مهاجرت‌ چندباره؛ گذار مفهومی وطن از سرزمین به جسم

مهاجرت‌ چندباره؛ گذار مفهومی وطن از سرزمین به جسم
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

مهاجرت‌ چندباره؛ گذار مفهومی وطن از سرزمین به جسم

  • سید مهدی منادی
  • استاد دانشگاه
۱۶ دقیقه پیش

مجموعه "ناظران می‌گویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید آنها نیست.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

یک پناهجوی افغان در مرز میان ایران و ترکیه

در جهان امروز نقل مکان به سرزمین‌های مختلف در نتیجه توسعه تکنولوژی نقل و انتقالات، فرصت‌های مضاعف برای اشتغال، اسکان، تحصیل در سرزمین‌های تازه، تحولات سیاسی مانند استقلال، استعمار، اتحاد و وجود جنگ و ناامنی در کشورهای ضعیف بیش از هر زمان موجب گسترش مهاجرت انسان‌ها شده است. انسان‌ها در یک مکان به دنیا می‌آیند و به آسانی در جایی دیگر محله و یا حتی کشورهای تازه ایجاد می‌کنند. در این فرایند، مفهوم وطن و تعلقات سنتی آن که روزگاری مقدس پنداشته می‌شد، تحت چارچوب‌های تازه اجتماعی و فرهنگی شکل تازه به خود گرفته و از یک رابطه ارزشی به سمت رابطه هنجاری و عقلایی گذار می‌کند.

برای تبیین چگونگی تحول مفهوم وطن به سراغ مثالی واقعی از زندگی شخصی‌ام می‌روم که تحول و جابه جایی را به صورت مکرر تجربه کرده است.

"مهاجرت‌ چندباره؛ گذار مفهومی وطن از سرزمین به جسمسید مهدی منادی استاد دانشگاه۱۶ دقیقه پیشمجموعه "ناظران می‌گویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است"وقتی در طفولیت درکم از جهان و زندگی روشن شد، در نتیجه جنگ‌های داخلی در وطنم نبودم و مردمان دور و کنار محله‌ای که در آن زندگی می‌کردم را به خود متفاوت می‌دیدم. در آن زمان به خوبی متفاوت بودنم را در مکتب/مدرسه، کوچه و بازار درک می‌کردم. در واقع یکی از شاخصه‌های منفی مهاجرت در این است که معمولا به عنوان یک تازه وارد کمتر امکان پذیرش در یک جامعه‌ای که خود دارای مشکلات است، پیدا می‌شود. با گذر زمان و رسیدن به سن جوانی پذیرش این تفاوت ها کمتر برایم قابل تحمل بود و عزم سفر و بازگشت به وطن هویتی تاریخی‌ام کردم. دلیل این اقدام در تبعیض‌هایی که تجربه می‌کردم و در نبود رابطه ارزشی با جامعه‌ای که در آن به عنوان مهاجر می‌زیستم، نهفته بود و بدین سان بار ارزشی وطن و فرصت‌های پیشرفت در آن مرا بدان سو متمایل کرد.



از این رو در اوایل جوانی به وطنم (افغانستان) بازگشتم و از صفر زندگی تازه‌ای را آغاز کردم. تمام کارهای امکان‌پذیر را برای امرار معاش و کسب دانش انجام دادم. بعد از گذشت بیش از یک‌ونیم دهه به سطح مناسبی از ثبات در زندگی مادی و فکری رسیده بودم. با مقایسه ابتدای حضور و وضعیت اخیرم در کابل، حس می‌کردم که پیشرفت کردم. تا این که در پی آمدن طالبان شرایط تازه‌ای آمد و من دیگر حس آرامش نکردم و دوباره عزم مهاجرتی دیگر کردم.

"بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد"این مهاجرت سوم زندگی من بود، در مهاجرت اول کودکی و نوجوانی را گذراندم، در مهاجرت دوم با شرایط تازه وطن هویتی و تاریخی‌ام سازگار شدم و حالا در مهاجرت سوم با ساختارهای تازه‌ای در حال سازگاری هستم.

طرح دوره‌های فوق به معنای تبیین شکست در زندگی من نیستند و من با آنها آشتی کرده‌ام. این دوره‌ها از لحاظ فکری مرا به درک عمیق‌تر و نزدیک‌تر از زندگی راهنمایی کرده‌اند و از لحاظ احساسی پایدارتر ساخته‌اند. اما در این فرایند پر فراز و فرود چگونگی تبیین جایگاه ارزشی مفهوم وطن برایم آسان نیست. در تعابیر و تفاسیر، وطن یعنی محله، ولایت و یا کشوری که در آن متولد شده و یا در آن زندگی کرده باشی و یا سلسله نسل‌های قبلی و هویتی‌ات در آنجا باشد.

