چرا او هنوز می‌تواند امروزین باشد؟ به بهانه هفتادمین سالمرگِ جورج اُوروِل، هفته‌نامه ماریان (چاپ پاریس)، ترجمه از علی شبان - Gooya News

گویا - ۱۰ بهمن ۱۳۹۹



پیشگفتارِ مترجم

«قدرت وسیله نیست، هدف است.
انسان یک دیکتاتوری ایجاد نمی‌کند که انقلاب را
حفظ کند، بلکه انقلاب می‌کند تا دیکتاتوری را به وجود آورد.»
جورج اُوروِل - رُمانِ ۱۹۸۴

در کتاب ِ۱۹۸۴، اُوروِل به مسأله بسیار رایج نزد ِ صاحبانِ قدرت و دولت مردان می پردازد. و اوست که برای اولین بار کلمه ی Novlangue ( زبان مضاعفی که برای فریب مردم با بکار گیری از وسائل ارتباط ِ جمعی و بویژه تلویزیون از آن استفاده می شود. معادل فرانسوی آن Langue de bois است. مترجم ) را بکار بُرد.آنها از این ابزار به خوبی استفاده میکنند تا « فکر کردن» را از مردم بگیرند؛ تا کلمه، قادر باشد به جای آن‌ها بیاندیشد. و به گفته وی در رژیم های کمونیستی و فاشیستی از این وسیله به خوبی استفاده شده است.او کلمه را کاملاً شبیه یک تصویر می‌دید که میتواند در مردمِ روسیه آنچنان نفوذ کند که آنها، درست چون رهبران خود حرف بزنند و فکر کنند.و مجبور به پذیرش این زبان باشند؛ حتی اگر برخلافِ آنچه باشد که می بینند.

"و اوست که برای اولین بار کلمه ی Novlangue ( زبان مضاعفی که برای فریب مردم با بکار گیری از وسائل ارتباط ِ جمعی و بویژه تلویزیون از آن استفاده می شود"یکی از شیوه های این زبان، ویران کردن ِ سوژه های اصلی و اساسی است.و برای رسیدن به آن، بیشتر سعی میشود تا به جای گزاره های مؤثر و کنشگر، بتوانند تا آنجا که ممکن است، از نوع ِ غیر فعال و کنش پذیر آن استفاده کنند. و هر قدر که در این کار موفق شوند، بازی دادن ِ مردم برایشان سهل تر میشود. ژان ژاک رُوزا، استاد فلسفه و اُ ورول شناس فرانسوی.

سیمون لِیس (۱۹۳۵-۲۰۱۴)، نویسنده بلژیکی و منتقد ادبی میگوید که قرنِ بیستم دو نویسنده ی بزرگ را به جهان شناسانده است : فرانتس کافکا و جورج آُوروِل. و اکنون در قرنِ بیست وُ یکم دو اثر از اُوروِل، مزرعه حیوانات و۱۹۸۴ در میانِ پر فروش ترین کتاب‌ها در آمریکا و فرانسه هستند.جورج اُوروِل نوشت « در پنجاه سالگی هر کسی سیمائی از خود نشان میدهد، که لایقش است.» و با‌گذشت ِ هفتاد سال از مرگ او، چهره اش همواره جاودانه مانده است. اگر رد ِ پای بالزاک در قرنِ نوزدهم و کافکا در قرن ِ بیستم توجه بیشمارانی را به خود جلب کرده است، بی تردید می‌توان نشانه‌ها ی بارزی از اندیشه‌های اُوروُل را در قرنِ بیست و یکم مشاهده کرد.

بوریس بِگو «۱»، فیلسوف فرانسوی که سال‌ها روی اندیشه های او کار کرده است، میگوید « نباید از او قدیسی بسازیم. ولی باید دانست که اُوروِل سَبکی روشن، مشخص و بی‌واسطه داشت.و هرگز چون جیمز جویس «۲» و یا هانری میلر «۳»، به دنبال ِ طلایه دار شدن وآوانگاردیسم نرفت.» و نباید فراموش کرد که این نویسنده ی قرنِ بیستمِ انگلیسی علیرغم پافشاری در نوشتن ِ آثاری که در آن‌ها می‌خواهد نا عدالتی ها را به شکل ِ عریانش مطرح کند، ولی هیچ‌گاه از زیبائی شناختی در آنها غافل نبوده است؛ نوشتن رُمانی سیاسی بدون ِ فراموش کردنِ کاری هنرمندانه را میتوان همواره در آثارش یافت. و اما با همه ی پذیرش و روی آوری های خوانندگان گسترده ای در جهان به آثارش، بسیاری از محفل های ادبی و نویسندگان، روی خوشی به آنها نشان نداده‌اند و کافکا را به مراتب بیشتر ستوده اند. از این میان میتوان از میلان کاندرا «۴» نویسنده ی « وصیت‌نامه های لو رفته» نام برد که رُمانِ ۱۹۸۴ را « رُمانِ بد» می‌نامد و آنرا بی روح و یکنواخت می داند. و آنقدر پیش می‌رود که این رُمان را بر آمده از یک روحیه ی توتالیتاریسمی می‌بیند که زندگی را در پرچینی سیاسی قرارداده و قادر به دیدنِ چیزی خارج از آن محدوده نیست.

"مترجم ) را بکار بُرد.آنها از این ابزار به خوبی استفاده میکنند تا « فکر کردن» را از مردم بگیرند؛ تا کلمه، قادر باشد به جای آن‌ها بیاندیشد"و البته او تنها منتقدِ این نویسنده ی انگلیسی نیست. رُمان نویسِ دیگری بنام کلود سیمون «۵» نیزبه اُوروِل روی خوش نشان نمی دهد. و اما چرا هنوز اُوروِل میتواند چراغِ راهمان باشد؟ در حالیکه او راوی عصرِ نازیسم و استالینیسم بود؟ به این پرسش ها ژان ژاک روزا «۶»که آثار اُوروِل را در فرانسه منتشر کرده و یکی از اُوروِل شناسانِ نام آشنای فرانسوی است، چنین پاسخ میدهد « فقط برای اینکه توتالیتاریسم پشت سر ما نیست بلکه فرا روی ماست. فراموش نکتیم که با ریزش دیوارِ برلین، تو تالیتاریسم نمرده است. و برای پایان بخشدن به آن نیز، چشم انداز روشنی پیش روی نداریم.

و افزون بر این، توتالیتاریسم به طور ِ راهبردی در اندرون دموکراسی ها دیده میشود.».اُوروِل را میتوان یک سوسیالیست ِ رادیکال و یک اندیشمندِ لیبرال خواند. او در یکی از سرمقاله های روزنامه ی تریبون در سالِ ۱۹۴۴ زیرِ عنوانِ A ma guise - آنطور که دلم میخواهد - می‌نویسد : « امید وار کننده است که ذهنیت و نگرشِ لیبرالی، واقعیت ِ عینی را عنصری بیرون از اراده ی ما می‌بیند و افزون بر این معتقد است که باید آن را کشف کرد و آن چیزی نیست که ما بتوانیم بنا به میل و نیاز خود آنرا بیافرینیم(۱۹۴۴- سر مقاله ی روزنامه ی تریبون.)

منابع خبر

اخبار مرتبط