روایت بدهکارانی که کودک ربا شدند/درخواست رمزارز به جای پول نقد
خبرگزاری مهر، گروه جامعه: در آسانسور که باز میشود زنی را میبینم که بر روی صندلی نشسته است؛ پاهایش را تکان میدهد و سرش را در بین دستانش گرفته است؛ آرام و قرار ندارد و مدام یا درب بطری آب را باز و بسته میکند یا سرش را بین دستانش فشار میدهد.
به سمتش میروم تا با او هم کلام شوم، با پلکهای نیمه باز که اصلاً تمایلی ندارد نگاهم کند میگوید: خانم میشود کاری به کارم نداشته باشی؟ من اصلاً دلم نمیخواهد حرف بزنم، هر سوالی دارید از پدرش بپرسید
میگویم: «قصد مزاحمت ندارم فقط میخواستم بدانم چند روز است که فرزند شما را ربودهاند و دلتان را غصه دار کرده اند» سرش را به تندی بالا میآورد و میگوید: ۱۰ روز، ۱۰ روز است که مجتبی ۱۰ سالهام را بردهاند و از دستانم دورش کردهاند. بغض مانع از ادامه صحبت میشود و برای فرار از اشک ریختن کمی آب میخورد.
می دانم که بیشتر از این نمیتوانم با مادر مجتبی صحبت کنم، کمی پا پا میکنم تا مصاحبه صداوسیما با پدر مجتبی تمام شود و بتوانم با او گپ و گفتی فارغ از مصاحبههای کلیشهای خبرنگاری داشته باشم. پروژکتور همراه دوربین صداوسیما خاموش میشود و این یعنی میشود تا به سوژه نزدیک شد.
به سمت «علی حسین» همان پدر مجتبی میروم و میگویم: میخواهم کمی در مورد ربوده شدن مجتبی صحبت کنیم، چطور یک پسر ۱۰ ساله را در فاصله دو کوچه پایینتر از خانه دزدیدهاند و کسی هم متوجه نشده است؟ شما قبلاً تهدید می شدید؟
ما نه با کسی دشمنی داشتیم و نه کاری به کار کسی! هنگامی که فهمیدیم مجتبی را دزدیدهاند نمیدانستیم باید به چه کسی شک کنیم! اصلاً نمیدانستیم چرا باید مجتبی را بدزدند؟
گفت: تعجب ما هم از همین بود، ما نه با کسی دشمنی داشتیم و نه کاری به کار کسی! هنگامی که فهمیدیم مجتبی را دزدیدهاند نمیدانستیم باید به چه کسی شک کنیم! اصلاً نمیدانستیم چرا باید مجتبی را بدزدند؟
حرفش را قطع کردم و خواستم از ابتدای ماجرا بگوید، با کف دست چندباری بر صورت خود میکشد و چشمانش را باز و بسته میکند و میگوید: ما ساکن شهر ری هستیم، دوشنبه ۲۵ مهرماه بود که مجتبی مثل هر روز آماده شد تا به مدرسه برود، بعد از اینکه ناهارش را خورد حوالی ساعت ۱۲ و ربع کیفش را برداشت و به دلیل اینکه مدرسهاش دو کوچه پایین از خانه بود و نیاز به سرویس نداشت، پیاده به سمت مدرسه رفت.
عصر به خانه بازنگشت و نگران شدیم وقتی به مدرسه رفتیم تا ببینیم چرا مجتبی به خانه برنگشته متوجه شدیم که اصلاً آن روز به مدرسه نرفته است! اولش مانند هر پدر و مادر دیگری فکر کردیم که شاید تصادف کرده و یا حالش بد شده است.
به بیمارستانها، بهزیستی و درمانگاههای شهر رفتیم و دنبال مجتبی گشتیم، بعد از آنکه ناامید شدیم به سراغ پلیس رفتیم و اعلام کردیم که فرزند ما گم شده است. بعد از اینکه پلیس دوربینها را بازرسی کرد و با اهالی محل صحبت کرد متوجه شدیم که مجتبی را دزدیدهاند.
۲۴ ساعت بعد از اینکه هیچ خبری از مجتبی نداشتیم حوالی ساعت ۵ بعدازظهر تلفن همراه من زنگ زد و آدم ربایان خودشان را معرفی کردند و درخواست کردند تا به آنها ۴ میلیارد تومان پول بدهیم تا مجتبی را آزاد کنند.
حرفش را قطع کردم و پرسیدم: شما ۴ میلیارد داشتید که این افراد چنین مبلغی از شما درخواست کردند؟» با تأیید سر گفت: بله، اگر وسایل و همه چیزهایمان را بفروشیم میتوانستیم پول را جور کنیم.
از همین جا میشود حدس زد که آدم ربایان به دلیل شرایط مالی پدر و مادر مجتبی دست به دزدیدن او زدهاند؛ میخواهم تا «علی حسین» ادامه ماجرا را برایم تعریف کند؛ میپرسم کسی مجتبی را هنگام دزدیده شدن دیده بود؟ میگوید: بله وقتی با پلیس بررسی کردیم با چند نفر از همکلاسیهای مجتبی که صحبت کردیم متوجه شدیم که دو نفر مجتبی را که برای سوار شدن به خودرو مقاومت می کرده است به زور سوار خودروی سفید رنگی میکنند و میبرند.
پدر مجتبی نسبت به مادرش استقامت بیشتری دارد و راحت تر صحبت میکند، از او میپرسم که مجتبی تنها فرزند شما است و میگوید: نه، مجتبی فرزند دومم است، من سه فرزند دارم، فرزند اولم میداند که مجتبی را دزدیدهاند اما فرزند کوچکم فکر میکند مجتبی به خانه اقوام رفته است.
پدر و مادر مجتبی خبر نداشتند که پلیس توانسته آدم ربایان را دستگیر کند، آنها به خیال اینکه قرار است رئیس پلیس پایتخت در مورد پرونده سرقت کودکشان با آنها صحبتی داشته باشد به فرماندهی انتظامی تهران بزرگ آمده بودند
از او پرسیدم که در این ۱۰ روز هیچ روزی شد که خسته شوید و بخواهید پول را تهیه کنید و به آدم ربایان بدهید تا زودتر فرزند خود را پیدا کنید؟ چند باری سرش را به نشانه منفی بالا گرفت و گفت: نه اصلاً به هیچ عنوان، برخلاف اینکه پول را تهیه کرده بودیم و حتی برخلاف اینکه آدم ربایان تا مبلغ یک میلیارد هم پایین آمده بودند اما هیچ وقت فکر نکردیم بخواهیم کاری را بدون هماهنگی پلیس انجام دهیم.
پیش تر شنیده بودم که کلاهبرداران و خلافکاران به سمت رمز ارزها و عدم استفاده از پول نقدی رفتهاند؛ در این پرونده هم آدم ربایان در ابتدا از خانواده مجتبی پول نقد درخواست میکنند و بعد نظرشان تغییر میکند و میخواهند که پول را به رمز ارز تبدیل کنند.
پدر و مادر مجتبی خبر نداشتند که پلیس توانسته آدم ربایان را دستگیر کند، آنها به خیال اینکه قرار است رئیس پلیس پایتخت در مورد پرونده سرقت کودکشان با آنها صحبتی داشته باشد به فرماندهی انتظامی تهران بزرگ آمده بودند.
ما خبرنگاران به دفتر سردار رحیمی میرویم تا سردار برایمان از نحوه شناسایی آدم ربایان و کشف این پرونده بگوید؛ سردار رحیمی بعد از کمی صحبت با سردار علی ولیپور گودرزی که رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ است به سمت خبرنگاران میآید و ماجرا را اینگونه تعریف میکند: در حدود ۱۰ روز قبل مأموران پلیس از وقوع یک فقره ربایش کودک در منطقه دولت آباد با خبر شدند. بررسیها حکایت از آن داشت که هنگامی که فرزند یکی از شهروندان در حال عزیمت به مدرسه بوده در راه توسط آدم ربایان ربوده میشود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران