استبداد ایرانی و دیالکتیک سلطنت و روحانیت، نصرالله لشنی - Gooya News

گویا - ۲۶ شهریور ۱۴۰۱

ویژه خبرنامه گویا

نصرالله لشنی - زندان گوهردشت

فرانسیس فوکویاما در کتاب «ریشه‌های نظم سیاسی» (ترجمه‌ی محمدحسین باقی) در تحلیل گذار از جوامع ایلی به جوامع دولتمند تاکید می‌کند که «دولت‌ها با اشکال بسیار دقیق‌تری از باور مذهبی مشروعیت می‌یابند و طبقه‌ای از روحانیون به مثابه حافظان دولت عمل می‌کنند. گاهی آن طبقه‌ی روحانی به‌طور مستقیم قدرت را به دست می‌گیرد که در این صورت دولت به یک تئوکراسی (دین‌سالاری) تبدیل می‌شود؛ گاهی از سوی یک حاکم سکولار اداره می‌شود که در این صورت سزاروپاپیست نامیده می‌شود، و گاهی دولت با حاکم سکولار با شکلی از تقسیم قدرت همزیستی می‌یابد» (نشر سرایی، چاپ اول، ص ۱۱۸). در واقع آن شکل از حکومت‌داری که فوکویاما با عنوان سزاروپاپیست (شاه‌وشیخیسم) به آن اشاره می‌کند، روحانیزاسیون حاکم سکولار است که روایت تاریخی - اساطیری آن را فردوسی از پادشاهی جمشید ارائه داده است؛ آنجا که جمشید جم ادعای سروری دینی می‌کند و روحانیون را به کوه می‌فرستد تا به عبادت بپردازند و مطلقاً از قدرت حذفشان می‌کند:

«منم گفت با فره‌ی ایزدی

همم شهریاری و هم موبدی»

جمشید خود را شهریار - موبد (شاه - آخوند) می‌نامد و آخوندهای وقت (کاتوزیان‌ها) را به کوه می‌فرستند:

«گروهی که کاتوزیان خوانیش

به رسم پرستندگان دانیش

جدا کردنشان از میان گروه

پرستنده را جایگه کرد کوه

بدان تا پرستش بود کارشان

نوان پیش روشن جهاندارشان».

خطای فوکویاما این است که چنین حاکمی را سکولار می‌داند، حال آنکه این حاکم اگرچه روحانی نیست، اما به شدت مذهبی است، یا لااقل در فرهنگ سیاسی ایران چنین بوده که تمام حکومت‌های سلطنتی، دینی نیز بوده‌اند. در فرهنگ سیاسی ایرانیان پادشاه نماینده‌ی خدا، و در برخی برهه‌های تاریخی فرزند خدا و گاهی حتی خود خدا دانسته می‌شده است. آنچنان که مهرداد بهار می‌گوید: «بنابر سنت‌های کهن که در کتیبه‌های هخامنشی نیز دیده می‌شود، اتحاد و وحدت دین و دولت می‌توانست قدرتی عظیم به حکومت ببخشد.

"در فرهنگ سیاسی ایرانیان پادشاه نماینده‌ی خدا، و در برخی برهه‌های تاریخی فرزند خدا و گاهی حتی خود خدا دانسته می‌شده است"شاهان هخامنشی در اصل برای خود و اعمال خود تقدسی دینی قائل بودند و در حماسه‌های ایرانی، کیخسرو نمونه و الگوی شاهی به شمار می‌آمد، زیرا دارای شخصیتی روحانی بود که سرانجام هم به آسمان به نزد خدایان صعود کرد. بنابراین، عجیب نیست اگر می‌بینیم که شاهان ساسانی از آغاز برای خود شخصیتی روحانی جستجو می‌کنند. بابک در کنار قدرت سیاسی خود نگهبان پرستشگاه اَناهید در استخر است و دارای شخصیتی روحانی - فرمانرواست ... اردشیر بابکان در واقع مظهر سه نیروی اجتماعی؛ روحانیت، فرمانروایی (ارتشتاری) و تولید است، و این وحدت یافتن همه‌ی قدرت‌ها و نیروها در شاه است که مبتنی بر سنت دیرینه‌ی شهریاری در آسیای غربی، یعنی آشور و بابل است که به وام به ایرانیان رسیده بود. شاه هخامنشی نیز چنین موقعیتی داشت.

شخصیت شاه - موبد در دوره‌ی ساسانی پیوسته محترم شمرده می‌شد.» (ادیان آسیایی، نشر چشمه، چاپ نهم، زمستان ۱۳۹۰).

منابع خبر

اخبار مرتبط

کلمه - ۹ شهریور ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
رادیو زمانه - ۱۶ تیر ۱۳۹۹
کلمه - ۴ شهریور ۱۳۹۹
کلمه - ۱۳ شهریور ۱۳۹۹