برگی خواندنی از تاریخ سیاسی فنلاند؛ چگونه جنبش سبزها به حزبی تأثیرگذار تبدیل شد؟
ساری آلتو در تحلیلی برای نشریه سبز اروپا نوشت: این روایت می تواند با معرفی کنش ورزی بدیل جوانان فنلاندی پس از سرخوردگی دهه ۱۹۶۰ و اعلام نارضایتی و شورش آنها علیه احزاب سنتی چپ، چشم اندازهای جدیدی را برای فعالیت مستقل جوانان رادیکالی به ما نشان دهد که از سیاست ورزی قطبی سنتی و غلبه نیروهای الیگارشی حزبی بر سیاست مردمی خسته شده اند.
نظام سیاسی فنلاند
فنلاند یک جمهوری با پارلمانی دارای ۲۰۰ عضو است و رئیس جمهور رئیس دولت است. اعضای پارلمان بر اساس نمایندگی تناسبی برای دورهای چهار ساله انتخاب میشوند و حوزههای انتخابی متعددی در این کشور وجود دارد. بیشتر احزاب سیاسی در آغاز قرن بیستم تاسیس شدهاند یعنی زمانی که حق رأی عمومی و برابر ایجاد شد و از آن زمان سیاست فنلاند در سلطهی سه یا چهار حزب بزرگ بوده است: حزب ائتلاف ملی محافظهکار سکولار (Kokoomus)، حزب سوسیال دموکرات (Sosialidemokraattinen puolue) و حزب میانه (Keskusta که پیش از این به عنوان حزب دهقانان یعنی Maalaisliitto شناخته میشد). در آغاز قرن، حزب مردم سوئد (Ruotsalainen kansanpuolue) چهارمین حزب بزرگ بود که عمدتا اقلیت سوئدی زبان را نمایندگی میکرد. پس از جنگ جهانی دوم، کمونیستها و دیگر افراد در جناح چپ سوسیال دموکراتها، حزبی به نام اتحاد دموکراتیک مردم فنلاند (Suomen Kansan Demokraattinen Liitto) را ایجاد کردند که در دهههای بعد به یکی از بزرگترین احزاب فنلاند بدل شد.
"اعضای پارلمان بر اساس نمایندگی تناسبی برای دورهای چهار ساله انتخاب میشوند و حوزههای انتخابی متعددی در این کشور وجود دارد"علاوه بر این، در فنلاند یک حزب کوچک لیبرال هم وجود داشت (Edistyspuolue که بعداً Liberaalinen kansanpuolue نام گرفت).
پس از جنگ جهانی دوم، سیاست فنلاند عمدتا تحت سلطه احزاب میانه و سوسیال دموکرات درآمد که با ایدهی ایجاد یک دولت رفاه فنلاندی متحد شده بودند. مطالبهی برابری بین طبقات که از سوی سوسیال دموکراتها مطرح میشد با مطالبهی حزب میانه مبتنی بر توسعهی پایدار منطقهای در کشور همراه شد. برنامهریزی تمرکزگرای دولتی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به اصلاحات پرشماری در حوزههای نظام تأمین اجتماعی، خدمات سلامت عمومی و آموزش منجر شد که با توسعهی مداوم اقتصادی امکانپذیر شده بود. اما این توسعه به دلیل بحران بینالمللی نفت و رکود اقتصادی دهه ۱۹۷۰ قطع شد.
کسانی که از توسعهی دولت رفاه بهرهمند نشده بودند (عمدتا کشاورزان کوچک) حزب روستایی فنلاند (Suomen Maaseudun puolue) را تشکیل دادند و در انتخابات پارلمانی ۱۹۷۰ پیروزی بزرگی به دست آوردند. گروه دیگری که منتقد سیاستهای دولت رفاه فنلاند بود، جوانان رادیکالی بودند که عمدتا به اقلیتی منسوب به حزب کمونیست فنلاند در دهه ۱۹۷۰ مرتبط بودند.
در طول این زمان، مقامات سیاسی در فنلاند دچار رکود بودند. از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۸۱ ارهو ککونن رئیس جمهور فنلاند بود و قدرت بسیار زیادی داشت. علاوه بر این باید در نظر داشت که فنلاند در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی بود. سیاست اجماع سوسیال دموکراتها و میانهها با حمایت اتحاد دموکراتیک مردم فنلاند و مطالبات حقیقی یا فرضی شوروی، حزب ائتلاف ملی را از ۱۹۶۶ تا ۱۹۸۷ از حکومت به دور نگه داشت.
خیزش جنبش آلترناتیو
جنبش سبز فنلاند در جنبشهای اجتماعی جدید دهه ۱۹۷۰ ریشه دارد، اگرچه ارتباطی نیز بین این جنبش و دهه ۱۹۶۰ وجود دارد که در آن رادیکالیسم فرهنگی چپ جدید فنلاند شکوفا شد و جنبشهای مدنی تاسیس شدند. اما در طول نیمه اول دهه ۱۹۷۰، بسیاری از پرسشهای جوانان رادیکال یا به حاشیه رانده شدند یا قربانی مصلحتاندیشی حزبی شدند و به احزابی واگذار شدند که در جامعه در حال رشد، نقشآفرینانی کلیدی دانسته میشدند.
در اوایل دهه ۱۹۷۰ نوع جدیدی از فعالیت در حاشیههای جامعه پدیدار شد.
"در آغاز قرن، حزب مردم سوئد (Ruotsalainen kansanpuolue) چهارمین حزب بزرگ بود که عمدتا اقلیت سوئدی زبان را نمایندگی میکرد"در فنلاند، نقد سبک زندگی مادیگرای غربی و نقد سیاست بر مبنای توسعه اقتصادی مشابه نقدهای جنبشهای بینالمللی محیط زیستی و هیپیها بود. برخی از جوانان کشور به دنبال سبک زندگیهای آلترناتیو رفتند. یک مثال میتواند انجمن حامیان جوانه (Oraan suojelijat) باشد که در ۱۹۷۴ در هلینیسکی یک رستوران گیاهی تاسیس کرد و نوع جدیدی از یک اجتماع کاری بود. در جامعه فنلاند، ایدههای مربوط به سبک زندگی حامی محیط زیست بیشتر میشدند و آگاهی از مسائل محیط زیستی هرچه بیشتر میشد.
یک جنبش محیط زیستی دیگر حول بسیج اجتماعی علیه انرژی هستهای شکل گرفت که از سازماندهیهای انجمن سیاستگذاری انرژی یا آلترناتیوی برای انرژی هستهای در سوئد و آلمان الهام گرفته بود(Energiapoliittinen yhdistys – Vaihtoehto ydinvoimalle EVY). اولین تظاهرات تودهای علیه انرژی هستهای در ۱۹۷۸ در هلینیسکی مشاهده شد.
روزنامههای کوچکی که توسط جوانان اداره میشدند با هدف بحث در مورد مسائل محیط زیستی و صلح و همچنین پرسشهایی پیرامون جهان در حال توسعه و روشهای آلترناتیوی برای اثرگذاری بر جامعه منتشر شدند. گروههای فمینیستی و گروههای اتحاد با جهان سوم نیز وجود داشتند که با احزاب سیاسی همراستا نبودند. یکی از اقدامها برای تاثیرگذاری بر رفتارهای پارلمان، جنبش هلینیسکی (Helsinki-liike) بود که جهتگیری محیط زیستی داشت. این جنبش که شامل کنشگرانی از سازمان جوانان حزب لیبرال میشد، برای انتخابات شورای شهر هلینیسکی در سال ۱۹۷۶ لیستی از کاندیداهای غیرحزبی منتشر کرد.
این گروههای مختلف از جنبشهای آلترناتیو در سال ۱۹۷۹ گرد هم آمدند و جنبشی جدید در بحثهای عمومی پدید آمد. در آپریل ۱۹۷۹، حامیان حفاظت از محیط زیست، کنشگران و جوانان رادیکال به کویاروی (دریاچهای معروف در جنوب فنلاند) سفر کردند تا از حفر گودالی که ممکن بود دریاچه را خشک کند، جلوگیری کنند.
"مطالبهی برابری بین طبقات که از سوی سوسیال دموکراتها مطرح میشد با مطالبهی حزب میانه مبتنی بر توسعهی پایدار منطقهای در کشور همراه شد"زمانی که مردم با زنجیر خود را به وسایل حفاری بستند، نوع جدیدی از کنشگری مشاهده شد. این عمل در کویاروی گروههای مختلف را با یکدیگر مرتبط ساخت و وقایع دیگری در سال ۱۹۷۹ این ارتباطات را محکمتر کرد. در جولای، کمپ محیط زیستی اسکاندیناویایی برای بار اول در فنلاند سازمان یافت. این کمپ یک هفتهای، کنشگران محیط زیستی، فمینیستها و جنبش آلترناتیو از کشورهای اسکاندیناویایی را برای بحث در مورد مسائل مربوط به سبک زندگی، جامعه و محیط زیست در جنگلهای اینکو در جنوب فنلاند گرد هم آورد.
جنبش آلترناتیو حول این ایده متحد شده بود که به نوعی سبک زندگی نیازمند هستیم که بر مبنای رشد اقتصادی مداوم و بهرهکشی از طبیعت نباشد. گروه متکثری از کنشگران محیط زیستی، فمینیستها، کنشگران فرهنگ آلترناتیو و گروههای همبستگی جهانی هستهی اصلی این جنبش جدید را تشکیل دادند و به پیام آن شکل دادند.
در اوایل دهه ۱۹۸۰، جنبش صلح غیرمتعهد نیز از بسیاری از کنشگران این حلقهها یارگیری کرد.
به سوی سیاست پارلمانی
جنبش آلترناتیو بحثهای عمیقی در مورد بهترین شیوه اثرگذاری بر جامعه مطرح کرد. از نظر بیشتر جوانان راه حلهای فردی برای زندگی به شکل آلترناتیو و فعالیت مستقیم، موثرترین شیوهها برای تغییر فرهنگی بودند. برای دیگران این کافی نبود. درحالی که بیشتر کنشگران جنبش آلترناتیو با احزاب سیاسی ارتباطی نداشتند، برخی از اعضای (سابقاً) حزبی و کنشگرانی هم بودند که تجربه سیاست پارلمانی را داشتند. از بین همین حلقهها بود که ایدهی مشارکت در انتخابات پارلمانی در سال ۱۹۸۳ شکل گرفت.
"برنامهریزی تمرکزگرای دولتی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به اصلاحات پرشماری در حوزههای نظام تأمین اجتماعی، خدمات سلامت عمومی و آموزش منجر شد که با توسعهی مداوم اقتصادی امکانپذیر شده بود"در همین زمان در فنلاند بحثهای زیادی در مورد جنبش بینالمللی سبز که در کشورهای متعدد اروپایی پدیدار شده بود، در جریان بودند. ایدههای سبز و محیط زیستی در رسانهها حضور داشتند و بسیاری از احزاب به دنبال ایجاد تصویر سبزی از کمپینهای خود بودند.
پس از تظاهرات در کویاروی، در سال ۱۹۸۰ جنبش آلترناتیو به استقبال انتخابات شورای شهر در هلینیسکی رفت و یکی از چهرههای برجسته جنبش یعنی ویل کمسی انتخاب شد. لیست آنها «هلینیسکی آلترناتیو» نام داشت ولی عموم مردم آنها را «سبز» مینامیدند. لیستهای انتخابات پارلمانی ۱۹۸۳ نیز به طور مشابهی توسط رسانهها «سبز» نامیده شدند. از آن جایی که در همان زمان انتخابات پارلمانی در آلمان غربی نیز برگزار میشد، کنشگران آلترناتیو فنلاندی میترسیدند که به عنوان عموزادههای کوچک سبزهای آلمانی شناخته شوند که هماکنون حزبی ساخته بودند: گقونن.
کنشگران فنلاندی هیچ ارتباطی با گقونن نداشتند و پروژه خود را ملی میدانستند ولی از آنجایی که رسانهها لیست آنان را «سبز» نامیده بودند، به نظر میرسید که این اصطلاح میتوانست بهترین مسیر به سوی موفقیت باشد.
سبزها دو کرسی در پارلمان فنلاند در حوزههای انتخابی هلینسکی و اوسیما در جنوب فنلاند به دست آوردند که باعث شگفتی همگان شد. جنبش حمایت از معلولین نیز به لیست سبز پیوست و کالی کونیکولا کنشگر دچار معلولیت همراه با ویل کمسی از جنبش آلترناتیو انتخاب شدند. موفقیت سبزها بخشی از یک اعتراض بزرگتر علیه احزاب قدیمی بود؛ احزاب سیاسی به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند و اتهامات فساد نیز وارد بود.
سبزها در هفت حوزه انتخابی در انتخابات شرکت کرده بودند و بنیادی برای جنبش سبز بزرگتر در تمامی کشور فراهم ساختند. رشد این جنبش به معنای موفقیت در انتخابات شهرداریهای سال آینده بود. اگر جهش در پارلمان یک اتفاق شاد بود، انتخابات شهرداریها یک پیشرفت غیرمنتظره بود: مجموعا ۱۰۱ نماینده سبز در ۵۰ شهر و شورای شهر انتخاب شدند.
آغاز بحثها: ایدئولوژی و سازمان
داشتن دو عضو در پارلمان پیامدهای متعددی داشت: اول از همه اینکه ویل کمسی و کالی کونیکولا یک گروه سبز ایجاد کردند.
"گروه دیگری که منتقد سیاستهای دولت رفاه فنلاند بود، جوانان رادیکالی بودند که عمدتا به اقلیتی منسوب به حزب کمونیست فنلاند در دهه ۱۹۷۰ مرتبط بودند"آنها منابع مالی اندکی از پارلمان گرفتند که سبزها را قادر ساخت تا یک منشی برای گروه استخدام کنند. دفتر سبزها در پارلمان به شماره تلفن رسمی سبزها در فنلاند بدل شد.
دوم اینکه سبزهای فنلاند گردهمایی در جلسات ملی را آغاز کردند. اولین گردهمایی ملی در می ۱۹۸۳ در تمپر و توسط ارو پالوهیمو برگزار شد که نمایندهی اعضای قدیمیتر جنبش بود. رسانهها با هیجان این جلسه را دنبال کردند ولی تنها به یک سوال توجه داشتند: آیا سبزها حزبی تشکیل خواهند داد؟ برای خود سبزها این موفقیت به سرعت به دست آمده بود و بیشتر آنها شدیدا مخالف ایده حزب سیاسی سنتی بودند زیرا احزاب را به لحاظ قدرت متمرکز و سلسلهمراتبی میدانستند. در عوض سبزها به دنبال ایجاد یک شبکه آزاد بودند که بتواند فعالیتهای اساسی سبزها از جمله گردش نیروها و تصمیمگیری از طریق بحث آزاد را ادامه دهد.
روزنامه سبز ویهره لانکا به عنوان فضایی برای گفتگوی سبز تاسیس شد.
در گردهماییهای ملی، منازعات درونی جنبش علنی شدند. در جلسه جون ۱۹۸۵، پنتی لینکولا، یک ماهیگیر و حامی محافظت از طبیعت رادیکال فنلاندی، در سخنرانی خود درخواست کرد که سبزها یک سازمان منضبط و سلسلهمراتبی بسازند تا برای بقای بشر و پیشگیری از فاجعه محیط زیستی بجنگد. برای لینکولا و برخی اخلاف او، جنبش سبز یک جنبش محیط زیستی بود و پرسشهای دیگری همچون فمینیسم، سیاست اجتماعی آلترناتیو و اصلاحات جامعه رفاهی باید از نقشه راه سبز حذف میشدند.
سخنرانی لینکولا نشانهی ایجاد دو جناح در جنبش سبز فنلاند بود. جناح محیط زیستی به رهبری ارو پالوهیمو از حامیان محافظت از طبیعت سنتی و کنشگرانی تشکیل میشد که به مسائل محیط زیستی اولویت می دادند. جناح اجتماعی که ایدئولوژیست آن اسمو سوینینوارا (دبیر سیاسی گروه پارلمانی سبز و نماینده سبز در هیات مدیره و شورای شهر هلینیسکی) بود، اصلاحات اجتماعی را کلیدی برای ایجاد تغییرات فرهنگی و رفتاری برای جلوگیری از فاجعه محیط زیستی میدانست.
"در فنلاند، نقد سبک زندگی مادیگرای غربی و نقد سیاست بر مبنای توسعه اقتصادی مشابه نقدهای جنبشهای بینالمللی محیط زیستی و هیپیها بود"تضاد بین این دو گروه به اولویت ایدئولوژیکی و فعالیتهای سبزها مربوط بود. در حالی که اکولوژیستیها قواعد و محدودیتها را ضروری میدانستند، جناح اجتماعی بر روشهای نرمتری تاکید داشت.
پس از سخنرانی لینکولا، بحث در مورد سازمان شتاب گرفت. رادیکالترینها از بین سبزهای آلترناتیو با هرگونه سازمانی مخالف بودند ولی جناح اجتماعی برای جلوگیری از اعمال فردی همچون سخنرانی لینکولا، شروع کرد به حمایت از نوعی سازماندهی. در همین زمان عمدهی اکولوژیستها از داشتن یک ساختار حزبی حمایت میکردند. اما بیشتر سبزها به دنبال نوعی مصالحه و سازماندهی بودند تا کار خود را کارآمدتر سازند.
اول انجمن، بعد حزب
کمتر از دو سال پس از سخنرانی لینکولا و شکلگیری دو جناح، اتحاد سبز (Vihreä Liitto) در فوریه ۱۹۸۷ به عنوان انجمنی متشکل از انجمنهای محلی و گروههای سبز مختلف تاسیس شد.
اکولوژیستها، جناح اجتماعی و فمینیستها همگی انجمنهای خود را ایجاد کردند و عضو این اتحاد شدند. تاسیس اتحاد سبز نشانهای از شروع جنگی حقیقی بر سر قدرت و تاکیدات ایدئولوژیک بود. جناح اکولوژیست بر اتحاد سبز فشار وارد کرد تا خود را به عنوان یک حزب ثبت کند و به شدت تلاش میکرد تا جایگاه خود را تقویت کند تا تاکید ایدئولوژیک بر اکولوژی را در حزب در اعمال کند. در سال ۱۹۸۸ این تضادها به ایجاد دو حزب سبز منجر شدند: رادیکالترین اکولوژیستها حزب خود را تاسیس کردند و اتحاد سبز نیز تصمیم گرفت خود را به عنوان یک حزب ثبت کند. در سالهای بعد بیشتر سبزها به اتحاد سبز پیوستند که اگرچه جناح اجتماعی در این حزب پیروز شده بود، هر دو جناح را در حزب خود جای داده بود.
"یک مثال میتواند انجمن حامیان جوانه (Oraan suojelijat) باشد که در ۱۹۷۴ در هلینیسکی یک رستوران گیاهی تاسیس کرد و نوع جدیدی از یک اجتماع کاری بود"این حزب تلاش کرد تا ارتباط خود را با پایگاه مردمی جنبش آلترناتیو حفظ کند ولی بسیاری از کنشگران رادیکال دلسرد شده بودند و تمایلی به پیوستن به حزب نداشتند.
سبزهای فنلاند در مقایسه با همتایان خود در کشورهای دیگر اروپایی دیرهنگام به تاسیس حزب اقدام کردند: گقونن آلمان غربی در ۱۹۸۰ تاسیس شد، احزاب اکولو و اگالو (امروزه گرون نامیده میشوند) در بلژیک به ترتیب در ۱۹۸۰ و ۱۹۸۲ تاسیس شدند و میلیوپارتی سوئد در سال ۱۹۸۱. اینکه سبزهای فنلاندی از بین این گروهها اولین سبزهایی بودند که به پارلمان ملی وارد شدند به این دلیل امکانپذیر شد که هیچ حداقل رایی برای ورود به پارلمان فنلاند وجود نداشت. گقونن نیز با داشتن میزان حداقلی پنج درصد از آرا در سال ۱۹۸۳ در آلمان غربی به پارلمان وارد شدند، درحالیکه میلیوپارتی درنهایت در سال ۱۹۸۸ موفق به دستیابی به میزان چهاردرصدی حداقل آرا شدند.
دلایل مخالفت با سازماندهی حزبی تاریخی بودند: در دهه ۱۹۷۰، جامعه فنلاند فضای سیاسی حزبی داشت و به نحوی قطبیسازی شده بود که مردم را از احزاب بیگانه میساخت. مردم حس میکردند که فضا بسته است و سخن گفتن آزادانه بدون وابستگی به یکی از ایدئولوژیها ناممکن است. جوانان حس میکردند که این احزاب به تفکر مستقل پایان میدهند و سلسلهمراتبی، پدرسالار و انعطافناپذیر هستند.
حوادث سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ تجربهی مهمی برای نسل جوان سبزها فراهم ساخت که حس کردند باز هم امکان بحث آزاد و عبور از مرزها وجود دارد. به این دلایل، یافتن شکلهای سازمانی جدید بسیار مهم بود.
اصول سبز
اتحاد سبز به عنوان یک حزب تلاش کرد تا به اصول جنبش پایبند بماند: قدرت در دستان شورایی از انجمنهای عضو بود و هیات رئیسهای وجود نداشت؛ گردش افراد وجود داشت و دبیرکل اتحاد سبز نمیتوانست عضو پارلمان باشد؛ برابری جنسیتی مهم بود؛ حضور در جلسات برای تمامی کنشگران سبز آزاد بود و بیانیهها در جلسات عمومی یا جلسات شورا تایید میشدند.
اتحاد سبز بزرگترین موفقیتهای خود را در انتخاباتی در آغاز دهه ۱۹۹۰ به دست آورد. ده نفر از سبزها در سال ۱۹۹۱ به پارلمان راه یافتند و بیش از ۳۰۰ نماینده در شوراهای شهری و شهرداریها در ۱۹۹۲ رای آوردند. پس از آن سبزها جدی گرفته شدند. در همین زمان عملگرایی سبزها بیشتر شد و برخی از اصول قدیمی منسوخ شدند.
"گروههای فمینیستی و گروههای اتحاد با جهان سوم نیز وجود داشتند که با احزاب سیاسی همراستا نبودند"اتحاد سبز در سال ۱۹۹۵ به دولت فنلاند وارد شد. این امر مسئولیتها و مصالحههایی را به همراه داشت.
امروزه حزب سبز فنلاند ۱۵ عضو پارلمان و بیش از ۵۰۰ نماینده در شوراهای شهر و شهرداریها دارد. اتحاد سبز بیشتر به یک حزب شبیه شده است، اگرچه بقایایی از اصول قبلی باقی مانده اند. به عنوان مثال قواعد گردش نیروهای اتحاد سبز با گردش نیروها در احزاب سنتی تفاوت دارد. در رسانهها و بحثهای عمومی، سبزها اغلب در وهلهی نخست یک جنبش اکولوژیکی تلقی میشوند، در حالی که اتحاد سبز تلاش میکند تا خود را به عنوان یک حزب عمومی با دیدگاههایی در مورد تمامی موضوعات سیاسی نشان دهد.
در حال حاضر با وجود نگرانیهای فزاینده در مورد تغییرات اقلیمی به نظر میرسد که تغییر فرهنگی نزدیک است، اما زیاد روشن نیست که این امر با حمایت زیاد از اتحاد سبز در انتخابات پارلمان در بهار پیشرو تحقق یابد.
منبع: مجله سبز اروپا / مترجم: بهنام ذوقی رودسری
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران