امتیاز مضاعف به طالبان چرا؟ /آغاز جنگ دشوار‌تر است یا پایان دادن به آن؟ /جوان: اصلاح‌طلبان و شیفتگی به «همج رعاع»!

تابناک - ۱۴ آبان ۱۴۰۲

به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز دوشنبه ۱۵ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تهدید اتمی غزه توسط وزیر اسرائیلی، نفت ایران در دوراهی تحریم و تخفیف، واکنش ها به حضور هیات طالبان در ایران و جایزه ۱۲ میلیاردی برای هادی چوپان در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.

 

در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:

 

آغاز جنگ دشوار‌تر است یا پایان دادن به آن؟



محمد درودیان  طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان آغاز جنگ دشوار‌تر است یا پایان دادن به آن؟ نوشت:  تجربه دو جنگ اخیر در «اوکراین» و «غزه» که پس از شروع، چشم‌انداز چگونگی و زمان پایان دادن به آن مبهم و دشوار شده است، همراه با «پرسش‌های چالش‌برانگیز و انتقادی» از علت وقوع جنگ ایران و عراق و طولانی شدن آن به‌مدت هشت سال، موجب توجه به اهمیت استفاده از تجربه جنگ با عراق در مواجهه با بحران‌های اخیر و طرح این پرسش شده است که با مقایسه دشواری‌های تصمیم‌گیری و مدیریت «آغاز و پایان دادن به جنگ»، کدامیک اهمیت بیشتری دارد؟ چنانکه در این پرسش قابل مشاهده می‌باشد، فرض بر این است که تصمیم‌گیری برای جنگ اساساً امر دشواری است، با این تفاوت که آغاز جنگ اجتناب‌ناپذیر نیست، ولی پایان دادن به جنگ اجتناب‌ناپذیر است. به همین دلیل تنگناهای تصمیم‌گیری و ضرورت خاتمه دادن به جنگ، در مقایسه با آغاز جنگ، بسیار دشوارتر است. پاسخ به دشواری‌های تصمیم‌گیری برای آغاز یا پایان دادن به جنگ، به تعریف شاخص نیاز دارد، در غیر این صورت نمی‌توان به پرسش یادشده پاسخ داد. با وجود شاخص‌های زیادی که در این زمینه وجود دارد، در این جستار از چهار شاخص اساسی استفاده خواهد شد:

۱- تصمیم‌گیری برای آغاز جنگ، با پذیرش ریسک دستیابی به پیروزی، بر اساس منطق محاسباتی «مبالغه درباره قدرت خود و آسیب‌پذیری طرف مقابل» صورت می‌گیرد. در غیر این صورت برای آغاز جنگ تصمیم‌گیری نخواهد شد.

 

درحالی‌که تصمیم‌گیری برای پایان دادن به جنگ، براساس منطق «آشکارشدگی قدرت و آسیب‌پذیری‌ها» و خطرپذیری «شکست یا دشواری در دستیابی به پیروزی»، صورت می‌گیرد.

"به همین دلیل تنگناهای تصمیم‌گیری و ضرورت خاتمه دادن به جنگ، در مقایسه با آغاز جنگ، بسیار دشوارتر است"وقوع جنگ در واقع حاصل اشتباه در نادیده گرفتن پیامدهای آن می‌باشد، در حالی که تصمیم‌گیری برای پایان‌دادن به جنگ، حاصل ظهور مولفه‌های جدید و آشکارشدن مخاطرات جنگ است. به همین دلیل تصمیم‌گیری برای پایان‌دادن به جنگ دشوارتر است و همین مساله زمان جنگ را طولانی می‌کند.

۲- تصمیم‌گیری برای آغاز جنگ با عبور از «معادله بازدارندگی و استفاده از غافلگیری» برای انتخاب زمان و مکان صورت می‌گیرد. زیرا از طریق ضربه استراتژیک و غافلگیرکننده، می‌توان بر اراده طرف مقابل غلبه و شکست را تحمیل کرد. به همین دلیل غافلگیری در برابر وقوع جنگ بسیار اهمیت دارد و منطق واکنش طرف مقابل را از موضع ضعف شکل خواهد داد. اما تصمیم‌گیری برای پایان دادن به جنگ، تابع تأمین اهداف و برقراری معادله بازدارندگی است.

به همین دلیل دستیابی به اهداف و برقراری معادله جدید بازدارندگی، در صورت جنگ طولانی و پرهزینه، دشواری‌های پایان دادن به جنگ را در مقایسه با آغاز آن، افزایش خواهد داد.

۳- تصمیم‌گیری برای آغاز جنگ، از طریق تعامل با «بازیگران محدود» صورت می‌گیرد و در نتیجه تلاش برای هماهنگی و توافق، تا اندازه‌ای سهل است، در حالی که با وقوع جنگ و تداوم آن، ابعاد جدیدی آشکار می‌شود که به باور کلاوزویتس، تابع «منطق اصطکاک» است و قابل پیش‌بینی نخواهد بود. به همین دلیل محاسبات اولیه را تغییر داده و بر تعداد بازیگران و تأثیرگذاری آنها خواهد افزود. بنابراین پایان دادن به جنگ در مقایسه با آغاز جنگ، دشوارتر است.

۴- تصمیم‌گیری برای آغاز جنگ، با استفاده از عنصر زمان برای «آمادگی و بسیج امکانات» صورت می‌گیرد. چنانکه در ادبیات جنگ ایران و عراق از این موضوع به عنوان «زمینه‌سازی عراق برای جنگ» نام برده می‌شود. پس از شروع جنگ و گسترش آن، برخورداری از توانمندی پشتیبانی از نیازمندی‌ها نقش اساسی در پیروزی و شکست دارد.

"پاسخ به دشواری‌های تصمیم‌گیری برای آغاز یا پایان دادن به جنگ، به تعریف شاخص نیاز دارد، در غیر این صورت نمی‌توان به پرسش یادشده پاسخ داد"چنان‌که به موازات طراحی برای دفاع و تهاجم، باید برای تأمین پشتیبانی از جنگ با تخصیص منابع، خرید و ساخت تجهیزات، مدیریت زندگی مردم و افکار عمومی، اقدام کرد. تنوع و دامنه چالش‌های جدید پس از وقوع جنگ و محدودیت زمان برای پاسخگویی، نشان می‌دهد مدیریت ادامه جنگ و تصمیم‌گیری برای پایان دادن به آن در مقایسه با تصمیم‌گیری برای آغاز جنگ، دشوار‌تر است.

این ملاحظات و برخی عوامل دیگر، موجب تأکید بر این درس تاریخی شده است که؛ شاید آغاز جنگ، به دلیل محاسبات ذهنی آسان باشد، اما بدون تردید پس از آشکارشدن ماهیت جنگ و هزینه‌های آن، در مقایسه با دستاوردها، پایان دادن به جنگ دشوار و موجب شکل‌گیری منطق جنگ طولانی و گسترده خواهد شد. بنابراین فهم عمیق از ماهیت و پیامدهای جنگ نقش اساسی در مدیریت بازدارندگی و اجتناب از جنگ خواهد داشت، مگر آنکه پیامدهای خسارت‌آمیز اجتناب از جنگ، بیش از جنگ باشد.   با این توضیح، برای تصمیم‌گیری درباره آغاز جنگ، باید به ماهیت و پیامدهای آن اندیشید. هم‌اکنون در صورت‌بندی تجربه جنگ با عراق، به‌جای تمرکز بر شکسته شدن قدرت بازدارندگی و غافلگیری نیروهای مسلح ایران و تأثیر آن در حمله نظامی عراق به ایران، بر اقدامات عراق برای زمینه‌سازی جنگ تمرکز شده است. بی‌توجهی به این درس راهبردی از تاریخ جنگ، با وجود تلاش برای ایجاد قدرت بازدارندگی، مانع از ادراک و اهمیت «حفظ قدرت بازدارندگی» شده است.

در عین حال حفظ قدرت بازدارندگی و ارتقاء آن، با تصاعد بحران همراه است که خطر شکسته شدن بازدارندگی را به‌دنبال خواهد داشت و باید برای مواجهه با آن آماده بود.

 

 

جوان: اصلاح‌طلبان و شیفتگی به «همج رعاع»!



علی علوی طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: یک بی‌هویتی- زن یا مرد فرق نمی‌کند، این بار زن- در صفحه رسانه ملی پیدایش می‌شود و حرفی که بوی بی‌مغزی و سبکسری می‌دهد، بر زبان می‌آورد. تا اینجا آن بوی گند به‌قدر کافی فضا را پر کرده است و صداوسیما مسئول اصلی است، اما ماجرا زمانی فاجعه‌آمیزتر می‌شود که مجازی‌باز‌های اصلاح‌طلب این بی‌هویت را فرض بر همه مخالفان خود و همه نظام مقابل خود می‌گیرند و هرکدام با ژست تمام‌عیار روشنفکری و وطن‌پرستی و «وطن برای همه ایرانیان» وارد میدان می‌شوند!

اگر این اصلاح‌طلبان شأن یک روشنفکر واقعی را داشتند، و چیزی در حد خود آن فرد بی‌هویت نبودند، نیازی نمی‌دیدند که خود را در طرف مقابل او قرار دهند. اما آن‌کس که به بادی این‌سو و آن‌سو می‌رود و عنوان اراذل‌فکری را به دوش می‌کشد و به معنای واقعی کلمه «همج رعاع» است، انتظار چنین فرصت‌هایی را هم می‌کشد! دیوانه از دیوانه خوشش می‌آید و همج رعاع منتظر همج رعاع است!

ظرفیت فکری شبکه‌های اجتماعی- اگر بتوان برای آنان ظرفیت فکری قائل شد- گرفتار همین فضا‌های مسموم است. کمتر بحث ارزشمندی درون آن یافت می‌شود. دیوانه‌ای سنگی را به درون چاه می‌اندازد و دیوانه‌های بعدی مشتاقانه خودشان را دنبال آن سنگ به چاه پرت می‌کنند! این تمامی آن چیزی است که در طول روز می‌توان در این شبکه‌ها دید.

"وقوع جنگ در واقع حاصل اشتباه در نادیده گرفتن پیامدهای آن می‌باشد، در حالی که تصمیم‌گیری برای پایان‌دادن به جنگ، حاصل ظهور مولفه‌های جدید و آشکارشدن مخاطرات جنگ است"جماعتی که بی درنگ و بدون لحظه‌ای تأمل مانند خسی گرفتار فوت‌های دیگران می‌شوند. افتضاحی از جهان مدرن که مخاطبان خود را این‌چنین سست‌پندار و بی‌هویت پرورش می‌دهد.

کافی است سری بزنیم و ببینیم یک اوباش فکری (همج رعاع) چگونه می‌تواند افسار این شبکه‌ها را در اختیار بگیرد و چگونه اندیشمندان واقعی در این شبکه‌ها هیچ دنبال‌کننده‌ای ندارند.

اما درباره صداوسیما. سخن اول با همین جماعتی است که همیشه می‌گویند صداوسیما مخاطبی ندارد، اما کوچک‌ترین بحث‌های این رسانه را با گسترده‌ترین واکنش‌ها پاسخ می‌دهند! بهتر نیست آن مجموعه بی‌مخاطب را به‌حال خود و در گمنامی رها کنید؟! مضاف بر این هرگاه به برنامه‌ای در این رسانه دعوت می‌شوید، لااقل کمی ناز کنید و یک‌باره به آنجا یورش نبرید که باورمان شود صداوسیما مخاطب ندارد!

سخن دیگر، اما با صداوسیما است. آن گزاره «صداوسیما پر از نفوذی است» را رد می‌کنیم، اما شما خلاف آن را اثبات کنید! ده‌ها سال است تلویزیون فیلم‌های جنگ‌دوم‌جهانی را که با هدایت و حمایت مالی صهیونیزم و برای مظلوم‌نمایی قوم یهود و آماده‌سازی ذهن جهان در ساختن یک سرزمین جدید برای این قوم، تولید شده است، روی آنتن می‌برد، حتی فیلم چرچیل، قاتل میلیون‌ها ایرانی در قحطی زمان جنگ را با یک بهانه مسخره نمایش می‌دهند. به سلبریتی‌سازی و فرهنگ شخصیت‌پرستی دامن می‌زنند، برنامه‌های آشپزی را که باید فرهنگ سلامت و غذای سالم را ترویج کند، به قابلمه‌فروش‌ها وامی‌گذارند تا غذای چرب و بی‌خاصیت تبلیغ کنند.

به‌رغم تذکرات متعدد در دوره مدیریت‌های قبلی درباره اهمیت مرجعیت خبری، هیچ کار درخوری برای تحول در بخش خبر رسانه انجام نمی‌دهند و فهرستی طولانی از این موارد. همین‌حالا یک مجری بعد از دو، سه برنامه، شاخ می‌شود و برای تلویزیون هزینه می‌تراشد. آیا تلویزیون باید به ضد خود تبدیل شود؟ آنتن‌ها را از میهمانان‌کم‌خرد خالی کنید تا جامعه روی آرامش ببیند.

 

 

 

امتیاز مضاعف به طالبان چرا؟



روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود نوشت: تا حالا به شانس، اعتقاد نداشتیم ولی ماجرای تواضع مسئولین کشورمان در برابر طالبان ما را قانع کرده که شانس هم لااقل در روابط بین‌الملل برای خودش جایگاهی دارد. شاهد زنده، سفر یک هیات ۳۰ نفره اقتصادی حکومت طالبان به تهران برای تقویت بنیه مالی کسانی که حقابه هیرمند را به ما ایرانیان نمی‌دهند.

همزمان با سفر «ملاعبدالغنی برادر» معاون اقتصادی نخست ‌وزیر حکومت طالبان و هیات ۳۰ نفره همراه وی به تهران، نخستین نشست تخصصی اقتصادی میان طرفین به میزبانی «محمدعلی نیکبخت» وزیر جهاد کشاورزی ایران برگزار گردید. در این نشست طرفین با برشمردن ظرفیت‌های خود در زمینه‌های کشاورزی، آبزی‌پروری و کشت فراسرزمینی خواستار توسعه همکاری‌ها در این زمینه‌ها شدند.

"زیرا از طریق ضربه استراتژیک و غافلگیرکننده، می‌توان بر اراده طرف مقابل غلبه و شکست را تحمیل کرد"در این نشست که مقامات وزارت‌خانه‌های نیرو، راه و شهرسازی، اقتصاد و امور خارجه نیز حضور داشتند بحث‌های مفصلی پیرامون مناطق آزاد تجاری به ویژه بندر چابهار، مسائل گمرکات طرفینی، ترانزیت و خودروهای ترانزیتی و ایجاد سهولت‌ها در این رابطه به تبادل ‌نظر پرداختند تا کمیسیون‌های تخصصی در ادامه این موضوعات را بررسی به سمت همکاری مشترک همکاری کنند.»

این، متن خبر منتشر شده درباره سفر رسمی یکی از بلندپایه‌ترین مسئولین حکومت طالبان به تهران است که روز شنبه همین هفته آغاز شد. ملاعبدالغنی برادر، در عین حال که معاون نخست‌ وزیر حکومت خودخوانده طالبان است، از مقتدرترین افراد این گروه تروریستی است که در انعقاد تفاهم‌نامه سازش با آمریکا در سال ۱۴۰۰ و تبانی با دولت این کشور برای برقرار کردن سلطه طالبان بر افغانستان نقش اساسی داشت. آنچه در مورد این سفر باید بیش از هر نکته دیگر مورد تامل قرار گیرد اینست که دولت جمهوری اسلامی ایران در عین حال که حکومت طالبان بر افغانستان را به رسمیت نشناخته در چنین سطحی با آن تعامل می‌کند. نکته دیگر اینست که علیرغم حضور نماینده وزارت نیرو در نشست با هیات طالبان، اشاره‌ای به موضوع حقابه ایران از هیرمند در خبری که منتشر شده وجود ندارد! رئیس‌ جمهور کشورمان در اردیبهشت امسال به حاکمان افغانستان اخطار کرد اگر حقابه ایران از هیرمند را ندهند با آنها برخورد خواهد شد. سران طالبان نه‌تنها تاکنون که حدود ۶ ماه از آن تاریخ می‌گذرد حقابه ایران را نداده‌اند بلکه یکی از آنها با دبه‌های زردرنگ انتحاری، رئیس ‌جمهور و مردم ایران را تهدید کرد.

در همان زمان به مسئولین کشورمان هشدار دادیم و از آنها خواستیم برای احقاق حقوق ملت ایران، طالبان را از طریق اقدامات سیاسی و اقتصادی تحت فشار قرار دهند ولی چنین نکردند و هر روز باج‌های بیشتری به آنها دادند.

اهرم‌های پیشنهادی صاحبنظران امور افغانستان عبارتند از پس گرفتن سفارت این کشور در تهران از طالبان، قطع مراودات اقتصادی از مسیر چابهار، کنترل دقیق مرزها و بازگرداندن آن دسته از اتباع افغانستان که به صورت غیرقانونی به ایران آمده‌اند. مسئولان دولتی متاسفانه به هیچیک از این پیشنهادها عمل نکرده و حتی تعاملات سیاسی و اقتصادی با طالبان را افزایش داده‌اند. این روش قطعاً به نفع کشورمان نیست و تجربه دو سال و چند ماه گذشته نشان داده که حکومت خودخوانده طالبان در برابر نرمش‌ها و تواضع مسئولان ایرانی احساس طلبکاری می‌کند و حاضر نیست به مقررات تن در دهد و به وظایف قانونی خود عمل کند.

تردیدی وجود ندارد که سفر هیات ۳۰ نفره تجاری و اقتصادی حکومت طالبان به تهران، فقط امتیاز مضاعف دادن به این گروه خواهد بود و هیچ تاثیری در وادار کردن آن به انجام وظایف قانونی در قبال ایران نخواهد داشت. بسیار عجیب و مایه تاسف است که تا قبل از استنکاف حکومت خودخوانده طالبان از دادن حقابه هیرمند، تعاملات این گروه با دولت جمهوری اسلامی ایران به صورت غیررسمی انجام می‌شد و حالا با سفر رسمی هیات ۳۰ نفره اقتصادی وارد مرحله جدیدی شده که دست کمی از به رسمیت شناختن سلطه نامشروع این گروه بر افغانستان ندارد. قطعاً اینهمه امتیاز دادن به گروهی که حاضر نیست برای مشروعیت یافتن در داخل به آراء مردم مراجعه کند و در روابط خارجی نیز در برابر حق قانونی کشورمان گردن‌کلفتی می‌کند، به نفع منافع ملی ما نیست.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری دانشجو - ۷ آبان ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۱۲ اسفند ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۹ تیر ۱۴۰۲
رادیو زمانه - ۱۸ دی ۱۴۰۱