خشونت در مدارس ایران، «سازمانیافته و دولتی»
ﺗﻨﺒﯿﻪ بدنی کودکان در ایران، در گذشته، همواره بهعنوان راهکاری ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای ﺑﯿﺪار ﮐﺮدن، ﻫﻮﺷﯿﺎر ﺳﺎﺧﺘﻦ و تربیت ﮐﺮدن ﮐﻮدﮐان، بهکار گرفته شده است. با رجوع به فرهنگ عامه هم میتوان دریافت که در ارتباط با این روش تربیتیِ خشونت آمیز، جامعه ایرانی از یک سنت قوی هم برخوردار است. وجود ضرب المثلهایی نظیر «چوب معلم گل است هر که نخورَد، خُل است» و مواردی از این دست، موید همین موضوع است.
تنبیه بدنی شاگردان از سوی معلمان در مکتب هم از جمله مواردی است که در ادبیات فارسی به کرّات به آن اشاره شده است. به عنوان نمونه، سعدی، بهعنوان شاعری که دستکم در سده اخیر از سوی دستگاههای دولتی بهعنوان استاد مسلم زبان فارسی در مدارس تدریس و تبلیغ شده، در آثار خود بهطور مشخص، خشونت و تنبیهِ شاگرد توسط استاد را ستوده است:
«معلم چو بود بی آزار/ خرسک بازند کودکان در بازار»
یا در جایی دیگر سروده: «پادشاهی پسر به مکتب داد/ لوح سیمینش بر کنار نهاد/ بر سر لوح او نبشته به زر/ جور استاد به زمهر پدر»
به غیر از موارد یاد شده، نمونههای بسیار دیگری از رواج تنبیه در مکتبهای ایران در متون تاریخی وجود دارد.
از سوی دیگر، با وجود گذشت بیش از ۱۰۰ سال از تاسیس اولین مدارس مدرن در ایران، همچنان خلاءها و کمبودهای قانونی در زمینه تنبیه کودکان در کشور وجود دارد. برای نمونه، در ﻣﺎده ۱۱۷۹ قانون مدنی، تنبیه کودکان رسما بهعنوان «یک حق» قلمداد شده و ابوین (پدر، مادر یا قیم قانونی) میتوانند «طفل خود» را تنبیه کنند.
"ﺗﻨﺒﯿﻪ بدنی کودکان در ایران، در گذشته، همواره بهعنوان راهکاری ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای ﺑﯿﺪار ﮐﺮدن، ﻫﻮﺷﯿﺎر ﺳﺎﺧﺘﻦ و تربیت ﮐﺮدن ﮐﻮدﮐان، بهکار گرفته شده است"در این ماده قانونی هیچگونه اشارهای هم به نوع و روش اعمال تنبیه، نشده است. باید در نظر داشت که نبود قوانین حمایتی از کودکان در خانه و مدرسه، راه را برای اعمال خشونت علیه آنها باز خواهد کرد.
در ماههای اخیر چند ویدئو از تنبیه بدنی دانشآموزان توسط معلم خود در شبکههای اجتماعی منتشر شد. دست به دست شدن این ویدئوها که برخی از آنها مربوط به سالهای گذشته است، برخی انتقادها را متوجه نقصهای موجود در سیستم آموزشیِ کشور کرده است.
سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه لورن فرانسه و مدیر انستیتو علوم انسانی «ایران آکادمیا» بر این باور است که دولت ایران تاکنون نتوانسته کاری جدی برای فاصله گرفتن از فرهنگ تنبیه و مجازات انجام دهد. او معتقد است که رواج خشونت در مدارس ایران، یک روند سیستماتیک و دولتی است و ابعاد گستردهتری از تنبیه بدنی دارد.
زمانه برای بررسی بیشترِ این موضوع با او گفتوگو کرده است.
به نظر شما منشأ رواج مساله تنبیه بدنی در مدارس چیست؟ آیا میتوان این مساله را ناشی از توسعه نیافتگی اجتماعی یا نقص در سیستم آموزشی دانست؟
نخست باید گفت در حال حاضر تنبیه و مجازات بدنی به عنوان یکی از اشکال خشونت رایج در مدارس در همه نقاط ایران بهصورت همسان وجود ندارد. مناطقی و مدارسی هستند که در آنها مجازات بدنی هنوز هم گاه اعمال میشود و در جاهایی هم این پدیده بسیار نادر است.
بهصورت کلی شاید بتوان گفت در مناطق توسعه نیافته و محلات تهیدست شهری مواردی از این روش مجازات مشاهده میشود بدون آنکه فراگیر و دایمی باشد و شامل همه دست اندرکاران آموزشی شود. در مناطق توسعه نیافته یا محلات تهیدستان، مادران و پدرانِ کودکان، نظارت کمتری بر رفتار کارکنان آموزش و پرورش دارند و ارتباط آنها با مدرسه ضعیف است و همین سبب میشود که اعتراض به خشونت علیه دانش آموزان از دامنه کمتری برخوردار باشد. در نقاطی که طبقات متوسط و مرفه ساکن هستند اما مساله تنبیه بدنی کمتر رواج دارد.
با نگاهی به ضرب المثلها و متون ادبیات فارسی، اینطور بهنظر میرسد که تنبیه بدنیِ شاگرد توسط استاد، از یک سنت قوی هم در ایران برخوردار باشد. به نظر شما سنتهای آموزشی تا چه میزان در رواج تنبیه بدنی در مدارس امروزی نقش دارند؟
اگر به تجربه تاریخی و سنت آموزشی و تربیتی در ایران نگاهی بیندازیم میتوان گفت که اشکال خشونت و از جمله تنبیه بدنی در محیطهای درسی و حتی در خانواده آموزشی ایران نه تنها امری رایج بوده بلکه در تخیل جمعی ایرانیان بهعنوان یک خشونت مثبت و بهمثابه یک ضرورت برای تربیت کودکان به شمار میرفته است. این موضوع فقط شامل ایران هم نمیشده است.
"با رجوع به فرهنگ عامه هم میتوان دریافت که در ارتباط با این روش تربیتیِ خشونت آمیز، جامعه ایرانی از یک سنت قوی هم برخوردار است"در مدارس اروپایی و سایر کشورهای دنیا هم ما با همین پدیده سروکار داشتهایم. در نگاه سنتیِ آموزش، به کار گیری روشهای آمرانه و وجود نوعی اقتدار و اتوریته بزرگسالان، سخت گیری و برخورد خشن، شرط یک آموزش موثر و کارا به شمار میرفته است. در ادبیات ما هم از جور استاد به عنوان امری مثبت و نیکو یاد شده و کمتر به کاربست خشونت در تربیت ایراد گرفته شده است. به زبان دیگر، در وجدان جمعی بسیاری از جوامع، خشونت علیه بچهها برای هدایت آنها «بهراه راست» و بازداشتن آنها از «کجروی» و «خطا» مشروع قلمداد میشده و هنوز هم گاه رگههای این انگاره اینجا و آنجا مشاهده میشود.
با توجه به توضیحاتی که دادید، بهنظر شما آیا میتوان گفت خشونت و مجازات بدنی در جامعه ایرانی یک امر نهادینه است؟
در یک نگاه کلی تاریخی میتوان گفت که روشها و اشکال مجازاتی که در جامعه برای «خطاکاران» پیشنهاد میشود از نوعی انسجام برخوردار است. در گذشتههای دورتر، اشکال خشونت آمیز مجازات بدنی، بخشی از تلاش حاکمان برای حفظ نظم و کنترل جامعه بوده است.
در طول قرنها در دنیای سیاست و حکمرانی به ترس ناشی از مجازات بصورت عامل بازدارنده نگاه میشده است و مذاهب یکتاپرست هم در اصول خود مجازات بدنی را به اشکال گوناگون اعمال میکردند و برای مثال در سنت اسلامی برخی از این مجازاتها مانند شلاق زدن، سنگسار و یا اعدام دارای «مشروعیت» و اعتبار مذهبی بودند. مدرسه و محیطهای آموزشی هم بخشی از این جامعه و فرهنگ تنبیه و مجازات بودند و از آن تاثیر میپذیرفتند. جوامعی موفق شدهاند با خوانشی انتقادی تا حدودی از این فرهنگ و سبک تربیتی فاصله بگیرند و کشورهایی هم که کار جدی در این حوزه انجام ندادهاند در میان گذشته و حال سرگردانند و نوعی مدرنیته تقلیلی را زندگی میکنند.
حال اگر به شرایط دوران معاصر ایران برگردیم جالب است در اینجا اشاره شود که اولین قانون معارف که بیش از ۱۱۰ سال پیش یعنی در ۱۲۹۰ به تصویب مجلس شورای ملی رسید در ماده ۲۸ به روشنی اعلام میکند که «مجازات بدنی در مکاتب و مدارس ممنوع است». قوانین مختلفی که از آن زمان در مورد آموزش و تربیت به تصویب رسیدهاند هم تنبیه بدنی را بهعنوان یک عمل ممنوع و غیر تربیتی تلقی میکنند. با وجود این چرخش مثبت در قوانین اما در پراتیک آموزشی و در محیطهای درسی، به اندازه قوانین موجود هم تحول فکری و فرهنگی بهوجود نیامده است.
"برای نمونه، در ﻣﺎده ۱۱۷۹ قانون مدنی، تنبیه کودکان رسما بهعنوان «یک حق» قلمداد شده و ابوین (پدر، مادر یا قیم قانونی) میتوانند «طفل خود» را تنبیه کنند"در نتیجه تنبیه بدنی با اینکه رسما ممنوع است اما در عمل هنوز در برخی مدارس ایران وجود دارد. بهنظر من دلیل این امر هم این است که نظام آموزشی در ایران بهویژه از سال ۱۳۵۷ به اینسو، تلاش و حساسیت ویژهای نسبت به برخورد با بازتولید این روش ضد تربیتی و ضد انسانی در مدارس از خود نشان نداده است.
در عمل، در اجرای قوانین و همچنین در آموزش به معلمان، بسیار کمکاری و کم توجهی صورت میگیرد. مساله تنبیه بدنی در مدارس، به دغدغه نظام آموزشی ایران تبدیل نشده است.
به نظر شما، رواج خشونت در مدارس ایران، چه ارتباطی با رواج اشکال مختلف خشونت در بخشهای دیگرِ جامعه دارد؟
به نظر من، وقتی در کشوری، دستگاه قضایی و برخی دیگر از نهادهای دولتی، اشکال مختلف خشونت از جمله شلاق زدن، قطع عضو یا اعدام در ملأعام را به راحتی انجام میدهند و حتی ستایشگر اینگونه رفتارها هستند، نشان دهنده این است که در ذهن مسئولان حکومتی، تربیت جامعه باید با خشونت انجام شود و این مسئولان، نگاه مدرن و علمی به مساله مجازات و پیامدهای منفی آن را ندارند.
مسئولیت جلوگیری و توقف روند اجرای تنبیه بدنی در مدارس، بر عهده وزارت آموزش و پرورش و دولت است.
اخیرا ویدئوهایی درباره رواج تنبیه بدنی در مدارس منتشر شده است. برخی از این ویدئوها مربوط به سالهای گذشته است. بهنظر شما همزمانیِ انتشار این فیلمها با اعتصاب سراسری معلمان را میتوان در راستای تلاش نهادهای امنیتی برای کنترل اعتصاب معلمان دانست؟
در سالهای گذشته، نهادهای امنیتی در ایران نشان دادهاند که در زمینه بدنام سازی یا بی اعتبار کردنِ تشکلهای صنفی و فعالان مدنی، هیچ محدودیتی قائل نمیشوند.
در نتیجه طرح چنین فرضیهای، دور از واقعیت بهنظر نمیرسد. از سوی دیگر اما باید این نکته را هم در نظر داشت که چنین پدیدهای بهصورت واقعی در برخی از مدارس ایران رواج دارد. همچنین باید توجه داشت که تنبیه بدنی تنها شکلِ اعمال خشونت علیه دانش آموزان در ایران نیست و اشکال متعددی از خشونت علیه کودکان جریان دارد که مسئولیت این خشونتها بر عهده معلمان نیست بلکه مسئولیت این خشونتهای سیستماتیک مستقیما بر عهده دولت و نهاد آموزش در ایران است.
خشونت در سیاستهای آموزشی ایران بهطور رسمی وجود دارد. بهعنوان مثال، تحقیر دانش آموزان متعلق به اقلیتهای مذهبی، یا بهکارگیری اجباری دانش آموزان در فعالیتهای شبه نظامی و نظامی، ثبت نام اجباری کودکان در پایگاههای بسیج، اجبار آنها به شرکت در مراسمات مذهبی، شرکت اجباری در تظاهرات دولتی، تحمیل سفرهای راهیان نور و مواردی از این دست، بهطور گسترده در مدارس ایران جریان دارد. این خشونت نمادین را میتوان در کتابهای درسی هم مشاهده کرد آنجا که مطالبی ایدئولوژیک و دینی بدون توجه به خواست و هویت دانش آموزان به آنها بصورت یکسویه و آمرانه تحمیل میشود و آنها حتی اجازه دفاع از عقاید خود و یا چند و چون کردن پیرامون آنها را ندارند.
در همه این موارد، دانش آموز بدون اینکه رضایت داشته باشد، از او بهعنوان یک عامل و وسیله تبلیغاتی استفاده میشود.
در مجموع دامنه خشونت سازمان یافته علیه دانش آموزان از کتب درسی گرفته تا برنامههای ایدئولوژیک حکومتی بسیار گسترده است و کودکان در چنین سیستمی، قربانی خشونت هستند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران