رضویان:با رفتن عطاران سریالها رنگوبوی رمضان ندارد
به گزارش تابناک به نقل از ایسنا، این بازیگر سپس درباره احتکار ماسک در زمان شیوع کرونا گفت: نان درآوردن از ترسیدن مردم! چطور تاوان پس میدهیم. من ماندهام اصلا این نان را میشود خورد.
بازیگر مجموعههای طنز گفت: در شب تولد امام زمان (عج) بچهها پکهای پنج تایی ماسک، جلوی در مسجد داخل ماشین مردم میانداختند. سر سلامتی آقا امام زمان (عج) پنج تا ماسک به مردم میدادند.
او درباره اینکه اگر شهردار تهران بود چه میکرد و چه نمیکرد، گفت: خیلی سوال سختی است. چون اداره کردن کلانشهری مثل تهران خیلی چیز عجیب و غریبی است. یک کارهایی را به عنوان فرهنگسازی شهردار میخواهد انجام بدهد و محکوم به ریا میشود.
"به گزارش تابناک به نقل از ایسنا، این بازیگر سپس درباره احتکار ماسک در زمان شیوع کرونا گفت: نان درآوردن از ترسیدن مردم! چطور تاوان پس میدهیم"سه شنبههای بدون خودرو و با دوچرخه به سرکار رفتنش. بعد میگویند بابا اینکه آمده چند تا عکس بگیرد و بعد سوار بنزش شود و برود. ولی خوب خیلی سخت است.
رضویان همچنین در پاسخ به اینکه اگر یک پاک کن داشت چه چیزی را از چهره شهر پاک میکرد، گفت: ترجیح میدهم چالههای خیابانها را پاک کنم. الان طوری آب از زیر ماشین من به ماشین بغلی پاشید که بنده خدا اصلا جلویش را نمیدید؛ البته خیلی چیزها برای پاک کردن داریم. اگر شهردار بودم فضاهای فرهنگی بیشتری را به شهر اضافه میکردم.
فکر میکنم خیلی فضای فرهنگی ساخته شد در سالهای اخیر، اما باز هم در کلان شهری مثل تهران نیاز داریم. امیدوارم شرایط کنونی و گذاری که در آن قرار داریم بگذرد و در سینماها باز شود و بفهمیم چقدر سینما و سالن تئاتر و کنسرت کم داریم. نمیدانم چطور کمبودهای فراوان را در شهرهای دیگر باید جبران کرد.
او که مهمان برنامه «باغ رمضان» بود، درباره یکی از خاطراتش توضیح داد: خدا رحمت کند آقای کردان یکسری برنامههایی سالانه برای ساری داشتند. ما آن روز آمدیم سر فیلمبرداری و یک پاترول از سازمان آمد و دستور رسید که سوار شوید برویم ساری. گفتم آقا یعنی چه ما سر فیلمبرداری هستیم.
"من ماندهام اصلا این نان را میشود خورد.بازیگر مجموعههای طنز گفت: در شب تولد امام زمان (عج) بچهها پکهای پنج تایی ماسک، جلوی در مسجد داخل ماشین مردم میانداختند"خیلی شیک ما را سوار کردند اینقدر دستانداز داشت. پاترول هم خشک بود. رسیدیم آنجا و برنامه تمام شد. اگر اشتباه نکنم شب میلاد امام زمان (عج) یا حضرت امیر (ع) بود. تمام شد و حاج آقای پورمحمدی گفت: کجا هستید و بعد گفت: همین الان در همان ماشینی که رفتید مینشینید و برمیگردید.
گفتیم حاج آقا هنوز ناهار نخوردهایم. گفت: در مسیر در ماشین بخورید. نشستیم و ساعت ۱۰ شب شد به شبکه سه رسیدیم. با بچههای کمرا من چک کردیم گفتم دوربین فاینال آقای اویسی را نشان میدهد من میخوابم من را نشان میدهد آقای اویسی میخوابد. یعنی این مدلی بود کارها و هیاتی اداره میشد.
بازیگر مجموعههای «نقطه چین» و «پاورچین» گفت: خدا حمید صدری را حفظ کند.
"سر سلامتی آقا امام زمان (عج) پنج تا ماسک به مردم میدادند.او درباره اینکه اگر شهردار تهران بود چه میکرد و چه نمیکرد، گفت: خیلی سوال سختی است"جای خالی او و رضا عطاران چند سالی است در روزهای ماه مبارک رمضان احساس میشود. احساس میکنم بعد از رفتن رضا عطاران از تلویزیون کارها خیلی رنگ و بوی ماه مبارکی ندارد. امیدواریم زودتر به تلویزیون بازگردد. خیلی موافقم با اینکه یک جای کار میلنگد که هنوز هم سریالهای قدیمی مخاطب دارند. کارهای جدید رنگ و بوی ماه مبارک رمضان را ندارند.
او همچنین درباره مجموعه طنزی که برای شبکه سه سیما میسازد، گفت: فعلا اسم سریال «صفر بیست و یک» است.
من و سیامک انصاری هستیم. کارگردانی را هم به اتفاق انجام میدهیم. نمیدانم چطوری!
جوادرضویان گفت: من صبحها کلا اسلو هستم. تا ظهر تمپو و ریتم کلا وحشتناک است و بعد یک دفعه یک بعدازظهر پرانرژی دارم و بعد دوباره رو به غروب که میرود انگار تمام میشوم. در ساعتهای ۲ تا ۷ عصر در پرانرژیترین حالتم هستم، اگر ناهار نخورم که پرانرژیتر هستم.
"یک کارهایی را به عنوان فرهنگسازی شهردار میخواهد انجام بدهد و محکوم به ریا میشود"صدای من حمامی است. یک فیلمی را داشتم کار میکردم و چهار ترک برای این فیلم خواندم و به جان خودم در حمام دفتر خواندم. خدا سید کمال طباطبائی را رحمت کند. فیلم زندگی شیرین را میساختیم و باید ترکها قبل فیلم جمع میشد و من همه ترکها را در حمام دفتر خواندم که پول استودیو ندهیم.
او در ادامه درباره اینکه خدا با قطرات باران به بندهها چه میگوید، توضیح داد: خدا به ما میگوید اگر فکر میکنی دری بسته است نگاه کن و این برکت را ببین. این حال و این امید را ببین.
مگر میشود یک چراغ خاموش شود و ۱۰ تا چراغ جلوی راهمان روشن نشود. امکان ندارد. شاید هم یک کمی دارد دلمان را میسوزاند که از ماه برکت بیرون میزنیم.
رضویان افزود: فکر میکنم یک چیزهایی شخصی است و مال خود آدم است و نباید بازگو شود. احساس میکنم همانطور که بزرگان میگویند سیرت آدمها در صورتشان میآید این حال درونی ماست که به صورتمان بازمی گردد. یعنی اگر تو کار خیری میکنی سختی میکشی، ولی وقتی خلاص میشوی یک حال خوش و یک سبکی به تو دست میدهد.
"ولی خوب خیلی سخت است.رضویان همچنین در پاسخ به اینکه اگر یک پاک کن داشت چه چیزی را از چهره شهر پاک میکرد، گفت: ترجیح میدهم چالههای خیابانها را پاک کنم"ناخواسته شاید مالت در آن مسیر رفته باشد، از دهن زن و بچهات زده باشی شاید از خانه و زندگیات گذشته باشی شاید ساعتها از خانواده دور باشی، ولی وقتی آن اتفاق برایت میافتد ناخودآگاه این سبکی لبخند روی لبت میآورد. این را خیلی به من گفته اند که بابا تو که همیشه نیشت باز است و نمیدانی غم چیست.
او در ادامه گفت: در زندگی هزاران اشتباه کردهام. نمیتوانم اولویت بندی کنم. صبح تا شب دارم اشتباه میکنم. دوست دارم از من آبرو به جای بماند.
آبرویم حفظ شود. پدرم الحمدالله در قید حیات هستند و بهشان برمیخورد اگر من نگویم چه کاری دارم. با بچهها گپ و گفت: میکردم که چه چیزهایی برای خودم به جا گذاشته ام. چون اینقدر تکرار شده است در این سالها و تولید محتوایمان در این سالها کم بوده و یا محتوای در شأن برای مخاطب نساخته ایم که رجوع کرده ایم به سالهای گذشته و تامین برنامهای جلو رفته ایم. خیلی وقتها کلماتی که ما به کار میبریم ورد زبان مردم میشود.
"الان طوری آب از زیر ماشین من به ماشین بغلی پاشید که بنده خدا اصلا جلویش را نمیدید؛ البته خیلی چیزها برای پاک کردن داریم"شما هم اگر گویش قمی من در ذهنتان میآید به همین دلیل است.
رضویان افزود: یک خدا قوت به کادر پرستاری و اورژانس قم بگویم. مهدی فراهانی سخنگوی اورژانس قم است و در روزهای شیوع کرونا خیلی با هم در ارتباط بودیم. کمی و کاستیها را میگفتند، اما از اینکه بچهها چطور در این جنگ سینهها را سپر کرده بودند میگوید. عین همان زمانی که سینه را جلوی تیر قرار میدادند عزیزانی را از دست دادیم. در قم و گیلان که شهرهایی هستند که مثل تهران امکانات ندارند و درجه یک مدیریت کردند.
دمشان گرم که فهمیدند کرونا از قم استارت میخورد.
او در ادامه درباره عکسهایی که در برنامه به نمایش گذاشته شد، گفت: روح عارف لرستانی قرین رحمت باشد. الهی بگردم خدا سعید پیردوست را حفظ کند. سیبیل مصنوعیهای من در لبم فرو میرفت احساس میکردم سنجاق ته گرد فرو میرود در همین شرایط سعید پیردوست باید یک دیالوگ ۵ یا ۶ خطی میگفت و ما هم باید پاچه خواری او را میکردیم. من این سیبیلها را در گوش سعید پیردوست میکردم. در همان شرایط دیالوگش را میگفت.
"فکر میکنم خیلی فضای فرهنگی ساخته شد در سالهای اخیر، اما باز هم در کلان شهری مثل تهران نیاز داریم"نمیدانم چرا مهران غفوریان بعد از لاغری تغییر هویت داد. مهران شرایطی برای زانویش پیش آمد. یک تکه از استخوان لگنش را برداشتند و به خاطر همین مجبور شد وزنش را کم کند. در یکسری از برنامهها دیدید لنگ میزند و سخت راه میرود. خیلی به خودش سختی داد.
بدون تعارف میگویم بهترین بازیگر تیپ ایران است. روی دست رضا شفیعی جم بازیگر تیپ ساز نداریم. من خودم غالبا تیپ شخصیت بازی میکنم، ولی باید سر کلاسهای رضا بنشینم. او انگار یک بانک و یک آرشیو درونی عجیب و غریب دارد که سالهاست با آنها بزرگ شده است. مگر میشود آدمیزاد جغد شود.
"امیدوارم شرایط کنونی و گذاری که در آن قرار داریم بگذرد و در سینماها باز شود و بفهمیم چقدر سینما و سالن تئاتر و کنسرت کم داریم"او در صحنهای این را بازی کرد. جای کارهای درجه یک رضا عطاران در تلویزیون خالی است.
رضویان گفت: ۹۰ درصد خاطرات من غیرقابل پخش است. اینقدر خاطرات غیرقابل پخش دارم. نمیتوانم بگویم. دلم میخواهد، ولی نمیشود.
او تاکید کرد: من واقعا عاشق ناصر خان حجازی بودم.
اصلا یک کاریزمای عجیب و غریبی داشت. من خیلی کم دیدم او را، ولی اولین باری که دیدم چهار ستون بدنم میلرزید از ذوق زدگی. چقدر رک بود و حرف دل میزد. چارلی چاپلین سردمدار سینمای سکوت بود. مگر میشود با چنین ابزارهای محدودی همچنان با او میخندیم.
"ما آن روز آمدیم سر فیلمبرداری و یک پاترول از سازمان آمد و دستور رسید که سوار شوید برویم ساری"همه کارهایش دغدغهمند است. هیچ وقت خنده بی دلیل او را نمیبینید. من هر خوانندهای که بگویید را دوست دارم و کارهایشان را گوش میدهم. ممکن است کار هر خوانندهای از هر گوشهای از جهان در شرایطی به جان و جگرمن بچسبد و گوش کنم و حال کنم.
رضویان درباره اینکه چرا سر تمرین آبیپوشان حاضر شده است، گفت: چرا میخواهید انگ یک رنگی را به کسی بزنید. شما یک کوچولو حس انسان دوستانه تان اگر گل میکرد سر تمرین میرفتید.
به خدا من اینقدر دلم برای بچههای تیم استقلال میسوخت. در شرایطی بودند که بدون مربی و مدیرعامل بودند. وریا غفوری از دوستان نزدیک من است، به من گفت: جواد یک روز بیا برویم سر تمرین. اتفاقا ما با علی کاظمی که یک پرسپولیسی به تمام معنا است رفتیم. من شدید بارسلونایی هستم.
"تمام شد و حاج آقای پورمحمدی گفت: کجا هستید و بعد گفت: همین الان در همان ماشینی که رفتید مینشینید و برمیگردید"بیخودی انگ تیم دولتی به من نزنید کلا با تیم دولتی حال نمیکنم. تکلیفم مشخص است
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران