«داستان مرد تنها»چاپ شد/قصه علاقه به آقافخر و متولیگری امامزاده
به گزارش خبرگزاری مهر، رمان «داستان مرد تنها» نوشته مریم ابراهیمی به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و روانه بازار نشر شده است.
این کتاب داستان زندگی آقا خبیر، متولی امامزاده ایاست که در زندگیاش رنجهای زیادی را متحمل شده است. خبیر، نه فقط با زلزله رودبار بلکه بارها و بارها زندگیاش روی گسل آزمایشهای روزگار، تکان خورده است. اما همه این رنجها، خبیر را به معنای اسمش نزدیک کرده است. انگار او در میان همه این تلاطمها معنایی از زندگی و ارزشهای اصیل را کشف کرده است که نویسنده میکوشد به ما نشان بدهد.
داستان اینزمان از زبان زنی روایت میشود که در قبرستان قم، خبیر را شناخته و با رفت و آمدی که بر مزار بیبیاش داشته، پی به شخصیت ارزشمند خبیر و زندگی پرفراز و نشیبش برده است. رازی که خانم ابراهیمی قدم به قدم در صفحات کتاب از زندگی خبیر برایمان روشن میکند، طعم گسی دارد.
"خبیر، نه فقط با زلزله رودبار بلکه بارها و بارها زندگیاش روی گسل آزمایشهای روزگار، تکان خورده است"طعمی که شاید به این زودی ها یادمان نرود.
خیبر در دورانی از زندگی خود علاقهمند و شیفته «حاج آقا فخر تهرانی» میشود. ولی از بد روزگار امکان ملاقات با ایشان را به دست نمیآورد و به واسطه علاقهاش به وی به قم میرود و در امامزادهای در نزدیکی محل دفن آقا فخر متولی امامزاده میشود. نام اصلی آقافخر «سید ذبیح الله قوامی» است، ولی با نام «حاج آقا فخر تهرانی» شناخته شدهتر است. پس از وفاتش، «آیت الله سید محمدرضا بها الدینی» فرمود: «آقا فخر «سلمان زمان» بود.»
او در دوران جوانی، روزی از روزها با عارف واصل؛ شیخ مرتضی زاهد (رحمة الله علیه) برخورد کرد. کسی نمیداند در آن لحظات بین آن دو چه حرفهایی رد و بدل شد؟ ولی هرچه بود نفس قدسی شیخ مرتضی مسیر و سرنوشت جوان تهرانی را متحول کرد و از آن روز به بعد گویی انسان جدیدی متولد شد.
حتی ظاهرش هم عوض شد. تمام لباسهای به روز خود را کنار گذاشت و عبایی به دوش انداخت.
عشق به لقاء پروردگار و جذبه اتصال با ولی الله زمان (ع) شور عشقی درون حاج آقا فخر به وجود آورده بود و روز به روز عطش وصال محبوب در وی شدت میگرفت. و سرانجام کار به آنجا رسید که در امام زمانش ذوب شد و به قول معروف؛ «ره صد ساله را یک شبه طی کرد» و متصل به دریای بی کران معرفت الله گردید.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
نگاهم میافتد به گنبد فیروزهای. کنار قبر بی بی که بنشینی رو به قبله، مسجد جمکران، درست مقابلت است و گنبدش چشمانت را نوازش میدهد. این قبرستان را دوست دارم، شاید چون مشرف به مسجد جمکران است.
در تمام مدتی که برای خبیر حرف میزدم، چشم دوخته بود به گنبد.
این کتاب با ۱۵۶ صفحه، قیمت ۸۵ هزار تومان عرضه شده است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران