حضرت سکینه بنت الحسین (علیه السّلام) بانوی حاضر در واقعه طف

جام جم - ۲۰ مهر ۱۳۹۹

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از العتبه الحسینیه المقدسه، سکینه دختر امام حسین (علیه السّلام) مادرش رباب دختر امرئ القیس بن عدی الکلبیه معدیه بودند و همچنین مادر طفل شیرخوار عبد الله بن حسین که در کربلا به شهادت رسید.

اسم سکینه را امینه و برخی امیمه گفته اند. سکینه که غالبا به آن بانو گفته می شد تام او نبوده است.
در مقاتل و کتب تاریخی درباره علاقه حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) به حضرت سکینه (سلام الله علیها) و مادرشان سخن رفته است. «ابو الفرج می گوید: مادر عبد اللَّه بن الحسین رباب دختر امری القیس است که حضرت امام حسین (علیه السّلام) در باره ‏اش می فرماید:
یعنی به جان تو قسم من آن خانه‏ ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. من ایشان را دوست دارم و بیشتر مال خود را برای آنان بذل و بخشش می کنم و کسی نمی ‏تواند مرا مورد عتاب قرار دهد.

حضور حضرت سکینه (س) در کربلا و دعوت نمودن حضرت امام حسین(علیه السّلام) ایشان را به صبر
حضرت سکینه (سلام الله علیها) به همراه مادر گرامیشان در واقعه عاشورا در کربلا حضور داشتند و حضرت امام حسین (علیهم السّلام) ایشان را به صبر فراخواندند:
روی فی بعض المقاتل أن الحسین علیه السلام لما نظر إلی اثنین و سبعین رجلا من أهل بیته صرعی التفت إلی الخیمة و نادی: یا سکینة یا فاطمة یا زینب یا أم کلثوم علیکن منی السلام. فنادته سکینة: یا أبه استسلمت للموت؟ فقال: کیف لا یستسلم للموت من لا ناصر له و لا معین.

"سکینه که غالبا به آن بانو گفته می شد تام او نبوده است.در مقاتل و کتب تاریخی درباره علاقه حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) به حضرت سکینه (سلام الله علیها) و مادرشان سخن رفته است"فقالت: یا أبه ردنا إلی حرم جدنا.
فقال: هیهات لو ترک القطا لنام. فتصارخن النساء فسکتهن الحسین علیه السلام‏.
و فیه أیضا أنه علیه السلام أقبل علی أم کلثوم و قال لها: أوصیک یا أخیه بنفسک خیرا، و إنی بارز إلی هؤلاء القوم. فأقبلت سکینة و هی صارخة و کان یحبها حبا شدیدا، فضمها إلی صدره و مسح دموعها و قال:
برخی از مقاتل نقل کرده اند هنگامی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) دیدند که هفتاد و یار ایان به شهادت رسیدند به سوی خیمه آمدند و صدا فرمودند: سکینه و فاطمه و ام کلثوم، علیکن منی السلام. سکینه با او فریاد فرمود: ای پدر جان، تسلیم مرگ شدی؟ فرمود: کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نشود؟ گفت: پدر جان، ما را به حرم جدّمان برگردان، فرمود: هیهات اگر مرغ قطا را باز می‏گذاردند می ‏خوابید. زنان حرم شیون کردند و حضرت امام حسین (علیه السّلام) آنها را آرام کرد.

در همین مقتل است که رو به ام کلثوم کرد و فرمود: تو را در باره خودت به نیک رفتاری سفارش کنم، من به میدان این لشکر می ‏روم، سکینه شیون ‏کنان پیش آمد، حضرت امام حسین (علیه السّلام) او را بسیار دوست می ‏داشت، او را به سینه چسبانید و اشکهایش را پاک کرد و به این مضمون فرمودند:

گریه‏ ها داری پس از من ای سکینه جان من چون بمیرم گریه‏ ها داری تو ای آرام من دل مسوزان از من ای جانم به اشک آتشین تا که باشد جان من اندر تن ای جانان من چون به خون غلطم تو را ماتم بود شایسته ‏تر ای مهین بانوان ای دیده گریان من.

عبور حضرت سکینه (س) از قتلگاه و مواجهه با پیکر پاره پاره پدر
هنگامی که بانوان حرم را از قتلگاه عبور دادند حضرت سکینه جسم پاره‏ پاره پدر را در بر کشید و به زاری و ناله دل سنگ خاره را پاره می‏ کرد؛ می‏نالید و می‏گریست.
و روایت شده که آن مخدّره جسد پدر را رها نمی‏کرد تا آن که جماعتی از اعراب جمع شدند و او را از جسد پدر بازگرفتند.
و در مصباح کفعمی آمده است که سکینه گفت: چون پدرم کشته شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بی‏هوشی برای من روی داد در آن حال شنیدم پدرم می‏ فرمود:
شیعتی ما ان شربتم‏ ماء عذب فاذکرون
اذ سمــعتم بغریب‏ او شهیـد فاندبونی‏
شیعیانم هر زمان آب گوارایی نوشیدید یاد من باشید.
هر زمان نام غریبی یا شهیدی را بشنوید برای من شیون کنید.
پس اهل بیت را از قتلگاه دور کردند، پس آنها را بر شتران برهنه به تفصیلی که گذشت سوار کردند و به جانب کوفه روان داشتند.

خواب دیدن حضرت سکینه (س) در شام
«قالت سکینة: فلما کان فی الیوم الرابع من مقامنا رأیت فی المنام رؤیا- و ذکرت مناما طویلا- تقول فی آخره: رأیت امرأة راکبة فی هودج و یدها موضوعة علی رأسها، فسألت عنها فقیل لی: هذه فاطمة بنت محمد رسول اللّه صلی اللّه علیهما و آلهما أم أبیک صلوات اللّه علیه، فقلت: و اللّه لأنطلقن إلیها و لأخبرن ما صنع بنا. فسعیت مبادرة نحوها حتی لحقت بها، فوقفت بین یدیها أبکی و أقول: یا أماه جحدوا و اللّه حقنا، یا أماه بددوا و اللّه شملنا، یا أماه استباحوا و اللّه حریمنا، یا أماه قتلوا و اللّه الحسین أبانا. فقالت لی: کفی صوتک یا سکینة فقد قطعت نیاط قلبی، هذا قمیص أبیک الحسین لا یفارقنی حتی ألقی اللّه به‏.
و قال الشیخ ابن نما: و رأت سکینة فی منامها و هی بدمشق کأن خمسة نجب من نور قد أقبلت و علی کل نجیب شیخ و الملائکة محدقة بهم و معهم و صیف یمشی فمضی النجب و أقبل الوصیف إلی و قرب منی و قال: یا سکینة إن جدک یسلم علیک. فقلت: و علی رسول اللّه السلام یا رسول رسول اللّه من أنت؟ قال: وصیف من وصائف الجنة. فقلت: من هؤلاء المشیخة الذین جاءوا علی النجب؟
قال: الأول آدم صفوة اللّه علیه السلام، و الثانی إبراهیم خلیل اللّه علیه السلام، و الثالث موسی کلیم اللّه علیه السلام، و الرابع عیسی روح اللّه علیه السلام.

"فنادته سکینة: یا أبه استسلمت للموت؟ فقال: کیف لا یستسلم للموت من لا ناصر له و لا معین"فقلت:
من هذا القابض علی لحیته یسقط مرة و یقوم أخری؟ فقال: جدک رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله. فقلت: و أین هم قاصدون؟ قال: إلی أبیک الحسین علیه السلام، فأقبلت أسعی فی طلبه لأعرفه ما صنع بنا الظالمون بعده، فبینا أنا کذلک إذ أقبلت خمسة هوادج من نور و فی کل هودج امرأة، فقلت: من هذه النسوة المقبلات؟
قال: الأولی حواء أم البشر، و الثانیة آسیة بنت مزاحم، و الثالثة مریم بنت عمران و الرابعة خدیجة بنت خویلد، و الخامسة الواضعة یدها علی رأسها تسقط مرة و تقوم أخری جدتک فاطمة بنت محمد أم أبیک. فقلت: و اللّه لأخبرنها ما صنع بنا، فلحقتها فوقفت بین یدیها أبکی، و أقول: یا أمتاه جحدوا و اللّه حقنا، یا أمتاه بددوا و اللّه شملنا، یا أمتاه استباحوا و اللّه حریمنا، یا أمتاه قتلوا و اللّه الحسین أبانا.
فقالت: کفی صوتک یا سکینة فقد أحرقت کبدی و قطعت نیاط قلبی، هذا قمیص أبیک الحسین معی لا یفارقنی حتی ألقی اللّه به. ثم انتبهت و أردت کتمان ذلک المنام و حدثت به أهلی فشاع بین الناس‏.»
سیده سکینه گوید: روز چهارم در شام خوابی دیدم، خوابی طولانی را نقل کرده و در آخر آن گفته است: زنی را خواب دیدم که در هودجی بود و دست بر سر نهاده بود. پرسیدم: این بانو کیست‌؟ گفتند: فاطمه دختر محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مادر پدر تو است، گفتم: به خدا نزد او می ‌روم و از آنچه با ما کردند به او شکایت می‌کنم.

نزد او دویدم و برابرش ایستادم و گریستم و می‌گفتم: مادر جان، حقّ‌ ما را منکر شدند، مادر جان، جمع ما را پراکنده کردند، مادر جان، حرمت ما را شکستند، مادر جان، به خدا پدرم حسین را کشتند، به من فرمودند: ای سکینه جان، زبان درکش که رگ دلم را بریدی، این پیراهن پدر تو است که نگه می دارم تا خدا را با آن ملاقات کنم.

شیخ ابن نما در این باره گفته نوشته است: سکینه در دمشق خواب دید که پنج اسب نور می ‌آیند و بر هر کدام، بزرگواری سوار است و فرشتگان گرد آنها را گرفته ‌اند و کنیزی بهشتی با آنها است، سواران گذشتند و آن کنیزک نزدیک من آمد و گفت: ای سکینه، به راستی جدّت بر تو سلام می‌رساند. گفتم: بر رسول خدا سلام، تو کیستی‌؟ گفت: یکی از کنیزان بهشتم، گفتم: اینها چه کسانی هستند که سوار بر اسبان نجیب آمده ‌اند؟ گفت: اوّل آدم صفوة اللّه و دوّم ابراهیم خلیل اللّه سوّم موسی کلیم اللّه چهارم عیسی روح اللّه گفتم: آنکه دست بر ریش داشت و افتان و خیزان می ‌رفت چه کسی بود؟ گفت: جدّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود. گفتم: کجا می ‌رفتند؟ گفت: نزد پدرت حسین (علیه السّلام). من نزد او دویدم تا به او خبر دهم که بعد از او ظالمان با ما چه کردند، در این میان پنج هودج نور آمد و در هر هودجی زنی نشسته بود، پرسیدم: این زنها چه کسانی هستند که می‌آیند؟ گفت: اوّل حوّاء امّ‌ البشر است، و دوّم آسیه بنت مزاحم، سوّم مریم بنت عمران، چهارم خدیجه بنت خویلد، پنجم که دست بر سر نهاده و افتان و خیزان است جدّۀ تو فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله) و مادر پدر تو است. گفتم: به خدا به او خبر دهم که با ما چه کردند، برابرش ایستادم و می‌ گفتم: مادر جان، به خدا حقّ‌ ما را منکر شدند.

"فتصارخن النساء فسکتهن الحسین علیه السلام‏.و فیه أیضا أنه علیه السلام أقبل علی أم کلثوم و قال لها: أوصیک یا أخیه بنفسک خیرا، و إنی بارز إلی هؤلاء القوم"مادر جان، جمع ما را متفرق کردند. مادر جان، حرمت ما را پایمال کردند. مادر جان، به خدا پدرم حسین را کشتند. فرمود: سکینه، بس کن، جگرم را سوختی، بند دلم را بریدی، این پیراهن پدرت حسین است که با من است تا خدا را ملاقات کنم.
سپس بیدار شدم و می‌ خواستم این خواب پنهان بماند و به خصوص خانوادۀ خود گفتم و میان مردم شایع شد.
نویسندگان و صاحبان مقاتل شخصیت این بانوی ارجمند را ستوده اند.
بیشتر سیره نویسان معتقدند که سکینه دختر حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مدینه وفات نمودندو در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند. تاریخ وفات ایشان پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ هجری ذکر شده است.

 

.

منابع خبر

اخبار مرتبط