هفته هنر و فرهنگ، هنرمند دور از سیاست، 'ما آمده ایم بمانیم'
هفته هنر و فرهنگ، هنرمند دور از سیاست، 'ما آمده ایم بمانیم'
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
هفته در گرمایی نفسگیر و تابستانی پیشرس گذشت. صندوق رای که سال ها تا میرسید یخ ها آب می شد، امسال نه. در انتخابات سالیان پیش، نام آوران هنر و فرهنگ و ورزش از هر سو به پایکوبی جوانان سر می زدند و به شوق روان می شدند. اما در این هفته، گوییا دستی هنرمندان و نامداران را مانع شد. حتی صدای آن ها که به یک اشاره شان، انتخابات جان می گرفت، دیگر به صدا نمی رسید.
"هفته هنر و فرهنگ، هنرمند دور از سیاست، 'ما آمده ایم بمانیم'مسعود بهنودروزنامهنگار۳ ساعت پیشهفته در گرمایی نفسگیر و تابستانی پیشرس گذشت"
با این حال، مطابق ربع قرن گذشته، همزمان با آشکار شدن نام برنده انتخابات ریاست جمهوری، مراسمی برپا شد که معمول بود.
اینکه هیچ یک از نامداران هنری و فرهنگی از هیچ نامزد انتخابات حمایتی ابراز نکردند، از دید عمومی نشانه اخطاری حکومتی داشت.
منقدان هنری و سیاسی، محدود شدن حضور چهره های مشهور در مبارزات انتخاباتی را بدان جهت دیدند که روشنفکران، ادیبان، هنرمندان و ورزشکاران نامی، به هر حال خود را به اصلاح طلبان نزدیک تر کرده و «مردمی» می نمودند. در انتخابات پیشین ابراهیم رییسی با دیدار دوستانه با تتلو خواننده جنجالی و خبرساز رپ، جنجال بزرگی برپا کرد. از آن سو در انتخابات سال ۱۳۸۴، مهدی کروبی نامزد بخشی از اصلاح طلبان با ساسی مانکن یک خواننده دیگر ملاقات کرد که آن هم جنجال ها ساخت.
تتلو و ساسی مانکن هر دو بعد از این دیدارها از کشور خارج شده اند.
پیداست که قطع ارتباط چهرههای مشهور هنری و فرهنگی با چهرههای سیاسی، تصمیمی است که جناح اصولگرا هوادار آن است اما از سوی دیگر بخش عمده ای از هنرمندان و کارگزاران هنری و فرهنگی نیز مخالف این ارتباط بوده و آن را موجد ارتباط هایی می دانند که می تواند هنرمندان مشهور از امکانات و توجهات بیشتری برخوردار شوند. هر چه هست اینک هر دو سوی ماجرا ترجیح دادهاند که خود را از خطر غضب جناح انقلابی دور نگه دارند.
منبع تصویر،
R.Keshavarzi
توضیح تصویر،
خودکامه مقدس و مریدان
کارتونی که دیده نشد
با پایان نمایشگاه " ۸۲ میلیون"، فرصت آن است که بگوییم دو اثر از این نمایشگاه سانسور شد که در همین صفحه به تماشا در آمد، اما حالا فرصت دیدار از کاریکاتوری است که سانسور شد و چیزی هم به جایش ننشست. این کارتون متعلق به رضا کشاورزی بود که کسی هم او را نشناخت. ولی مهم تر این که کارتون قوی و افشاگرش به شیطنت در کار انتخابات هم متهم شد.
نمایشگاه ۸۲ میلیون که با استقبال مردم به پایان رسید کارهای سه نسل کاریکاتور ایران بود که به کوشش داود احمدی مونس (آروین) در گالری ثالث برپا شد و آثاری از اردشیر محصص، کامبیز درمبخش، پرویز شاپور، احمدرضا دالوند، داود شهیدی، عمران صلاحی، پرویز کلانتری، محمدرفیع ضیایی، جواد علیزاده، احمد عربانی و...
"در انتخابات سالیان پیش، نام آوران هنر و فرهنگ و ورزش از هر سو به پایکوبی جوانان سر می زدند و به شوق روان می شدند"تا کارتونیستهای نسل جوان در آن دیده شد.
منبع تصویر،
Lili Golestan
توضیح تصویر،
نمایشگاه اندی وارهال
وارهول در تهران
این هفته، بعد از ۴۲ سال، گوشهای از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به روی صاحبان اصلیاش گشوده شد تا نسلی که آثار اندی وارهول را، از نزدیک ندیده بود، به تماشا برود و با آن ها عکس بگیرد. یاد و خاطره کسانی زنده شد که یک سال پیش از رفتن از خانه، گنجینه ها برای اهل خانه خریدند که ماند. اما در میان آثار گرانبها و یگانه نقاش نوگرا، تصویر شهبانو فرح بانی موزه هم بود، که به نمایشگاه نرسید.
آن چه در نمایشگاه وجود ندارد، پرتره های دیگری است که اندی وارهول هنرمند پیشتاز از ملکه پیشین ایران و شاهزاده اشرف پهلوی (خواهر دوقلوی پادشاه سابق ایران ) کشیده است که گفته میشود در گنجیینه موزه است اما در این نمایشگاه نیست.
استقبال از این نمایشگاه بسیار بوده است، از واکنش های هنرشناسان پیداست که تماشای تابلوهایی که ۴۲ سال در انبار بودند - و خوشبختانه بدون آسیب ماندند- برای همه لذت آفرین بوده است.
لیلی گلستان هنرشناس و مترجم، شادمانی خود را از تماشای نمایشگاه با انتشار عکسی همراه با ۱۰ لته مائو نشان داده است.
منبع تصویر،
Art house
توضیح تصویر،
نمایش کمدی رو حوضی
حکایت یک هاشمی دیگر
طنزپردازی نوشت: شورای نگهبان کاری کرد که نه تنها از خانواده بنیانگذاران کسی وارد میدان رقابت انتخاباتی نشود بلکه به همسایهها و ماموران حفاظتشان هم امکان شرکت در مناظرات انتخاباتی نداد. در همین زمان نمایش "خانواده آقای هاشمی" روی صحنه رفت.
اما در توصیف این نمایش نوشته شده بود که "خانوادهای که تعدادی از آنها به کار تعزیه و تعدادی دیگر به کار تخت حوضی مشغولند.
این نخست باری نیست که هنرمندان با عنوان خانواده آقای هاشمی بازی تبلیغاتی میکنند. نمایش هایی که دو سال پیش با اشارات بسیار به خانواده هاشمی رفسنجانی تدارک دیده شد، روی صحنه نرفت. ولی همچنان هوس آن در دل اهل نمایش ماند، مگر نه اینکه این نام می تواند باعث رغبت تماشاگران شود و رونق آورد؛ چه رسد که نمایش کمدی هم باشد.
اما سازندگان نمایش خانواده آقای هاشمی که در تماشاخانه سنگلج روی صحنه است، ۳ برادر عامل هاشمی را در برمیگیرد و ربطی به اکبر هاشمی رفسنجانی رییس جمهور دهه هفتاد ندارد و موضوع آن شادی سازی از طریق حرکات تخت حوضی است.
علی از میان برادران عامل هاشمی متن نمایشنامه را نوشته و خود کارگردانی کرده، هادی برادر دیگر تهیه کننده و مشاور کارگردان بوده و هدایت هاشمی، برادر جوانتر هم تا آخرین لحظات در فهرست بازیگران بود.
هادی عامل هاشمی، تهیه کننده نمایش میگوید: این نمایش خانوادگی اجرا میشود ولی از آنجا که هدایت هاشمی، دیگر برادر ما، فرصت حضور در این نمایش را ندارد و گروه اجرایی به طنز میگویند، این نمایش قصه "خانواده آقای هاشمی بدون هدایت" است.
به گفته او، این نمایش هم گوشه چشمی دارد به ماجراهای خانواده آقای هاشمی، خانوادهای کازرونی که ماجراهای آن را در کتاب اجتماعی دوره مدرسه بود و هم اشارههایی به خانواده برادران هاشمی (هنرمندان تئاتر ایران).
در نمایش، مادر خانواده هاشمی یک سال پیش فوت کرده؛ نیمی از این خانواده در کار تعزیهخوانی هستند و نیمی دیگر در کار نمایشهای شادیآور ایرانی و از این راه گذران زندگی میکنند. پیش از این، پدر خانوانده هم فوت کرده بود.
"با این حال، مطابق ربع قرن گذشته، همزمان با آشکار شدن نام برنده انتخابات ریاست جمهوری، مراسمی برپا شد که معمول بود"در جریان عزاداری است که ماجراهایی تازه ای برای آنان رخ میدهد.
هادی عامل هاشمی میگوید: "با اینکه روزهای سختی را می گذرانیم ولی خوشبختانه حاصل تمرینهای ما کمدی خوبی شده است و در این دوره که عموما حال همه بد است، با این نمایش حالمان خوب شده و امیدواریم این حال به تماشاگران هم منتقل شود."
چند سال پیش تهیه فیلم مستندی با عنوان هاشمی زنده است هم خبرساز بود، آن فیلم نه تنها با استقبال خانواده هاشمی رفسنجانی روبرو نشد و آنان حاضر به حضور در مراسم افتتاح نشدند، بلکه سهم فضای مجازی شد. محمد هاشمی برادر اکبر هاشمی رفسنجانی، قرار بود در افتتاحیه باشد که در آخرین لحظات با صدور اطلاعیه ای، از صحنه دور شد. سایر اعضای خانواده نیز حاضر به دیدن فیلمی که به گفته آن ها جهتگیریهای آشکار علیه مرد دوم جمهوری اسلامی بوده، نشدند.
منبع تصویر،
Aparat
توضیح تصویر،
روایتی از جنگ دیدگان
آمده بودیم اینجا بمیریم
حسین رسولی منقد در مقالهای نوشته بدون مرگ، تولد دوبارهای نخواهد بود. از دل تاریکترین لحظات است که روشنایی زاده میشود. این جوهره سفر قهرمان است.
روبهرو شدن با مرگ، فناپذیریمان را به یادمان میآورد. ما از یک سو، قهرمانان جنگ را در آغوش میگیریم و از سوی دیگر از ویرانیهای جنگ دوری میکنیم. معمولا گفته میشود هنرمندان از تجربیات شخصی خود درباره جنگ میگویند.
مریم منصوری در نمایش "آمده بودیم اینجا بمیریم" روش دیگری را برای روایت جنگی خود استفاده کرده است. این نمایش از سوم خرداد، همزمان با روز آزادسازی خرمشهر در تماشاخانه "سرو" به صحنه رفت.
"اینکه هیچ یک از نامداران هنری و فرهنگی از هیچ نامزد انتخابات حمایتی ابراز نکردند، از دید عمومی نشانه اخطاری حکومتی داشت"دریا یاسری، ندا گلرنگی، محسن پوشایی، نازنین نادرپور، پرهام روئین و پریناز لطفالهی در این نمایش بازی میکنند.
به نوشته مقاله اعتماد: منصوری، قهرمانی را برای نمایش خود انتخاب نکرده تا با آن همذاتپنداری کنیم بلکه خانوادهای جنگزده را با روایتی شاعرانه در برابر ما قرار میدهد. در واقع، خانوادهای پس از جنگ به خانه خود در خرمشهر برمیگردند که در زمان اشغال، مقر فرماندهی عراقیها بوده و همچنان هم تابلویی با تصویر صدام در آنجا آویزان است. مادر که یک پسر و یک دخترش را همراه با خود دارد در جستوجوی دو فرزند دیگرش آمده است. پدر از شنیدن حرفهای مردم درباره دختر جاماندهاش لال شده ولی در آخر حرف میزند و پسر ۱۳ساله خانواده هم به دنبال مهاجرت است.
او به مادرش میگوید: "کاش هیچوقت برنمیگشتیم". مادر هم میگوید: "کاش هیچوقت جنگ نمیشد".
دختر خانواده نیز با خاطره مردی که عاشقش بود زندگی میکند و در رویا و خیال غرق شده است. زنی هم در همسایگی این خانواده هست که برایشان غذا میآورد. دختر این خانه چشم او را گرفته تا برای پسرش خواستگاری کند.
نمایش آمده بودیم اینجا بمیریم ده شب اجراهای خود را در تماشاخانه سرو ادامه داد. در خلاصه نمایش آمده است: در استخوان هایم برف می آمد ولی در دلم، خرمشهر گُر گرفته بود....
"در انتخابات پیشین ابراهیم رییسی با دیدار دوستانه با تتلو خواننده جنجالی و خبرساز رپ، جنجال بزرگی برپا کرد"انگار یک چیزی در خرمشهر جا مانده بود که امیرم یه تیکه داغ او بود....
بیشتر بخوانید
- هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ در خرمن هنر، سوگ دخترکان کابل، سینماهای خالی
- هفته هنر و فرهنگ؛ ما همه مقصریم، آواز برای صندلی، نقاش در حرمسرا
- هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ شاعر در پیادهرو، شکست کلید فرهاد
منبع تصویر،
Arghavan
برندگان جایزه ارغوان
جایزه غیردولتی ارغوان برندگان خود را شناخت. شرکت کنندگان در این مراسم از میان ۶۰۰ نفری برگزیده شدند که بیشترشان از زنان بودند. هیات انتخاب جایزه فرشته احمدی ،میترا الیاتی ، فرهاد توحیدی ، محمد چرمشیر و مهسا محبعلی بودند که داستان های کوتاهی با موضوع آخرین سال قرن را از نظر گذراندند و به هیات داوران دادند که عبارت بودند از احمد پوری، حسین سناپور و لیلی گلستان. اختتامیه این دوره به علت همه گیری کرونا به صورت مجازی بود.
برگزیدگان این جایزه به ترتیب اولویت از دهم تا یکم، به شرح زیر هستند:
دهم: امیرحسین بریمانی از تهران
نهم: الهام وطن خواهان اصفهانی از اصفهان
هشتم: غزل محمدی از تهران
هفتم: علی نادری از اصفهان
ششم: حامد گراوندی از کرمانشاه
پنجم: عباس عظیمی از افغانستان و ساکن اراک
چهارم:مهلا یزدانی احمد آبادی از تهران
سوم: امیر محمد محدثی از تهران
دوم: سید رحیم حسینینژاد از تهران
اول: امیرحسین طالبینیا از تهران
در این مراسم احمد پوری نویسنده و مترجم نامدار ضمن اشاره به اولین تجربه نویسندگی خود که داستان کوتاهی بود و در مجله فردوسی چاپ شد آن اتفاق را "لذتی تکرارناپذیر" خواند. وی افزود: : نوشتن جدا کردن رویا از خود است.
اگر کسی نمیخواهد دیگری را در رویایش شریک کند، چرا باید آن را از خود جدا کند و این چنین است که هر هنرمندی در هر رشتهای، از رسیدن اثر به مخاطبش لذت میبرد. به همین قصد بود که جایزه "ارغوان" چنین کتابی را منتشر کرد. اگر این کار تداوم یابد، برای جوانانی که دست به قلم بردهاند، سکوی بسیار مناسبی خواهد بود.
حسین سناپور و لیلی گلستان نیز در اختتامیه سخنها گفتند. داستان های کوتاهی که نویسندگان خود را به جایزه ارغوان رساندند پس از این در کتابی منتشر خواهد شد. مراسم یا یاد و نام اصغر عبداللهی و کامپوزیا پرتوی آغاز شد.
"از آن سو در انتخابات سال ۱۳۸۴، مهدی کروبی نامزد بخشی از اصلاح طلبان با ساسی مانکن یک خواننده دیگر ملاقات کرد که آن هم جنجال ها ساخت"دو تنی که از چهره های ماندگار قصه و نمایش نویسی بودند.
در حاشیه مراسم فیلم کوتاهی هم تهیه شد که جایزه را جاودانی کرد. از نامزدهای جوایز خواسته شده بود که موقع اعلام نام برگزیدگان تصویر و واکنش خود را ضبط کنند. تنوع واکنش ها، جذابیتی به این فیلم داده است.
منبع تصویر،
Taha Ghojkanloo
توضیح تصویر،
شب پیداست
شب، نور و آسمان
فاروق مظلومی در نقدی در روزنامه اعتماد نوشته: در این اوضاع کرونا که همه کارها نوعی بندبازی خطرناک است گالریگردی از امور واجب نیست اما نوعی تجدیدقوا برای تحمل پروتکلهای کرونایی است. به هر حال گالریگردی این روزها خطیرتر از قبل است و مخاطب انتظار دارد گالریها در انتخاب آثار دقیقتر و جدیتر باشند.
گالری شیرین با نمایشگاه انفرادی "شب پیداست" نمایش آثار عکاسی از مناظر شب از طاها قوچکانلو را شروع کرد. قوچکانلو با این عکسها نشان داد که به ابزار و امکانات بیشتر از هنر اهمیت میدهد.
او با عکاسی از طبیعت آفریقا با دوربین پیشرفته عکسهایی زیبا و شیرین را به گالری شیرین آورد.
اما طاها قوچکانلو در توصیف نمایشگاهش نوشته: امروز بسیاری از مردم با زندگی در شهرهای بزرگ، زیر گنبدی بزرگ به اسم آلودگی نوری، ارتباطشان با آسمان گسسته شده است و ممکن است بسیاری از آنها هیچگاه تا آخر عمر، تجربه دیدن آسمان پرستاره شب را نداشته باشند. از یاد بردن آسمان تراژدی بزرگیست زیرا آسمان همانیست که تمامی تحولات زمین ما را در خاطره دارد و تمامی نشانههایش در زندگی تمامی ملتها از دیرباز نقش بازیکرده است.
به توصیف این عکاس: اینجا، درست در میان هیاهو و تمام نورهای شهر تهران "شب پیداست". مجموعه ای از تصاویر که شما را با من در سفر به مکانهایی با مناظر بدیع، همراه میکند و زیر چتر پرستاره آسمان قرار میدهد. اینجا میتوان روبروی هر منظره ایستاد و خود را درون آن دید.
"یاد و خاطره کسانی زنده شد که یک سال پیش از رفتن از خانه، گنجینه ها برای اهل خانه خریدند که ماند"اکنون در این فضا شاید راحتتر بتوان مفهوم این جمله را درک کرد که "شب جهانی را پنهان و عالمی را آشکار میکند".
زائدهای دور جیب!
شاذلی در روزنامه طنز شهرونگ نوشت: عجب گرفتاری شدیمها. نه که موضوع این انتخابات یا انتخاباتهای قبلی باشد. الان مدتهاست ما به این گرفتاری دچار شدهایم. متأسفانه کاندیداهای محترم در تمامی ادوار اصلا ملاحظه ظرفیت جیب مردم را نمیکنند.
اینبار البته اوضاع بدتر هم هست. راستش وقتی پارچه را بردم پیش همان خیاطی که معرف حضورتان است و گفتم برایم کت و شلوار مناسبی بدوزد، از من پرسید چند جیب لازم داری؟ و من که میدانستم آن کت و شلوار در موسم انتخابات آماده خواهد شد، به او جواب دادم شما ٤٥ تا جیب بدوز بعد کت و شلوار را به آنها الصاق کن.
به نوشته این طنزنویس: وقتی خیاط گفت این دیگر چه جور طرحی است؟ برایش توضیح دادم که با وعده وعیدهای نامزدها و قولهایی که در مورد پرداخت یارانه به ما مردم نگونبخت میدهند، ما بیشتر به جیب نیاز داریم تا خشتک. چارهای هم نمیماند به جز انبارکردن پولی که وعدهاش را به ما میدهند. برای این کار باید محل مناسبی درنظر بگیریم و از آنجایی که پول موجود در بانکها را اختلاس میکنند و پول زیر بالشها را هم دزد محترم با خودش خواهد برد، پس بهترین محل انبار پولهای هنگفتی که طبق وعده نامزدها در راه است، همین جیب مبارک است.
بیشتر بخوانید
- هفته هنر و فرهنگ؛ سونامی در راه، مرز خنده و گریه، آیندهبینی
- هفته هنر و فرهنگ؛ بلای جان سانسور، آونگ میان نو و سنت
- هفته هنر و فرهنگ؛ هیچ در میان ما، اندر بلای سخت، بازار گرم طنز
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران