تاثیر طالبان روی فرهنگ و هنر افغانستان چه خواهد بود؟

تاثیر طالبان روی فرهنگ و هنر افغانستان چه خواهد بود؟
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۲۹ مرداد ۱۴۰۰

مهسا بهادری: کار نوشتن را از دوران ابتدایی آغاز کرده است و از سال ۱۳۹۶ نویسندگی را به طور حرفه‌ای‌تر دنبال کرد و زمانی که اولین کتاب بزرگسال با عنوان «آوازهای روسی» را نوشت، توانست جایزه ادبی جلال را از آن خود کند. این نویسنده کسی نیست جز سید احمد مدقق، نویسنده‌ای که در سال ۱۳۶۴ در ایران به دنیا آمده است و تا کنون آثاری چون «آوازهای روسی»، «آتشگاه» و «دختر ترکستانی» را در کار نامه نویسندگی خود ثبت کرده است.

کتاب «دختر ترکستانی» که تنها چند ماه از انتشار آن می‌گذرد، جدیدترین اثر این نویسنده است. مدقق که خود اصالتی افغانستانی دارد، در هر سه کتابش هم از زبان و هم از اصطلاحات این کشور استفاده کرده است.

به بهانه انتشار کتاب «دختر ترکستانی» و اتفاقات اخیر افغانستان به گفت‌وگو با سید احمد مدقق پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

در کتاب «دختر ترکستانی» یکسری لفظ‌ها و یا اصطلاحات را می‌خوانیم که ممکن است برای ایرانی‌ها آشنا نباشد، چرا برای واضح‌تر بودن این اصطلاحات از یک توضیح اضافه یا پاورقی استفاده نکردید؟

موضوع این است که اصطلاحات خیلی سخت و پیچیده نیست و معمولا از متن می‌توان به توضیح معنای آن‌ها رسید. استفاده از پاورقی معمولا برای مطالب علمی یا موضوع‌هایی که در متن اصلی داستان خیلی مشخص نیست کاربرد دارد. در این کتاب با یک متن علمی که پر از کلمات ناآشنا و نامفهوم باشد مواجه نیستیم.

"استفاده از پاورقی معمولا برای مطالب علمی یا موضوع‌هایی که در متن اصلی داستان خیلی مشخص نیست کاربرد دارد"«دختر ترکستانی» یک داستان است که هویت اصلی آن را زبان تشکیل می‌دهد. اساسا بر این باورم که کلیت داستان باید کلمات را معنا کند به همین دلیل هم کتاب را با این زبان نوشتم.

مخاطب اصلی و گسترده این کتاب ایرانی‌ها هستند یا افغانستانی‌ها؟

از ابتدا که شروع به نوشتن کردم، جامعه هدف من کسی بود که زبان فارسی را متوجه می‌شود. زبان کتاب«دختر ترکستانی» برساخته از دو کشور ایران و افغانستان است و طبیعتا کسی هم که در کابل این کتاب را می‌خواند با اصطلاحات کاملا جدیدی روبه رو می‌شود که ممکن است معنای آن را نداند.

این موضوع که هر فردی کتاب را بخواند ممکن است برایش کمی سخت باشد یا عبارات برایش ناآشنا باشد، جامعه آماری مخاطبان شما را کاهش نمی‌دهد؟

این موضوع برای من خیلی آرمانی است که همه خوانندگان با کتاب ارتباط برقرار کنند و این موضوع عملا نشدنی است. اما به هرحال یکسری از افراد هستند که می‌توانند با این سبک ارتباط برقرار کنند. اما اگر این عامل زبان باعث شود که هیچ یک از مخاطبان با کتاب ارتباط برقرار نکنند اصلا موضوع خوبی نیست و باید اصلاح شود.

اتفاقات اخیری که در کشور افغانستان رخ داده است باعث نابودی فرهنگ و هنر می‌شود

یکی از ویژگی‌های مثبت «دختر ترکستانی» استفاده از جملات کوتاه است.

این سبک از نگارش برای فهم آسان مخاطب انجام شد؟ 

سعی کردم با استفاده از جملات کوتاه کار مخاطب را راحت کنم. یعنی برای مخاطب فقط همان سختی زبان وجود داشته باشد و دیگر ذهنش درگیر فهمیدن معنای جمله نشود. هرچه جمله کوتاه‌تر باشد مفهوم زودتر منتقل می‌شود و کلمات ارزش خودشان را از دست نمی‌دهند. البته یک‌جاهایی استفاده از جملات کوتاه مثل داستان حواگل برای نشان دادن ریتم داستان است.

به جز «آوازهای روسی» همواره سعی کردید تا زیبایی‌های افغانستان و داستان‌های روزمره آن را به تصویر بکشید اما حالا که شاهد رخ دادن یکسری اتفاقات تلخ و ناراحت کننده در این کشور هستیم، به این فکر کردید که داستانی را روایت کنید تا عمق فاجعه انسانی سال‌های اخیر افغانستان را به تصویر بکشد؟

از یک‌جایی به بعد من آنقدر با سوژه مواجه هستم که دیگر نمی‌دانم از چه باید بنویسم اما بله در این مورد باز هم خواهم نوشت. البته در رمان «آوازهای روسی» نیز همین کار را انجام دادم.

"این سبک از نگارش برای فهم آسان مخاطب انجام شد؟ سعی کردم با استفاده از جملات کوتاه کار مخاطب را راحت کنم"این کتاب داستان یک زنی را روایت می‌کند که خودش اصالتا اهل ترکیه است و یک شوهر افغانستانی دارد و این زن به طرز وحشتناکی کشته می‌شود. این کتاب داستان تقابل جنگ و عشق است. اما در بقیه کتاب‌ها به صورت عامدانه ردپای جنگ را به میان نیاوردم چون فکر می‌کردم از آن طرف بام افتاده‌ایم و داستان معاصر افغانستان هیچ چیز غیرجنگی‌ای ندارد در صورتی که زندگی عادی در برخی نقاط ادامه دارد.

شما به عنوان یک نویسنده و کسی که اصالتش افغانستانی است، نگرانی‌ای برای بازگشت این کشور به شرایط سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی ندارید؟

فکر می‌کنم که متاسفانه ما در یک سیکل معیوبی افتاده‌ایم و مطمئنم که دائم به نقطه اول باز می‌گردیم. مضمون «آوازهای روسی» هم همین است. یک مسئله‌ای وجود دارد و در یک فصل از کتاب«آوازهای روسی» نیز به آن پرداختم، آن هم موضوع حمله افغان‌ها به اصفهان بود.

تاریخ نویس نیستم، داستان نویسم اما به این موضوع اشاره کردم که مشکل ما، یعنی مردم افغانستان، این است که خارج از مرزها به دنبال علت مشکلاتمان می‌گردیم و نمی‌خواهیم مشکل را در داخل برطرف کنیم.

ما سعی داشتیم بیست سال تمرین دموکراسی انجام دهیم اما با شکست بسیار بدی مواجه شد و حالا به سال ۱۹۹۶ بازگشتیم و فقط می‌توانیم امیدوار باشیم که اوضاع از این چیزی که هست بدتر نشود.

ممکن است این اتفاقات روی فرهنگ و هنر مردم افغانستان هم تاثیر بگذارد؟

بله، این اتفاقات فرهنگ و هنر را نابود می‌کند. اول درباره این موضوع صحبت کنم که در این شرایط از من می‌خواهند موضع قطعی خودم نسبت به طالبان را مشخص کنم. بسیار عجیب است که از یک داستان نویس می‌خواهند درباره چنین موضوعی با قطعیت نظر دهد چون اساس داستان تردید است. صحبت با قطعیت کار سیاستمداران است. من نمی‌توانم طالبان را صد درصد تایید و یا نفی کنم.

"یعنی برای مخاطب فقط همان سختی زبان وجود داشته باشد و دیگر ذهنش درگیر فهمیدن معنای جمله نشود"اما آن چیزی که به نظر می‌رسد نابودی احتمالی فرهنگ و هنر است.

ما در یک سیکل معیوبی افتاده‌ایم و دائم به نقطه اول باز می‌گردیم، مشکل‌مان هم این است که خارج از مرزها به دنبال علت گرفتاری‌های‌مان می‌گردیم. بیست سال تمرین دموکراسی انجام دادیم و با شکست بدی مواجه شد و حالا به ۱۹۹۶ میلادی بازگشته‌ایم

با آمدن طالبان فرهنگ و هنر، فعالیت و حقوق زنان به حاشیه می‌رود. اما از طرفی هم می‌گویند قرار است یک امنیت نسبی برقرار شود. این موضوع برای بخش‌هایی از جامعه که معیشت برایشان اهمیت دارد و آزادی‌های مدنی در اولویت چندمشان است، قابل پذیرش است و اوضاع را برایشان راحت می‌کند.

به طور کلی درمورد این موضوع نمی‌توانیم با قطعیت بگوییم که اوضاع از همه جهات روبه بهبودی یا زوال می‌رود.

این موضوع خیلی جنبه‌های متفاوت دارد که تحلیل آن‌ها کار من نیست. اما به نظر می‌رسد که فرهنگ و هنر روبه انحطاط و زوال می‌رود.

باتوجه به رویکردهای آثارتان، که همه آن‌ها یا نام زنانه دارد یا قصه اصلی حول محور یک زن است، آیا می‌توانیم شما را یک نویسنده حامی حقوق زنان و مبارز علیه طالبان بدانیم؟

امیدوارم که اینگونه باشد. اگر من به عنوان یک نویسنده حامی حقوق زنان شناخته شوم، یک هدیه الهی بسیار بزرگ به من داده شده است. پرداختن به قصه‌های زنانه در «دختر ترکستانی» هم بیش‌تر وجود دارد و به این دلیل است که یک بخش مهمی از فرهنگ افغانستان از طریق همسرم به من منتقل شده است. ایشان در افغانستان متولد شده و همانجا رشد کرده است و با فضای آموزشی و تربیتی آنجا بیش‌تر آشنایی دارد.

"هرچه جمله کوتاه‌تر باشد مفهوم زودتر منتقل می‌شود و کلمات ارزش خودشان را از دست نمی‌دهند"چون با دریچه دید ایشان به ماجراها نگاه کردم، یک تصویر زنانه‌ای در ذهنم به وجود آمد و همین، مسئله زنان را برایم مهم کرد.

بخشی از این داستان‌ها نیز از طریق روایت‌های خانواده به من رسیده است. ترکستان یک بخش فرهنگی در افغانستان است و تقسیم‌بندی منطقه‌ای ندارد. تعدادی شهر در این محدوده وجود دارد که به مجموع آن‌ها ترکستان می‌گویند. به طور مثال خاله پدرم، کسی است که در دوره کودکیِ پدرم عروس ترکستان شده بود این‌ها یکدیگر را گم می‌کنند و بعدها به طرز عجیبی یکدیگر را در ایران پیدا می‌کنند. این موارد تاثیر عمیقی روی من، نوع تفکرم و داستان پردازی‌هایم گذاشته است.

زین پس شرایط زنان افغانستان که در کشور ماندند چگونه خواهد بود؟

فکر می‌کنم زنان افغانستان باید قوی شوند و ادامه دهند چون هنوز کورسوهای امید وجود دارد.

       در این‌باره بیش‌تر بخوانید:

     ◾️نوید محمودی: افغانستان به عقب برنخواهد گشت

     ◾️آشنایی با ستاره‌های افغانستانی هنر در ایران

۵۸۲۴۵

.

منابع خبر

اخبار مرتبط