بازگشت به ایران؛ پیاده و بدون پاسپورت
"سفر به ایران، پیاده و بدون پاسپورت" خاطرات جوانی ایرانی به نام مهدی ماتوری است که پدرش او را، آنگاه که کودکی بیش نبود، از آغوش مادر میرباید و به همراه خواهر و برادرش به آلمان میگریزد. مهدی آنطور که پدر به فرزندان خود گفته بود، فکر میکرد مادری داشته نامهربان و غیرمسئول و بیمار که پس از تولد او در زندان مرده است. پدر که خود را زمانی روزنامهنگار و زمانی یک فعال سیاسی به فرزندان معرفی میکرد، بسیار سختگیر بود و به هر بهانهای بچهها را به باد کتک میگرفت و تنبیه میکرد. بچهها اما هیچگاه ندانستند که پدر در آلمان به چه کار مشغول است تا اینکه در سال ۲۰۱۴ به شکلی مشکوک در شهر مونیخ کشته میشود و پلیس هیچگاه نتوانست رد پایی از قاتل و علت قتل کشف کند. مرگ پدر برای فرزندان کشف دوباره آلمان است؛ کار و تحصیل و زندگی در استقلال و آزادی.
مهدی در ۲۰۱۰، در ۲۲ سالگی از طریق فیسبوک درمییابد که مادرش زنده است، در ایران زندگی میکند و عاشق فرزندان خود است و سخت مشتاق دیدار آنان.
""سفر به ایران، پیاده و بدون پاسپورت" خاطرات جوانی ایرانی به نام مهدی ماتوری است که پدرش او را، آنگاه که کودکی بیش نبود، از آغوش مادر میرباید و به همراه خواهر و برادرش به آلمان میگریزد"خبر از طریق یکی از اعضای فامیل به دستش میرسد. خبر چون شوکی مدتها خوابش را آشفته میکند و او پس از ۲۲ سال درمییابد که مادری دارد و این مادر زنده است و ساکن ایران.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
او به عشق دیدار مادر تصمیم میگیرد به ایران سفر کند، به سفارت ایران رجوع میکند، "پاسپورت آبی" او را به هیچ میگیرند و از او شناسنامه ایرانی میخواهند. با این پاسپورت که برای پناهندگان صادر میشود، امکان سفر به ترکیه نیز غیرممکن است. دولت ترکیه به دارندگان چنین پاسپورتی مشکل ویزای ورود به این کشور را میدهد.
در ژانویه ۲۰۱۸ مهدی تصمیم میگیرد از تجربه پناهندگانی که در مقیاسی گسترده به آلمان وارد میشوند، استفاده کند و خلاف مسیری که آنان برای رسیدن به آلمان استفاده میکنند، راه افتاده، به ایران برود. و این زمانی است که اعتبار همین پاسپورت آبی نیز که میتوانست حداقل در محدوده بازار مشترک به کارش آید، به سر رسیده است.
او عشق دیدار مادر را به ماجراجوییهای جوانانه گره میزند، کولهبار سفر میبندد و به راه میافتد.
مهدی نه به فارسی تسلط دارد، نه شناختی از فرهنگ ایران دارد و نه ایرانیان را خوب میشناسد. او اگرچه زاده ایران است، ولی در آلمان بزرگ شده، رشد کرده و تحصیل نموده است. نه مرز میشناسد و نه از درگیریهای مرزی خبر دارد و نه پولی در جیب. او فقط یک بار، زمانی که هنوز دانشآموز بود، در سفری به همراه پدر، به دیدار عمه خویش به ترکیه رفته بود. او در سادهدلی خویش فکر میکند به همین آسانی میتواند چهارهزار کیلومتر مرزها را بدون پولی در جیب و پاسپورتی در دست، پشت سر بگذارد و مادر را به آغوش بکشد.
مهدی با استفاده از گوگل میداند که پناهندگان افغان و ایرانی چه مسیری را پشت سر گذاشتهاند، از کدام کوهها گذشتهاند و در چه رودخانههایی تن به آب سپردهاند و چه بسا به ساحل نرسیدهاند.
"مهدی آنطور که پدر به فرزندان خود گفته بود، فکر میکرد مادری داشته نامهربان و غیرمسئول و بیمار که پس از تولد او در زندان مرده است"او میداند از چه کشورها و کدامین شهرها باید بگذرد، اما تا کنون سفری مشابه را تجربه نکرده است. با این همه عزم جزم میکند و گام در راه میگذارد. موج عظیم پناهندگانی که در ۲۰۱۶ موفق شدند وارد آلمان شوند او را در سادگی خویش به این نتیجه میرساند که این راه نباید زیاد خطرناک باشد.
مادر اما از موضوع اطلاع ندارد، تنها میداند که فرزندانش را پدر پس از ربودن به خارج برده است. از اینکه ساکن کدام کشور هستند و چه میکنند، چیزی نمیداند. از زبان خانواده شوهر نیز چیزی در این مورد نشنیده است.
پدر در آلمان نه تنها تاریخ تولد، بلکه نام بچهها و محل تولد آنها را نیز عوضی میگوید تا هرگونه رد پایی را از بین برده باشد. بعدها در ایران است که مهدی درمییابد متولد ۱۹۸۸ است در شهرکی با چهار ساعت فاصله از تهران.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
سفر از آلمان به وین و از آنجا به شهر بندری الکساندروپولیس در یونان را بیخطر طی میکند. به کمک "گوگول مپ" (Google Maps) تا کنار رودخانه میرود، به این امید که از آن بگذرد و وارد خاک ترکیه شود. و همینجاست که با نخستین مشکل مواجه میشود. او که در مونیخ به راحتی راهها را یک به یک یافته و مشخص کرده بود، حالا در عمل، مشکلات خود را در این نخستین ماه زمستان نشان میدادند.
"پدر که خود را زمانی روزنامهنگار و زمانی یک فعال سیاسی به فرزندان معرفی میکرد، بسیار سختگیر بود و به هر بهانهای بچهها را به باد کتک میگرفت و تنبیه میکرد"در یافتن مناسبترین راه درمیماند. به ناچار تصمیم میگیرد با تنی چند از دوستانی که خانه خویش را برای گذران چند شب به میهمان میسپارند (Couchsurfing) تماس بگیرد و این افراد همانهایی هستند که در سختترین شرایط نه تنها در یونان، بلکه در ترکیه نیز بزرگترین یاریدهندگان او میشوند. در همین روابط است که یک جوان یونانی برای گذشتن از مرز، آنگاه که نمیتواند از رودخانه بگذرد، پاسپورتش را در اختیارش میگذارد و جوانی دیگر در شهر مرزی دوبایزید، آنگاه که نمیتواند از کوه مرزی ایران و ترکیه به علت برف و منطقه جنگی در محدود "پکک" بگذرد، برایش یک قاچاقچی ارزان مییابد. همین قاچاقچیها هستند که او را تا تهران میرسانند.
آنچه مهدی در این راه کشف میکند، عظمت شکاف بین فقر و سرمایه است. او پیش از سفر با این مقوله آشنا بود، ولی تا این اندازه موضوع برایش ملموس نبود.
در مسیر همین راه، آنگاه که میبیند چهارده افغان در طویلهای به سر میبرند، درمییابد زندگی در فقر یعنی چه و چه عمقی میتواند داشته باشد. ابعاد فقر در ایران برایش ملموستر میشود.
مهدی در ایران مادرش را مییابد؛ با پنج ماه زندگی در کنارش او را بازمییابد و میشناسد. با خانواده پدر آشنا میشود که از دیدار او خوشحال نمیشوند. با خانواده مادر آشنا میشود که برایش تجربهایست بزرگ در شناخت ایران و فرهنگ آن. زندگی ایرانیان را میبیند و از آرزوهای جوانان میشنود.
"بچهها اما هیچگاه ندانستند که پدر در آلمان به چه کار مشغول است تا اینکه در سال ۲۰۱۴ به شکلی مشکوک در شهر مونیخ کشته میشود و پلیس هیچگاه نتوانست رد پایی از قاتل و علت قتل کشف کند"در همینجاست که به کرستین گراینر، دوستی روزنامهنگار در آلمان، زنگ میزند و گوشههایی از سفر خویش را برایش بازمیگوید. این دوست از او میخواهد که با یادداشتهایی این سفر را مکتوب کند و هم اوست که پس از بازگشت مهدی به آلمان چند ماهی با او در برلین مینشیند تا کتابی را تهیه کنند که با عنوان "سفر به ایران؛ پیاده و بدون پاسپورت" از سوی یکی از معتبرترین مؤسسههای انتشاراتی آلمان "فیشر" منتشر شده است.
مهدی از زبان مادر سیمای واقعی پدر را میشناسد؛ درمییابد که او تنها به فرزندان خویش و دولت آلمان دروغ نگفته بود، به مادری که در هفده سالگی به عقد او درآمده بود نیز گفته بود دندانپزشک است و پس از ازدواج معلوم میشود بیکاری است آواره که نه تن به کار میدهد و نه مسئولیتی در برابر همسر و فرزندان میپذیرد. به همین علت مادر تصمیم به جدایی میگیرد و این زمانی است که او مهدی را حامله بوده است. پس از تولد فرزند، پدر به تزویر و با این بهانه که قصد دارد برای بچه شناسنامه بگیرد، او را از آغوش مادر ربوده، به همراه دو فرزند دیگر که با خانواده پدر زندگی میکردند، از کشور میگریزد.
مهدی پس از پنج ماه به این امید که دگربار مادر را در آلمان، در آغوش هر سه فرزند ببیند، ایران را ترک میگوید و از همان راهی که وارد ایران شده بود، وارد ترکیه میشود. در ترکیه تن به آب رودخانه میسپارد و خود را به یونان میرساند.
رسیدن تا آلمان اما چندان ساده نیست؛ دوستان ولی به یاریاش میشتابند و او موفق میشود تا خود را به آلمان برساند.
در بازگشت به آلمان است که در گذر از مرز ترکیه با گروههایی تا صد نفره آشنا میشود که چون گلهای، زن و مرد، کودک و جوان، به همراه قاچاقچی در کوههای مرزی آواره هستند تا خود را به طریقی به ترکیه برسانند. دیدن این گروهها و شنیدن راه سخت و طولانی که طی کردهاند و همراه شدن با آنان برای رسیدن به ترکیه، روایت رنج و دردی است که خواننده با بغضی در گلو میخواند. همین تجربه را از زبان او، پس از گذشتن از رودخانه مرزی ترکیه به یونان، وقتی که در میان علفهای آبی به مشکل گرفتار میآید و به سختی راه به پیش بازمیکند، میخوانیم و بعد چون خودش درمییابیم که چگونه صدها نفر کودک و بزرگ در همین نقطه از رودخانه، در میان علفها گیر کرده و جنازههایشان به ساحل رسیده است.
با دیدن زندگی مردم در ایران، مناطق مرزی ترکیه و آوارگان افغانستانی و بنگلادشی و موج فرارهاست که به درک موقعیت فرار و علت واقعی آن پی میبرد. در شرم از خود که در جهانی تا این اندازه ناهمخوان با دنیایی که او در آلمان تجربه کرده، به دل شاد میشود وقتی که فراریان به تمجید از آنگلا مرکل سخن میگویند. اینجاست که به ارزشهای انسانی رفتار او در رابطه با پذیرش پناهندگان پی میبرد.
"و این زمانی است که اعتبار همین پاسپورت آبی نیز که میتوانست حداقل در محدوده بازار مشترک به کارش آید، به سر رسیده است"او نمیتواند حادثهای را از یاد ببرد که پس از رسیدن موفقیتآمیز به خاک ترکیه شاهد بود؛ در میان فراریان پسربچهای را میبیند که در گریز و تقابل با یورش سربازان مرزی از پدر و مادر جدا افتاده و حال آواره و سرگردان، در هراسی بیپایان و چشمانی سراسر اشک و غم آنان را انتظار میکشد. آیا سرانجام پدر و مادر نیز موفق خواهند شد از مرز بگذرند و به پسرشان بپیوندند؟ و یا صحنهای را که پیش از ورود به خاک ترکیه در مرز یونان دیده بود؛ پدر و مادری با کمترین لباس بر تن، دمپایی بر پا و لرزان در برابر مأموران مرزی پس از گذشت موفقیتآمیز از آب سرد رودخانه در زمستان. و تمامی هستی آنان در یک کیسه نایلونی در دست.
در این اثر میتوان همچنین گوشههای دیگری از دنیای مجازی و ابزاری که با این دنیا در رابطه هستند و گستره کاربرد آنها را نیز بازشناخت.
"سفر به ایران، پیاده و بدون پاسپورت"* گوشههایی از تاریخ معاصر ایران نیز میتواند باشد؛ تاریخی که میلیونها نفر به ناگزیر از آن گریختهاند و حال فرزندان این کشور آزادی سفر به آن را ندارند، و مجبورند "غیرقانونی" گام به آن کشور بگذارند. سفرنامه، تاریخ و یا هر نامی که بر آن بگذاریم، این اثر بسیار خواندنیست.
*Mehdi Maturi: "In den Iran. Zu Fuß.
Ohne Pass." (Fischer Verlag) Februar ۲۰۲۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
هدف نخست: زنده ماندن!
سفری تنیده با خطرات آشکار و پنهان برای جسم و جان. سفری سرشار از رنج و محرومیت: از ترس و نکبت میگریزند. صدها هزار انسان در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ زادگاه خود را ترک کردند و راهی اروپا شدند. پیش و بیش از همه، از کشور جنگزده سوریه. با عبور از خاک ترکیه و یونان خود را به جزیرههای لسبوس، خیوس و ساموس رساندند.
"او عشق دیدار مادر را به ماجراجوییهای جوانانه گره میزند، کولهبار سفر میبندد و به راه میافتد.مهدی نه به فارسی تسلط دارد، نه شناختی از فرهنگ ایران دارد و نه ایرانیان را خوب میشناسد"هنوز حدود ۱۰ هزار نفر در اردوگاههای پناهندگی زندگی میکنند.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
با پای پیاده به سوی اروپا
میلیونها نفر در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ تلاش کردند خود را از طریق یونان، ترکیه، مسیر بالکان به اروپای غربی برسانند. با پای پیاده از مقدونیه، صربستان و مجارستان. برای جلوگیری از این مهاجرت گسترده، راهها را مسدود کردند و کشورهای بسیاری مرزهای خود را بر روی پناهجویان بستند. پس از آن بسیاری از پناهجویان برای رساندن خود به اروپا ناگزیر مسیر پرخطر مدیترانه را در پیش میگیرند، از لیبی به سوی اروپا.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
عکسی که جهان را تکان داد
جسد یک کودک سوری. آلان کردی، کودک سهسالهای که جسدش را در ساحلی در ترکیه یافتند.
این عکس در سپتامبر ۲۰۱۵ منتشر شد و به سرعت در شبکههای اجتماعی پخش شد. عکسی گویای بحران پناهجویی سوریه. در آن هنگام پیام این عکس به شهروندان اروپا این بود: اروپا نمیباید این صحنه دردناک را نادیده بگیرد.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
هرج و مرج و صد تردید
خبر بسته شدن راه اروپا منتشر شده است. حال هزاران نفر میکوشند تا در واپسین لحظات از طریق قطارها و اتوبوسهای کرواسی خود را به اروپا برسانند. چند روز پس از آن، یعنی در اکتبر ۲۰۱۵، مجارستان مرزهای خود را مسدود میکند.
"او فقط یک بار، زمانی که هنوز دانشآموز بود، در سفری به همراه پدر، به دیدار عمه خویش به ترکیه رفته بود"همزمان با آن، اردوگاههای موقت و متشکل از کانتینر در این کشور برای پناهجویان ایجاد میشود. پناهجویان تا زمان روشن شدن تکلیف درخواست پناهندگیشان میبایست در این کانتینرها زندگی کنند.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
حمله به پناهجویان
اقدام ناشایست یک زن فیلمبردار مجاری باعث تاثر و تاسف بسیار میشود. یک پناهجوی سوری همراه با فرزندش بر آن است تا از کنترل پلیس گریخته و از مرز مجارستان عبور کند. این زن فیلمبردار با زدن ضربه پا، او و فرزندش را نقش بر زمین میکند و مانع از عبور آنها میشود. وضعیت در کشورهای دیگر نیز بهتر نیست.
در آلمان نیز خارجی ستیزی افزایش مییابد و به بسیاری از اقامتگاههای پناهجویان حمله میشود.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
پشت مرزهای بسته
پس از بسته شدن مسیر بالکان در ماه مارس ۲۰۱۶، هزاران پناهجو پشت ایستگاههای کنترل مرزی بلاتکلیف ماندند. برخورد پلیس مرزی با پناهجویان نیز پس از آن خشنتر شد. بسیاری از پناهجویان، همچون کسانی که در این عکس مشاهده میشوند، بر آن شدند تا از مرز یونان و مقدونیه عبور کنند.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
جلوهای از ظلم آشکار
کودکی پوشیده از خون و گرد و غبار. عکس عمران این کودک پنج ساله از شهر حلب بازتابی وسیع در رسانهها داشت و به نماد ظلم و خشونت در جنگ سوریه بدل شد. عکسی گویای فقر و محنت مردم در این کشور جنگزده.
"او میداند از چه کشورها و کدامین شهرها باید بگذرد، اما تا کنون سفری مشابه را تجربه نکرده است"یک سال پس از آن، عکس جدیدی از عمران منتشر شد، این بار با چهرهای خندان. طرفداران اسد از استفاده از این عکس برای تبلیغات ضد دولتی انتقاد کردند.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
به سوی مقصدی نامعلوم
یک مرد سوری دخترش را در آغوش گرفته و زیر رگبار باران در مرز یونان با مقدونیه در حرکت است. به آن امید دارد که برای خانوادهاش مکانی امن در اروپا بیابد. بر اساس قرارداد دوبلین، پناهجویان میبایست در همان کشور نخست تقاضای پناهندگی بدهند. بسیاری اما تلاش میکنند، خود را به کشور دیگری برسانند.
اما، آنها را مجددا به کشور نخست بر میگردانند. ایتالیا و یونان از اینرو با مشکل بزرگی روبهرو هستند.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
امید به پشتیبانی
آلمان هدف شماره یک پناهجویان است. این در حالی است که قوانین و سیاست پناهجویی آلمان پس از مهاجرت گسترده دو سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ سختتر شده است. در سطح اروپا هیچ کشوری همچون آلمان پذیرای پناهجویان نبوده است. در مجموع یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر به آلمان پناه آوردهاند.
"پدر در آلمان نه تنها تاریخ تولد، بلکه نام بچهها و محل تولد آنها را نیز عوضی میگوید تا هرگونه رد پایی را از بین برده باشد"صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل بدل به چهره محبوب پناهجویان شده است.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
وضعیت فوقالعاده در اردوگاه
ماموران اقدام به تخلیه اردوگاه جنجالی کاله واقع در شمال فرانسه نمودند. در جریان تخلیه کاله در اکتبر ۲۰۱۶، این اقامتگاه طعمه حریق شد. دولت اقدام به جابهجایی ۶۵۰۰ پناهجوی این اردوگاه به دیگر نقاط فرانسه کرد. شش ماه پس از آن بسیاری از سازمانهای امدادی از زندگی پناهجویان کم سن و سال در حوالی و حاشیه کاله خبر دادند.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
مرگ در مدیترانه
کشتیهای دولتی و غیردولتی برای نجات جان پناهجویان به گونهای مداوم در حرکت هستند. گرچه فرار از مسیر مدیترانه با خطرات جانی بسیاری همراه است، اما بسیاری از پناهجویان برای گریز از جنگ و محرومیت و با هدف رسیدن به اروپا، قدم در این راه پر خطر میگذارند.
تنها در سال ۲۰۱۷، حدود ۱۸۰۰ نفر در این آبها جان باختند. قربانیان سال ۲۰۱۶ بیش از ۵۰۰۰ نفر اعلام شده است.
-
گزیدهای از عکسهای تکاندهنده و تاثیرگذار فرار پناهجویان
لیبی، کشور بیقانون
صدها هزار نفر از مردم آفریقا و خاورمیانه به امید سفر به اروپا در اردوگاههای پناهندگی در لیبی به سر میبرند. باندهای قاچاق انسان مشغول تجارتی پرسود هستند. وضعیت زندگی این پناهجویان در اردوگاههای لیبی بسیار وخیم اعلام شده است. سازمانهای مدافع حقوق بشر از بردهداری و فحشای اجباری خبر میدهند.
بهرغم این زندگی دردآور، این آوارگان رویای سفر به اروپا را رها نکردهاند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران