فرهنگ کهن ایرانی با وزش نسیمهای مدرن از جا نمیجنبد
خبرگزاری ایکنا به گفت وگو با دامون ششبلوکی از آهنگسازان و پژوهشگران موسیقی نواحی پرداخت و آورد: امروزه وقتی صحبت از ایل قشقایی میشود، همچون ایلات دیگر، یک مفهوم دیروزی از آن داریم و یک مفهوم امروزی. در مفهوم دیروزی اکثریت جامعه به صورت کوچنشین زندگی میکردند. اما امروز که صحبت از قشقایی میشود بخش زیادی از آن مردمان یکجا در شهرها و روستاها و جاهای مختلف به صورت پراکنده ساکن شدند.
نکته مهم دیگر اینکه جامعه قشقایی یک تفاوت مهمی که با بسیاری از ایلات دیگر دارد، یک مجموعه جمعیتی است که بدنه اصلی آن اقوام ترک مهاجر هستند که در جنوب ایران ساکن میشوند و در پنج استان پراکندگی دارند و مرکزیت آنها در استان فارس است و در استانهای دیگر چون کهگیلویه و بویراحمد، استان بوشهر، استان اصفهان و در بخشی از استان خوزستان حضور دارند.
بدنه اصلی قشقایی که مهاجرت میکردند به مرور از ایلات و اقوام دیگر هم به قشقایی اضافه و به مرور ترکزبان میشوند. برای نمونه میتوان به طایفه «مالاحمدی» اشاره کرد که آنها دویست سال پیش از ایل بختیاری به ایل قشقایی کوچ کردند و در ایل قشقایی به عنوان یک طایفه شکل گرفتند و زبانشان هم ترکی میشود. این موضوع از چند جهت در فرهنگ قشقایی میتواند مهم تلقی شود که ایل قشقایی یک فرهنگ هستهای دارد که مشترک است با بسیاری از اقوام ترک که از چین تا سرتاسر آسیای میانه و جنوب سیبری و سرتاسر آناتولی تا حوزه بالکان را دربر میگیرد که با آنها در بسیاری از موارد فرهنگیشان مشترک است، مخصوصاً در حوزه موسیقی که رپرتوار مشترکشان هم موسیقی «آشیقی» است.
"برای نمونه میتوان به طایفه «مالاحمدی» اشاره کرد که آنها دویست سال پیش از ایل بختیاری به ایل قشقایی کوچ کردند و در ایل قشقایی به عنوان یک طایفه شکل گرفتند و زبانشان هم ترکی میشود"بخش دیگر هم فرهنگهایی که به قشقایی بعداً اضافه شدند و یک بخش هم تبادلات فرهنگی که خصوصاً در ناحیهای که قشقایی قرار دارد به «مولتی کالچرال» یا تنوع فرهنگی و خرده فرهنگها و فرهنگهای زیادی هست که تبادلات فرهنگی زیادی از جمله موسیقی در آنها انجام شده است. موسیقی به طور کل در اقوام و ایلات خصوصاً قشقایی یک مفهوم خیلی فراگیرتری دارد تا بسیاری از موسیقیهای دیگر مانند موسیقی کلاسیک یا موسیقیهای رسمی دیگر. چون موسیقی در ایلات اکثراً همراه با کلام است که این کلام دربرگیرنده ادبیات شفاهی است و ادبیات شفاهی دربرگیرنده تاریخ شفاهی است. چون ایل بودند و بسیاری از موارد ثبت و ضبط نوشتاری نمیشد، به صورت سینهبهسینه و در قالب یکی از شاخصههای مهم مثل موسیقی منتقل میشده است.
نظرتان در خصوص نوروز در ایل قشقایی و موسیقی قشقایی چیست؟
جامعهای که کوچنده هست و در طبیعت زندگی میکند خیلی بیشتر با تغییرات طبیعی درگیر هست تا جوامع یکجانشین مخصوصاً شهری. چون ایل در فصل زمستان به قشلاق یا مناطق گرمسیر و در تابستان به ییلاق یا مناطق سردسیر کوچ میکنند.
