چرا برای لوگوی انتشارات امیرکبیر سوار با ارابه کشید؟
کالسکه وارد باغ خانه طبیب میشود. پدر دستهای کوچکش را در دست گرفته، پیاده میکند و برای درمان درد چشمانش نزد طبیب میبرد. از اتاقهای خانه میگذرند تا به اتاق مداوا برسند. میگوید در راه چراغ خوراکپزی نفتی آبیرنگی توجهش را جلب میکند. طبیب چشمش را معاینه میکند و بعد قرار بر این میشود که تصویری را برای طبیب و خانواده او نقاشی کند.
"پدر دستهای کوچکش را در دست گرفته، پیاده میکند و برای درمان درد چشمانش نزد طبیب میبرد"او با جزئیات دقیق چراغ خوراک پزی آبی را نقاشی میکند که در یکی از اتاقهای خانه دیده بوده. پیشتر هم نقاشی میکرده اما این نقاشی پدرش را بر این میدارد که استعداد او در طراحی است.
این را میتوان از اولین تجربههای محمد بهرامی در نقاشی دانست.
پنج ساله بود که قلم به دست گرفت؛ روزی همان قلم را به دست کسانی چون استاد ممیز داد. ریشه دواند و انشعاباتش شد آیدین آغداشلو، مرتضی ممیز و ...
به گزارش ایسنا، «محمد بهرامی» مهرماه ۱۳۰۵ در گیلان به دنیا آمد. از سالهای کودکی استعدادش در نقاشی و طرح را نشان داده و اطرافیانش میدانستند که اگر چرخ روزگار آنطور که باید بچرخد، او نقش خود را در دنیای نقشها پیدا خواهد کرد.
نقاشی را رها نکرد. در نهایت در سالهای نوجوانی بعد از آشنایی با موسس یک مجله ورزشی، طرحی را برای جلد مجله طراحی کرد. او شیری ایستاده را ترسیم و کلمات «نیرو و راستی» که نام مجله بوده را هم در کنار آن جای داد. گفته می شود که این طرح یکی از اولین طراحیهایی محسوب میشود که بر روی جلد انجام شده است.
بعد از طراحی «نیرو و راستی» مسیر او هموارتر شد.
"طبیب چشمش را معاینه میکند و بعد قرار بر این میشود که تصویری را برای طبیب و خانواده او نقاشی کند"
او در مصاحبهای درباره یافتن مسیرش در طراحی مجلات گفته بود، «میخواستند مجلهای به اسم «نیرو و راستی» منتشر کنند. روزی به من گفتند، میتوانی طرحش را بزنی؟ که من برایشان طرح زدم و وقتی آن را برای چاپ به موسسهی اطلاعات بردند، آقای شهیدی می پرسند که روی جلد کار کیست و اینها ... که می گویند جوانی است که میآید باشگاه ورزش میکند به نام بهرامی. یک روز من به اتفاق آقای مهران رفتم پیش شهیدی که سردبیر اطلاعات ماهانه بودند و همانجا به من مرکب و کاغذ و مقالهای دادند به نام «انتقام» و گفتند برای این تیتر بساز که همان جا من تیتر برایش زدم و بعد ایشان اظهار علاقه کرد که بروم و کارهای نقاشی برای اشعار و داستانهای مجلات را انجام دهم. شش یا هفت سالی شد که با اطلاعات همکاری کردم تا این که رفتم و آتلیهی خودم را در لالهزار باز کردم.
اول نامش آرک بود و بعدش اسمش را بهرامی گذاشتم. (منبع: روزنامه شرق/ سال ۹۰)»
او پس از آغاز کار در اطلاعات، طراحی برای جلد کتابها را هم آغاز کرد که البته بیشتر برای اطلاعات بود.
درسال ۱۳۲۵ بهرامی اولین آتلیه خود را با همکاری شاگردش جواد هاتف در خیابان لالهزار تأسیس کرد. پس از تاسیس آتلیه با انتشارات امیرکبیر عبدالرحیم جعفری کار کرد. او درباره طراحی لوگوی امیرکبیر گفته است «یک سوار با ارابه، نشانهی فرهنگ ایرانی است.
"او با جزئیات دقیق چراغ خوراک پزی آبی را نقاشی میکند که در یکی از اتاقهای خانه دیده بوده"ارابه در ایران اختراع شد و اسب را هم ایرانیها رام کردند. اسب و ارابه نماد حرکت سریعتر بود که من، چون میدیدم امیرکبیریها میخواهند به سرعت خود را توسعه دهند، چنین لوگویی را طراحی کردم.»
او البته در دهه ۳۰ تصمیم به گذراندن تحصیلات آکادمیک خود هم میگیرد و به همین دلیل وارد دانشگاه هنرهای زیبای تهران شده و تحصیلات خود را در رشته نقاشی به پایان میرساند.
بهرامی سازمان هنری بزرگ پارس را هم تاسیس و سپس تشکیلات چاپ و هنرهای گرافیک مجهز گوتنبرگ را پایهگذاری کرد. «پیش از گوتنبرگ، من موسسهی پارس را در شاهآباد درست کردم. بخش عکاسی و گراورسازی و تفکیک رنگها و غیره را در آنجا من اضافه کردم. در موسسه پارس، استادان زیادی با من همکاری میکردند؛ محمد تجویدی، زاویه، ممیز، صادقی و ...
کارهای رنگی نسبتا بهتر از پارس شروع شد. من آنجا بر چاپ نظارت میکردم. کیفیت هم بالا رفت. بعد به فکر افتادیم چاپ را هم اضافه کنیم تا کارها در یک جا با هم انجام شوند. این بود که پایه تاسیس گوتنبرگ را ریختیم.
"پیشتر هم نقاشی میکرده اما این نقاشی پدرش را بر این میدارد که استعداد او در طراحی است"فکر می کنم سال ۴۲ بود. در گوتنبرگ ما تفکیک رنگ انجام میدادیم، از جمله تفکیک رنگهای تصاویر شاهنامهی معروف نشر امیرکبیر را.»
منبع تصویر: وبسایت محمد بهرامیاخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران