دیدگاههای مختلف در باره همهپرسی
برگزاری رفراندم یا همه پرسی بعد از اعتراضات اخیر، به عنوان راه حلی از سوی بحشی از نخبگان مطرح شد تا جایی که در افطاری رهبری با نمایندگان دانشجویی، از سوی یکی از دانشجویان مورد درخواست قرار گرفت. پاسخ دقیق و منطقی رهبری، از سوی دو طیف مورد بهره برداری قرار گرفت. طیف برانداز که جمله رهبری را برای ایجاد تقابل بین مردم و رهبری قلب کردند و طیفی که در عین مخالفت با انتقاد خارج نشینان به نوعی سعی در تایید همان برداشت ناصواب داشتند. اینکه رهبری، برگزاری رفراندم در "همه مسائل" را غیر عملی و غیر منطقی توصیف کنند که امری بدیهی و مورد اجماع همه نخبگان است. اما در چه مسائلی می شود و یا اساسا باید رفراندم برگزار کرد و این همان نقطه ای است که به نوعی فصل اشتراک صحبت های حسن روحانی با سخنان رهبری است که مخالفان اصلاح طلبان و اعتدالگرایان به مدد آن سعی در تخریب او به عنوان یکی از مطرح کنندگان ایده رفراندوم دارند.
شرایطی وجود دارد که هرچند به ندرت پیش می آید اما برگزاری همه پرسی را در جوامع دموکراتیک ناگزیر می کند.
"برگزاری رفراندم یا همه پرسی بعد از اعتراضات اخیر، به عنوان راه حلی از سوی بحشی از نخبگان مطرح شد تا جایی که در افطاری رهبری با نمایندگان دانشجویی، از سوی یکی از دانشجویان مورد درخواست قرار گرفت"اولین و شاید پرتکرارترین دلیل برگزاری رفراندم تغییر قوانینی است که بدون ارجاع به نظر مردم امکان تغییر آن وجود ندارد. در واقع قانونی دیگر، امکان تغییر قانون را غیرممکن کرده است، مثل ایجاد تغییرات در قانون اساسی که این روزها از سوی بسیاری از بزرگان طیف اصولگرا هم پیشنهاد شده؛ آنها که از حکمرانی نو سخن می گویند.
روسای جمهور و نمایندگان مجلس اگرچه به طور مستقیم از سوی مردم انتخاب می شوند اما در همه حوزه ها امکان ایجاد تغییراتی را که به زعم آنها خواست اکثریت مردم است ندارند. فرض کنید روحانی به عنوان رئیس جمهور که برآمده از رای بیش از نیمی از مردم ایران است معتقد باشد که مردم خواهان برجام هستند. این حرف را هم به عنوان شعار انتخاباتی مطرح کرده است. اما عده ای در مجلس که آنها هم منتخبان مردم هستند معتقدند که باید برجام را پاره کرد و این پاره کردن را هم خواست مردم می دانند.
حال تکلیف چیست؟ واقعا خواست مردم چیست و چگونه می توان به نظر مردم دست یافت؟ نظری که می تواند زیست سیاسی و اقتصادی مردم را تحت تاثیر قرار داده و حتی سفره های مردم بدان گره خورده است.
برخی مخالفان همه پرسی، راهپیمایی های رسمی را همه پرسی تلقی می کنند. اما آیا همه مردمی که در آن راهپیمایی ها شرکت می کنند، برسر مسائل مورد مناقشه در سطح جامعه، متفق النظرند. و یاآیا موافقان برجام هم اجازه برگزاری راهپیمایی دارند؟
اما مهمترین دلیل برای برگزاری همه پرسی زمانی است که جامعه در مسئله ای قطبی می شود یعنی نیمی از جامعه چیزی را می خواهد و نیمی دیگر عکس آن را می خواهد و گفتمان های میانی هم وجود ندارد که با یاری گرفتن از آن بتوان با یک روش بینابینی مسئله را به نفع هر دو طرف حل کرد. به
علت هم وزنی دو طرف بدون همه پرسی نمی توان به رای اکثریت دست یافت. هر دو طرف خود را محق و دراکثریت می دانند و خود را "مردم" تعریف می کنند.
"طیف برانداز که جمله رهبری را برای ایجاد تقابل بین مردم و رهبری قلب کردند و طیفی که در عین مخالفت با انتقاد خارج نشینان به نوعی سعی در تایید همان برداشت ناصواب داشتند"رفراندوم تنها راه نجات است. ضمن انکه در مسائل اینچنینی که جامعه به سمت قطبی شدن پیش می رود و یا اصلا قطبی شده است رفراندوم به نفع حکومت است تا با مراجعه به آرا مردم، مسئولیت را متوجه آنان کرده و سرمایه اجتماعی خود را در تقابل با بخش بزرگی از جامعه از دست ندهد. مثلا در جریان برگزیت درانگلستان خود مسئله برگزیت در هر دو حزب کارگر و محافظه کار با چالش جدی مواجه بود.
اما اینکه نظر مردم ممکن است پس از رفراندم تغییر کند هم امری طبیعی است.
به نظر می رسد که انتقاد رهبری هم متوجه کسانی است که قصد دارند با درخواست برگزاری همه پرسی این مهم سیاسی را لوث کرده و از اهمیت و اعتبار بیندازند وگرنه مگر می شود رهبری با یکی از مترقی ترین اصول قانون اساسی مخالفت کرده باشند. آن هم در شرایطی که ایشان در ارتباط با میزان مقبولیت احمدینژاد نزد ملتها و همچنین تشکیل دولت فلسطینی، پیشنهاد رفراندوم را مطرح کرده بودند.
۲۱۶۲۱۶
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران