نامه‌های سرباز شهید به مادر

نامه‌های سرباز شهید به مادر
خبرگزاری میزان
خبرگزاری میزان - ۱۴ فروردین ۱۳۹۹

به گزارش گروه جامعه خبرگزاری میزان،سرباز شهید «محمودامان آبادی» که نام پدرش «یدالله» است در بیستم فروردین ماه ۱۳۵۰، چشم به جهان گشود. وی تا پنجم ابتدایی ادامه تحصیل داد و در حین خدمت مقدس سربازی در زیر پرچم مقدس جمهوری اسلامی در تاریخ پنجم دیماه ۱۳۶۹، در اثر انفجار مین به شهادت رسید. تربت پاک شهید در گلزار شهدای «ولد آباد» نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.

  • بیشتر بخوانید:
  • کتاب «خداحافظ کرخه» روایتی دل انگیز و شاد از هشت سال دفاع مقدس/بیان ابعاد جنگ تحمیلی از زاویه ای متفاوت

نامه‌های به یادگار مانده از سرباز شهید «محمود امان آبادی».

به خدمت خانواده عزیزم سلام گرم و دعا می‌کنم امیدوارم که حالتان خوب بوده باشد. اگر از اینجانب «محمود امان آبادی» فرزند خود را خواسته باشید؛ به سلامت برقرار می‌باشد و هیچ‌گونه ندارد به جز دوری شما به مادر و پدرم سلام گرم و دعا می‌رسانم به برادرم ابوالقاسم سلام گرم و دعا می‌کنم و همچنین به برادرم عزیز محمد سلام گرم و دعا می‌کنم و همچنین به خواهرم مریم و محترم هم سلام گرم و دعا می‌کنم. مادر جان! غصه نخور شاید دیگر تا عید نوروز نیامدم و چشم انتظار من باشید شاید دیگر هم به مرخصی نیامدم به اهل خانواده خواهرانم زهرا خانم و علی و مهدی پریسا و محمد آقا سلام مرا برسانید.

"به گزارش گروه جامعه خبرگزاری میزان،سرباز شهید «محمودامان آبادی» که نام پدرش «یدالله» است در بیستم فروردین ماه ۱۳۵۰، چشم به جهان گشود"مادر جان! برای من گریه نکنی همینطور به علی قصابی و حسین قصابی سلام مرا برسانید به ابوالقاسم بگو که برای من تلفن بزند و مرا از حالشان باخبر کند و سلام مرا به دوستان و آشنایان برسانید. خداحافظ شما به امید دیدار هرچه زودتر.‌ای مادر غمدیده نداری خبر از من * در گردش چه آمد به سر من

منم روزی که بلبل در چمن بودم* زسختی‌های سربازی مادر جان بی‌خبر

کار سربازی خیالت کار آسان* اگر مرغ هوای باشد برایش مثل من پایان

نامه‌ای نوشتم از برگ انگور* شدم سرباز و گشتم از وطن دور

نمکدان در نمک شوری ندارد* دل من طاقت دوری ندارد

قلم را گرفتم به شوق تمام *که برایت نوشتم دعا سلام

جواب نامه فوری فوری فوری فوری

مورخه چهارم آبان ماه ۱۳۶۹، سرباز وظیفه محمود دوست شما محمود

خیلی دلم برایت تنگ شده مادر خداحافظ به امید دیدار

**********
خدمت پدر و مادر عزیز سلام عرض می‌کنم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و پس از عرض سلام گرم به برادران عزیزم احمدآقا، ابوالقاسم‌آقا، محمدآقا سلام گرم و دعا می‌فرستم. زهرا خانم محترم، مریم سلام گرمی می‌فرستم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید امیدوارم که محترم در امتحان هایت را به خوبی بدهی و قبول بشوی و امیدوارم که مریم هم در امتحانهایش قبول شود و مرا خوشحال کند سلام مرا به علی‌آقا قصابی و حسین آقا برادر علی قصابی برسانید؛ و سلام گرم به دائی و زن‌دایی رضا و زری برسانید و به دائی بگوئید می‌بخشید که با او خداحافظی نکرده‌ام. ابوالقاسم جان! به بچه‌های محل سلام گرم مرا برسانید.

راستی هر کسی از حال من پرسید؛ سلام مرا به او برسانید. مادر جان! خیلی دلم برای تو تنگ شده است امیدوارم که حال شما هم خوب باشد.

من هم حالم خوب هست به امیدی که همدیگر را ببینیم مادر دوستت دارم برادر جانم، مادرم را اذیت نکنید بالاخره خواستگاری چه شد مرا در جریان بگذارید به خانواده زن داداشم سلام مرا برسانید.

به آقای سلطانی و خانواده‌اش سلام مرا برسانید. امیدوارم که خواستگاری احمد با زن‌داداش به خوبی به پایان برسد.

مرکب با قلم مانند آب است * خجالت می‌کشمکه خطم خراب است

چای در قوری جواب نامه* فوری فوری فوری فوری

تا سه ماه دیگر هیچ کدام شما را نمی‌بینم

بیست و پنجم خرداد ماه
۱۳۶۹

*********

با عرض سلام خدمت خانواده خودم سلام گرم عرض می‌کنم امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید. سلام گرم و دعای مرا از راه دور بفرستید و به دوستان و آشنایان برسانید و بگوئید تا بیست و هشتم تیر ماه ۱۳۶۹، تا نهم مرداد ماه ۱۳۶۹، به ما شاید مرخصی بدهند اگر از احوالات اینجانب برادر خود را خواسته باشید به سلامتی برقرار می‌باشد و به دعاگوئی شما می‌پردازد سلامی گرم مرا به مادر عزیز و مهربانم برسانید. امیدوارم که حالتان خوب بوده باشد به زن داداش مهربان و گرامی سلامی گرم و دعا می‌کنم. به پدر خوب و مهربانم سلام گرم و دعا می‌کنم احمد جان! به مادرم بگو که ناراحت من نباشد اگر خدا بخواهد تا ۱۰ روز دیگر به من شاید مرخصی بدهند سلام من به خانواده دائیم برسانید و بگوئید می‌بخشید که با دائیم خداحافظی نکردم به زن‌دائیم هم سلام مرا برسانید.

"وی تا پنجم ابتدایی ادامه تحصیل داد و در حین خدمت مقدس سربازی در زیر پرچم مقدس جمهوری اسلامی در تاریخ پنجم دیماه ۱۳۶۹، در اثر انفجار مین به شهادت رسید"به برادر خوب و مهربانم سلام گرم می‌رسانم به ابوالقاسم، محمد، محترم، مریم، زهرا، محمد، علی، مهدی، پریسا، زری، رضا، محمد، فرنگیس، ناهید خانم هم سلام مرا برسانید. امیدوارم که حالتان خوب باشد. به امیددیدار خداحافظ شما دوست همیشه شما برادر کوچک خودتان

سرباز وظیفه «محمود امان آبادی» مورخه بیست و هشتم تیر ماه ۱۳۶۹

مسلسل، یاورم باشد* به جای مادر، غم پرورم باشد

نوشتم نامه‌ای از برگ انگور* شدم سرباز و گشتم از وطن دور

نوشتم نامه‌ای از برگ خرما *چطور طاقت بیارم ۲۴ ماه

لباس ارتش نظم و نظام است ۸ دو سال زندگی بر ما حرام است

امشب‌ای ماه، به درد دل من تسکینی* آخر‌ای ماه، تو همدرد من مسکینی * خداحافظ شما
*******
خدمت خانواده عزیزم سلام گرم و دعا می‌کنم.

پس از عرض سلام سلامت همه شما را از درگاه خدا می‌خواهم اگر از احوالات پسر کوچک خود را خواسته باشید به سلامت برقرار می‌باشد به پدر و مادر خوب سلام گرم و دعا از راه دور می‌فرستم امیدوارم که حال همه شما خوب باشد پسر کوچک شما محمود امان آبادی چهارم تیر ماه ۱۳۶۹.

چند روز که از شما خبر ندارم نامه برای من بفرستید و مرا از نگرانی در بیاورید به ما گفتند تا ۴۵ روز دیگر به شما مرخصی نمی‌دهیم. با سلام به برادر خوب و مهربانم امیدوارم که حالت خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید و در زندگی خوب باشید به برادر‌های کوچک خودم سلام گرم و دعا می‌فرستم به نام ابوالقاسم آقا، محمد آقا، با خواهر‌های خودم سلام و دعا می‌فرستم به نام خانم محترم خانم مریم به خواهر خوبم هم سلام گرم و دعا می‌فرستم امیدوارم که در زندگی خوب باشی به محمدآقا علی آقا مهدی آقا به پریسا هم سلام گرم و دعا می‌فرستم امیدوارم که همه شما خوب باشید به دائی خوب و مهربان سلام گرم می‌فرستم امیدوارم که حالت خوب باشد به فرنگیس، زن‌دائی و رضا پسردائی، زری دختردائی هم سلام گرم و دعا می‌فرستم امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید. اینجا من خوب هستم و ناراحتی ندارم ولی به جز دوری شما هیچ غصه ندارم من شما هم مادرم را خیلی دوست دارم مادر برای من غصه نخوری به زودی به شما سر می‌زنم مادرجان برای من مقداری پول بفرست، چون پول خیلی کم است، چون برای مرخصی پول ندارم که برای من کم بفرست برای من پول دیگر عرضی ندارم.

خداحافظ همه شما دوست شما پسر شما کوچکت.

لباس ارتش نظم و نظام است دو سال زندگی بر ما حرام است.

دیگر آن نیست خدایا! غم دل گویم دردم بشناسد خوش نامش که ندانی به کجا

همیشه به یاد تو مادرم

دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان‌حالی و درماندگی

پسر کوچک شما خداحافظ

مورخه چهارم تیر ماه ۱۳۶۹

انتهای پیام/

منابع خبر

اخبار مرتبط