در دنیای امروز افراد زیادی هستند که ممکن است نه در وطن شان متولد شده باشند، نه زندگی کرده باشند و یا انسی به آن داشته باشند. صرفا سرزمین آباء و اجداد وی بوده است که موجب دلگرمی‌هایی برایش شده باشد. آنچه در این ادبیات مهم است، داشتن انس و الفت به جایی است که می تواند مفهوم وطن را برایش افاده کند.

حالا اگر مفهوم انس و الفت محور بحث باشد، در مثال من: در دوران زندگی‌ام در ۵ جغرافیای متفاوت زندگی کرده و الفت‌های سرزمینی متفاوت کسب کردم. الفت‌های فرهنگی و اجتماعی ناشی از جغرافیا در شرایط جغرافیایی، روحی و روانی متفاوت تغییر می‍‌کنند.

"انسان‌ها در یک مکان به دنیا می‌آیند و به آسانی در جایی دیگر محله و یا حتی کشورهای تازه ایجاد می‌کنند"زیرا در هر سرزمین تفسیر متفاوت و یا متضاد از خوب، بد، دوست و دشمن وجود داشت. وابستگی‌های ارزشی، هویتی و ملیتی بدون درک عمیق، انسان‌ها را متمایل به دوست داشتن و یا نفرت علیه گروهی می‌کردند که شاخصه هویتی و ملیتی مشابه یا متفاوت را با خود حمل می‌کردند. دلبستگی و وابستگی‌هایی جغرافیایی و فرهنگی انسان‌ها را به حس بزرگی، کوچکی، غرور، نفرت و دوستی کاذب متمایل می‌نمودند که جایگاه انسانیت بدون پسوند و پیشوند در آن دیده نمی‌شد. اگرچه انسان‌ها با توجه به شاخصه مشترک جسم شان در میان تمام این جغرافیاها یکی است، اما یک انسان محصور در هویت جغرافیایی اهمیت زیادی به پیشوندها و پسوندهای هویتی و عصبیتی می‌دهد.

منبع تصویر،

Getty Images

جایگاه مفهوم وطن در روند‌های جهانی نشان می‌دهد که گرایش به سمت توسعه گفتمان هنجاری فردگرایی یکی از شاخصه‌های نوین جهان امروز همسو با این گذار است و نسل های تازه پس از ۱۸ سالگی بیشتر متمایل به زندگی جدا از پدر و مادر هستند.

این موضوع از طریق گفتمان حقوق بشر برای تمامی انسان‌ها در تمام مکان‌ها تجلی یافته است. در چنین شرایطی ایدئولوژی فرد آسان‌تر می‌تواند جایگزین سنت و اخلاق جمعی ‌گردد و دیگر ارزش‌های سنتی اجتماعی، هویتی و سرزمینی قادر به حفظ انسان در یک مکان نیست. از این رو سنت‌های جمعی اختصاصی می‌شود و ایده افراد در فرایند اصل فردگرایی به مثابه یک فرد، جهانی می‌شود. اختصاصی‌سازی، هنجاری سازی ارزش‌ها بیش از هر زمان دیگر از مفهوم وطن تقدس‌زدایی می‌کند و انسان بیش از پیش به خود می‌رسد.

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

در سوی دیگر در برابر مفهوم مضیق از مفهوم وطن دیدگاه موسع جهان‌وطنی نیز گذار مفهوم وطن را تصدیق می‌کند.

"وقتی در طفولیت درکم از جهان و زندگی روشن شد، در نتیجه جنگ‌های داخلی در وطنم نبودم و مردمان دور و کنار محله‌ای که در آن زندگی می‌کردم را به خود متفاوت می‌دیدم"ادبیات جهان‌وطنی رواقی و اندیشمندان مابعد آن‌ها بر جهانی که مرزها در آن رنگ و معنا ندارد، تاکید می‌کنند. این دیدگاه در منش و تفکر انسان‌های بزرگ اندیش و بعضا در قالب سازمان ملل متحد و برخی دیگر از نهادهای چند ملیتی مصداق عملی یافته است. اگرچه تطبیق این نگرش با توجه به وجود مرزهای سرزمینی و رقابت وسیع برای کسب قدرت با چالش همراه است. با این حال انسان‌های حوزه فکری موسع جهان وطنی آرامش بیشتر و مجال کمتر برای تبعیض مثبت ومنفی در میان سرزمین‌ها پیدا می‌کنند. اگرچه ممکن است آنها در میان چانه زنی‌ها خود را گم کنند، اما مفهوم سنتی وطن به صورت عملی رنگ و نوای خویش را از دست داده است.



در میان این دو نگرش محدود سرزمینی و آرمانی جهان‌وطنی تنها چیزی که بیش از هر چیز دیگر واقعی و غیر آرمانی بوده است، انسان خودش بوده است. خودی که در این جسم در حال تحول و تجربه بوده و به حالت فعلی‌اش رسیده است. کسی که در جسم اش به صورت مستقیم خوشحالی، رنج، رفاه، آسایش و... را در جغرافیای مختلف تجربه کرده است. جسمی که بیشتر از وطن جغرافیایی برایش وطن را معنا می‌بخشیده است.

"در واقع یکی از شاخصه‌های منفی مهاجرت در این است که معمولا به عنوان یک تازه وارد کمتر امکان پذیرش در یک جامعه‌ای که خود دارای مشکلات است، پیدا می‌شود"جسمی که عادت و سازگاری به غذا، موسیقی، طبیعت را تجربه می‌کرده است. در واقعیت این جسم بیش از مفهوم جغرافیایی وطن برایش وطن بوده و در قالب آن وطن را تجربه کرده است.

بر اساس تبیین روند جهانی و تجربه انسان در جغرافیای مختلف و دو مفهوم محدود و موسع از وطن، به نظر می‌رسد گذار مفهومی وطن انکارناپذیر باشد و وطن نه آن است که انسان را در برابر و یا در رقابت با دیگر انسان‌های قرار می‌دهد و نه آن حوزه کلان است که انسان نمی‌داند که پهنای آن از کجا تا کجاست.

منبع تصویر،

Getty Images

توضیح تصویر،

گروهی از پناهجویان افغان در مرز ترکیه

انسان‌ها بعد از گذراندن بخش مهمی از زندگی در دفاع یا تهاجم به ارزش‌های سرزمین‌هایی که در آن و یا بر علیه آن زیسته‌اند باید به این نتیجه برسند که هیچ ارزش سرزمینی فراتر از انسان و انسانیت نیست و هیچگاه خاک یک جغرافیا با ارزش تر از خاک دیگر نیست، بلکه کیفیت انسان‌های آن متفاوت است. از این رو منطقی و درست به نظر نمی‌رسد که انسان عسکر سرزمینی در برابر سرزمین دیگر شود، زیرا همه زمین سرزمین وطن اوست.

تنها کیفیت روابط در همنوایی با انسان‌هایی که فراتر از عصبیت محدود قبیله و سرزمین دوستی می ورزند، ارزش فداکاری دارد.

انسان ها ضرورت دارند تا از فراوانی دیگر جغرافیا ها لذت ببرند، و مجال محدود زندگی را فدای ارزش‌های محصور در تبعیض و محدود انگاری جغرافیایی نکند.

نتیجه این نوشتار کوتاه در باب مفهوم وطن بر این تاکید دارد که واقعیت حقیقی وطن انسان همان جسمش است که شادی، غم و آرامش را معنا و با بزرگی فکر تفسیر می‌کند. اگرچه بعد از گذر چندی این جسم نیز دیگر وطن نخواهد بود و آن به چرخه خاک بر می‌گردد و انسان به خود هستی‌اش می‌رسد. با این حال تا آن زمان واقعی‌ترین مفهوم از وطن مادی انسان همان جسم در جغرافیای جهان است.

.

مهاجرت‌ چندباره؛ گذار مفهومی وطن از سرزمین به جسم

  • سید مهدی منادی
  • استاد دانشگاه
ناظران

مجموعه "ناظران می‌گویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید آنها نیست.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

یک پناهجوی افغان در مرز میان ایران و ترکیه

در جهان امروز نقل مکان به سرزمین‌های مختلف در نتیجه توسعه تکنولوژی نقل و انتقالات، فرصت‌های مضاعف برای اشتغال، اسکان، تحصیل در سرزمین‌های تازه، تحولات سیاسی مانند استقلال، استعمار، اتحاد و وجود جنگ و ناامنی در کشورهای ضعیف بیش از هر زمان موجب گسترش مهاجرت انسان‌ها شده است. انسان‌ها در یک مکان به دنیا می‌آیند و به آسانی در جایی دیگر محله و یا حتی کشورهای تازه ایجاد می‌کنند. در این فرایند، مفهوم وطن و تعلقات سنتی آن که روزگاری مقدس پنداشته می‌شد، تحت چارچوب‌های تازه اجتماعی و فرهنگی شکل تازه به خود گرفته و از یک رابطه ارزشی به سمت رابطه هنجاری و عقلایی گذار می‌کند.

برای تبیین چگونگی تحول مفهوم وطن به سراغ مثالی واقعی از زندگی شخصی‌ام می‌روم که تحول و جابه جایی را به صورت مکرر تجربه کرده است. وقتی در طفولیت درکم از جهان و زندگی روشن شد، در نتیجه جنگ‌های داخلی در وطنم نبودم و مردمان دور و کنار محله‌ای که در آن زندگی می‌کردم را به خود متفاوت می‌دیدم. در آن زمان به خوبی متفاوت بودنم را در مکتب/مدرسه، کوچه و بازار درک می‌کردم. در واقع یکی از شاخصه‌های منفی مهاجرت در این است که معمولا به عنوان یک تازه وارد کمتر امکان پذیرش در یک جامعه‌ای که خود دارای مشکلات است، پیدا می‌شود. با گذر زمان و رسیدن به سن جوانی پذیرش این تفاوت ها کمتر برایم قابل تحمل بود و عزم سفر و بازگشت به وطن هویتی تاریخی‌ام کردم. دلیل این اقدام در تبعیض‌هایی که تجربه می‌کردم و در نبود رابطه ارزشی با جامعه‌ای که در آن به عنوان مهاجر می‌زیستم، نهفته بود و بدین سان بار ارزشی وطن و فرصت‌های پیشرفت در آن مرا بدان سو متمایل کرد.

از این رو در اوایل جوانی به وطنم (افغانستان) بازگشتم و از صفر زندگی تازه‌ای را آغاز کردم. تمام کارهای امکان‌پذیر را برای امرار معاش و کسب دانش انجام دادم. بعد از گذشت بیش از یک‌ونیم دهه به سطح مناسبی از ثبات در زندگی مادی و فکری رسیده بودم. با مقایسه ابتدای حضور و وضعیت اخیرم در کابل، حس می‌کردم که پیشرفت کردم. تا این که در پی آمدن طالبان شرایط تازه‌ای آمد و من دیگر حس آرامش نکردم و دوباره عزم مهاجرتی دیگر کردم. این مهاجرت سوم زندگی من بود، در مهاجرت اول کودکی و نوجوانی را گذراندم، در مهاجرت دوم با شرایط تازه وطن هویتی و تاریخی‌ام سازگار شدم و حالا در مهاجرت سوم با ساختارهای تازه‌ای در حال سازگاری هستم.

طرح دوره‌های فوق به معنای تبيين شكست در زندگی من نيستند و من با آنها آشتی كرده‌ام. اين دوره‌ها از لحاظ فكری مرا به درك عميق‌تر و نزديك‌تر از زندگی راهنمايی كرده‌اند و از لحاظ احساسی پايدارتر ساخته‌اند. اما در این فرایند پر فراز و فرود چگونگی تبیین جایگاه ارزشی مفهوم وطن برایم آسان نیست. در تعابیر و تفاسیر، وطن یعنی محله، ولایت و یا کشوری که در آن متولد شده و یا در آن زندگی کرده باشی و یا سلسله نسل‌های قبلی و هویتی‌ات در آنجا باشد. در دنیای امروز افراد زیادی هستند که ممکن است نه در وطن شان متولد شده باشند، نه زندگی کرده باشند و یا انسی به آن داشته باشند. صرفا سرزمین آباء و اجداد وی بوده است که موجب دلگرمی‌هایی برایش شده باشد. آنچه در این ادبیات مهم است، داشتن انس و الفت به جایی است که می تواند مفهوم وطن را برایش افاده کند.

حالا اگر مفهوم انس و الفت محور بحث باشد، در مثال من: در دوران زندگی‌ام در ۵ جغرافیای متفاوت زندگی کرده و الفت‌های سرزمینی متفاوت کسب کردم. الفت‌های فرهنگی و اجتماعی ناشی از جغرافیا در شرایط جغرافیایی، روحی و روانی متفاوت تغییر می‍‌کنند. زیرا در هر سرزمين تفسير متفاوت و یا متضاد از خوب، بد، دوست و دشمن وجود داشت. وابستگی‌های ارزشی، هويتی و مليتی بدون درك عميق، انسان‌ها را متمايل به دوست داشتن و يا نفرت عليه گروهی می‌كردند كه شاخصه هويتی و مليتی مشابه يا متفاوت را با خود حمل می‌کردند. دلبستگی و وابستگی‌هایی جغرافیایی و فرهنگی انسان‌ها را به حس بزرگی، کوچکی، غرور، نفرت و دوستی کاذب متمایل می‌نمودند که جایگاه انسانیت بدون پسوند و پیشوند در آن دیده نمی‌شد. اگرچه انسان‌ها با توجه به شاخصه مشترک جسم شان در میان تمام این جغرافیاها یکی است، اما یک انسان محصور در هویت جغرافیایی اهمیت زیادی به پیشوندها و پسوندهای هویتی و عصبیتی می‌دهد.

منبع تصویر، Getty Images

جایگاه مفهوم وطن در روند‌های جهانی نشان می‌دهد که گرایش به سمت توسعه گفتمان هنجاری فردگرایی یکی از شاخصه‌های نوین جهان امروز همسو با این گذار است و نسل های تازه پس از ۱۸ سالگی بیشتر متمایل به زندگی جدا از پدر و مادر هستند. این موضوع از طریق گفتمان حقوق بشر برای تمامی انسان‌ها در تمام مکان‌ها تجلی یافته است. در چنین شرایطی ایدئولوژی فرد آسان‌تر می‌تواند جایگزین سنت و اخلاق جمعی ‌گردد و دیگر ارزش‌های سنتی اجتماعی، هویتی و سرزمینی قادر به حفظ انسان در یک مکان نیست. از این رو سنت‌های جمعی اختصاصی می‌شود و ایده افراد در فرایند اصل فردگرایی به مثابه یک فرد، جهانی می‌شود. اختصاصی‌سازی، هنجاری سازی ارزش‌ها بیش از هر زمان دیگر از مفهوم وطن تقدس‌زدایی می‌کند و انسان بیش از پیش به خود می‌رسد.

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

در سوی دیگر در برابر مفهوم مضیق از مفهوم وطن دیدگاه موسع جهان‌وطنی نیز گذار مفهوم وطن را تصدیق می‌کند. ادبیات جهان‌وطنی رواقی و اندیشمندان مابعد آن‌ها بر جهانی که مرزها در آن رنگ و معنا ندارد، تاکید می‌کنند. این دیدگاه در منش و تفکر انسان‌های بزرگ اندیش و بعضا در قالب سازمان ملل متحد و برخی دیگر از نهادهای چند ملیتی مصداق عملی یافته است. اگرچه تطبیق این نگرش با توجه به وجود مرزهای سرزمینی و رقابت وسیع برای کسب قدرت با چالش همراه است. با این حال انسان‌های حوزه فکری موسع جهان وطنی آرامش بیشتر و مجال کمتر برای تبعیض مثبت ومنفی در میان سرزمین‌ها پیدا می‌کنند. اگرچه ممکن است آنها در میان چانه زنی‌ها خود را گم کنند، اما مفهوم سنتی وطن به صورت عملی رنگ و نوای خویش را از دست داده است.

در میان این دو نگرش محدود سرزمینی و آرمانی جهان‌وطنی تنها چیزی که بیش از هر چیز دیگر واقعی و غیر آرمانی بوده است، انسان خودش بوده است. خودی که در این جسم در حال تحول و تجربه بوده و به حالت فعلی‌اش رسیده است. کسی که در جسم اش به صورت مستقیم خوشحالی، رنج، رفاه، آسایش و... را در جغرافیای مختلف تجربه کرده است. جسمی که بیشتر از وطن جغرافیایی برایش وطن را معنا می‌بخشیده است. جسمی که عادت و سازگاری به غذا، موسیقی، طبیعت را تجربه می‌کرده است. در واقعیت این جسم بیش از مفهوم جغرافیایی وطن برایش وطن بوده و در قالب آن وطن را تجربه کرده است.

بر اساس تبیین روند جهانی و تجربه انسان در جغرافیای مختلف و دو مفهوم محدود و موسع از وطن، به نظر می‌رسد گذار مفهومی وطن انکارناپذیر باشد و وطن نه آن است که انسان را در برابر و یا در رقابت با دیگر انسان‌های قرار می‌دهد و نه آن حوزه کلان است که انسان نمی‌داند که پهنای آن از کجا تا کجاست.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

گروهی از پناهجویان افغان در مرز ترکیه

انسان‌ها بعد از گذراندن بخش مهمی از زندگی در دفاع يا تهاجم به ارزش‌های سرزمين‌هايی كه در آن و يا بر عليه آن زيسته‌اند باید به اين نتيجه برسند كه هيچ ارزش سرزمينی فراتر از انسان و انسانیت نيست و هيچگاه خاك يك جغرافيا با ارزش تر از خاك ديگر نيست، بلكه كيفيت انسان‌های آن متفاوت است. از این رو منطقی و درست به نظر نمی‌رسد که انسان عسكر سرزمينی در برابر سرزمين ديگر شود، زيرا همه زمين سرزمين وطن اوست.

تنها کیفیت روابط در همنوایی با انسان‌هایی که فراتر از عصبيت محدود قبيله و سرزمين دوستی می ورزند، ارزش فداکاری دارد. انسان ها ضرورت دارند تا از فراواني ديگر جغرافيا ها لذت ببرند، و مجال محدود زندگی را فدای ارزش‌های محصور در تبعیض و محدود انگاری جغرافیایی نکند.

نتیجه این نوشتار کوتاه در باب مفهوم وطن بر این تاکید دارد که واقعیت حقیقی وطن انسان همان جسمش است که شادی، غم و آرامش را معنا و با بزرگی فکر تفسیر می‌کند. اگرچه بعد از گذر چندی این جسم نیز دیگر وطن نخواهد بود و آن به چرخه خاک بر می‌گردد و انسان به خود هستی‌اش می‌رسد. با این حال تا آن زمان واقعی‌ترین مفهوم از وطن مادی انسان همان جسم در جغرافیای جهان است.

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

مهاجرت‌ چندباره؛ گذار مفهومی وطن از سرزمین به جسم

  • سید مهدی منادی
  • استاد دانشگاه
ناظران

مجموعه "ناظران می‌گویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بی‌بی‌سی فارسی می‌کوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاه‌ها و افکار طیف‌های گوناگون، چشم‌انداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطه‌نظرها، به معنای تایید آنها نیست.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

یک پناهجوی افغان در مرز میان ایران و ترکیه

در جهان امروز نقل مکان به سرزمین‌های مختلف در نتیجه توسعه تکنولوژی نقل و انتقالات، فرصت‌های مضاعف برای اشتغال، اسکان، تحصیل در سرزمین‌های تازه، تحولات سیاسی مانند استقلال، استعمار، اتحاد و وجود جنگ و ناامنی در کشورهای ضعیف بیش از هر زمان موجب گسترش مهاجرت انسان‌ها شده است. انسان‌ها در یک مکان به دنیا می‌آیند و به آسانی در جایی دیگر محله و یا حتی کشورهای تازه ایجاد می‌کنند. در این فرایند، مفهوم وطن و تعلقات سنتی آن که روزگاری مقدس پنداشته می‌شد، تحت چارچوب‌های تازه اجتماعی و فرهنگی شکل تازه به خود گرفته و از یک رابطه ارزشی به سمت رابطه هنجاری و عقلایی گذار می‌کند.

برای تبیین چگونگی تحول مفهوم وطن به سراغ مثالی واقعی از زندگی شخصی‌ام می‌روم که تحول و جابه جایی را به صورت مکرر تجربه کرده است. وقتی در طفولیت درکم از جهان و زندگی روشن شد، در نتیجه جنگ‌های داخلی در وطنم نبودم و مردمان دور و کنار محله‌ای که در آن زندگی می‌کردم را به خود متفاوت می‌دیدم. در آن زمان به خوبی متفاوت بودنم را در مکتب/مدرسه، کوچه و بازار درک می‌کردم. در واقع یکی از شاخصه‌های منفی مهاجرت در این است که معمولا به عنوان یک تازه وارد کمتر امکان پذیرش در یک جامعه‌ای که خود دارای مشکلات است، پیدا می‌شود. با گذر زمان و رسیدن به سن جوانی پذیرش این تفاوت ها کمتر برایم قابل تحمل بود و عزم سفر و بازگشت به وطن هویتی تاریخی‌ام کردم. دلیل این اقدام در تبعیض‌هایی که تجربه می‌کردم و در نبود رابطه ارزشی با جامعه‌ای که در آن به عنوان مهاجر می‌زیستم، نهفته بود و بدین سان بار ارزشی وطن و فرصت‌های پیشرفت در آن مرا بدان سو متمایل کرد.

از این رو در اوایل جوانی به وطنم (افغانستان) بازگشتم و از صفر زندگی تازه‌ای را آغاز کردم. تمام کارهای امکان‌پذیر را برای امرار معاش و کسب دانش انجام دادم. بعد از گذشت بیش از یک‌ونیم دهه به سطح مناسبی از ثبات در زندگی مادی و فکری رسیده بودم. با مقایسه ابتدای حضور و وضعیت اخیرم در کابل، حس می‌کردم که پیشرفت کردم. تا این که در پی آمدن طالبان شرایط تازه‌ای آمد و من دیگر حس آرامش نکردم و دوباره عزم مهاجرتی دیگر کردم. این مهاجرت سوم زندگی من بود، در مهاجرت اول کودکی و نوجوانی را گذراندم، در مهاجرت دوم با شرایط تازه وطن هویتی و تاریخی‌ام سازگار شدم و حالا در مهاجرت سوم با ساختارهای تازه‌ای در حال سازگاری هستم.

طرح دوره‌های فوق به معنای تبيين شكست در زندگی من نيستند و من با آنها آشتی كرده‌ام. اين دوره‌ها از لحاظ فكری مرا به درك عميق‌تر و نزديك‌تر از زندگی راهنمايی كرده‌اند و از لحاظ احساسی پايدارتر ساخته‌اند. اما در این فرایند پر فراز و فرود چگونگی تبیین جایگاه ارزشی مفهوم وطن برایم آسان نیست. در تعابیر و تفاسیر، وطن یعنی محله، ولایت و یا کشوری که در آن متولد شده و یا در آن زندگی کرده باشی و یا سلسله نسل‌های قبلی و هویتی‌ات در آنجا باشد. در دنیای امروز افراد زیادی هستند که ممکن است نه در وطن شان متولد شده باشند، نه زندگی کرده باشند و یا انسی به آن داشته باشند. صرفا سرزمین آباء و اجداد وی بوده است که موجب دلگرمی‌هایی برایش شده باشد. آنچه در این ادبیات مهم است، داشتن انس و الفت به جایی است که می تواند مفهوم وطن را برایش افاده کند.

حالا اگر مفهوم انس و الفت محور بحث باشد، در مثال من: در دوران زندگی‌ام در ۵ جغرافیای متفاوت زندگی کرده و الفت‌های سرزمینی متفاوت کسب کردم. الفت‌های فرهنگی و اجتماعی ناشی از جغرافیا در شرایط جغرافیایی، روحی و روانی متفاوت تغییر می‍‌کنند. زیرا در هر سرزمين تفسير متفاوت و یا متضاد از خوب، بد، دوست و دشمن وجود داشت. وابستگی‌های ارزشی، هويتی و مليتی بدون درك عميق، انسان‌ها را متمايل به دوست داشتن و يا نفرت عليه گروهی می‌كردند كه شاخصه هويتی و مليتی مشابه يا متفاوت را با خود حمل می‌کردند. دلبستگی و وابستگی‌هایی جغرافیایی و فرهنگی انسان‌ها را به حس بزرگی، کوچکی، غرور، نفرت و دوستی کاذب متمایل می‌نمودند که جایگاه انسانیت بدون پسوند و پیشوند در آن دیده نمی‌شد. اگرچه انسان‌ها با توجه به شاخصه مشترک جسم شان در میان تمام این جغرافیاها یکی است، اما یک انسان محصور در هویت جغرافیایی اهمیت زیادی به پیشوندها و پسوندهای هویتی و عصبیتی می‌دهد.

منبع تصویر، Getty Images

جایگاه مفهوم وطن در روند‌های جهانی نشان می‌دهد که گرایش به سمت توسعه گفتمان هنجاری فردگرایی یکی از شاخصه‌های نوین جهان امروز همسو با این گذار است و نسل های تازه پس از ۱۸ سالگی بیشتر متمایل به زندگی جدا از پدر و مادر هستند. این موضوع از طریق گفتمان حقوق بشر برای تمامی انسان‌ها در تمام مکان‌ها تجلی یافته است. در چنین شرایطی ایدئولوژی فرد آسان‌تر می‌تواند جایگزین سنت و اخلاق جمعی ‌گردد و دیگر ارزش‌های سنتی اجتماعی، هویتی و سرزمینی قادر به حفظ انسان در یک مکان نیست. از این رو سنت‌های جمعی اختصاصی می‌شود و ایده افراد در فرایند اصل فردگرایی به مثابه یک فرد، جهانی می‌شود. اختصاصی‌سازی، هنجاری سازی ارزش‌ها بیش از هر زمان دیگر از مفهوم وطن تقدس‌زدایی می‌کند و انسان بیش از پیش به خود می‌رسد.

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

در سوی دیگر در برابر مفهوم مضیق از مفهوم وطن دیدگاه موسع جهان‌وطنی نیز گذار مفهوم وطن را تصدیق می‌کند. ادبیات جهان‌وطنی رواقی و اندیشمندان مابعد آن‌ها بر جهانی که مرزها در آن رنگ و معنا ندارد، تاکید می‌کنند. این دیدگاه در منش و تفکر انسان‌های بزرگ اندیش و بعضا در قالب سازمان ملل متحد و برخی دیگر از نهادهای چند ملیتی مصداق عملی یافته است. اگرچه تطبیق این نگرش با توجه به وجود مرزهای سرزمینی و رقابت وسیع برای کسب قدرت با چالش همراه است. با این حال انسان‌های حوزه فکری موسع جهان وطنی آرامش بیشتر و مجال کمتر برای تبعیض مثبت ومنفی در میان سرزمین‌ها پیدا می‌کنند. اگرچه ممکن است آنها در میان چانه زنی‌ها خود را گم کنند، اما مفهوم سنتی وطن به صورت عملی رنگ و نوای خویش را از دست داده است.

در میان این دو نگرش محدود سرزمینی و آرمانی جهان‌وطنی تنها چیزی که بیش از هر چیز دیگر واقعی و غیر آرمانی بوده است، انسان خودش بوده است. خودی که در این جسم در حال تحول و تجربه بوده و به حالت فعلی‌اش رسیده است. کسی که در جسم اش به صورت مستقیم خوشحالی، رنج، رفاه، آسایش و... را در جغرافیای مختلف تجربه کرده است. جسمی که بیشتر از وطن جغرافیایی برایش وطن را معنا می‌بخشیده است. جسمی که عادت و سازگاری به غذا، موسیقی، طبیعت را تجربه می‌کرده است. در واقعیت این جسم بیش از مفهوم جغرافیایی وطن برایش وطن بوده و در قالب آن وطن را تجربه کرده است.

بر اساس تبیین روند جهانی و تجربه انسان در جغرافیای مختلف و دو مفهوم محدود و موسع از وطن، به نظر می‌رسد گذار مفهومی وطن انکارناپذیر باشد و وطن نه آن است که انسان را در برابر و یا در رقابت با دیگر انسان‌های قرار می‌دهد و نه آن حوزه کلان است که انسان نمی‌داند که پهنای آن از کجا تا کجاست.

منبع تصویر، Getty Images

توضیح تصویر،

گروهی از پناهجویان افغان در مرز ترکیه

انسان‌ها بعد از گذراندن بخش مهمی از زندگی در دفاع يا تهاجم به ارزش‌های سرزمين‌هايی كه در آن و يا بر عليه آن زيسته‌اند باید به اين نتيجه برسند كه هيچ ارزش سرزمينی فراتر از انسان و انسانیت نيست و هيچگاه خاك يك جغرافيا با ارزش تر از خاك ديگر نيست، بلكه كيفيت انسان‌های آن متفاوت است. از این رو منطقی و درست به نظر نمی‌رسد که انسان عسكر سرزمينی در برابر سرزمين ديگر شود، زيرا همه زمين سرزمين وطن اوست.

تنها کیفیت روابط در همنوایی با انسان‌هایی که فراتر از عصبيت محدود قبيله و سرزمين دوستی می ورزند، ارزش فداکاری دارد. انسان ها ضرورت دارند تا از فراواني ديگر جغرافيا ها لذت ببرند، و مجال محدود زندگی را فدای ارزش‌های محصور در تبعیض و محدود انگاری جغرافیایی نکند.

نتیجه این نوشتار کوتاه در باب مفهوم وطن بر این تاکید دارد که واقعیت حقیقی وطن انسان همان جسمش است که شادی، غم و آرامش را معنا و با بزرگی فکر تفسیر می‌کند. اگرچه بعد از گذر چندی این جسم نیز دیگر وطن نخواهد بود و آن به چرخه خاک بر می‌گردد و انسان به خود هستی‌اش می‌رسد. با این حال تا آن زمان واقعی‌ترین مفهوم از وطن مادی انسان همان جسم در جغرافیای جهان است.

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبر آنلاین - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۹ آذر ۱۴۰۰
خبر آنلاین - ۱۵ اسفند ۱۴۰۰