در جامعهشناسی ایلات خصوصاً قشقایی، انسان تابع طبیعت است؛ چون عمده کار آنها دامداری است و انسان تابع شرایط مناسب برای دام است و اگر سال بارانی خوبی باشد ممکن است که این زمانهای کوچ تغییر کند و در سالهای خشکسالی نیز میتواند تغییراتی کند. اما اگر ما یک میانگینی را هم در نظر بگیریم، در فصل زمستان که قشقاییها در گرمسیر یا در قشلاق هستند؛ در آن فصل با تغییر فصل شرایط زندگی و آمادگی کوچ برای آنها مهیا میشود به این معنا که آمادگی نوروز اگر برای ما در پایان اسفند شکل میگیرد برای ایلات بهاصطلاح خودشان پس از چلّه زمستان، آمادگی آن شروع میشود. این تغییر فصل و تغییر طبیعت و به طرف بهار رفتن خیلی در زندگی آنها مشهود هست و کارهای مربوط به آن را زودتر آغاز میکنند.
یکی از مراسم مهمی که در تغییر فصل وجود دارد؛ مراسم «چلّه به در» هست که قشقاییها بعد از اینکه نشانههای زمستان از بین میرود و آمدن بهار نشانههایش دیده میشود؛ قشقاییها جشنی را در ایل دارند که راهی را درست میکنند که اطراف این راه را با خار و خاشاک میپوشانند، در دو طرف خار و خاشاکها را آتش میزنند و میان آن دامهایشان را عبور میدهند و در همین بین خودشان شادی و آرزو میکنند و این شادی طبیعتاً با موسیقی همراه است.از موسیقیهای دیگری که در ایلات به طبیعت مربوط است و در خیلی از نقاط ایران وجود دارد میتوان به موسیقی «باران خواهی» اشاره کرد که در قشقایی به «کوسه گلین» و در جاهای دیگر ایران به «دعای کوسه» یا «طلب باران» معروف است.
در کل هر جا که در ایلات جشن باشد، موسیقی هم هست. حتی اگر جشنی هم نباشد زندگی عشایری با توجه به زندگی سخت کوچنشینی اصلاً با موسیقی است که آسان میشود. برای مثال از ابتدای صبح که شیردوشی، گلّهچرایی، مَشک زنی و بچهداری و...
"موسیقی به طور کل در اقوام و ایلات خصوصاً قشقایی یک مفهوم خیلی فراگیرتری دارد تا بسیاری از موسیقیهای دیگر مانند موسیقی کلاسیک یا موسیقیهای رسمی دیگر"که انجام میشود؛ همه اینها برای خودشان موسیقی خاص خود را دارد و با موسیقی هست که این کارهای سخت و دشوار هموار میشود.
اما اگر برگردیم به همان مراسم «چلّه به در»، با توجه به خود ایل که چندین خانوار در آن ساکن باشند و با توجه به امکانات آنها میتوان به «آسانک خوانی» نیز اشاره کرد. آسانکها در قشقایی دوبیتیهایی است که پیرامون موضوعات مختلف گفته میشود. این آسانکها در موقعیتهای مختلف اجرا میشود که یکی از موقعیتهای مهم آن هنگام شادی است. در بخشی از ایلها با توجه به اینکه امکانات سازی نباشد، همین آسانکها بهصورت آوازی یا ترانه خوانده میشود و با دست زدن، ریتم برای آنها حفظ میشود. در جاهای دیگر ایل که خانوارهای بیشتری وجود دارد از نوازندگان و رپرتوار «چنگیها» که نوازندههای کَرنا و سرنا و نقاره هستند، استفاده میشود.
این سازها موسیقی را اجرا میکنند و مردم در این جشن به شادی میپردازند.در گذشته که ایل شکوه بیشتری داشته و دارای جمعیت بیشتری بوده رپرتوار «آشیقها» هم در مراسمات نوروز نقش داشته است.
لطفاً پیرامون مراسم روز عرفه یا علفه برایمان توضیح بدهید.
یکی دیگر از مراسمی که ایل قشقایی دارند، روز قبل از سال تحویل حلوایی را درست میکنند و به عنوان خیرات پخش میکنند و به رفتگان خودشان سرمیزنند که این رسم به روز عرفه یا علفه معروف است.
لحظه تحویل سال در ایل قشقایی چگونه میگذرد؟
در روز سال تحویل از جمله کارهایی که انجام میشود، از شب سال تحویل در دست کودکان وقتی که خواب هستند، حنا میگذارند. صبح روز سال تحویل قشقاییها با هدایایی به سمت چادر فرد بزرگ ایل یا کدخدایِ آن ایل یا طایفه یا تیره حرکت میکنند و سپس با توجه به جمعیت و امکانات ایل، چنگیها یا آشیقها موسیقی و مقامهای شاد از منظومههای موجود را اجرا میکنند و در این بین دختران جوان نیز از آسانکها میخوانند.بهطورکلی حتی اگر به لباسها و فرشهای قشقاییها که بسیار زیبا هم هستند توجه کنیم تماماً نمادهای طبیعت در آن وجود دارد مانند رنگها، طرحها و... که کاملاً متناسب با طبیعت است و به تبع آن بیانگر این است که در بین ایلات مفهوم نوروز بسیار نهادینهتر و جدیتر هست تا جوامع دیگر.
وضعیت امروزی این نوع آئینها را چگونه میبینید؟ آیا هنوز زنده و پویاست یا رو به فراموشی رفته است؟
در فلات ایران به سبب جغرافیا و طبیعتی و به دلیل وجود شرایط اقلیمی بسیار مناسب، تا همین یک سده گذشته، بیشتر جمعیت ایران به صورت کوچنشین زندگی میکردند. به همین خاطر هم است که میزبان اقوام مهاجر بسیاری بوده است. این روند یکجانشین شدن ایلات از زمان پهلوی اول شروع میشود؛ چون از نظر سیاسی، اقوام در حرکت برای حکومتهای مرکزی خطرناک بودند؛ در زمان پهلوی اول، شروع این یکجانشینی آغاز میشود و به شیوههای مختلف این روند یکجانشینی اقوام مهاجر ادامه پیدا میکند.
"چون موسیقی در ایلات اکثراً همراه با کلام است که این کلام دربرگیرنده ادبیات شفاهی است و ادبیات شفاهی دربرگیرنده تاریخ شفاهی است"در بخشی هم بعد از مدرن شدن جامعه، این یکجانشینی رخ میدهد؛ چون بههرحال بعد از شکلگیری مدارس عشایری، بچهها تا کلاس پنجم ابتدایی را در ایل میخواندند و برای ادامه تحصیل باید به مدارس شبانهروزی در شهرها میرفتند و متأسفانه در چهار، پنج دهه گذشته، زندگی عشایری تقریباً از بین رفت و دارد منسوخ میشود.طبق آخرین آماری که از رئیس سازمان امور عشایری کشور داشتم، کل عشایر کوچنده در سراسر ایران در حدود ۱۸۰ هزار نفر هست؛ درحالیکه در زمانهای گذشته حدود ۷۵ درصد کوچنده، در ایران داشتیم.
به نظر شما این اتفاقات مدرن چه تأثیری در موسیقی و فرهنگ ایلات عشایری داشته است؟
اتفاقهای مدرن دو جنبه داشت. برای مثال در موسیقیها اُرگ آمد و به قول مادرم خانم «پروین بهمنی» که از چهرههای ماندگار و شاخص موسیقی قشقایی هستند؛ در زمانهای گذشته میگفتند: اینها ماندگار نیست؛ چون آن قصههای فرهنگی که از قرنهای طولانی سینهبهسینه به دست ما به اینجا رسیده، با این نسیمهای کوچک پاره نمیشود!در این فضای مدرن که مردم یکجانشین شدند؛ در برههای نسبت به این داشتههای فرهنگی موضع گرفتند و دوست داشتند تا با این فضاهای شهری، تطبیق پیدا کنند. ولی باز در همین فضای مدرن، خصوصاً بعد از شکلگیری فضای مجازی و دسترسی راحت به اطلاعات و مفاهیم و توضیحات، مردم بیشتر به ارزش آن هویتها پی بردند. اگر امروز به صورت گذری به فضای مجازی رجوع کنید، میبینید که هر قشقایی، بختیاری و دیگر ایلات؛ گویی دوباره به اصل خویش رجعت کرده و دوست دارد که حداقل تصویری با لباس محلی خودش در صفحات مجازی منتشر کند و به سمت موسیقیها و مراسمات محلی خود گرایش پیدا کرده است. برای مثال در دو، سه دهه پیش، کارهای پژوهشی موسیقی قشقایی که مربوط به گذشتههای دور بود و ما گردآوری و تدوین و منتشر میکردیم؛ جز جامعه تخصصی و پژوهشی، مراجعهکنندهای نداشت؛ اما الان میبینیم که بعضاً جوانهای نسل جدید این آلبومها را تهیّه میکنند و پیگیر هستند و میخواهند در این موضوعات اطلاعاتی داشته باشند.
از همین رو میبینیم که به قولی این خاصیت و قابلیت فرهنگ است که به مو میرسد، اما پاره نمیشود. ولی بهطورکلی، آن شیوه زندگی سنتی به خاطر دشواریهای کوچ در گذشته، دیگر وجود ندارد. برای مثال در زمانهای قدیم ما در ایل قشقایی حتی کوچ حدود نهصد کیلومتری را هم داشتیم؛ از جنوب استان اصفهان تا سواحل خلیج فارس را میرفتند. اما امروزه کوچ به صورت ماشینی انجام میشود و خانوادهها و دامها با ماشین کوچ میکنند و بخشی از مواضع، دام برای چَرا پیاده میشود. اما به طور کل، رجعت به سمت موضوعات فرهنگی، با همت بسیاری از فرهنگسازان، دوباره بسیار شکل خوب و مطلوبی گرفته است.
"چون ایل در فصل زمستان به قشلاق یا مناطق گرمسیر و در تابستان به ییلاق یا مناطق سردسیر کوچ میکنند"برای نمونه به تازگی افتتاح ویترینی از وسایل خانم پروین بهمنی این چهره ماندگار موسیقی قشقایی، در موزه موسیقی ایران انجام گرفت و در آنجا با تعدادی از اساتید حاضر صحبت شد که برای مثال افرادی میخواستند از موسیقی و فرهنگ خودشان فاصله بگیرند، اما افرادی همچون این بانو با لباس محلی در صحنههای بینالمللی مثل دانشگاه چایکوفسکی، سالنهای مهم فرهنگی اروپا و فستیوالی به نام ایشان در ترکیه حضور پیدا میکنند؛ همین اقدام تأثیر مهمی بر کسانی گذاشت که دوست نداشتند آن آداب فرهنگی خودشان را بروز بدهند. وقتی دیدند که حتی در همین دنیای مدرن، این فرهنگها و سنتها ارزش است؛ دوباره به آن رجعت کردند و ما این تأثیر و علاقهمندی به فرهنگ و موسیقی محلی را میبینیم. بهطور مثال در شیراز، طبق آماری که در دست دارم، حدود صد و ده مدرس سهتار قشقایی مشغول تدریس هستند که این نشان از محبوبیت و فراگیری این موسیقی و فرهنگ است؛ درحالیکه در بیست سال پیش چنین چیزی وجود نداشت و تنها یکی دو نفر از اساتید پیشکسوت مشغول تدریس بودند و در میان نسل جوان، کسی علاقهای به این سبک از موسیقی نداشت. ما این بازگشت را میبینیم که نشانهای از هویتطلبی نسل جدید است.
به عنوان آخرین سؤال؛ آیا تلاشی برای ثبت این آئین فرهنگی شده است؟
این امور معمولاً باید از سوی بخشهای دولتی حمایت شود و بودجهای در نظر گرفته شود. متأسفانه تابهحال چنین اقدامی انجام نگرفته است.
اما اگر پیگیری و ثبت و ضبطی رخداده؛ عموماً از سمت افراد علاقهمند و عاشق به این فرهنگ و فعال در این حوزه رخداده است. به طور مثال مادرم، خانم پروین بهمنی خیلی تلاش کردند که موسیقی «آشیقهای قشقایی» را که رو به فراموشی است و بخشی از آن از بین رفته را به ثبت یونسکو دربیاورند. این کار در دست اقدام است. کارهای دیگری هم انجام شده است؛ مانند همین مراسمی که قبلاً ذکر شد در موزه موسیقی برای خانم پروین بهمنی انجام پذیرفت.از جمله اقداماتی که برای حفظ این میراث میشود انجام داد، برگزاری مراسم و فستیوالهای آئینی است که در تمام دنیا رایج است و به حفظ و گسترش این فرهنگها کمک میکند. تأثیر رسانه را هم نمیتوان انکار کرد که پرداختن به این موضوعات سبب مستندنگاری و اشاعه این قبیل فرهنگها میشود.
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران