قسمت شش آفتاب‌پرست

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال آفتاب‌پرست قسمت شش 6Aftabparast Serial Part ۶

آفتاب پرست قسمت ۶ چه گذشت؟

برای آفتاب‌پرست ۷ چه باید بدانیم؟

شهاب به سراغ افشار می‌رود و به او شک کرده است. مهری گیرایی در حال بالا رفتن از نردبان ترقی است. نوشته تازه‌ای برای روزنامه آورده. آقای نامدار مدیر روزنامه هم پیگیر روزنامه‌نگاران سفارشی خود است. 

به مهری گیرایی تماس می‌گیرند که باید برود. 

جعفر از به خیر گذشتن سوء قصدی که به جان آقا جمال شده می‌گوید که مهری می‌رسد. 

جعفر ماجرای کتک خوردن او را به مژگان و مهری خبر می‌دهد. میان آن‌ها بحث در می‌گیرد.

"   سریال آفتاب‌پرست قسمت شش 6Aftabparast Serial Part ۶ آفتاب پرست قسمت ۶ چه گذشت؟برای آفتاب‌پرست ۷ چه باید بدانیم؟شهاب به سراغ افشار می‌رود و به او شک کرده است"جمال در همان لحظه به هوش می‌آید. می‌گوید ماسک زده بودند و خارجی حرف می‌زدند. مهری می‌گوید این خائن‌های داخلی سر در آخور یکی دارند دیگر. 

زهرا خانم. پیرزنی است که برایش سوپ آورده است. 

منوچهر در بیمارستان است و دارد پدرش فریدون را ماساژ می‌دهد. 

مژگان خبر را به منوچهر می‌دهد. منوچهر درگیر حضور مهری در آن‌جاست. 

مهری به روزنامه بر می‌گردد.

می‌گوید مثل همیشه مصمم و عالی بود. دستور داده خبر سوء قصد را برای فردا منتشر کنند. مدیر روزنامه می‌گوید باید از آقا جمال نقل قول کنیم و با اسم مخفف آن‌ها را تهدید کنیم. یک همایش هم در پیش دارند که باید جمال در آن شرکت کنند. 

فردا صبح روزنامه چاپ شده و در حال پخش شدن است. تیتر این است که دردهایم روزی التیام خواهد بخشید که مفسدین در چنگال قانون باشند.

"پیرزنی است که برایش سوپ آورده است. منوچهر در بیمارستان است و دارد پدرش فریدون را ماساژ می‌دهد. مژگان خبر را به منوچهر می‌دهد"روزنامه به دست افشار رسید. 

مشکل افشار این است که الان جمال فکر می‌کند او پشت ماجرا بوده است و می‌گوید الان وقت حمله است.

جعفر به سراغ جمال و منوچهر می‌آید و می‌گوید باز هم روسفیدمان کردی. می‌گوید مصاحبه‌ات را خواندم. اسم همه مفسدین را گفتی منوچهر. 

وکیل افشار زنگ می‌زند به پورشه. می‌گوید اگر دوست داری یک پول خوب گیرت بیاد به این آدرس بیا. تنها بیا.

جمال به رویش نمی‌آورد که ماجرا چیست. 

ماجرای پول را به مژگان خبر می‌دهد. می‌گوید اینجا جشن گرفته‌اند و نمی‌توانم بروم بیرون. به پیشنهاد مژگان، با چادری که سر می‌کند از آن‌جا بیرون می‌زند. 

مدیر روزنامه آمده و به مهری گیرایی می‌گوید که فشار بر مفسدین کافی نیست. منوچهر هم سراغ مهری رفته و ماجرای جمال و فرار کردنش را تعریف می‌کند.اس ام اس به مهری گیرایی هم رسیده که قرار است جمال آبرویش را به یک رشوه بفروشد. 

جمال با مژگان بر سر قرار رفته در یک کارخانه متروکه. وکیل با جمال روبرو می‌شود.

"مدیر روزنامه می‌گوید باید از آقا جمال نقل قول کنیم و با اسم مخفف آن‌ها را تهدید کنیم"می‌گوید در خانه بنشینی و گرد و خاک به پا نکنی برایت می‌آید پول. اگر هم نشد که می‌دهیم یکی که خانه‌نشینت کند.  کیف پول را جلوی او می‌گذارند. پر از پول است. در این لحظه یاد کسی که شناسنامه خرید از او می‌افتد. این‌که روش جعلی بودن پول را تخیص دادن این بود که یکی از آن‌ها را بسوزانی.

سبز می‌سوزد و تقلبی است. 

مژگان خوش خیال در حال سفارش چیزی است که وعده پولش را می‌دهد. 

جغتایی و منوچهر و گیرایی در حال بحث کردن با خود هستند. دم کارخانه‌اند که صدای جمال را می‌شنوند. همگی با هم وارد می‌شوند. جمال وانمود می‌کند که اهل گرفتن رشوه نیست. 

در لحظه موتورسوارها وارد می‌شوند و وکیل را می‌برند. منوچهر دنبال آن‌ها می رود ولی بی‌فایده است.

"یک همایش هم در پیش دارند که باید جمال در آن شرکت کنند. فردا صبح روزنامه چاپ شده و در حال پخش شدن است"پرتاب می‌شود از روی موتور به جایی. و دوباره به بیمارستان می‌رود. جمال نمی‌خواهد برود همایش که می‌شنود که ۲۰ سکه هم می‌خواهند بدهند. نظرش بر می‌گردد. 

در مقابل مژگان و منوچهر، جمال می‌گوید که میخواهم سکه‌ها را بگیرم سهم شما را هم می‌دهم دیگر. می‌گوید باشه ولی ما هم می‌آییم. 

قسمت بعدی - سریال آفتاب‌پرست قسمت هفت ۷ قسمت قبلی - سریال آفتاب‌پرست قسمت پنج ۵ Next Episode - Aftabparast Serial Part ۷ Previous Episode - Aftabparast Serial Part ۵.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
پندار - ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۲۳ فروردین ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۶ بهمن ۱۴۰۰