ضربالمثل و شباهت حیرتآور باورهای فرهنگی ایرانیان و الجزایریها
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: در دو بخش پیشین از گزارش «فرهنگ عامه در آینه ضربالمثلهای الجزایری» که از تولیدات رایزنی فرهنگی ایران در الجزایر است، ضمن بحث درباره اهمیت ضربالمثل در فرهنگ عامه جوامع مختلف، بیش از ۶۰ ضربالمثل الجزایری به همراه ترجمه آنها و معادل فارسیشان به مخاطب ارائه شدند. این ضربالمثل حاکی از شباهت و نزدیکی بسیار باورهای ایرانیان و الجزایریهاست. قسمتهای اول و دوم را به ترتیب از اینجا و اینجا بخوانید و در ادامه با قسمت سوم همراه شوید که شامل ترجمه تعدادی دیگر از ضربالمثلهای الجزایری و معادل فارسی آنهاست:
۱. یاکل الغلة ویسب الملة:
غلات را میخورد، اما به صاحبش فحش میدهد.
به نمک نشناس گفته میشود که از نان کسی میخورد اما به او فحش میدهد.
معادل ایرانی: نمک میخورد و نمکدان میشکند.
۲. اللی یدیه فی الما ماشی کیما اللی یدیه فی النار:
کسی که دستهایش در آب است، مثل کسی نیست که دستهایش در آتش است.
یعنی کسی که خیالش راحت است و غم و بلا ندیده، مثل آن کسی که دچار مشکلات شده نیست.
معادل ایرانی: سیر از گرسنه خبر ندارد و کور از بینا
۳.
"قسمتهای اول و دوم را به ترتیب از اینجا و اینجا بخوانید و در ادامه با قسمت سوم همراه شوید که شامل ترجمه تعدادی دیگر از ضربالمثلهای الجزایری و معادل فارسی آنهاست:۱"یا المزوق (المشبح) من برا واش حالک من الداخل؟!
ظاهرت قشنگه، از باطنت چه خبر؟
وقتی ظاهر چیزی یا آدمی یا جایی بر خلاف باطنش باشد این جمله را به او میگویند.
معادل ایرانی: ظاهرش مردم را میکشد و باطنش خودش را.
۴. المحبة تجی بالکیف ماشی بالسیف:
محبت با خوش رفتاری به دست میآید نه با زور شمشیر.
در اهمیت مهر ورزی ونقش آن در همکاریهای اجتماعی گفته میشود.
معادل ایرانی: حرف معلم ار بود زمزمه محبتی * جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را.
۵. الحوت یعوم فی الما والنسا بلا ما یعوموا:
ماهی در آب شنا میکند و زنان بدون آب شنا میکنند.
یعنی برخی زنان در فریب و حیله چیره دست هستند.
معادلهای ایرانی: تمام فتنهها زیر سر زنه! حیله، کار زن است و روباه!
فلک از مکر زن صد ناله دارد!
۶. الحنین یورث:
مهربان ارث میبرد.
یعنی کسی که با دیگران مهربان باشد از آنچه در دستشان است استفاده میکند.
معادل فارسی: آدم خوش معامله شریک مال مردم است.
۷. حوته و مطلیه بالزیت:
ماهی روغن مالیده.
کنایه از انسان چرب زبان و فریبکاری است که زیر بارحرف حق نمیرود.
معادل ایرانی: به مار ماهی مانی نه این تمام و نه آن * منافقی چکنی مار باش یا ماهی.
۸.
اللی فاتو زمانو ما یطمع فی زمان الناس:
کسی که زمان خود را گذراند، در زمان دیگران طمع نکند.
یعنی کسی که سنش بالا رفت نباید کارهای بچگانه انجام دهد.
معادلهای ایرانی: تو که آرد خود را بیخته و الکت را آویختهای
سر پیری و معرکه گیری؟
۹. کل اللی یعجبک والبس اللی یعجب الناس:
آنچه را خود دوست داری بخور و آنچه را مردم دوست دارند بپوش.
یعنی باید به آداب و رسوم جامعه، خصوصاً در لباس پوشیدن وامور ظاهری زندگی اجتماعی احترام گذاشت و در امور شخصی مثل لباس پوشیدن به سلیقه خود عمل کرد.
معادلهای ایرانی: آنچه به خود نمیپسندی به دیگران روا مدار
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
۱۰. مول التاج و یحتاج:
صاحب تاج هم احتیاج پیدا میکند.
هر کسی به دیگری نیاز دارد هر چقد هم پولدار باشد. (این مثل دراندرز به ثروتمندان، جهت رعایت تواضع هم گفته میشود.)
معادل ایرانی: کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه
۱۱. طریق السد تدی ما ترد:
راه مسدود است، بروی و باز نگردی.
یک نوع نفرین به دشمن.
معادلهای ایرانی: انشاءالله بروی آنجا که عرب نی انداخت
همچنان برو که نادر رفت
بروی و بر نگردی
۱۲.
"یاکل الغلة ویسب الملة:غلات را میخورد، اما به صاحبش فحش میدهد.به نمک نشناس گفته میشود که از نان کسی میخورد اما به او فحش میدهد.معادل ایرانی: نمک میخورد و نمکدان میشکند.۲"دیر الخیر وانساه و ادا درت الشر اتفکرو:
خوبی را انجام بده (و آن را) فراموش کن و اگر بدی انجام دادی به خاطر داشته باش.
کارهای خوب انجام بده ولی منت نگذار وحتی برای خودت از آن یاد نکن و اگر بدی کردی همیشه آن را به خاطر بسپار تا از آن عبرت بگیری.
معادل ایرانی: تو نیکی می کن و در دجله انداز
۱۳. اللی باعک بالفول بیعو بقشوره:
کسی را که تو را به قیمت باقلا فروخت، به قیمت پوست باقلا بفروش.
مقابله به مثل یا بدتر از مثل با خیانت.
معادل ایرانی: جوابهای، هوی است.
۱۴. اسمع الکلام اللی یبکیک ما تسمعش الکلام اللی یضحکک:
به سخنی گوش فرا ده که تو را بگریاند، نه سخنی که تو را بخنداند.
انتقاد و نصیحت گرچه تند و سخت است، اما بهتر است به آن توجه کنیم.
معادل ایرانی: حرف حق تلخ است.
۱۵.و اش من مرقة حرقت شواربک:
کدام آش لبهایت را سوزاند؟!
این ضرب المثل درباره کسی به کار میرود که در اموری که به او مربوط نیست دخالت میکند.
معادل ایرانی: نخود هر آش شدن
۱۶. یعرف الأوقات کی السردوک وما یصلیش:
اوقات نماز را مانند خروس میداند ولی نماز نمیخواند.
در خصوص کسی گفته میشود که اصول را میشناسد اما به آن عمل نمیکند.
معادلهای ایرانی: ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل
تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبرد؟
۱۷. سقد بالنعالة حتی یجی الصباط:
از دمپایی استفاده کن تا کفش فراهم شود.
به کسی گفته میشود که به فکر چیزی بهتر از آن است که در دست دارد.
معادل ایرانی: لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است
۱۸.
حماری ولا عود الناس:
الاغ خودم، نه اسب دیگران.
افتخار، رضایت و قناعت به آنچه شخص در اختیار دارد، اگرچه ساده باشد. نه افتخار کردن به ملک دیگران.
معادل ایرانی: هرکه نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد.
۱۹. دراهم المشحاح یاکلهم المرتاح:
پول خسیس را راحت طلب میخورد.
در خصوص کسی گفته میشود که عمر خود را صرف کار و جمع آوری ثروت میکند بدون اینکه از آن استفاده کند. ولی بعد از مرگش آن ثروت نصیب ورثه او میشود و آنها با خیال راحت میخورند.
معادل ایرانی: دانی که چه کرد خواجه خر * او مظلمه برد و دیگران زر
۲۰. قط یعلم بوه النط:
گربه به پدرش پریدن را یاد میدهد.
به کسی گفته میشود که خود را داناتر از استادش میداند.
معادل ایرانی: دختر نباید به مادرش عروس شدن یاد دهد.
۲۱.
"الحنین یورث:مهربان ارث میبرد.یعنی کسی که با دیگران مهربان باشد از آنچه در دستشان است استفاده میکند.معادل فارسی: آدم خوش معامله شریک مال مردم است.۷"اللی شاف الموت، یرضی بالحمی:
کسی که مرگ را به چشم دیده، از تب راضی خواهد بود.
یعنی کسی که در بحران و تنگی سخت افتاده و از آن به سلامتی خلاص شده، از مشکلات کوچک نمیترسد.
معادل ایرانی: به مرگ میگیرد که به تب راضی شود.
۲۲. ابکی یا قلبی علی اللی ماتوا، ماشی علی اللی فارقک فی حیاتو:
ای دل، بر آنهایی که به رحمت خدا رفتهاند گریه کن، نه بر آنهایی که در زندگی رهایت کردند و رفتند.
آدم نباید گریه کند و غم بخورد به خاطر آنهایی که در زندگی تنهایش گذاشتند، بلکه بر دوستان همراهی که دیگر زنده نیستند بگرید.
معادل ایرانی: برای کسی بمیر که برایت تب کرده باشد.
۲۳. کی کان حی مشتاق تمرة، کی مات علقولو عرجون:
وقتی زنده بود، دلش یک دانه خرما میخواست! وقتی از دنیا رفته؛ برایش یک خوشه خرما آویزان کردند.
زنده که بود، به خواستهاش اهمیتی ندادند، ولی بعد از مردن برایش سنگ تمام گذاشتند.
معادلهای ایرانی: زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
تا زندهایم باید قدر یکدیگر را بدانیم
۲۴. ما یبقی فی الواد غیر حجارو:
در رودخانه چیزی جز سنگهایش نمیماند.
یعنی همه منافع مادی و دوستان ظاهری رفتنی هستند جز اعمال نیک و افراد پاک سرشت و خدمت گزار.
معادل ایرانی: از آدمی فقط خوبی میماند و بس.
۲۵. اخوک یمضغک بصح ما یبلعکش:
برادرت تو را میجود اما تو را نخواهد خورد (قورت نمیدهد.)
هر چه مشکلات بین برادران باشد اما بالاخره به یکدیگر ضرر نمیرسانند.
معادلهای ایرانی: چاقو دست خود را نمیبرد.
قوم و خویش گوشت هم را میخورند ولی استخوان هم را دور نمیاندازند.
۲۶.
الفاهم یفهم بالغمزة والحمار یفهم بالدبزة (اللکمة):
آدمی که درک دارد، با اشاره میفهمد. اما الاغ فقط با مشت میفهمد.
مرد عاقل و خردمند با کمترین اشارهای یا کوتاهترین بیانی پند و درس عبرت میگیرد.
معادل ایرانی: عاقل و یک اشاره * جاهل و صد مناره
۲۷. لا تلبس حاجة مش قدک ولا علی حاجة فارغة تندب خدک ولا تصدق واحد قالک نحبک:
لباسی که اندازهات نیست را نپوش، و برای هر چیزی، به صورت خود نزن، و هر کس را گفت دوستت دارم تصدیق نکن.
نصیحتها و پندهایی برای ارتباط خوب در زندگی.
معادلهای ایرانی: لقمه به اندازه دهنت بردار
پایت را به اندازه گلیمات دراز کن
۲۸. المسلوخة تضحک علی المذبوحة و المقطعة شابعة ضحک:
آنکه پوستش کنده شده به آنکه کشته شده میخندد و آنکه تکه تکه شده به هر دو میخندد.
یعنی کسی که به تو میخندد حالش از تو بدتر است.
معادل ایرانی: در شهر کورها یک چشم پادشاه است.
۲۹. اللی تربات علی یدین الرجال ما یغرها لا زین ولا مال:
دختری که جوانمرد بزرگش کرده، نه فریب پول را میخورد نه زیبایی را.
اهمیت تربیت و پرورش اصیل برای دختر به دست مردان با غیرت (پدر، برادر بزرگ و…)
معادل ایرانی: مادر رو ببین دختر رو بگیر
۳۰.
"حوته و مطلیه بالزیت:ماهی روغن مالیده.کنایه از انسان چرب زبان و فریبکاری است که زیر بارحرف حق نمیرود.معادل ایرانی: به مار ماهی مانی نه این تمام و نه آن * منافقی چکنی مار باش یا ماهی.۸"احرث بکری وروح تکری:
صبح زود بکار، بعدش برو اجاره بده.
اهمیت داشتن نظم در وقت و انجام دادن کار در اولین فرصت مناسب.
معادل ایرانی: سحر خیز باش تا کامروا شوی
۳۱. شاقی ولا محتاج:
خسته است ولی نیازمند نیست.
کسی که خسته میشود و خیلی کار میکند، به کسی نیازی نخواهد داشت.
معادل ایرانی: از اسب افتاده نه از اصل
۳۲. اللی فیه طبة ما تتخبی:
یعنی آن کسی که عیبی دارد، نمیتواند عیبش را پنهان کند.
آدم هر چقد سعی کند ادای شخصیتهای خوب را در بیاورد، بالاخره شخصیت واقعیاش مشخص میشود و دیگر نمیتواند عیبش را پنهان کند.
معادلهای ایرانی: گل بی عیب خداست
بالاخره دم خروس میزنه بیرون
۳۳. انت سبب و ربی یعین:
تو کار کن و خدا کمک میکند.
در جایی کاربرد دارد که فردی همه چیز را به خدا واگذار کرده و کاری برای رسیدن به هدف نمیکند.
معادلهای ایرانی: از تو حرکت، از خدا برکت
با توکل زانوی اشتر ببند
۳۴. ما نقطع الواد حتی یبانو حجارو وما نمشی فی اللیل حتی یطلع نهارو و ما نصاحب صدیق حتی نعرف خبارو:
از رودخانه رد نمیشوم تا سنگهایش معلوم شود، و شب راه نمیروم تا صبحش طلوع کند و با کسی دوست نمیشوم تا از احوال و اخلاقش با خبر شوم.
نصیحت برای هشیار بودن مخصوصاً در مسافرت.
معادلهای ایرانی: جایی نمیخوابه که آب زیرش بره
احتیاط شرط زندگی است.
۳۵.
علمتو الصلاة سبقنی للحصیرة:
نماز را به او یاد دادم، او زودتر از من به طرف سجاده رفته.
کسی که یه چیزی یا کاری از استاد یاد گرفته اما میخواهد نشان بدهد که از استادش داناتر است.
معادلهای ایرانی: دختر نباید به مادرش عروس شدن یاد دهد.
کاتولیکتر از پاپ
۳۶. عندو الزهر یکسر لحجر
شانسی که داره سنگ را میشکنه
به کس خوش شانس گفته میشود.
معادل ایرانی: از خر افتاده، خرما پیدا کرده
۳۷. حاج موسی، موسی الحاج
آقا موسی، موسی آقا
اشاره به ثابت بودن یک وضعیت خاص دارد.
معادلهای ایرانی: چه خواجه حسن، چه حسن خواجه
چه کچل حسن، جه حسن کچل
۳۸. الطمع یفسد الطبع
طمع، طبع انسان را فاسد میکند.
کنایه از عجله فراوان برای تصاحب چیزی است، که در نهایت هم به آن نمیرسد.
معادل ایرانی: از هول حلیم افتاد تو دیگ
۳۹. الحجرة من عند الحبیب تفاحة
سنگی از دوست، یک سیب است
هدیه دوستان، هرچه باشد، کم یا زیاد، ارزشمند است.
معادل ایرانی: هرچه از دوست رسد نیکوست
۴۰.
"مول التاج و یحتاج:صاحب تاج هم احتیاج پیدا میکند.هر کسی به دیگری نیاز دارد هر چقد هم پولدار باشد"المکسی بقش (حوایج) الناس عریان:
کسی که پوشاک دیگران را بپوشد برهنه است.
در مورد کسی گفته میشود که همیشه از وسایل دیگران استفاده میکند و بر خود و وسایل و اموال خود متکی نیست.
معادل ایرانی: کسی که به امید همسایه نشست گرسنه میخوابد.
۴۱. طول العشرة تعرفک الذهب من القشرة:
معاشرت طولانی، توانایی تشخیص طلا از پوست را به تو میدهد.
مدت طولانی که با دیگران میگذرانی نشانت میدهد کدام دوستان واقعی هستند و کدامشان دنبال منفعت شخصی شان هستند.
معادل ایرانی: هر چیز نو ارزشمند است الا دوست، هرچه کهنهتر با ارزشتر
۴۲. ما تبکیش علی اللی یکرهوک، ابکی علی اللی حسبتهم حباب وغدروک وفی وقت الشدة باعوک ونکروا العشرة وخانوک:
به خاطر کسانی که تو را دوست ندارند گریه نکن، ولی باید به حال کسانی گریه کنی که فکر میکردی دوستت هستند اما به تو خیانت کردند.
باید دقت و توجه کرد در ارتباط با مردم زیرا همه لایق اعتماد نیستند.
معادل ایرانی: یار بد بدتر بود از مار بد.
۴۳. جا کاری ولا مول الدار:
مستأجر آمد، ولی صاحب خانه شد.
به کسی گفته میشود که در اصل مهمان یا مستاجر است، اما آنقدر طمع کار و پر روست که دارد خانه میزبان را اجاره میدهد.
معادل ایرانی: اول برادریت را ثابت کن بعد ادعای ارث و میراث کن
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران