دوران کرونا (۴۷)؛ تمرکز قدرت ـ استراتژیها (۷-۱۱)
چکیده : گستردگی فساد مالی ـ اداری در دستگاههای حکومتی و در جامعه ـ به طوری که بعضی از افراد درون حاکمیت مبارزه با آن را ناممکن میدانند. و آقای محمود صادقی، مبارزه با فساد را همراه با فروپاشی نظام میداند. این فساد گسترده، مدیران ناکارا، مبتدی و مخرب را هم پرورش داده...
حسین رفیعی
حقوق شهروندی؛ تبعیض و انحصارطلبی
آنچه روند نقض رعایت حقوق شهروندی، طبق قانون اساسی، را نشان میدهد، عبارتند از:
۱- نقض حقوق بشر که منجر به محکومیت در بیش از سی و پنج بار در سازمان ملل، شده است.
۲- تبعیض در مشارکت غیرخودیها در پستهای انتخابی (مجلس و ریاست جمهوری) با نقض قانون اساسی و اعمال نظارت استصوابی.
۳- تبعیض در عدم مشارکت مردم غیرتشیع در نهادهای انتصابی؛ مانند مجمع تشخیص مصلحت، شورای امنیت ملی و شورای نگهبان، فرماندهی سپاه و ارتش، مدیریت قوه قضائیه و…
۴- تحدید فعالیت و سرکوب نیروهای سیاسی غیرخودی (نهضت آزادی، ملی ـ مذهبیها، مارکسیستها، دراویش گنابادی و….)، علیرغم صدور مجوز برای یکصد حزب خودی ولی فاقد پشتوانه مردمی و اجتماعی
۵- تحدید فعالیت و سرکوب نیروهای مذهبی غیرسیاسی (رهبران اهل تسنن، بهائیان و حتی زردشتیان…)
۶- جلوگیری از فعالیت سندیکاهای مستقل کارگری و پروندهسازی و زندان برای فعالان آنها
۷- موازیسازی برای کانون وکلا، کانون نویسندگان و خیلی از نهادهای مدنی.
۸- کوشش برای تسخیر نهادهای مدنی (نظام مهندسی، نظام پزشکی، انجمن شیمی، انجمن مهندسی شیمی، انجمن صنفی مطبوعات و…)
۹- جلوگیری از فعالیت واحدهای صنفی معلمان و پروندهسازی و زندانی کردن فعالان آنها و ایجاد نهادهای موازی.
۱۰- …
بخش کارگری
در بخش کارگری، از همان اول انقلاب، با تشکیل «خانهی کارگر» دست به کار شدند تا کنترل جنبش کارگری را به دست گیرند و بعد با تشکیل «حزب اسلامی کار»، این روش را «مدرنتر» کردند و با جلوگیری از تشکیل سندیکاهای مستقل و پروندهسازی و بازداشت و سرکوب فعالان سندیکاهای مستقل، عدم صدور مجوز برای اعتصاب و اعتراض و حتی برگزاری روز کارگر، اول ماه می، ارادهی سرکوب جنبش کارگری را نشان دادند. با همهی اینها، هنوز کاملاً نتوانستهاند، در این بخش کنترل را به دست گیرند و جنبش کارگری، همچنان با حاکمیت مسأله دارد و درگیر است. بحرانهای مالی و معیشتی کارگران و کنترل این بحرانها با سرکوب و امنیتی کردن محیط کار، پاشنهی آشیل حاکمیت است و این تنش را پایانی خوش نخواهد بود.
"چکیده : گستردگی فساد مالی ـ اداری در دستگاههای حکومتی و در جامعه ـ به طوری که بعضی از افراد درون حاکمیت مبارزه با آن را ناممکن میدانند"امروز با ۱۴ میلیون کارگر و شروع مبارزات مدنی آنها، نمیتوان، چون گذشته آنها را کنترل کرد. فکری مدنی و به رسمیت شناختن سندیکاهای مستقل آنها راهحل است. و نه همهی فعالیت آنها را امنیتی دیدن.
کانون وکلا
کانون وکلای قدرتمند در هر کشوری، نماد قانونگرایی در آن کشور است. هر قدر کانون وکلا قویتر، مستقلتر و مؤثرتر در کشور باشد، پیشرفتگی کشور بیشتر خواهد بود و استقلال قوهی قضائیه بهتر محقق خواهد شد. کانون وکلای ایران، در دوران انقلاب و تشکیل دادگاههای سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ و تشکیل کانونهای حقوق بشری در آن سالها، نقش مهمی در انقلاب داشته است.
سعی کردند با تشکیل یک کانون وکلای موازی ـ دولتی، نقش کانون وکلا را کمرنگ کنند. عدم قبول وکیلهای مستقل و حرفهای در پروندههای دادگاههای انقلاب و روحانیت، و بازداشت آنها، تبلیغ قضات این دادگاهها بر علیه وکلای مستقل و حرفه ای و… تکنیک دیگری در بلاموضوع کردن امر وکالت و کانون وکلا در دادگستری ایران بود. معهذا با همهی کوششی که کردند و نهاد موازی دولتی را ایجاد کردهاند. کاملاً نتوانستند توفیق یابند.
کانون نویسندگان
کانون نویسندگان ایران در دورهی محمدرضاشاه ایجاد شد و نویسندگان معروفی در آن عضو بودند، در سال ۱۳۵۶ این کانون در مؤسسهی گوته شبهای شعر برقرار کرد و اولین جرقههای بیان آزاد عقاید را زد. سعید امامی در جمهوری اسلامی با این کانون درافتاد، دو نفر از اعضای آن، مختاری و پوینده، را به شهادت رساند و از تشکیل جلسات آن و حتی انتخابات مدیران آن مرتباً جلوگیری شده و حتی شرکت اعضای آن را در مراسم سالیانه مرگ شاملو و شهدای آنها در کرج مورد تهاجم قرار میدهند و از برگزاری مراسم جلوگیری میکنند.
نتیجه عملکردها
آنچه تاکنون گفته شد ما را به این نتیجه میرساند که پس از تغییر ساختار حقوقی و ساختارهای تشکیلاتی، حاکمیت غالب با اجرای آن شش استراتژی باعث شده که هشت بحران خطرناک در جمهوری اسلامی، تاکنون به وجود آمده باشد.
"۲- تبعیض در مشارکت غیرخودیها در پستهای انتخابی (مجلس و ریاست جمهوری) با نقض قانون اساسی و اعمال نظارت استصوابی"اطلاعات و آمار و ارقام مربوط به این بحرانها و از زبان خود مسوولان آنقدر زیاد است که کسی در حاکمیت منکر آنها نیست. این بحرانها عبارتند از:
۱- گستردگی فساد مالی ـ اداری در دستگاههای حکومتی و در جامعه ـ به طوری که بعضی از افراد درون حاکمیت مبارزه با آن را ناممکن میدانند. و آقای محمود صادقی، مبارزه با فساد را همراه با فروپاشی نظام میداند. این فساد گسترده، مدیران ناکارا، مبتدی و مخرب را هم پرورش داده است.
۲- تخریب سرمایه اجتماعی، اخلاق. بیاعتمادی، ناامیدی، دینگریزی و دینستیزی، مهاجرت مغز و سرمایه، دروغ، تملق، رفیقبازی، خویشتنسالاری، باندبازی،…
۳- دولتی شدن بیشتر و نظامی شدن اقتصاد، فرهنگ، سرمایه، رسانهها، ورزش و… و کنار کشیدن مردم در امر توسعهی جامعه.
همه منتظر تحولی جدید هستند تا تصمیم بگیرند. خرید ارز خارجی، طلا و مسکن، جای توسعهی اقتصادی را گرفتهاند. بیکاری، اعتیاد، حاشیهنشینی و… از عواقب این بحران است.
۴- گستردگی آسیبهای اجتماعی؛ حاشیهنشینی، فقر، اعتیاد، فحشاء، دزدی، تقلب، انواع فساد، آز، حرص، چپاول، اختلاس، رشوه و….
۵- تقابل تشیع ـ تسنن در جهان اسلام و آزردگی و تحدید فعالیت اهل تسنن در داخل و تشدید دشمنیها در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای اسلامی. از تشکیل اسرائیل، تقابل کشورهای اسلامی با اسرائیل در دستور کار همه کشورهای اسلامی بود. امروز جای خود را به تقابل خیلی از کشورهای عربی با ایران، داده است.
۶- تخریب محیط زیست؛ منابع آب، خاک، جنگل، مرتع، هوای شهرهای بزرگ، روند غیرقابل زیست شدن ایران.
"با همهی اینها، هنوز کاملاً نتوانستهاند، در این بخش کنترل را به دست گیرند و جنبش کارگری، همچنان با حاکمیت مسأله دارد و درگیر است"۵۶ میلیون ایرانی، بین سلسله جبال زاگرس و البرز زندگی میکنند (مرکز فلات ایران) که در معرض خشکسالی بوده و مجبور به مهاجرت به استانهای شمالی و غربی خواهند بود، فاجعهای استثنایی در جهان. پوپولیسم حکومتی و خودی ـ غیرخودی کردن مردم، باعث شده که خودیها به جان محیط زیست بیافتند و تا میتوانند غارت کنند.
۷- ایجاد شکاف عمیق بین اقشار متوسط شهری و حاکمیت. علیرغم اینکه اقشار متوسط شهری در انتخابات ۱۳۹۲، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ شرکت کردهاند ولی هنوز ۱۸ میلیون از آنها در انتخابات ۱۳۹۶ شرکت نکرده و بخش عمدهی شرکتکنندگان به امید مؤثر بودن این مشارکت در بهبود اوضاع بودهاند. این مشارکت دفاع از نظام با محتوای کنونی آن نیست، دفاع از لحن و سخن اصلاحطلبی و امید به اصلاح روندها است. نظام؛ عمدهی دانشگاهیان، دانشجویان، فرهنگیان، هنرمندان، ورزشکاران، فنآفرینها، بخش عمدهای از کارگران، کارآفرینها، حقوقدانها، بروکراتها و تکنوکراتها را از دست داده و همکاری آنها با ماشین گستردهی حاکمیت به معنی همدلی با حاکمیت نیست.
گسیختگی بین این اقشار و حاکمیت را در حمایت مستقل مردم از آسیبدیدگان زلزله کرمانشاه، میتوان دید. مردم اعتمادی به دستگاههای اجرایی و حاکمیتی ندارند، کمک را خود مستقیماً به دست نیازمند میرسانند، حتی اگر با مشکل تراکم جمعیت و نابسامانی توزیع کمکها روبرو شوند. پاسخ منفی مردم به درخواست آقای روحانی برای انصراف از یارانه و درخواست رهبری برای افزایش تولید مثل خانوادههای جوان، هم یک نشانه جدی است. با انتخابات مجلس یازدهم و پایینترین نرخ مشارکت مردم، این شکاف بیش از پیش عمیق شده است و به نظر میرسد که حاکمیت غالب هم نگران آن نیست. بلکه آن را در جهت اجرای استراتژی خود، بدون مزاحم و دردسر، میداند!
۸- تعمیق اختلاف طبقاتی: از ۱۳۸۴ تاکنون، علیرغم یک دورهی کوتاه، اختلاف طبقاتی تشدید شده است.
"بحرانهای مالی و معیشتی کارگران و کنترل این بحرانها با سرکوب و امنیتی کردن محیط کار، پاشنهی آشیل حاکمیت است و این تنش را پایانی خوش نخواهد بود"قشر متوسط شهری که معمولاً بستر توسعه، دموکراسی، فرهنگسازی و بهبود معیشت مردم است، پولاریزه شده و بخش مهمی از آن به سمت فقیران جامعه سوق داده شدهاند. گسترش بیکاری، حاشیهنشینی، مهاجرت به شهرهای بزرگ، فساد، دزدی، ناامنی، پدیدهی اراذل و اوباش شهری،… خود نمودهایی از این شکاف طبقاتی است.
نتیجه آنکه با تداوم وضع موجود، ایران به لحاظ اخلاقی، سرمایهی اجتماعی، اعتماد عمومی، محیط زیست، امید به اصلاح و پیشرفت و… فروپاشی کرده است. قدرت سیاسی ـ امنیتی ـ نظامی ـ قضایی با کمک دلارهای نفتی و فساد مالی ـ اداری و سرکوب؛ ساختار مدیریت سیاسی ـ نظامی را حفظ کردهاند و این وضع میتواند با پول نفت، فقر مردم و… ادامه هم داشته باشد ولی امید به توسعه، تمدنسازی، بهروزی و رشد، تعلیق به محال است. پتانسیل ذاتی ایران برای توسعه در جهان استثنایی است. اگرچه ایران یک درصد خاک و یک درصد جمعیت جهان را در اختیار دارد ولی به دلیل فساد و سوءمدیریت و استبداد طولانیمدت فقط یک دهم درصد ثروت جهان را در اختیار دارد در حالیکه هفت درصد منابع جهان را در تملک خود دارد.
و اقتصاد آن نیم درصد اقتصاد جهان است. نیروی انسانی تحصیلکرده و متخصص ایران در داخل و خارج هم در مقایسه با کشورهای جهان سوم، استثنایی است. آمارهای غیررسمی از مهاجرت ۵ تا ۶ میلیون تحصیل کرده و ۵/۱ میلیون نفر در صف انتظار مهاجرت، حکایت میکنند. یعنی لوازم رشد و توسعه و نجات مملکت از وضع کنونی وجود دارد ولی مشکل اصلی در قبل و بعد از انقلاب مدیریت است که همچنان کم و بیش ادامه دارد و بر همان روال پیش میرود. مارک تواین، متفکر غربی، گفته است که مسوولان مملکتی و پوشک بچهها باید مرتباً عوض شوند و هر دو، به یک دلیل.
پدیده کرونا، ضعف مدیریت حاکمیت را طوری عیان ساخت که نمیتوان آن را کتمان کرد.
"امروز با ۱۴ میلیون کارگر و شروع مبارزات مدنی آنها، نمیتوان، چون گذشته آنها را کنترل کرد"از پنهانکاری بیماری، فقدان تجهیزات پرسنل سلامت، تشتت تصمیمها، اختلاف دیدگاههای علمی ـ پزشکی، فقدان امکانات دولتی برای حمایت از محرومان که زیست و معیشت آنها در خطر جدی قرار گرفته و… امتحان سختی برای حاکمان بود که به عینه ضعف خود را شاهد باشند. شاید این پدیده بتواند آقایان را متنبه کند که تغییر روش دهند و رو به مردم، این صاحبان اصلی این مملکت، کنند.
ادامه دارد
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران