جمهوری گور و گورستان و مرگ
در فرهنگ مرگستای ما زندگی پشیزی ارزش ندارد. تمامی لذتهای هستی پوچ به شمار میآیند و انسان گناهکاری است که در هراسی مُدام راه رستگاری میجوید تا از زندان تن رها گردد و به زندگی جاودان دست یابد. و چنین است که به زندگی پشت میکنیم تا رو به مرگ، هر آنچه را که لذت و خوشی نام دارد نفی کنیم.
میگویند ایرانیان پیوستهایام ستایشگران آزادی بودهاند. پرسش اما این است؛ آیا میتوان این آزادی را خارج از فرهنگِ دینی تأویل و تفسیر کرد؟
وجه غالب ادبیات و عرفان و هر آنچه را که برایمان در این فرهنگ ارزشهای اخلاقی و معنوی به شمار میرفت، همانا آماده شدن و رسیدن به مرگ، به مثابه آزادی و رستگاری بود؛ رهایی از ظلمت و رسیدن به نور.
مرگ بزرگترین ارمغان جمهوری اسلامی است برای ایرانیان. ماشین مرگ در دو جبهه در کار است؛ مرگ در راه اسلام، و کشتن مخالفان اسلام.
"تمامی لذتهای هستی پوچ به شمار میآیند و انسان گناهکاری است که در هراسی مُدام راه رستگاری میجوید تا از زندان تن رها گردد و به زندگی جاودان دست یابد"مسلمانان ایرانی در این چهار دهه تنها در داخل ایران و در جنگ کشته نشدهاند. هماکنون نیز "سربازان امام زمان" به راه اسلام و به پیروی از "رهبر"، بذر مرگ در جهان میکارند. ماشین مرگ در همین راستا یک آن از کشتن مخالفان نیز غافل نیست.
بهشت زهرا در تهران، در مساحتی برابر با ۵۸۴ هکتار و بیش از دو میلیون قبر، واقع در جنوب تهران، امروزه "تفریحگاهی بزرگ" نیز به شمار میرود. در یک گوشه آن "مادران عزادار" بر سر گورهای دستجمعی فرزندان خویش، به اعتراض مویه سر میدهند و در گوشهای دیگر "تازه به دوران رسیده"های طرفدار حکومت به بهانه "همراه شدن با شهیدان"، هر جمعه بساط نهار و "خیرات" بر قبرهای سیصدهزار کشتهشدگان جنگ میگسترانند.
بهشت زهرا در سال ۱۳۴۹ آماده بهرهبرداری قرار گرفت، ولی جالب اینکه به علت دوری از شهر مورد استقبال واقع نشد. سالها طول کشید تا تهرانیها پذیرفتند مردگان خویش را در آنجا دفن کنند.
حکومت کنونی این مکان را سند مشروعیت خویش میشناسد.
میهمانان خارجی خود را به دیدار آن میبرد و مراسمهای دولتی آنجا برگزار میکند. بهشت زهرا مؤسسهای است بزرگ که به عنوان "یک مرکز علمی-پژوهشی"، دارای پژوهشکده و نشریه و کتابخانه و سالن ورزشی و حتا "اتاق فکر" است.
قبرستانهای ایران شاید یگانهترین قبرستانها در جهان باشند که به سیستم دیجیتالی مجهزند. به سایت هر قبرستانی که وارد بشوی، با دادن مشخصات شخص مرده، میتوان آدرس قبر او را یافت. دیگر امکانات دیجیتالی از قبیل دعاخوانی، قرآنخوانی، نمازخوانی نیز در قبرستانها برقرار است. ساخت دستگاه مردهشویی دیجیتالی آخرین دستآورد جمهوری اسلامی است در این راستا.
"و چنین است که به زندگی پشت میکنیم تا رو به مرگ، هر آنچه را که لذت و خوشی نام دارد نفی کنیم.میگویند ایرانیان پیوستهایام ستایشگران آزادی بودهاند"
روحالله خمینی در روز دوازدهم بهمن سال ۵۷، به هنگام ورود به ایران، برغم اینکه اعلام شده بود در دانشگاه تهران سخنرانی خواهد داشت، مکان آن را به بهشت زهرا انتقال داد و از فرودگاه رهسپار قبرستان شد تا "بر دهان این دولت" بزند و "حکومت تعیین" کند. او گفت: «مملکت ما را خراب کرد، قبرستانها را آباد کرد.» و او تصمیم دارد کشور را آباد کند. اما از همان نخستین سال حکومت خمینی قبرستانهای رژیم، خلاف ادعای او، به آبادترین و ارزشمندترین بخش کشور تبدیل شدند.
عکس از آرشیو
چرا بهشت زهرا چنین نقش پُررنگی در تاریخ جمهوری اسلامی دارد؟ چرا مرگ در این جمهوری چنین ارزشمند است؟
از دوارده ماه سال در ایران، دو ماه به شکل رسمی ماه عزا هستند. در تقویم، از بیست روز تعطیل رسمی کشور نیز اکثریت روزها روز عزاست. در پی مرگ هر صاحبمنصبی، ترور و یا حادثهای سراسر کشور تعطیل میگردد.
در ایران همان چند جشنِ موجود نیز به شکلی آغشته به عزاست.
مذهب شیعه را به طور کلی مذهب عزا نیز میتوان خواند. این مذهب در عزاداریها بنیان گرفت و قوام یافت. بیشتر امامان آن در راه قدرت کشته شدهاند. و در این میان عاشورا از حادثهای مرگبار فراتر رفت. به افسانه و اسطوره آمیخت تا پدیدهای گردد برای عزاداریهای بیپایان.
آیینهای مرگ و سوگواری در میان ایرانیان در دنیا بیتاست.
"هماکنون نیز "سربازان امام زمان" به راه اسلام و به پیروی از "رهبر"، بذر مرگ در جهان میکارند"احکام کفن و دفن طولانیست. مناسک آن پیش از مرگ با رو به قبله گذاشتن شخص در حال مرگ آغاز میشود و تا بینهایتِ تاریخ ادامه مییابد. پس از روز مرگ، سوم فرا میرسد، و پس از آن هفتم، چهلم، سال و سالگردها همچنان ادامه مییابد.
قبر و قبرستان را نقشی بزرگ در فرهنگ اسلام، به ویژه مذهب شیعه است. بزرگترین کانونهای گردشگری ایران به سوی قبرها روان هستند؛ به سوی آرامگاه حضرت محمد در مکه، به سوی قبر امام رضا در مشهد، به سوی قبر امام حسین در کربلا، و یا قبر خواهر فلان امام در قم و سوریه، به سوی قبر هزاران امامزاده در سراسر کشور، و یا قبر خمینی، قبر شهیدان جنگ و قبرهای دیگر. قبرها را پایانی نیست.
اگر در شهری قبری برای زیارت یافت نشود، به هزار ترفند امامزادهای کشف خواهند کرد تا زیارتگاهی برای اهالی بسازند. پنداری به قبر است که اسلام زنده میماند.
نه تنها اگر کسی بمیرد، به قبرستان هدایت خواهد شد، هر آنکس که در ایران ازدواج کند برای زیارت به سوی قبر امام رضا رهسپار مشهد میشود. هر آنکس که گناهی مرتکب شود، برای آمرزش به سوی یکی از همین قبرها روان میگردد. هر کسی که بخواهد توبه کند، زیارت برود، اعتباری مذهبی کسب کند، و یا حتا عطش جنسی خویش فرونشاند، به سوی یکی از همین قبرها روان میشود. دور و بر قبرها بهترین مکانها برای دادوستد است.
"سالها طول کشید تا تهرانیها پذیرفتند مردگان خویش را در آنجا دفن کنند.حکومت کنونی این مکان را سند مشروعیت خویش میشناسد"مردم به همین قبرها سوگند یاد میکنند، با عشق به همین قبرها نماز میخوانند و نیایش به درگاه خدا میآورند.
خمینی که در روز بازگشت به ایران، حضور در قبرستان را بر دانشگاه ترجیح داد، به نقش قبر و قبرستان در زندگی اجتماعی عوام واقف بود و به خوبی میدانست که باید از آن استفاده کند. او حتا در نخستین نوروز پس از انقلاب مردم را فراخواند که در قبرستانها حضور یابند و به درگاه خدا نیایش کنند.
هماکنون قبرستانها آبادترین بخشهای ایران هستند، باصفاتر از هر پارکی. در این قبرستانها هر عصر روز پنجشنبه مردم جمع میشوند تا عزا را با خیرات و انواع خوردنیها و و نوشیدنیها به جشنی بیامیزند که رنگ و بوی مسلمانی داشته باشد.
شاید به همین علت باشد که بهشت زهرا در بیستوچهار ساعت باز است و آماده پذیرایی. هزاران نفر در این گورستان میزبانِ بازدیدکنندگان هستند. از کودکانی که قبرها را جارو میکنند و آب بر آن میپاشند تا فاتحهخوان و نوحهخوان و قرآنخوان.
قبرهای مرمرین و لوکس و خانوادگی نشان از طبقاتی بودن قبرستان دارد. در کارگاههای عظیم سنگِ قبرتراشی، گلفروشی و دیگر فروشگاههای جنب قبرستان هزاران نفر به کار مشغولند. حکومت خود سالنهای عظیمی برای تشریفات با پنج هزار نفر گنجایش در آنجا ساخته است. ایستگاه مترو به آنجا کشانده و با احداث رستورانها و سالن نمایش فیلم بر امکانات آن افزوده است.
در بهشت زهرا همه در کارند تا "روح مردگان" آرامش یابد. شاید به همین سبب آن را آرامستان" نیز مینامند.
"به سایت هر قبرستانی که وارد بشوی، با دادن مشخصات شخص مرده، میتوان آدرس قبر او را یافت"چه بسا جنازهها در اینجا، که اگر خاک هم شده باشند، در قدرت و حکومت نقش دارند. آرامگاه خمینی، «شهیدان نخستوزیری»، بهشتی و...نماد قداست رژیم است.
گورستان "لعنتآباد" در قطعه سیوسه آن، به عنوان نماد مخالفان رژیم، نشان خشونتِ حاکم را با خود دارد. مأموران دولتی از تجمع وابستگان کشتهشدگان بر روی قبرهای گمنام دستجمعی، که به تصادف کشف شده، پیشگیری میکنند و همزمان سنگ گور مخالفان را میشکنند و یا قبرها را به آب میبندند. این تنش سالهاست که برجاست. مأموران حکومت در آمادهباش دایم، هرگاه خانوادههای کشتهشدگان در محل جمع شوند، بر آنان هجوم برده، از اجتماع آنان جلوگیری به عمل میآورد.
دفن کردن مخفیانه کشتهشدگان را در گورهای جمعی و در شب نیز میتوان در این راستا بررسی کرد.
نمایی از بهشت زهرا
"شهیدان" را در این قبرستان ارزشی والاست. سربازان جوان بسیجی با تبلیغاتی گسترده به جبههها کشانده شدند، با تبلیغات به میدانهای مین گام گذاشتند و با جسارتی غیرقابل تصور و در واقع کور، با یک حرکت انتحاری به مقابله با "دشمن" رفتند. تحریک حس شهادتطلبی در جمهوری اسلامی یک سیاست بود. پدیده شهادتطلبی در تاریخ شعیه و متعاقب آن در زمان کنونی، به ویژه در زمان جنگ ایران و عراق، نمودی برجسته داشت. تبلیغ در میان نوجوانان دانشآموز برای داوطلب شدن و حضور در جبهههای جنگ یکی از ابزارهای رژیم بود در طی هشت سال جنگ.
"دیگر امکانات دیجیتالی از قبیل دعاخوانی، قرآنخوانی، نمازخوانی نیز در قبرستانها برقرار است"بهشتی که به آنان وعده داده میشد، همان بهشت زهرا بود که اینسان گلباران شده است.
در این راستا بود که روزی ستاد تبلیغات جنگ در خبرسازیهای خویش اعلام داشت: «نوجوانی به نام حسن فهمیده در سیزده سالگی خود را به زیر تانک عراقیها انداخت و آن را منفجر کرد.» او در این راه جان باخت. خمینی او را "رهبر واقعی ملت" خواند و گفت: «رهبر ما آن طفل دوازده سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم و خود نیز شربت شهادت را سر کشید.» حسین فهمیده به نماد شهادتطلبی بدل شد، عکس و تصویر او را در سراسر کشور پخش کردند، از زندگی او فیلم ساخته، خیابانها به نامش آراستند تا زندگی او الهامبخش همه جوانان گردد. البته بعدها آشکار گشت که این داستان سراپا ساختگی است. ستاد تبلیغات جنگ از مرگ این کودک استفاده و افسانهسازی کردند.
در "ادبیات جنگ" امید به شهادت موضوع اصلی است و در این راستا هزاران داستان نوشته شده که چرا این آرزو، یعنی شهادت، برای همه ممکن نمیشود. قهرمان داستان با عشق به شهادت به جبهه جنگ میرود، خود را به آب و آتش میزند، اما لیاقت شهادت ندارد.
چیزی که البته بعدها به آن دست مییابد. در واقع تبلیغات به این شکل گسترش مییافت تا شهید از سوی خدا برگزیده شود. باید این دنیای دون را به سوی دنیای با شکوه آخرت، با جشن و خون ترک گفت. انتشار آثاری در عرصه "ادبیات جبهه و جنگ" هنوز نیز فعالترین بخش از تبلیغات جمهوری اسلامی است در عرصه چاپ و نشر.
عکس تزیینی است
کشتهشدگان بسیجی را تا دویستهزار نفر برآورد میکنند. اینان جوانانی بودهاند که بر اثر تبلیغات به کام مرگ فرستاده شدند.
"او گفت: «مملکت ما را خراب کرد، قبرستانها را آباد کرد.» و او تصمیم دارد کشور را آباد کند"سرودخوانان به روی مین رفتند و نوحهخوانان در سنگرها حضور یافتند. آنان که به افتخار شهادت نائل نشدند، با تنی علیل شاهد بر باد رفتن آرزوهای یاران خویشند. عدهای از زندهماندگان جذب دستگاههای دولتی شدند.
اکنون در ایران سه میلیون بسیجی وجود دارند که در دو هزار "گردان عاشورا" سازماندهی شدهاند. یکی از همین بازماندگان بسیجی که در دوازده سالگی عازم جبهه شده بود به سرژ میشل خبرنگار فرانسوی میگوید، "من چند سال بعد از جنگ ازدواج کردم. ۲۴ سال داشتم.
برادر زنم در جبهه شهید شده بود. همسرم مرا که شهید زنده به حساب میآمدم، انتخاب کرد تا راه برادرش را ادامه دهد. او به من سه فرزند داد. امروز من در یک گروه بسیجی وابسته به وزارت امور خارجه کار میکنم، مسابقات فوتبال، سفر به اماکن مقدس و نشستهای فرهنگی ترتیب میدهم. من اغلب به گورستان میروم تا با برادران شهیدم خلوت کنم.
"در ایران همان چند جشنِ موجود نیز به شکلی آغشته به عزاست. مذهب شیعه را به طور کلی مذهب عزا نیز میتوان خواند"دلم برایشان تنگ میشود. رنگ قبرهایشان رفته است و دعاهایی که برایشان خوانده میشود، از شور و شوق خالی است. و من دلم میسوزد. به ما اتوموبیل، سهمیه ورود به دانشگاه دادهاند ولی جامعه مثل گذشته به ما احترام نمیگذارد".
علیاکبر توکلینژاد، مدیر عامل سازمان بهشتزهرا میگوید: «با وجود سی هزار شهید دفاع مقدس، چهار هزار شهید گمنام و همچنین یک میلیون و پانصدهزار نفر متوفی، بهشت زهرا یکی از بزرگ-ترین آرامستانهای خاورمیانه است و به دلیل همجواری با حرم امام خمینی به قطب فرهنگی پایتخت تبدیل شده است.»
محمود احمدینژاد در زمان ریاست جمهوری خود همین سیاست شهیدپروی و مرگ را پیش گرفت و میگفت: «کدام هنر زیباتر، الهیتر و جاودانهتر از هنر شهادت است.» پیش از او خاتمی و خامنهای نیز آن را به پیروی از امام خویش گفته بودند.
مرگ تمامی ذهن ایرانی را در اشغال خود دارد. آیین مرگ بسیار باشکوهتر از جشن ازدواج و تولد برگزار میشود.
برای کشتهشدگان نیز به عنوان شهید حجلهها در خیابانها بر پا میدارند. از آن گذشته، در سالهای اخیر با احداث گورهای نمادینی از "شهیدان گمنام" در نقاطی از شهرها، از جمله دانشگاهها، و همچنین قله کوهها و فضای پارکها در گسترش این فرهنگ میکوشند.
نسل پس از جنگ اگرچه صدای خمپارههای جنگ و یا بمبارانها را تجربه نکرد و یا نشنید، اما تحت تأثیر تبلیغات در همان حال و هوا و در آن فرهنگ به زندگی ادامه داد.
آنسان که از حضور امام زمان در جبهههای جنگ افسانهها ساختند، از مرگ سربازان نیز چنین روایتهایی بر زبانها جاری شد تا ملکه ذهنها گردد؛ از قبر شهدا بوی گلاب به مشام میرسد. جنازه شهید خاک نمیشود. و...
خمینی شهادت را در عمل به فلسفه قدرت حکومت خویش بدل کرد و امام زمان را در این راستا، پس از یازده قرن زنده و جاوید کرد.
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران