قسمت شش سه سکه - اوچ کروش

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت شش ۶۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۶

اوچ کروش

۲ – ۴

کارتال مرساد را برای محافظت از او به خانه ای در محله می برد. قاتل که همه جا در تعقیب مرساد است با دیدن این چیزها از کارتال دلخور می شود و خاطره ای از کودکی اش را به یاد می آورد. سالها پیش او و کارتال با پولی که از واکس زدن کفش مردم جمع کرده بودند به طلا فروشی رفتند و گوشواره هایی که مادر قاتل آنها را پسندیده بود را برای تولد او خریدند. در راه برگشت، آنها شروع به بگو مگو کردند و کارتال پز دستبندی که پدرش برایش خریده بود را به دوستش داد و به او گفت:« روش نوشته پسر باارزش باباش ... چون تو بابا نداری به من حسودیت می شه.» هنگامی که کارتال داشت سوار اتوبوس می شد دستبند از دستش افتاد و دوستش آن را پیدا کرد و قایمکی دستبند را برداشت.

"   سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت شش ۶۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۶ اوچ کروش۲ – ۴کارتال مرساد را برای محافظت از او به خانه ای در محله می برد"حالا قاتل همان دستبند را از داخل صندوق کوچکی بیرون می آورد و مدتی به آن نگاه می کند.

بهار به رستورانی که برای مراسم عروسی آماده شده می رود و در سالن طبقه ی بالا می بیند که برایش لباس عروسی هم آماده کرده اند. او با عصبانیت لباس عروسی را آتش می زند و دوباره رستوران را ترک می کند.

یکی از کسانی که در زیرزمین رستوران از کارتال کتک خورده به محل کار نزیح می رود. آتیلا درمورد او به نزیح می گوید:« توی اون زیرزمین همه توسط کارتال کشته شدن و فقط این زنده مونده. کارتال هم فرار کرده.» نزیح اسلحه ای بیرون می کشد و آن مرد را می کشد و به آتیلا می گوید:« این وسط کارتال تقصیری نداره فقط خواسته خودشو نجات بده. اما این احمق هایی که نتونستن از خودشون محافظت کنن و از یه نفر شکست خوردن سزاوار مرگن.

از کارتال تشکر کن که بهمون نشون داد با کیا نباید کار کنیم اما بهش بگو باید بدهیش رو بپردازه.»

کارتال در یکی از خانه های محله پیش مرساد می ماند تا مراقب او باشد. ناگهان بسته ای به بالکن خانه پرتاب می شود. کارتال بسته را باز می کند و یادداشتی را داخل آن پیدا می کند. در یادداشت تصویر دستبندی کشیده شده و روی آن نوشته شده است:« پسر باارزش باباش..» کارتال با دیدن این یادداشت جا می خورد و تصمیم می گیرد به آدرس مکانی که در بسته پیدا کرده برود و از ماجرا سردربیاورد. او مرساد را به روشن و شسو می سپارد.

قبل از اینکه شسو به خانه ی مرساد برسد، قاتل در آن خانه روشن را با ضربه ای بی هوش می کند و با چاقو مرساد را به قتل می رساند.

"قاتل که همه جا در تعقیب مرساد است با دیدن این چیزها از کارتال دلخور می شود و خاطره ای از کودکی اش را به یاد می آورد"سپس روی جنازه سه سکه می اندازد و از آن عکس می گیرد و فرار می کند. از طرفی کارتال به آدرس مکانی که در یادداشت به آن اشاره شده می رود. آدرس خانه ی متروکه ای را نشان می دهد. وقتی کارتال وارد خانه می شود در یکی از اتاقها بسته ای پیدا می کند. او بسته را باز می کند و دستبند کودکی اش را داخل آن می بیند و بغض می کند.



افه به اداره ی پلیس می رود. مدیر به او می گوید که دیگر بخشیده شده و می تواند سر کارش برگردد. افه خوشحال می شود اما کمیسر بلنت که از دست افه خیلی عصبانی است به او می گوید:« با یه تماس به بابات مثل همیشه کارتو درست کردی آره؟» افه از حرف او جا می خورد و با بلنت بگو مگو می کند اما وقتی می فهمد که واقعا پدرش برای بخشیده شدن او با مدیر تماس گرفته از عصبانیت و غرور دوباره استعفا می دهد و از اداره خارج می شود.

بهار زیر فشارهای پدرش مدام اذیت می شود و راهی برای فرار می گردد و در اوج ناامیدی چشمش به آدرسی که کارتال برایش گذاشته می افتد.

وقتی کارتال به خانه ی مرساد برمی گردد جنازه ی او را وسط خانه می بیند و کنار جنازه کمی گریه می کند و خود را مقصر آن اتفاق می داند. کمی بعد افه هم به محل حادثه یعنی خانه ی مرساد می رسد. کارتال که حالا مطمئن شده درمورد قاتل سریالی حق با افه است یادداشتی که قاتل برایش فرستاده را به افه می دهد و می گوید:« حق با توعه...قاتل منو می شناسه.» او دستش را به سمت افه دراز می کند و برای ادامه ی همکاری اعلام آمادگی می کند.

افه با او دست می دهد.

قسمت بعدی - سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت هفت ۷ قسمت قبلی - سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت پنج ۵ Next Episode - ۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۷ Previous Episode - ۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۵

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۲۳ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