اسکندر فیروز؛ بیشتر مدیر تا کارشناس

اسکندر فیروز؛ بیشتر مدیر تا کارشناس
تابناک
تابناک - ۲۲ اسفند ۱۳۹۸

مثل نوشدارو پس از مرگ سهراب به درستی بیان کننده آینده تیره پیش روی محیط زیست طبیعی ایران اواسط دهه ۱۳۳۰ بود اگر دولت وقت گمان می‌کرد که برای برنامه ریزی برای حفظ و مدیریت محیط زیست طبیعی و انسانی که بسیار گسترده‌تر از نخجیرداری صرف است باید در انتظار فراغت از تحصیل دانش آموختگان رشته‌های مرتبط با محیط زیست می‌شدیم که در جهان آن روزگار نیز همچون حال به این میزان فراگیر نشده بود.
اسکندر فیروز دانش آموخته رشته مهندسی راه و ساختمان، منوچهر ریاحی نخجیرگر شاغل در بخش خصوصی، منوچهر ستوده فارغ التحصیل مهندسی صنایع در کنار تعدادی آرتشی و شکارگر علاقه‌مند به حفظ گونه‌های قابل شکار جمعی را تشکیل دادند که نه با اتکا به فردی خاص بلکه با پشتیبانی دولت و گاه کمک شرکت ملی نفت توانستند پایه گذار کانون شکار، سال ۱۳۳۵، باشند که پس از تحول سال ۱۳۴۶ و تغییر عنوان به سازمان شکاربانی و نظارت بر صید در نهایت به نقطه بلوغ با نام سازمان حفاظت از محیط زیست با در نظر گرفتن محیط زیست انسانی در کنار ادامه حفاظت از طبیعت رسید.  
اسکندر فیروز نه تنها مانند بسیاری از پایه گذاران حفظ و "مدیریت" محیط زیست و منابع طبیعی ایران بلکه بسیاری از کشور‌های جهان نخست از دریچه نخجیرگری بود که با شکوه طبیعت و در مرحله بعد بایستگی حفظ و مدیریت آن آشنا شد و در دیگر کشور‌هایی که اکنون در حفظ و پایش و بهره برداری از منابع طبیعی و محیط زیست انسانی سرامد هستند نیز سنگ بنای حفظ طبیعت از قرق داری صرف آنهم برای طبقه برگزیده جامعه شروع شد که برخی شیوه‌های آن مانند صدور حکم اعدام برای شکاردزدان تنگدست و ریشه کنی گونه‌های گوشتخوار به سود گیاهخواران قابل شکار در نگاه امروز جامعه محیط زیستی خشن به نظر می‌رسد، اما اگر این سختگیری‌ها در ان قرن‌ها با توجه به واقعیت‌های جامعه انجام نمی‌شد برای نمونه حال دیگر اثری از غنای طبیعی مجموعه جاجرود به عنوان نخجیرگاهی تاریخی پیرامون تهران برجای نمی‌ماند.
خلاف نگاه پاره‌ای از افراد و گروه‌ها که گاه از روی علاقه شخصی و یا بت سازی و منفعت طلبی اسکندر فیروز را تنها پایه گذار سازمان حفاظت از محیط زیست می‌دانند هیچگاه نباید فراموش کرد که چه در اواسط دهه ۱۳۳۰ و یا دهه ۱۳۵۰ و به هنگام به بار نشستن بذر حفاظت از طبیعت ایران مدیران و کارشناسانی همچون خسرو سریری، مهدی گلسرخی و حسین مروج همدانی و علی ادهمی میرحسینی (از نویسندگان کتاب پرندگان ایران در کنار درک اسکات) بودند که در کنار نسل نخست شکاربانان که بیشتر شکارچی محلی بوده و دانش آموختگان آموزشگاه نوین محیطبانی دست در دست هم و با مدیریت اسکندر فیروز و پشتیبانی دولت وقت به حفظ میراث طبیعی پرداختند که در صورت بی اعتنایی با توجه به گسترش رو به رشد شهرنشینی و صنعتی شدن ایران محکوم به نابودی بود.
آنگونه که اشاره شد نه تنها در میهن مان بلکه در بسیاری از کشور‌ها حفاظت از زیستگاه‌های طبیعی به بهانه شکار نقطه شروع حفاظت و مدیریت از منابع طبیعی بود که پس از پیمودن گام به گام این مسیر در نهایت به نقطه تعالی پاسداشت محیط زیست طبیعی همگام با زیگونگی طبیعی می‌رسید و بی انصافی خواهد بود که فیروز و هم نسلان او را تنها نخجیرگرانی خودخواه از طبقه‌ای ممتاز بدانیم.

"اعلام خطر نسبت به فرسایش خاک کشور در نتیجه تعلیف آزاد زیاده از حد و خارکنی و ذغال سوزی و قطع اشجار و سایر رستنی ها.۲"  پایه گذاری کنوانسیون رامسر در سال ۱۳۴۹ برای شروع همکاری فرامرزی حفظ زیستگاه‌های تالابی و پرندگان مهاجر، همکاری با شوروی برای پیشگیری از آلودگی دریای خزر در سال ۱۳۵۲، کمک به ایجاد انجمن ملی حفاظت منابع طبیعی و محیط زیست انسانی، پایه گذاری پارک طبیعت پردیسان و باغ گیاهشناسی، پیگیری گاز سوز کردن خودرو‌ها برای کاستن از معضل آلودگی کلان شهر‌ها و انتشار کتاب هایی، چون پرندگان ایران، پستانداران ایران و ماهنامه شکار و طبیعت بخشی از فعالیت‌های سازمان نوین حفاظت از محیط زیست است که دیگر قائم به فرد و افرادی خاص نبوده بلکه به عنوان ارگانی ملی منافع جامعه و نه تنها گروهی ویژه را در نظر می‌گرفت.
خلاف نگاه منفی نخجیرداری صرف که میان برخی افراد و ارگان‌ها وجود داشته و یکی از مهم‌ترین دلایل ویرانی طبیعت ایران از یکسو و رانت خواری گروه‌هایی در سال‌های اخیر تحت لوای شکار فروشی و نه نخجیرداری همراستا با حفظ و مدیریت زیستبوم بوده نه فیروز و نه سازمانی که او از پایه گذاران آن بود تنها در اندیشه قرق زیستگاه برای سود بردن گروهی رانت خوار به بهای عدم در نظر گرفتن منافع جامعه نبودند.
برخی از موارد قطعنامه دومین کنگره کانون شکاردر اردیبهشت سال ۱۳۴۴ نشان دهنده نگاه جامع و کل نگری است که از غالب نخجیرداری بیرون آمده و در حال آماده ساختن بستری است جهت حفظ همه جانبه محیط زیست طبیعی:
۱. اعلام خطر نسبت به فرسایش خاک کشور در نتیجه تعلیف آزاد زیاده از حد و خارکنی و ذغال سوزی و قطع اشجار و سایر رستنی ها.
۲. واکسیناسیون اجباری دام‌ها و طیور اهلی در سراسر کشور به منظور جلوگیری از سرایت بیماری‌های مسری به حیوانات وحشی.
۳.

جلوگیری از آلوده نمودن آب رودخانه‌ها و دریاچه‌ها با اتخاد تدابیر قانونی لازم.
۴. ضرورت جمع آوری سلاح‌های غیر مجاز
... بالطبع تمام صحبت‌ها درباره درامد صاحبان آب بندان‌ها (آب بندان‌های شمال) بود. اگر تبدیل آب بندان به به زراعت یا فعالیت دیگری باعث کسب درامد بیشتر باشد، حتما (مالکان آب بندان ها) این کار را می‌کنند. فکرم این بود که نباید کار به اینجا‌ها برسد.

"واکسیناسیون اجباری دام‌ها و طیور اهلی در سراسر کشور به منظور جلوگیری از سرایت بیماری‌های مسری به حیوانات وحشی.۳"باید امتیاز نقدی کافی برای صاحبان آب بندان‌ها قائل شویم تا نسبت به نگهداری آن‌ها تشویق شوند. (خاطرات اسکندر فیروز صفحه ۱۹۶)
اگر جانشینان اسکندر فیروز با نگاهی واقع بین و عملگرا پیگیر مدیریت و پاسداشت تالاب‌ها به عنوان یکی از مهم‌ترین زیستگاه‌های پرندگان مهاجر در کنار جزایر زیستی در اقیانوس اراضی کشاورزی و سکونتگاه‌های انسانی در کنار ترغیب مالکان به مشارکت در مدیریت، حفظ و بهره برداری بودند اکنون نه شاهد تغییر کاربری گسترده کشتزار و آب بندان به ویلا بودیم و نه دام‌های هوایی و باند‌های مافیایی یادآور تغییر جایگاه بهره برداری بلند مدت با بهره کشی کوتاه مدت نمی‌شدند.
البته این واقعیت را هیچگاه نباید از نظر دور داشت که با وجود این نگاه و برنامه ریزی برای مدیریت گردشگری در زیستگاه‌هایی همچون پارک ملی گلستان و پارک ملی کویر هیچگاه حقوق جوامع محلی محملی برای چپاول زیستگاه و کشتن ماموران محیطبان در آن دوران به حساب نیامده و نسل جدید محیطبانان دهه ۱۳۵۰ که از لحاظ آموزش متفاوت از نخستین قرقبانان شکارگر و ژاندارم بودند با قدرت تمام و پشتیبانی سازمان حفاظت از محیط زیست و دولت به انجام ماموریت می‌پرداختند.
اسکندر فیروز را چه نیکوست به عنوان سمبل پایه گذاری شیوه‌های نوین پاسداشت و مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست ایران بدانیم تا تنها فردی که از نگاه بت نگرانه اشخاصی یک تنه و بدون هیچ همکار و همیار سازمانی فراگیر را بنیان نهاده و مدیریت کرد. توانایی مدیریت مجموعه‌ای که فیروز بخشی از بدنه مدیریتی آن بود هنگامی احساس می‌شود که دریابیم یکی از افراد مرتبت با داستان معرفی مجدد ببر آمور به باغ وحش تهران تحت لوای معرفی مجدد ببر به شبه جزیره میانکاله از برکشیدگان دوران فیروز بود که به دلیل دگرگونی ماهیت مدیریت سازمان حفاظت از محیط زیست از مجریان برنامه‌ای بود که در برنامه ریزی‌های استاندارد سازمان حفاظت از محیط زیست هر کشور دیگر بخشی از برنامه انتقال گونه‌های جانوری بین باغ وحش‌ها بوده و ارتباط مستقیمی با احیای همه جانبه یک زیستگاه برای معرفی مجدد یک گونه گوشتخوار ندارد.

  گرچه به دلایل گوناگون محیط زیست ایران چه انسانی و چه طبیعی در این چند دهه صدماتی بسیار دیده و با سرعتی مضاعف در حال ویرانی است، اما حساس شدن بخش قابل توجهی از جامعه به این نابودی فراگیر که اکنون آن را با مواردی همچون افزایش سیلاب و فرسایش خاک و مدیریت فاجعه بار منابع آبی حس می‌کنند را می‌توان از مهم‌ترین دستاورد‌های سازمانی بر شمرد که اسکندر فیروز یکی از پایه گذاران و مدیران آن بوده است.   *کارشناسی ارشد تنوع زیستی و فعال محیط زیست

منابع خبر

اخبار مرتبط