قسمت پنجاه و هفت قضاوت
سریال قضاوت قسمت پنجاه و هفت 57Ghezavat Serial Part ۵۷
جیلین با گریه و خوشحالی می گوید که انگین را نکشته و کار زنی دیگر بوده است که او حتی بوی شامپوی موهایش را حس کرده است
.
ایلگاز با خوشحالی در مورد تهدید شدن زن های زیادی توسط انگین حرف می زند و می گوید شاید یکی از همان زن ها بوده است
.
ایلگاز می گوید در لیست انگین نام چه کسانی بوده است؟ جیلین نام خودش و لاچین را می آورد
.
بعد هر دو از احتمال قاتل بودن لاچین شوکه می شوند
.
جیلین حسابی به لاچین مشکوک شده و ایلگاز ادامه می دهد البته در این لیست فقط نام زن ها مهم نیست. مردهایی هم هستند که ممکن است به واسطه زن هایشان تهدید شده باشند.
" سریال قضاوت قسمت پنجاه و هفت 57Ghezavat Serial Part ۵۷ جیلین با گریه و خوشحالی می گوید که انگین را نکشته و کار زنی دیگر بوده است که او حتی بوی شامپوی موهایش را حس کرده است"مثلا پارس با نوا تهدید شده بود. من نوا را در مقابل زندان دیدم که می خواست با انگین حرف بزند و حتی با او سوار آمبولانس شد تا بیمارستان رفت. ایلگاز و جیلین با هم به این نتیجه می رسند که احتمال قاتل بودن سدا هم وجود دارد و به تمام زنان پرونده انگین شک می کنند.
لاچین و مراد همچنان در آغوش هم در ساحل هستند. لاچین به مراد در مورد بازجویی یکتا خبر می دهد و می گوید که به دروغ قضیه خداحافظی با انگین را مطرح کرده است. او تاکید می کند که هیچوقت کسی نباید واقعیت ماجرا را متوجه شود.
نوا که تمام پول هایش را از بانک خارج می کند و جوند به او می گوید بالاخره برادرت می فهمد که خانه ات فروختی چه جوابی به او خواهی داد؟ نوا می گوید او را دست به سر خواهد کرد.
در خانه ارن می بینیم که توچه از حمام خارج می شود و در آشپزخانه دنبال چیزی برای خوردن می گردد.
توچه به ارن می گوید لطفا خودت غذا درست کن چون تو پدر من هستی. ارن با شنیدن این حرف هول می شود و می خواهد چیزی بگوید که توچه ادامه می دهد من از همه چیز خبر دارم، مادرم همه چیز را به من گفت و من از بخش غم انگیز ماجرا گذشتم. نمی خواهد توضیح بدهی.
پارس با ارن تماس می گیرد و از سه قتل جدید خبر می دهد و می گوید کمیسر هنوز نیامده است و شکایت می کند که به جای اینکه ارن به پارس اطلاع دهد، او باید با ارن تماس بگیرد. ارن به توچه پول می دهد و می گوید برای خودت غذا سفارش بده و به سرعت به محل حادثه می رود.
ایلگاز و جیلین با خوشحالی به پاساژ رفته اند و مشغول خرید کردن هستند. جیلین خیالبافی می کند و می گوید می خواهد یک ماشین بخرد و با قبول پرونده های جدید قسط های آن را بدهد.
تیم وکیلان یکتا که از آزادی جیلین ناراحت هستند، به دنبال مدارکی می گردند تا دوباره او را متهم کرده و به زندان بازگردانند.
"ایلگاز با خوشحالی در مورد تهدید شدن زن های زیادی توسط انگین حرف می زند و می گوید شاید یکی از همان زن ها بوده است"جوند نام تمامی افرادی که برای ملاقات با انگین به زندان رفته اند به سدا می دهد. در لیست نام نوا وجود ندارد. ناگهان یکی از وکیلان شرکت وارد اتاق می شود و می گوید خبری دارم که مثل بمب صدا می دهد. قاضی نوا برای دیدن انگین به زندان رفته بود و حتی با آمبولانس با او به بیمارستان رفته بود. سدا با شک به جوند نگاه می کند و او می گوید لابد نام او را فراموش کردم در لیست بنویسم.
جیلین به ایلگاز می گوید او را دم ساحل بگذارد و به سرکار برود.
ایلگاز اعتراف می کند که از دادستانی استعفا داده است. جیلین ناباورانه به او نگاه می کند و بعد با ناراحتی پیاده شده و به سمت ساحل می رود. ایلگاز برای آرام کردنش دنبالش می رود و توضیح می دهد اما جیلین با عصبانیت می گوید تو به خاطر من این کار را کردی و بار بزرگی روی دوش من گذاشتی باید هر طور شده سرکارت برگردی. ایلگاز می گوید درست است که یک طرف این ماجرا تو هستی اما طرف دیگر خودم هستم. من در تمام زندگی منطقی بودم و خودم را در چارچوب امنی نگه داشته بودم.
"ایلگاز می گوید در لیست انگین نام چه کسانی بوده است؟ جیلین نام خودش و لاچین را می آورد"حالا یک تصمیم جدید گرفته ام و می خواهم مجوز وکالت بگیرم و از تو میخواهم در این راه همراه من باشی.
جیلین می گوید تو نمی توانی وکیل شوی و حقیقت ها را نادیده بگیری. وکیل ها گاهی باید از یک مجرم دفاع کنند و تو از پس این کار بر نمی آیی. دادستانی برای تو بهتر است. جیلین ایلگاز را تنها می گذارد و می گوید نمی خواهد با او صحبت کند و تصمیم او را به سخره می گیرد.
سدا به جوند مشکوک شده است. او سراغ ایجه می رود و از او می خواهد مخفیانه در رابطه با زندگی جوند تحقیق کند و بفهمد آیا زنی در زندگی او هست یا نه و با چه کسانی رفت و آمد دارد.
جیلین ماشین جدیدش را می خرد و به خانه می رود.
وقتی می رسد گل را عصبانی می بیند که به او می گوید تو که گفتی او شوهرت نیست و مجبوری ازدواج کردید، پس چرا این وقت شب جلوی خانه منتظر توست؟ تکلیف این رابطه را روشن کن. جیلین پیش ایلگاز می رود و با هم قدم می زنند. ایلگاز می گوید شاید این تصمیم غلط باشد اما از تو میخواهم کنارم باشی تا این اشتباه را انجام دهم. فردا مراسم سوگند من است و میخواهم تو هم کنارم باشی.
پایان قسمت ۵۷
قسمت بعدی - سریال قضاوت قسمت پنجاه و هفت ۵۷ قسمت قبلی - سریال قضاوت قسمت پنجاه و شش ۵۶ Next Episode - Ghezavat Serial Part ۵۷ Previous Episode - Ghezavat Serial Part ۵۶
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران