات و سگ بازی علنی اشراف

۱۱- پارتی‌ها و جشن‌های مختلط

۱۲- استخرهای مختلط

۱۳- برپایی کنسرت و تک‌خوانی زنان (برسی موانع فقهی)

۱۴- حضور زنان در ورزشگاه‌ها

۱۵- ورزش‌های حرفه‌ای زنان و دلالت‌های اجتماعی آن

۱۶- اردوهای دانشجویی مختلط

۱۷- مرجعیّت چهره‌ها، برگزیدگان، سلبریتی‌های هنری لیبرال

۱۸- مجازی‌زدگی، غرق‌شدن در فضای مجازی، زندگی مجازی و واقعیّت‌گریزی

۱۹- بازی‌های رایانه‌ای که بعد از موسیقی، دومین مصرف فرهنگی مردم است.

۲۰- ازدواج سفید، هم‌باشی، همجنس‌خواه‌ها، ترنس‌ها، دگرباش‌ها و سکس‌چَت

۲۱- اقلیّت‌های دینی، آزادی انتخاب و تغییر دین، مسیحیّت تبشیری، حقوق و آزادی‌های بهایی‌ها، فرق ضالّه و شبه عرفان‌های نوظهور

۴. توجه تفصیلی به سابقه و پیشینه موضوع

عمر مساله حجاب، عفاف و پوشش به معنای مدرن و متاخر آن در فضای رسانه‌ای و اجتماعی فرهنگی ایران قدمتی تقریباً ۱۰۰ ساله دارد و به دوران حکومت دیکتاتوری پهلوی اول و کشف حجاب اجباری رضاخانی برمیگردد. بسیاری از آنان که اصرار بر ولنگاری دارند فرزندان و نوادگان کسانی هستند که در کشف حجاب رضاخانی پیشتاز بودند. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تقریباً از همان ابتدا تا امروز همواره مقوله حجاب و مسائل مرتبط با آن (پوشش، مد، لباس، عفاف، عفت، غیرت) به عنوان یک مساله جدی در عرصه فرهنگ و اجتماع و به تبع آن در رسانه‌ها مطرح بوده است.

در همین راستا تقریباً از اواسط دهه نود شاهد یک تحرک مضاعف و برنامه ریزی پیچیده‌تر دشمن در این حوزه به ویژه در عرصه رسانه و فضای مجازی بوده ایم؛ برنامه‌ای علیه مساله حجاب که تا قبل از سال ۱۴۰۱ با کارسازی و جلوداری عناصر مبتذلی چون مصی علینژاد در رسانه و فضای مجازی دنبال می‌شد و در ماجراهایی مثل دختران خیابان انقلاب و چهارشنبه‌های سفید به کنشهای میدانی جریان ساز و خبرساز هم منتج شد. با ورود به سال ۱۴۰۱ شاهد یک هماهنگی، اجماع و پیچیدگی رفتاری از سوی دشمن در رسانه و فضای مجازی در زمینه حجاب و مسائل زنان بودیم که بعد از اتفاق فوت مهسا امینی وارد فاز ضد امنیتی و آشوب و اغتشاش شد و نزدیک به ۱۰۰ روز کل کشور و فضای مجازی و رسانه‌ها را تحت تأثیر قرار داد.

اما همانطور که از ابتدای اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ قابل پیش بینی بود، مساله بی حجابی و بدحجابی و کشف حجاب‌های علنی در خیابان و اماکن عمومی بعد از این اغتشاشات، به چالش جدی و اصلی جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگ و اجتماع تبدیل شده است.

"بسیاری از آنان که اصرار بر ولنگاری دارند فرزندان و نوادگان کسانی هستند که در کشف حجاب رضاخانی پیشتاز بودند"چالشی که تا امروز، مجموعه رسانه‌ای حاکمیتی و بدنه مردمی انقلابی موفق نشده در مواجهه با آن، یک رویکرد واحد و متحد و منسجم از خود نشان بدهد و متأسفانه ابعاد این چالش در حال توسعه است.

برای رسیدن به رویکرد دقیق رسانه‌ای منطبق با راهبردهای رهبر انقلاب از یک سو و مواجهه توانمند در مقابله با استراتژی‌ها و تاکتیک‌های رسانه‌ای دشمن از سوی دیگر، نیازمند تحلیل مواضع و نگاه رهبر انقلاب و همچنین تحلیل نقطه کانونی و اصلی مورد هدف دشمن در مساله حجاب هستیم. منظومه نظری منسجم رهبر انقلاب در ماههای اخیر راه حل کلیدی و محوری مساله حجاب و عفاف است.

۵. فهم تأثیرات هر یک از اضلاع شش ضلعی مساله حجاب

در ماجرای حجاب، با یک شش ضلعی از کنشگران و بازیگران مواجه هستیم که علاوه بر شناخت هریک، بایستی رویکرد رسانه‌ای متناسب با هر ضلع را نیز به درستی تشخیص دهیم.

ضلع اول: از یک طرف یک اقلیت مخالف و معاند وجود دارد که عامدانه و معاندانه، اقدام به برهنگی، هرزگی و هتک ارزشها و حرمتها در ملأ عام می‌کند؛ برخی از این افراد با دریافت پول اقدام به عریانی و تبرج جاهلی می‌کنند و برخی دیگر نیز وابستگی فکری، سیاسی و امنیتی به دشمن دارند و از کنشگران جدی اغتشاشات هم بوده اند. این دسته بسیار پر سر و صدا هستند و هر چند اقلیت مطلق هستند اما اکثریت نمایی می‌کنند و در رسانه و شبکه‌های اجتماعی حضور پررنگی دارند و با موعظه و نصیحت همراه نمی‌شوند.

ضلع دوم: یک سوی دیگر تعداد قابل توجهی از جوانان و نوجوانان و مردم هستند که به دلایل گوناگون، التزام عملی به حجاب شرعی یا حجاب عرفی ندارند (بی اعتقادی تئوریک، لجبازی، ناآگاهی، جوزدگی، تبعیت از همسالان و هم نسلان، مشکلات خانوادگی، آسیب‌های اجتماعی، مخالفت با دولت و …) اما عناد ذهنی، عداوت قلبی و مخالفت عمدی با ارزشهای اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ندارند. عده‌ای از این طیف (تا امروز اقلیت این طیف) با توجه به شرایط فتنه گون پیش آمده، فضا را برای تشدید رفتارها و کنشهای خارج از عرف و قانون در خصوص پوشش مناسب دیده و کشف حجاب کرده اند اما به تعبیر تصریحی رهبر انقلاب همین کشف حجاب کرده‌ها هم دل در گرو ایمان به خدا و قرآن و اهل بیت دارند و اهل تضرع و تدین هستند.

بخشی از این طیف هم جزو مرددین هستند؛ منتظر تعیین تکلیف وضعیت کشف حجاب کرده‌ها و نوع کنش حاکمیت هستند تا تصمیم نهایی خود را در مورد کشف حجاب یا ادامه شل حجابی بگیرند.

ضلع سوم: ضلع دیگر، کنشگر جدی این میدان یعنی دستهای پنهان و آشکار دشمن بیرونی و عوامل داخلی آن است که با یک طراحی و مهندسی پیچیده به دنبال تشدید و دامن زدن به دوقطبی و شکاف اجتماعی هستند؛ ابزار اصلی این دسته هم رسانه و شبکه‌های اجتماعی است.

در این ضلع ممکن است افراد محجبه و یا غیر مکشفه هم وجود داشته باشند اما در رسانه، مروج و مبلغ و تکمیل کننده نقشه دشمن هستند. غربگراها، روشنفکران، بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان و رسانه‌های آنها در این ضلع جای می‌گیرند. در این ضلع گروه‌ها و محافل متشکل که به صورت سازماندهی شده اقدام به ترویج بی عفتی و بی حیایی می‌کنند وجود دارند که جزو اولویتهای برخورد حاکمیت باید باشند.

ضلع چهارم: در چهارمین ضلع، جماعت انقلابی و متدینین طرفدار نظام قرار دارند که طبیعتاً از هنجارشکنی علنی و عریانی رو به ازدیاد در خیابان‌ها و اماکن عمومی خشمگین و ناراحت هستند. البته در این ضلع هم دیدگاه‌های متنوع و متفاوتی در نحوه برخورد با این هنجارشکنیهای علنی وجود دارد و با یک نگاه و رویکرد واحد مواجه نیستیم و اختلاف نظرهای آنها در رسانه‌ها نیز بازتاب داده شده است. برخی نیز با پوشش اعتراض به بی حجاب‌ها و بدحجابها مشغول ناامیدسازی مردم از رویکردهای دینی نظام اسلامی هستند و حکومت جمهوری اسلامی را بی توجه به دین و ارزشهای دینی نشان می‌دهند.

ضلع پنجم: یک ضلع مهم ماجرا، حاکمیت (به معنای اعم آن شامل سازمانها و نهادهای حاکمیتی و وابسته به حاکمیت، مسئولین حکومتی، اشخاص و چهره‌های دینی و فرهنگی و سیاسی وابسته به حکومت، رسانه‌های حاکمیتی و..) قرار دارد که از یک سو نباید دچار انفعال و وادادگی در برابر طراحی دشمن شوند و از سوی دیگر باید مراقبت کنند از تشدید دو قطبی‌ها بپرهیزند و نفرت اجتماعی میان مردم دامن نزنند.

ضلع ششم: در این ضلع اکثریت مردم قراردارند که اولویت ذهنی و عملیشان، مسائل اقتصادی و معیشتی است نه مساله حجاب و آزادی روابط زن و مرد.

"منظومه نظری منسجم رهبر انقلاب در ماههای اخیر راه حل کلیدی و محوری مساله حجاب و عفاف است.۵"وضعیت پوشش این طیف هم همچون گذشته طیف متنوعی را شامل می‌شود از محجبه تا شل حجاب و بی حجاب؛ اما در ماجرای حجاب صرفاً نظاره گر صحنه هستند. اتخاذ روش غلط از سوی حاکمیت در مواجهه با بی حجابی، می‌تواند بخشی از این طیف را هم به جمع کشف حجاب کننده ها بکشاند.

فضای محیطی حاکم بر اضلاع ششگانه: در کنار همه این اضلاع، اتمسفر و فضای حاکم بر محیط کشور با ضعف‌ها و مشکلات معیشتی و اقتصادی جدی روبروست که با توجه به روایت سیاه‌نمای رسانه‌ای دشمن، فضای ذهنی بخش قابل توجهی از مردم اضلاع ششگانه را علی رغم وجود نقاط قوت اساسی و مهم، با انبوهی از مشکلات واقعی و غیرواقعی برساخته شده رسانه‌ها، اشغال کرده است. اتفاقاتی نظیر گرانی خودرو، دریافت خودرو از سوی نمایندگان، گرانی اجاره بها و مسکن و … این فضای ذهنی را تشدید و تقویت می‌کند.

۶. الزامات اجتماعی و مقتضیات حِکمی حل مساله حجاب

الف) حفظ ثبات و امنیت کشور و عدم بروز حوادث امنیتی (نظیر اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱)

ب) ناامید نکردن هسته سخت نظام از حاکمیت بر اثر کنش یا عدم کنش نهادهای حاکمیتی در موضوع حجاب

ج) اولویت قرار دادن عدالت اجتماعی و اقتصادی و رفع مشکلات معیشتی و اقتصادی از سوی حاکمیت

د) عدم ایجاد دوقطبی اجتماعی

ه) الزام قانونی و شرعی حجاب و التزام حاکمیت به آن و عدم تساهل نسبت به حکم خدا

هر راه حلی برای مساله حجاب باید همزمان به این الزامات توجه کند.

۷. تأثیر سلبریتی ها بر بی حجابی و بدحجابی

یکی از اصلی ترین کنشگران حوزه حجاب و عفاف چهره‌های موسوم به سلبریتی هستند و در یک جمله باید برخورد قاطع با سلبریتیها، افراد و چهره‌هایی صورت بگیرد که با ترویج ولنگاری و بی حیایی رسماً تحریک به اغتشاش و یا بی حیایی در جامعه می‌کنند.

ولیجدوا فیکم غلظه؛ باید در رفتار نظام غلظت و شدت و حدت مشاهده کنند تا از کرده خود پشیمان شوند. اما سلبریتیها چه کسانی هستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟

با خواندن لفظ سلبریتی، چه چیزی در ذهن نقش می‌بندد؟! دربارۀ چه کسانی سخن می‌گوئیم؟! نوکیسه‌های بی‌ریشه. تازه به دوران رسیده‌های بی‌اصالت. آنان که سخت تشنۀ "دیده‌شدن" هستند. آری، محتاج "نگاه‌های ما" هستند، بلکه "نان‌"شأن در تعلّق و تداومِ نگاه ماست.

"در این ضلع ممکن است افراد محجبه و یا غیر مکشفه هم وجود داشته باشند اما در رسانه، مروج و مبلغ و تکمیل کننده نقشه دشمن هستند"در حقیقت، ما از آنها سلبریتی ساخته‌ایم و برای آنها اعتبار بافته‌ایم. می‌خواهند "اشرافی‌گری‌"شأن را در چشم ما فرو ببرند؛ لذّت می‌برند از "خویش‌بیانی" و "به‌چشم‌آمدن". میل به "شهرت" همین است. ضلعی از "جاه‌طلبی‌" است؛ این‌که از نظر اجتماعی و در دیدۀ مردم، بزرگ و سرشناس به شمار بیایند. اینان هنر "به‌رخ‌کشیدن خود" را دارند؛ آن هم نه فضایل‌شان را، که فضیلتی ندارند.

می‌خواهند همۀ لایه‌های زندگی‌شان دیده شود: خانه‌اشان، وسایل زندگی‌شان، جشن تولّدشان، سفرهای خارجی‌شان، شوهرشان، زن‌شان، لباس‌شان، ظاهرشان، آرایش‌شان، چهره‌شان، موی سرشان، سگ‌شان، و حتّی هندسه و حجمِ اندام‌های دست‌کاری‌شده‌شان…. آخر، چیز دیگری ندارند! داشته‌های‌شان همین‌هاست! و به خاطر همین‌ها هم سلبریتی شده‌اند. سلبریتی‌ها، فقیرترین انسان‌ها هستند؛ چه از نظر احتیاج به دیگران، و چه از نظر بی‌چیزی و ضعف درونی. بی‌مایه و پُرمدّعا. سطحی و مغرور.

"غربگراها، روشنفکران، بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان و رسانه‌های آنها در این ضلع جای می‌گیرند"بی‌اندیشه و حرّاف.

به زندگی و هویّت‌شان نگاه کنید: می‌شود "چشمان زیبا" داشت و در عین حال، یک "احمق تمام‌عیار" بود! می‌شود فقط "خوش‌پوش" بود و امّا "بی‌اخلاق" و "خودخواه"! می‌شود "ثروت‌مند" و "مرفه" بود و امّا "بی‌معرفت" و "نادان"! جز این است؟! آن یکی که فقط به خاطر رنگ چشمش وارد سینما شده، گمان می‌کند نصیبی از هنر برده است! دیگری که قلّۀ توانایی‌اش بازی با توپ است، متوهم شده که عقل کّل است و می‌تواند دربارۀ حقایق، اظهارنظر کند! و آن دیگری که از حضور در تلویزیون به شهرت دست یافته، دیگر خدا را هم بنده نیست و به عالم و آدم، فخر می‌فروشد! از رقم‌‎زدن یک زندگیِ شخصیِ ساده و طبیعی، عاجز هستند؛ کاری که از تودۀ مردمِ بی‌ادّعا ساخته است!

مشغلۀ اینان، "اشرافی‌گری" و "سگ‌بازی" و "خودشیفتگی" و "خودنمایی" و … هست. دست‌کم ما خویش را بازیچۀ زندگی سطحی و بی‌مایۀ اینان نکنیم و نردبان جاه‌طلبی و پول‌پرستی‌شان نشویم: به جهنم که فلان سلبریتی به سفر خارج از کشور رفته… به جهنم که ازدواج کرده یا جدا شده… به جهنم که همسرش کیست… به جهنم که چه پوشیده و چه آرایشی دارد… به جهنم که چه نظری داده و چه گفته… به جهنم که کشف حجاب کرده است.... این جماعت مذبذب و هرهری‌مسلک، هر روز رو به قبله‌ای دارند و بندۀ خدایی هستند. تابع جهت وزرش باد هستند! بادبان‌های منفعت‌شان، همیشه باز و در انتظار شکار است. به خدا که اینان لایق "توجّه" و "اعتنا"ی ما نیستند.

وقتی نزدیک‌شان می‌شوی، تازه درمی‌یابی که هیچ ندارند جز "نقاط ضعفِ پنهان نگاه داشته‌شده"… میان "بود" و "نمود" اینان، فاصله و زاویه، بسیار هست. به همین دلیل است که حتّی کسانی از خودشان، خودشان را تحمّل نمی‌کنند و جز در ظاهر، به یکدیگر لبخند نمی‌زنند. از درون پوسیده‌اند و ظاهرآرایی می‌کنند. به صورت پرداخته‌اند و سیرت را باخته‌اند. "زندگی‌های سیاه" امّا "بازنمایی‌های سفید" در "رسانه‌های زرد" برای "مخاطبان بی‌رنگ"… بیش از این فریبِ بازی‌های رواییِ رسانه‌های عوام‌پسند را نخوریم...

می‌خواهند "منطقِ زیبایی‌شناسانۀ" ما را دگرگون کنند تا خود در صدر بنشینند و تفاخر و تکبّر بورزند.

"وضعیت پوشش این طیف هم همچون گذشته طیف متنوعی را شامل می‌شود از محجبه تا شل حجاب و بی حجاب؛ اما در ماجرای حجاب صرفاً نظاره گر صحنه هستند"زیبایی در "ساده‌زیستی" و "قناعت" و "زهد" است، نه در "تجمّل" و "اسراف" و "اشرافی‌گری". زیبایی در "ایمان" و "خلوص" و "پارسایی" است، نه در "جامۀ شاهانه" و "شهرت" و "کثرت هواداران". زیبایی در "نجابت" و "عفت" و "پوشیدگی" است، نه در "ولنگاری" و "برهنگی" و "گیسوی عیان". زیبایی در "لطافت روح" و "محبّت انسانی" و "قلب زلال" است، نه در "بینیِ عمل‌شده" و "لبانِ فربه" و "پوستِ صیقل‌خورده". زیبایی در "غیرت" و "مردانگی" و "مروّت" است، نه در "بی‌ناموسی" و "بی‌رگی" و "اباحه‌گری".

امیرالمومنین (ع) در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه که به موضوع "تعصّب" و "تکبّر" اختصاص دارد، بیانی دارند که به فرموده مرحوم آیت الله مصباح یزدی (رحمت الله علیه)، یک مصداق آن می‌تواند گروههای مرجع اجتماعی و فرهنگی (و به تعبیر امروزین، "سلبریتی ها") باشند.

(رجوع کنید به کتاب "زینهار از تکبّر"، ص ۸۶)

این طبقه متکبّر، به واسطه شهرت و محبوبیتشان در میان مردم تعصّبات جاهلی کورکورانه ایجاد می‌کنند و سپس در فتنه‌ها میوه اش را می‌چینند؛ و به همین دلیل امام امیرالمومنین (ع) در این فراز، آنان را یکی از ارکان فتنه‌های سیاسی_اجتماعی و سخنگویان شیطان توصیف می‌فرمایند که با سخنانشان، عقل‌های مردم را می‌دزدند.

در فتنه پاییز ۱۴۰۱ که سلبریتی های بی مایه و بی بتّه، دوباره دهان باز کردند و با سو استفاده از شهرت خود در آتش فتنه دمیدند، خواندن بخش‌هایی از این فراز خالی از لطف نیست:

"أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ … فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِیَّةِ وَ دَعَائِمُ أَرْکَانِ الْفِتْنَةِ وَ سُیُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِیَّةِ، … وَ هُمْ أَسَاسُ الْفُسُوقِ وَ أَحْلَاسُ الْعُقُوقِ اتَّخَذَهُمْ إِبْلِیسُ مَطَایَا ضَلَالٍ وَ جُنْداً بِهِمْ یَصُولُ عَلَی النَّاسِ وَ تَرَاجِمَةً یَنْطِقُ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ اسْتِرَاقاً لِعُقُولِکُمْ وَ دُخُولًا فِی عُیُونِکُمْ وَ نَفْثاً فِی أَسْمَاعِکُمْ؛ آگاه باشید زنهار زنهار از پیروی و فرمانبرداری سران و بزرگان جامعه تان، آنان که به اصل و حسب خود می‌نازند، و خود را بالاتر از آنچه که هستند می‌پندارند، … آنان شالوده تعصّب جاهلی، و ستون‌های فتنه، و شمشیرهای تفاخر جاهلیّت هستند… آنان ریشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند. شیطان آنها را برای گمراه کردن مردم، مرکب‌های رام قرار داد، و از آنان لشکری برای هجوم به مردم ساخت، و برای دزدیدن عقل‌های شما آنان را سخنگوی خود برگزید." (نهج البلاغه؛ خطبه ۱۹۲)

- در ماجرای اغتشاشات ۱۴۰۱ اقتدار نظام اسلامی به مثابه ناموس نظام، دچار شکست و خدشه شد و در ادامه تا همین امروز بخشی از سلبریتیها علاوه بر ادامه مواضع ضد نظام، با بی حجابی و ولنگاری علنی عملاً اقتدار نظام اسلامی را به سخره گرفته اند؛ چرا که این رفتار هنجارشکنانه خود را همچنان ادامه می‌دهند و تا کنون برخورد بازدارنده مناسبی با آنها صورت نگرفته است؛ بنابراین با همه بر هم زنندگان این اقتدار باید با شدت برخورد شود. مسئولان قضایی و انتظامی نباید تحت تاثیر روایت سازی دشمن قرار گرفته و از اتخاذ مواضع محکم و قاطع، پرهیز کنند تا مبادا برچسب خشونت و تعرض به حقوق شهروندان از سوی این رسانه‌ها نصیبشان نشود. مردم ولو در دل اعتراض داشته باشند نسبت به اغتشاش، حضور بیگانه، قتل و کشتار، آتش زدن اماکن و آسیب به اموال و ایجاد خسارت اقتصادی هیچ همراهی و همدلی‌ای ندارند. بلکه در شرایط اغتشاش به تکیه گاه امن برای کسب و کار و مال و جانشان نیاز دارند.

"اتفاقاتی نظیر گرانی خودرو، دریافت خودرو از سوی نمایندگان، گرانی اجاره بها و مسکن و … این فضای ذهنی را تشدید و تقویت می‌کند.۶"موضع قاطع و رفتار محکم نهادهای انتظامی و قضائی، همان تکیه گاه امن مردم در این شرایط خواهد بود.

- ایجاد ساز و کار روشن، هوشمند، یکپارچه و حرفه‌ای برای مدیریت جریان سلبریتیها در نظام از دیگر اقدامات ضروری است. برخی از این افراد که محرک اغتشاش و آشوب نیستند و همچنین به کشف حجاب علنی روی نیاورده اند نیاز به گفتگوی اقناعی و عاطفی دارند.

۸. درباره فرهنگ و عفاف چگونه باید گفت؟

«زبان» و «ادبیات» را نباید کم‌اهمیّت تلقی کرد. نیروهای انقلابی باید دربارة «گفتارِ» خویش، چاره‌ای بیندیشند و خلاء‌ها و ضعف‌های آن را علاج کنند. اگر چنین نکنند، نه قادر خواهند بود که رقیب را مغلوب کنند، نه می‌توانند جوانان را مجذوب سازند.

پاره‌ای از اصلاحات و تجدیدنظرها در ادامه آمده است:

۱- باید «صریح، شفاف، واضح، روشن، مشخص» سخن گفت، نه «مبهم، در لفافه، محافظه‌کارانه، دو پهلو، محتاطانه، در پرده، گُنگ، ناگویا، سربسته، پوشیده»؛

۲- باید «محکم، استوار، قاطع، راسخ، مطمئن، مصمّم» سخن گفت، نه «متزلزل، لرزان، مضطرب، سُست، وارفته، آشفته، حیران، دودل، سرگشته، نگران، مُرَدَّد، زبونانه»؛

۳- باید «عالِمانه، مُستند، مُستدل، علمی، منطقی، فاخر، پُخته، دوراندیشانه، سنجیده، مُتقن» سخن گفت، نه «سطحی، بی‌پایه، مغشوش، خلل‌پذیر، ذوقی، سلیقه‌ای، دلبخواهانه»؛

۴- باید «عامه‌فهم، ساده، سهل، روان، آسان» سخن گفت، نه «پیچیده، تخصصی، ثقیل، نامفهوم، نامشخص، مشکل، مُغلَق، شاق، پُرتکلُّف، دشوار، غامض»؛

۵- باید «متین، مؤدبانه، محترمانه، بزرگوارانه، آرام، باوقار» سخن گفت، نه «هتاکانه، غضب‌آلود، پرخاش‌گرانه، اهانت‌آلود، سَبُک، حقیرانه»؛

۶- باید «زیبا، جذاب، نوآورانه، مبدعانه، با طراوت، دلنشین» سخن گفت، نه «تکراری، کلیشه‌ای، خشک، منجمد»؛

۷- باید «مفهوم‌پردازانه، گزاره‌آفرینانه» سخن گفت، نه «مبسوط، تهی از تأکید»؛

۸- باید در بسترِ «مناظره، مواجهه، تقابل، رویارویی» سخن گفت، نه در بسترِ «تک‌گویی، یک‌جانبه‌گرایی، خودبسندگی».

۹. قرآن و نظریه حجاب و عفاف

در چهارضلعی حجاب، حیا، عفاف و غیرت آیات و روایات جامعی وجود دارد. در مورد حجاب آیات مشهور مربوط به حجاب در سوره‌های نور و احزاب؛ ۳۱ نور، ۵۹ احزاب: و لا

یبدین

زینتهن

الا
ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن....؛ یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن....

در مورد عفاف؛ آیه ۳۳ سوره نور: ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله؛ در مورد حفظ خانواده و نسل آیات و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل....

در مورد حیا؛ آیات مواجهه حضرت موسی و دختران شعیب در سوره قصص (آیه ۲۵): فجاءت احداهما تمشی علی استحیاء و دهها آیه دیگر وجود دارد.

بنابراین در حل مساله حجاب باید به نظریه استحیاء (طلب حیا) و نظریه استعفاف (طلب عفاف) و نظریه غیرت ممدوح (تغایر صحیح) در منطق قرآن و نهج البلاغه و روایات توجه کرد و نطر دقیق اسلام را استنباط کرد.

۱۰. سطح‌های توصیف و تجویز؛ قلمروهای پیدایش و پیگیری مسأله حجاب در ۶ سطح مجزا قابل دسته بندی و تبویب است

۱- سطح فرد (آحاد جامعه)

۲- سطح خانواده (کوچک‌ترین سلول اجتماعی)

۳- سطح دوستان (شبکه عناصر شبیه به هم)

۴- سطح عرصه عمومی

۵- سطح نهادهای رسمی و حاکمیتی

۶- سطح نهادهای غیررسمی و کنشگران مردمی

۱۱. مساله پوشش و لباس و توجه به میل زیبایی شناختی زنان و دختران از مهمترین سرفصل‌ها در حل مساله حجاب است.

در قرآن کریم در آیه ۱۱ سوره مبارکه اعراف، نظریه «لباسا یواری سوءاتکم و ریشاً» مطرح شده است که مبتنی بر آن به طراحی «لباسهای لباس‌نما» و نه «لباسهای بدن‌نما» و مدل‌های پوشش مناسب و زنانه و در عین حال عفیفانه و حیاآمیز نیازمندیم که هنوز به آن دست نیافته ایم.

"ولیجدوا فیکم غلظه؛ باید در رفتار نظام غلظت و شدت و حدت مشاهده کنند تا از کرده خود پشیمان شوند"مخیر گذاشتن بانوان بین حجاب چادر مشکی و مقنعه از طرفی و یا انتخاب بی حجابی از طرف دیگر، یکی از بی‌تدبیری‌ها در حوزه حجاب و عفاف در چند دهه اخیر است.

۱۲. توجیه‌های موافقان حجاب اختیاری

مجموعه شبهات سالهای اخیر در بحث حجاب اجباری و اختیاری و فهرستی از گزاره‌های پربسامد در رسانه‌ها باید شناسایی شود و در سامانه ذهنی مردم و جوانان به آنها توجه شود. اهم شبهات نظری مردم و جوانان در سالهای اخیر در مساله حجاب و عفاف در ۱۴ گزاره ذیل قابل صورتبندی است.

۱- ذات واقعیّت فرهنگی، تنوّع و تکثّر و گوناگونی است، نه یکسانی و همگونی و مشابهت و یکنواختی.

باید کثرت‌گرایی فرهنگی و خصوصیّت رنگین‌کمانی جامعه و تکثّر اجتماعی را بپذیریم.

یکسان‌سازی فرهنگی، هم نشدنی و ناممکن و تمنّای محال است، هم غلط و ناصواب و اشتباه.

۲- باید به خواست و اراده و انتخاب و سلیقۀ زنان، احترام گذاشت.

برخورد قیّم‌مآبانه و آمرانه و از بالا، غلط است.

۳- اصرار بر حجاب، موجب شکل‌گیری شکاف اجتماعی و دوقطبی‌شدن جامعه و تشدید منازعات و اختلافات اجتماعی می‌شود.

۴- حجاب، امری شخصی و خصوصی و فردی است و مداخله در آن، مداخله در حریم خصوصی است.

نوع پوشش، امر عمومی نیست.

[منطق به تو، چه ربطی دارد!]

۵- حجاب اجباری، به سیاسی‌شدن منفی زنان می‌انجامد.

موجب تبدیل‌شدن مقاومت فرهنگی به مقاومت سیاسی می‌شود.

۶- دین، امری تحمیلی و اجباری نیست.

حجاب اجباری، دین‌داری واقعی و باطنی نیست.

۷- برخورد قهری و تحمیلی و اجباری، حاصلی ندارد.

همچنان‌که رضاشاه در کشف حجاب، ناکام ماند، جمهوری‌اسلامی هم در تحمیل حجاب، ناکام خواهد ماند.

قاعدۀ القسر لایدوم در فلسفۀ اسلامی، بیانگر آن است که تحمیل، راه‌حلّ نیست.

۸- باید قانون و شرع را با اقتضائات و تحوّلات عُرف و مردم و جامعه، هماهنگ و منطبق کرد.

فقه پویا و تأثیر مقتضیات زمان، یعنی می‌توان احکام دین را تغییر داد.

ارتباطات گسترده، موجب شده که جهان، تغییر کند. ما نمی‌توانیم این دگرگونی‌های را نادیده بگیریم.

روند جهانی، قهری و اجتناب‌ناپذیر است و قواعد جهانی، بر ما تحمیل می‌شود.

برخی از احکام دین، تاریخی و موقتی و دوره‌ای و زمانمند هستند.

باید ارزش‌ها و احکام دینی را به‌گونه‌ای جذاب مطرح کنیم.

۹- مسألۀ حجاب، اولویّت و تقدّم و ارجحیّت و اصالت ندارد و اساسی و مهم و درجۀ اوّل و اصلی نیست. (به خصوص در برابر اقتصاد)

مصداق تهاجم فرهنگی، بدحجابی نیست.

۱۰- مشکل کشور، حجاب من است یا اختلاس‌های میلیاردی؟!

۱۱- مطابق قرآن کریم، حجاب، مخصوص زنان مؤمن است، نه همۀ زنان، چه رسد به همۀ زنان مسلمان.

۱۲- هیچ روایت یا نقل تاریخی، دلالت بر مبارزه و مواجهه و برخورد معصومان با بدحجابان و بی‌حجابان ندارد.

۱۳- دربارۀ حجاب، تلاش می‌شود یک برداشت و تفسیر و قرائت خاص از اسلام، بر جامعه حاکم شود، حال‌آن‌که می‌توان از حجاب اسلامی، برداشت‌های دیگری نیز داشت.

بر اساس نظریۀ تعدّد قرائت‌ها از دین، هیچ برداشتی از دین، مطلق و عین دین نیست.

۱۴- تفسیر مضیق جمهوری‌اسلامی از حجاب، تنگ‌نظرانه و خشک‌مقدّسانه و متحجّرانه است.

تفسیر جمهوری‌اسلامی از حجاب، حاصل سلیقۀ دینی این نظام است، نه نظر اسلام.

۱۳. ادله، استدلال‌ها و توجیه‌های طرفداران حجاب قانونی در ۱۰ گزاره ذیل قابل صورتبندی است:

۱- حجاب اختیاری به دلیل این‌که بر ضدّ قانون است، نابجاست.

۲- حجاب اختیاری به دلیل این‌که بر ضدّ هنجار و عُرف و فرهنگ عمومی است، نابجاست.

۳- حجاب اختیاری به دلیل این‌که بر ضدّ اخلاق و حیا و عفاف و متانت و وقار است، نابجاست.

۴- حجاب، امری فطری و تکوینی و ذاتی است، نه اعتباری و دلبخواهانه و سلیقه‌ای.

۵- بدحجابی، جامعه را دچار تنش و تلاطم و آشوب و هیجان جنسی می‌کند.

۶- حجاب، حامی کرامت و شرافت و حیثیّت و منزلت انسانی زن در جامعه است.

۷- نفع حجاب، هم به خود زن بازمی‌گردد و هم به جامعه.

۸- دولت اسلامی بر مبنای مصالح و مضار فردی و اجتماعی، حجاب را اجباری اعلام می‌کند.

۹- حجاب اختیاری به دلیل این‌که بر ضدّ رضایت خدا و دین و ارزش‌های الهی و احکام اسلام و شعائر اسلامی است، نابجاست.

۱۰- حجاب اختیاری و پروژه بی حجابی، بنیان خانواده و نسل را می‌پاشاند.

۱۴. مسائل حوزه حجاب و عفاف جز در نسبت مشخص با مسائل جنسی فهم و مفاهمه نمی‌شود

تاخیر در ازدواج و تبرج دختران برای یافتن زوج مناسب به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل بی حجابی و یا بدحجابی شناخته می‌شود. برخی جامعه‌شناسان، آنارشیسم اخیر در مساله حجاب و پوشش را نتیجه آنتروپی در مدیریت امر جنسی و روابط جنسی در جامعه می‌دانند. از نظرگاه این جامعه شناسان برخی بدن‌نماییها و افراط در تبرج و هرهری مسلکی ها در حجاب و تذبذب پوششی، ریشه در جلب توجه جنس مخالف و جذب حمایتهای جنس مخالف دارد.

"اما سلبریتیها چه کسانی هستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟با خواندن لفظ سلبریتی، چه چیزی در ذهن نقش می‌بندد؟! دربارۀ چه کسانی سخن می‌گوئیم؟! نوکیسه‌های بی‌ریشه"بالارفتن سن ازدواج و پدیده «مجردهای قطعی» و مایوسان از ازدواج که در قرآن نیز به آنها اشاره شده است، ضریب بالایی در تحلیل وضعیت حجاب در جامعه ایرانی دارند.

۱۵. بایدها و نبایدها و دسته بندی اولیه چهارگانه راهکارهای مواجهه با مساله حجاب و عفاف:

۱- مواجهۀ آموزشی و تربیتی و معرفتی؛ دربارۀ دلایل حجاب و اجباری‌بودن آن، پرسش‌های فراوانی وجود دارد. بی حجابی و یا بدحجابی زنان، حاصل فقر هویّتی و ضعف شخصیّتی آنها است. به‌دلیل این‌که بدحجابی، ریشه‌ها و لایه‌های فرهنگی دارد، باید وزن مواجهۀ فرهنگی و نرم و اخلاقی با آن را افزایش داد. امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر غیررسمی و مردمی و اجتماعی باید آموزش داده شود.

۲- مواجهۀ مشاوره‌ای و درمانی و روان‌شناختی

۳- مواجهۀ قضائی و حقوقی و قهری که طرفداران و مخالفان جدی دارد.

برای ترویج حجاب، کار فرهنگی، اصالت دارد، ولی این امر، نافی ضرورت سازوکارهای سخت و قانونی نیست.

برقراربودن قانون حجاب در جامعۀ ایران، ازاین‌جهت که نسبت به گسترش‌یافتن موج بدحجابی، تا حدّ زیادی بازدارنده بوده، کارآمد بوده است.

قانون حجاب و عفاف، همچنان به‌اجرا گذاشته نشده است و یا هیچ قانون مشخصی هم وجود ندارد.

بدحجابی، به‌صورت هدفمند در ابعاد گسترده و وسیع، در حال القای به جامعۀ ما است.

بسیج به‌عنوان ضابط قضائی، طرّاحان لباس و مُدگرایی و اتحادیّه‌های پوشاک و فروشندگان و پاساژها از قوانین حوزه خود اطلاع درستی ندارند.

۴- مواجهۀ رسانه‌ای و تبلیغی و ترویجی

زیبایی‌شناسی حجاب و چادر به‌مثابه پوشش زیبا

چهره‌سازی موازی و سلبریتی‌ها

واقعه‌سازی موازی

۱۶.

نوسازی ادبیّات؛ گفتارهای ایجابی و گفتمان سازی دربارۀ حجاب و عفاف:

۱- باید محجبه ها را خوش حجاب، خوب حجاب نامید و با الفاظ پسندیده در رسانه‌ها نام برد.

۲- همۀ بدحجاب‌ها، بی‌حیا و بی‌عفت و بی‌اخلاق نیستند و بسیاری از آنها اهل نماز و روزه هستند.

ظواهر، همیشه حاکی از دل و باطن و درون نیستند؛ هر چند باید ظواهر را در حد خودش اهمیت داد.

۳- مانتو نیز، مصداق حجاب اسلامی است. (نظر استاد مطهری)

حجاب اسلامی از لحاظ قالب و شکل و صورت می‌تواند انواع مختلف مشروع داشته باشد، هرچند چادر، بهترین نوع است.

۴- پوشش‌های رنگی، ناسازگار با اسلام نیست و به حس زیبایی شناختی زنان توجه می‌کند.

۵- زنان ایرانی در طول تاریخ، هیچ‌گاه بی‌حجاب نبودند و جامعۀ ما، ریشه‌های دینی بسیار عمیق دارد.

۶- حجاب حکم خداست، نه آئین‌نامۀ دولتی.

حجاب، دستور الهی است، نه سیاسی.

حجاب، خواستۀ خدا از زن است.

حجاب، مانند نماز، حکم خداست.

۷- زن، عروسک و بازیچه و کالا نیست.

بی‌حجابی، خلاف شخصیّت و منزلت و شأن خود زن است.

بی‌حجابی، موجب تحقیر زن و نگاه ابزاری به زن می‌شود.

۸- بی‌حجابی، رفتاری خانواده‌سوز و ضدّخانواده و برهم‌زنندۀ ثبات خانواده است.

در جامعۀ بی‌حجاب، هیچ زنی امنیّت و آرامش ندارد.

۹- منطق عشق، بی‌حجابی نیست.

عشق، در جامعۀ عفیف به‌وجود می‌آید و معنادار است.

۱۰- بی غیرتی مردان و بی حیائی زنان با هم گفتمان پردازی شود

۱۱- تجارب بی حجابی در غرب (سقط جنین و …)

۱۷. مساله حجاب و ضرورت عبور از دوگانۀ «انسداد / رهاسازی» رسانه‌های نوپدید غربی

آنچه که در کف خیابان می‌بینیم اکثراً بازتاب آن چیزی است که در رسانه‌ها دیده می‌شود. کف خیابان و کف پیاده رو و محیط پارک‌ها در فضای برساخته رسانه‌ها، ساخته می‌شود و از جمله مهم‌ترین مشوّق‌ها و محرّک‌های بدحجابی در زنان، «رسانه‌های نوپدید» هستند، از قبیل شبکه‌های اجتماعی فراگیر، «شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای» و «فضای مجازی». ازیک‌سو، ما قدرت اثرگذاری محتوایی بر این ابزارها نداریم و نمی‌توانیم برای آنها تعیین کنیم که چگونه باشند و چگونه نباشد، و ازسوی‌دیگر، بسیاری از آنچه که در داخل برای حاکم‌گردانیدن فرهنگ حجاب و عفاف انجام می‌دهیم، به‌واسطۀ تأثیر مخرّب و خنثی‌کنندۀ این رسانه‌ها، از دست می‌رود.

"می‌خواهند "اشرافی‌گری‌"شأن را در چشم ما فرو ببرند؛ لذّت می‌برند از "خویش‌بیانی" و "به‌چشم‌آمدن""تنها راهی که باقی می‌ماند، کوشش در امتداد «مرزبندی فرهنگی» است؛ یعنی باید «حصارها» و «حریم‌ها» ی فرهنگی خویش را، مستحکم سازیم و مجال «نفوذ» و «رخنه» ندهیم. این امر میسّر نیست، مگر از طریق کنارنهادن رویکرد «رهاسازی» رسانه‌ها و پایان‌دادن به سیاست «درهای باز فرهنگی» که در حقیقت، بر «ولنگاری فرهنگی» دلالت دارد. مدیریت نابسامان فضای مجازی در کشور ما حتماً یکی از علل اصلی ناتوانی مدیریت ارشد کشور در موضوع حجاب و عفاف است.

افزون‌بر «عدم‌اختلاط» با جهان‌های فرهنگی بیگانه و کاربست راهبرد «منع» و «محدودیّت» فرهنگی، باید این ابزارها و امکان‌های رسانه‌ای را، «بومی‌سازی» کنیم و شکل «وطنی» و «داخلی» آن را به مردم ارائه نمائیم تا احساس نشود که فرصت‌های ارتباطی و آزادی عمل از آنها ستانده شده و نظام‌جمهوری‌اسلامی در پی ایجاد خفقان و استبداد است.

۱۸. مساله حجاب و ضرورت مدیریت چهره‌های فرهنگی و هنری (گروههای مرجع جدید)

عامل بسیار تعیین‌کننده و مؤثّر دیگر بر وضع بدحجابی در جامعه، شکل‌گیری «گروه‌های مرجع جدید» از اوایل دهۀ هفتاد به این‌سو هستند که اغلب، تقیّد و تعهّدی به معیارهای اسلامی و اخلاقی ندارند و دچار اباحی‌گری‌اند. مرجعیّت اجتماعی «چهره‌ها» (سلبریتی‌ها)، موجب شده که انتخاب‌ها و ترجیح‌های فرهنگی آنها، از جمله در عرصۀ حجاب و پوشش، برای جوانان نیز جذاب و قابل‌اقتباس باشد.

در واقع، اینان هم به‌دلیل برجستگی در عرصۀ خاصی همچون هنر، در «حاشیۀ امن» قرار گرفته‌اند و از مواجهات و برخوردهای جدّی، برکنار هستند، و هم از قدرت «اثرگذاری اجتماعی بالا» یی برخوردارند و می‌توانند به فرهنگ عمومی، جهت بدهند. خط‌شکنی فرهنگی و هنجارشکنی ارزشی اینان، جامعه را نسبت به ضوابط و معیارها، «سست» و «بی‌تعلّق» می‌کند، بلکه کسانی را تشویق به «درنوردیدن خطوط قرمز فرهنگی» می‌کند و به آنها، «جسارت» و «گستاخی» می‌بخشد.

این قدرت اجتماعی پراکندۀ نامحسوس خویش‌مختار، باید «مهار» و «هدایت» شود و «قواعد» و «معیارها» ی ارزشی نظام‌جمهوری‌اسلامی را بپذیرد. هرگونه مماشات و عقب‌نشینی دراین‌باره، بر آشفتگی و افسارگسیختگی اوضاع می‌افزید و موجب شتاب‌گرفتن بدحجابی می‌شود. همزمان باید تلاش شود که ازیک‌سو، شخصیّت‌های هنری انقلابی و همسو، به چهره‌های مؤثّر تبدیل شوند، و ازسوی‌دیگر، گروه‌های مرجع اجتماعی تغییر کنند و نیروهای دیگر، جایگزین هنرمندان شود یا به سهم بیشتری دست یابند. به‌عبارت‌دیگر، اصل این‌که هنرمندان به مؤثّرترین و پُرنفوذترین طبقۀ اجتماعی تبدیل شده باشند و بتوانند مطابق میل خود، جریان‌سازی و گفتمان‌پردازی کنند، یک آسیب و چالش است.

۱۹.

"ضلعی از "جاه‌طلبی‌" است؛ این‌که از نظر اجتماعی و در دیدۀ مردم، بزرگ و سرشناس به شمار بیایند"حل و فصل ریشه‌ای دوگانۀ «درون‌دینی / برون‌دینی» بودن استدلال مخالفت با بدحجابی

شکاف دیگری که تعیین‌کننده است و نظام‌جمهوری‌اسلامی باید موضع خویش را نسبت به آن مشخص کند، این است که بر اساس چه «استدلال» و مبتنی بر کدام «چارچوب» و «منطق»، بی حجابی را ضدّارزش قلمداد می‌کند و آن را برنمی‌تابد. مهم‌ترین مسأله‌ای که دراین‌باره خودنمایی می‌کند، «درون‌دینی» یا «برون‌دینی» بودن منطق ما است. بدحجابی نارواست، چون «حرام اجتماعی» است، یا حرام شرعی است؟ یا حرام سیاسی است؟ یا به‌دلیل این‌که «قانون‌شکنی» است؟! مستند ما، «حکم شرع» است یا «الزام قانون»؟! یا هر دو و «حرام ضدّقانونی»؟! و اگر هر دو، کدام‌یک تقدّم و ترجیح دارد؟! چنانچه به «دین» ارجاع داده شود، در مقابل گفته خواهد شد که در دین، «اجباری» نیست و «دین دولتی و تحمیلی»، راه به‌جایی نخواهد، و اگر به «قانون» ارجاع داه شود، در مقابل گفته خواهد شد که مبنای وضع قانون، خود «مردم» هستند و اگر «همه‌پرسی» برگزار شود، مردم به حجاب فعلی رأی نخواهند داد. حکومت دینی باید فهرستی از «منطق‌ها» و «استدلال‌ها» ی مواجهه‌ای و انتقادی را شناسایی و تدوین کند و قدرت هر یک را بسنجد و تأمّل کند که با کاربست هر کدام از آنها، با چه «گفته‌های مقاومت‌آمیز و نقضی» روبرو خواهد شد.

مخالفت با بدحجابی و مواجهۀ دولتی با آن، باید مبتنی بر «دلیل» باشد و دلیل باید به‌گونه‌ای ساخته‌وپرداخته شود که «فراگیر» و «غیرشکننده» باشد. دراین‌باره، با شبکه‌ای از مفاهیم روبرو هستیم که در نسبت با هم هستند و دیالکتیک دینامیکال (داد و ستد پویا) دارند.

الف) «قانون / ضابطه / جرم / هرج‌ومرج»،

ب) «هنجار / عُرف / ارزش / فرهنگ / انحراف»،

ج) «حرام / معصیت / گناه / فساد»،

د) «اخلاق / حیا / عفت / پاکدامنی / وقار / متانت / شخصیّت»،

ه) «خانواده / وفاداری / خیانت»،

و) «عقده / خلاء / کمبود / خودنمایی / بیماری روانی»،

ز) «شخصی / خصوصی / فردی / عمومی / اجتماعی» و ….

۲۰.

ضرورت عبور از دوگانۀ جعلی و ساختگی «نرم یا سخت» بودن نوع مواجهۀ دولت اسلامی با مساله حجاب:

یکبار برای همیشه باید در مقام اقناع و با ادبیات اقناعی به خواص و جامعه توضیح داد که همه هنجارها و ناهنجاری‌ها در دو بستر نرم و سخت (و با اولویت نرم) قابل حل هستند. درست است که اقناع و توجیه‌گری، اصالت دارد و باید جامعه را به رشد معرفتی و بلوغ فکری رساند تا به‌گونه‌ای داوطلبانه و خودجوش، حجاب و عفاف را به‌عنوان یک ارزش عالی انسانی و دینی، بپذیرد، امّا همواره این‌طور نیست که همگان، «مشکل شناختی» داشته باشند و در صورت عرضۀ «دلیل»، رفتار خود را تغییر دهند، بلکه چه‌بسا کسانی با وجود علم به حکمت و فواید حجاب و نظر شرع دربارۀ آن، باز میل به تخطی و کج‌روی دارند. نمی‌توان در انتظار نشست که چنین افرادی، شاید روزی به این نتیجه برسند که رعایت حجاب و عفاف در عرصۀ عمومی، لازم است و باید برهنگی و عریانی و تبرّج را کنار بگذارند، بلکه دولت اسلامی موظّف برای «حفظ مصالح عالی جامعه»، پس از آن‌که مراحل ابتدایی «تذکّر» و «تعلیم» و «هشدار» را طی کرد، در برابر این حرام اجتماعی، اجازۀ «تجاهر به فسق» و «افساد در جامعه» را ندهد.

پس با وجود این‌که حجاب و عفاف، مقولاتی فرهنگی هستند و باید در درجۀ نخست، از سازوکارهای فرهنگی برای علاج و اصلاح آنها استفاده کرد، امّا نباید از اجرای «حدود الهی» نیز منصرف شد و به «روش‌های نرم و گفتاری» و «توصیه» و «موعظه» بسنده کرد، بلکه باید «قدرت قهریۀ دولت اسلامی» را به صحنه آورد. در همه موضوعات اجتماعی نیز چنین است که «مواجهه قانونی» و «مواجهه نرم» مکمل هم هستند و در مقابل هم نیستند.

به‌خصوص در شرایط کنونی که افرادی، با انگیزه‌های خصمانه و فاسد، جسور و گستاخ نیز شده‌اند و الزام‌های ساده و بدون پشتوانۀ قدرت قهریه را برنمی‌تابند. واضح است که در مواجهه سخت، مواجهه با توده‌های مردم مد نظر نیست و باید با باندهای مروج فحشا و ولنگاری و اشراف برخورد نمود.

۲۱.

"آخر، چیز دیگری ندارند! داشته‌های‌شان همین‌هاست! و به خاطر همین‌ها هم سلبریتی شده‌اند"برآورد تحلیلی از اقدامات دشمن (کم برآورد یا بیش برآورد ممنوع)

الف- پرهیز جدی از ایجاد شکاف و نفرت اجتماعی

تقریباً طی یک دهه گذشته، مهمترین استراتژی دشمن در مواجهه با انقلاب اسلامی به ویژه در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی مانند حجاب و مسائل زنان، ایجاد شکاف، نقار و دو قطبی اجتماعی منجر به نفرت و دشمنی بین مردم بوده است. در این روند طی چهار پنج سال اخیر، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی هم به عنوان شتاب دهنده و یک کاتالیزور موثر و پر قدرت عمل کرده اند. شبکه‌های اجتماعی‌ای که گویی کارویژه آنها قطبی‌سازی است تا جایی که حتی در آمریکا هم روند قطبی سازی را تشدید کرده اند. در ایران نیز می‌توان رواج تنفر بین برخی گروههای اجتماعی را مشاهده کرد. بعضاً برخی فعالان رسانه‌ای انقلابی هم ناخواسته در این قطبی سازی ها دمیده اند.

ب- از دو قطبی اجتماعی تا سوزاندن سرمایه اجتماعی نظام

این روزها و در دوران پسا اغتشاشات ۱۴۰۱، خطر بروز و ظهور این دشمنی و شکاف میان مردم بیش از پیش احساس می‌شود و به نظر می‌رسد با شرایط پیچیده‌ای روبرو هستیم که اگر نیروهای انقلابی و حلقه‌های میانی مردمی از یک سو و مسئولین دولتی و کشوری از سوی دیگر در مواجهه با این فضای پیچیده، سخت و بعضاً مبهم و غبارآلود، رویکرد و اقدام درستی از خود نشان ندهند چه بسا شاهد ادامه روند شدت گرفتن دو قطبی‌ها خواهیم بود که حتی می‌تواند به نزاع داخلی در کشور ختم شود و سرمایه اجتماعی نظام را بسوزاند.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

ایسنا - ۱۴ شهریور ۱۳۹۹
خبرگزاری میزان - ۱ خرداد ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۳ فروردین ۱۴۰۲
رادیو زمانه - ۲۲ شهریور ۱۴۰۱
خبر آنلاین - ۱۵ اسفند ۱۴۰۰
خبرگزاری مهر - ۲۹ آبان ۱۴۰۱