سریال گرگ تنها قسمت ۱۹ نوزدهم
دوعان که برای کشتن احمد لب ساحل رفته است،اسلحه اش را به او می دهد.
احمد به طرف دوعان شلیک میکند و او را به زمین میاندازد و رد زخمی رو شقیقه اش به جا می ماند.
دوعان از جایش بلند میشود و به احمد میگوید :《کاش منو میکشتی》
احمد به او میگوید که حقش مرگ نبود و به زودی او را به زندان میاندازد تا مجازات شود.
احمد به دوعان میگوید به کسانی که دستور مرگش را داده بودند بگوید که احمد یک مبارز است و به راحتی نمیتواند او را به تله بیندازند،خودش هم به سختی از دست احمد فرار کرده است.
احمد،دوعان را تنها گذاشته و در حال رفتن است که انور به او زنگ می زند و میگوید که داوود بهادر را از دست داده اند.احمد میپرسد که سرنخی ندارند که کار کیست؟انور میگوید یا نظام یا دوعان اینکار را انجام داده اند.احمد میگوید کار دوعان نیست و نظام را زیر نظر بگیرد.
بایزید در اتاقش ایستاده که میرا پیش او میرود.بایزید از میرا میخواهد در مورد این که چه کسی آلتای را بزرگ کرده تحقیق کند،چون احتمال میدهد که التای هم گرگ یتیم باشد.
نظام و دارا به همراه دونفر از افراد نظام در جاده ای به راه افتاده اند.نظام میپرسد چرا خبری نشد و قرار بود که ماشینی به دنبالشان بیاید.همان زمان ماشینی میایستد و چند نفر پیاده میشوند و به سمت نظام و افرادش اسلحه شان را نشانه می روند.دارا به نظام میگوید که او به منطقه اش آمده و میخواسته دارایی هایش را بگیرد،حالا میتواند او را بکشد،چون کسی از جایش مطلع نیست.همان موقع تکین و افرادش میرسند و تمام افراد آنجا به غیر از نظام را میکشند. تکین با اسلحه به سر نظام می کوبد و او را بیهوش میکند.
مدتی بعد،تکین در انباری روی صندلی نشسته است و مقابل او نظام از دستانش به سقف آویزان شده است.تکین به نظام میگوید که اسم شماره پنج را بگوید،اما نظام میگوید که اگر بخواهد هم نمیتواند.
تکین از انبار خارج می شود و به برادرزاده اش،آیبارس میگوید که از شکنجه روانی استفاده میکنند،چون شکنجه جسمی روی نظام اثر ندارد.در همین زمان قیاس با دوربین از لای درخت ها آنها را تحت نظر دارد.
تکین داخل انبار میرود و دست نظام را باز میکند تا با هم مبارزه کنند.تکین در حال مشت زدن به نظام میپرسد که دستور قتل زن و بچه هایش را چه کسی داده است؟آیبارس وارد می شود و جلوی کتک زدن نظام میگیرد.ایبارس دایی اش را آرام میکند و میگوید که آنها مامور دولت هستند و باید نظام را زنده تحویل بدهند.نظام را در ماشین می بندند و ماشینها به راه میافتد.قیاس که تمام مدت منتظر فرصت بوده به آنها حمله می کند و نظام را نجات میدهند.
این را هم ببینید: برنامه هفتگی پخش سریالهای ترکی (زیرنویس چسبیده فارسی) و دانلود آن
دوعان به خانه بر میگردد.ساره که رد گلوله را کنار پیشانیش دیده از او میپرسد چه شده؟دوعان از جواب طفره می رود.دوعان در حیاط نشسته است که آلتای مخفیانه وارد خانه می شود و کنار او می رود.آلتای میگوید که امشب یکی از افراد وطن دوست کشته شده و از دوعان میپرسد کار اوست؟دوعان جواب آلتای را نمیدهد و از کنارش میرود.
التای به کلبه جنگلی می رود و در زیرزمین کلبه به مطالعه پرونده هارون کاراجای می پردازد.
“۱۹۷۸”
هارون در جاده خاکی منتظر است.ماشینی که پشتش اسلحه بار زده اتد کنار او می ایستد.هارون ماشین را تحویل میگیرد و به راه میافتد.مدتی بعد،در ایست بازرسی مدارکش چک میشود.ماموری میخواهد که پشت ماشین را بازرسی کند.کمیسری که در حال تماشای آنهاست به سراغ مامور آمده و می گوید که خودش بازرسی میکند.
فیرات بعد از سخنرانی برای افرادش در جاده به دیدن هارون می رود و اسلحه ها را از او تحویل میگیرد.هارون داخل شهر میرود و به مامور سیا زنگ زده و تعریف میکند که در ایست بازرسی کم مانده بود دستگیر شود و از این به بعد مصونیت کامل میخواهد.همان موقع یکی از دوستان کمیسر با اسلحه به سراغ هارون می آید و او را دستگیر میکند و به اتاق بازجویی میبرد.
او هارون را بازجویی کرده و میپرسد به دستور چه کسی کمیسر ارشد را به قتل رسانده و دست هارون را میسوزاند تا اعتراف کند.
مامورانی که در خدمت سازمان سیا هستند به کمک هارون می آیند و او را آزاد میکنند.مامور سیا پاسپورتی به دست هارون می دهد و می گوید که به زودی با شخصی آشنا می شود و بعد از آن میتواند حتی از مرگ هم فرار کند.
التای با شنیدن زنگ تلفن به زمان حال برمیگردد.پیرمرد پشت خط است و به او تسلیت میگوید و او را به صبر دعوت میکند.آلتای که خیلی عصبانی است به او میگوید که دیگر کرکس و نوه کوچکش زنده نمی شوند و قبل از اینکه آنها بتوانند کس دیگری را بکشند همه شان را تک تک میکشد.
همان موقع احمد به در کلبه میآید.
التای و احمد بیرون کلبه در حال خوردن چای با یکدیگر صحبت می کنند.صحبت از مرگ کرکس میشود و التای میگوید که به دوعان شک دارد.احمد میگوید که کار دوعان نیست چون او ماموریت داشته او را بکشد.احمد از التای میخواهد درباره مرگ قاضی تحقیق کند و از هتل پائولو که مدارک از آنجا مفقود شده شروع کند.
این را هم ببینید: قسمت ۱۷ سریال گرگ تنها Yalniz Kurt
میرا به دیدن بایزید رفته و پرونده انور کسی که جسد کرکس و افرادش را پیدا کرده و التای همراهش بوده را میبرد.میرا میگوید که از شواهد بر میآید که التای را احمد تربیت کرده باشد،ولی هنوز مطمئن نیستند.
بایزید از میرا میخواهد پیگیری کند و ببیند دوعان کارش را درست انجام داده است.او از میرا میخواهد که با احساساتش تصمیم نگیرد،چون هر وقت حرف التای میشود میبیند که در چشمان میرای کبوتر پر میزند.
بیشتر ببینید:
قسمت ۱۷ سریال گرگ تنها Yalniz Kurt
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
مدتی بعد میرا،آلتای را پیش بایزید می آورد.بایزید از التای میپرسد که چرا با انور دیدار داشته و او را از کجا میشناسد؟التای میگوید که انور به دنبالش آمده و از او خواسته تا به صحنه ی جنایت بروند و میخواسته بداند آیا او میداند که چه کسی کرکس و دختر و نوه اش را کشته است.
بایزید به التای میگوید که باید مدتی از آنجا فاصله بگیرد و همراه میرا به جای دیگری برود.
التای قبول میکند و قرار میشود او برود و وسایلش را بردارد و همراه میرای به هتل پائولو بروند.
به ساره خبر میدهند که تکین میخواهد او را ببیند ساره که به محل قرار میرود انور پیشش آمده و میگوید که آمده تا او را برساند.
ساره که سوار ماشین میشود،انور گوشی تلفنی به دستش میدهد.شخص پشت تلفن از ساره میخواهد که کنار آنها باشد.تماس قطع می شود و ساره میپرسد با چه کسی صحبت کرده است؟انور میگوید صبر کند و متوجه میشود.
انور،ساره را به تشییع جنازه داوود بهادر می برد.آنها داوود بهادر را کنار اسرا و شهیدان دیگر دفن می کنند.بعد از مراسم تشییع جنازه،ساره که متاثر شده کنار مزار خواهرش می نشیند و با او صحبت می کند.
التای که به محل اقامتش برمیگردد،رشات و اکیف دم در منتظرش هستند.رشات میگوید که رئیس داخل منتظرش است.التای وارد میشود.دوعان میپرسد :《اومدی انتقام ریش سفیداتونو بگیری؟》
التای از او می خواهد که عصبی نشود،وقتی فکر کرده متوجه شده که او این کار را نمیکند و آدم های بیگناه را نمیکشد.دوعان میگوید:《تو این فکر رو با عقلت نکردی احمد بهت گفته》 آلتای تعجب می کند و دوعان میگوید که خودش یک مافیای بی عقل نیست و از اتفاقات اطرافش با خبر است و میتواند پازل ها را کنار هم بچیند.التای میگوید اگر همه چیز را بداند او را کنارش نگه نمیدارد،اما دوعان میگوید او را هم مانند صالح به خودش نزدیک نگه داشته چون هر دو برای دولت کار میکنند و حتما از هم خبردار هستند.دوعان میگوید که خودش با ساره و التای حسابی ندارد و به آنها آسیب نمیرساند.التای به دوعان میگوید که با هم برادر هستند و هر وقت نسبت به او سرد شد از قلبش بپرسد که هنوز دوستش دارد؟
این را هم ببینید: سریال گرگ تنها قسمت ۱۸ هجدهم
رشات وارد می شود و به آلتای میگوید که میرا آمده و منتظرش است.التای به دوعان میگوید حالا نوبت آنها است و مقصدشان هم هتل پائولو است.دوعان میگوید لازم نیست که سفارش کند مواظب باشد و میگوید:《پیروزیت موفقیت آمیز باشه》
دوعان که از ساختمان بیرون میرود،میرا ایستاده و به او میگوید که هرچه سریعتر کار را انجام بدهد.دوعان میگوید یک بار امتحان کرده و نشده و دیگر انجام نمیدهد.میرا میگوید این کار یعنی عصیان و شماره پنج خوشش نمیآید.دوعان اهمیت نمی دهد و میرود.
التای پیش میرا می رود.میرا از او میپرسد که دوعان از مقصدشان نپرسیده؟التای میگوید پرسیده اما جواب نداده است.
میرا به همراه التای به هتل پائولو میروند و به اصرار التای اتاق های جداگانه میگیرند.
سر میز شام توپال به آنها نزدیک میشود و میرا به بایزید خبر میدهد که توپال آنها را زیر نظر دارد.بایزید از توپال میخواهد که به دیدنش برود و به او می گوید حق ندارد به التای نزدیک شود.سپس می گوید که دوعان کارش را انجام نداده و از توپال میخواهد کاری کند که او حساب کار دستش بیاید.
گوشی آلتای در هتل پائولو آنتن نمی دهد و او نمیتواند با احمد تماس بگیرد.احمد سر راه دوعان را گرفته و از او میپرسد که هتل پائولو کجاست؟
دوعان میگوید که حتما به خاطر این که نتوانسته با التای تماس بگیرد میپرسد و به احمد اطمینان میدهد که حال التای خوب است.
دوعان به خانه و به اتاق الا میرود،اما الا در آنجا نیست و خرس عروسکی ای زیر لحاف است.دوعان پرستار را صدا میزند.
پرستار میگوید که الا را ساعتی پیش خوابانده و ساره هم هنوز به خانه نیامده است.
التای که در اتاق هتل تنها می شود،از اتاق بیرون می رود تا اطراف هتل را بگردد.او به اتاق کنترل دوربین های مداربسته می رود.
آلتای نگهبانها را کتک می زند و و فیلم ها را چک میکند.
ناگهان تصویر بایزید در مانیتور نشان داده میشود که به او میگوید :《بیخودی نگرد نمیتونی چیزی پیدا کنی》
سپس می گوید که حالا می داند آلتای برایش نقشه ای دارد.التای میگوید هر کاری میخواهد بکند و به او کلیه نمیدهد.بایزید میگوید که در آینده با میل خودش اینکار را به خاطر خونی که در رگهای او است انجام می دهد.
بایزید میگوید:《به عموت سلام نمیدی ایگیت؟من هالیت ییلدریم هستم تو ایگیت ییلدریم پسر یاووز ییلدریم هستی》
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران