قسمت هجده آخرین تابستان
سریال آخرین تابستان قسمت هجده 18Akharin Tabestan Serial Part ۱۸
آخرین تابستان ۶-۱
وقتی جانان می رود، سلیم با عصبانیت پیش فاتح برمیگردد و دوست دارد او را با مشت بزند اما فاتح خونسرد می گوید: «بزن تا دادستان بودنتو به آتیش بکشم. » فاتح به جای او به در مشت می کوبد و از با حرص از انجا دور می شود.
یامور مدام به یاد دیشب و بوسیدن آکگون می افتد اما بعد با عصبانیت می گوید: «کثافط! » و دوست دارد برود و حال او را جا بیاورد که جانان با عصبانیت از راه می رسد و اول به یامور می گوید که به خانه برگردد و بعد با حرص وسایل آلتای را جمع می کند. آکگون که جا خورده می پرسد: «من کار اشتباهی کردم؟ » یامور می گوید: «همین که آکگون تاشکینی کافیه! » همان موقع سلیم از راه می رسد و جانان فقط از او می خواهد برگه طلاق را امضا کند. سلیم با همان دستش که از جا در رفته، به سختی برگه را امضا می کند و به دستش میدهد.
"آکگون که جا خورده می پرسد: «من کار اشتباهی کردم؟ » یامور می گوید: «همین که آکگون تاشکینی کافیه! » همان موقع سلیم از راه می رسد و جانان فقط از او می خواهد برگه طلاق را امضا کند"جانان همراه بچه ها به خانه امل می رود و یاد سالها پیش می افتد که بچه ها کوچکتر بودند و به خاطر تهدید های طرف مقابل سلیم به آنجا فرار کرده بود و با گریه پناه گرفته بود. حالا جانان به امل مات و بی روح می گوید: «دیگه اجازه نمیدم یکی دیگه از بچه هامو ازم بگیره. »
دادستان کل به سلیم زنگ میزند و به او می گوید که به هیچ وجه اجازه ندارد تا فاتح را زیر نظر بگیرد. سلیم به ظاهر قبول می کند اما با مسئولیت خودش، گوشی او را شنود می کند!
سلیم با عصبانیت به آکگون می گوید که تا نفهمد چه کسانی مواد مخدر را منتقل کرده اند، راحت نمی نشیند و همان موقع هم بلند می شود تا به بندر برود و تمام دوربین ها را یک به یک چک کند. اکگون مضطرب می شود و فورا به سونر زنگ میزند سونر می گوید که مواد را هنوز جابجا نکرده اند و باید جلوی سلیم را بگیرد! اکگون نمیداند باید چه کند و همان موقه سلیم که دستش ضرب دیده، از اکگون می خواهد پشت فرمان بنشیند و او را به بندر برساند.
آکگون موقعی که سلیم در حال نگاه کردن به فیلم ها است، مدام سعی می کند حواس او را پرت کند اما موفق نمی شود. او برای لحظه ای بیرون می رود و با دیدن آژیر آتش سوزی فکری به سرش میزند و آلارم را روشن می کند! با روشن شدن آلارم، سیستم هم خاموش می شود و مسئول آنجا به سلیم می گوید که باید فردا دوباره برگردند چون طول می کشد تا سیستم به خودش بیاید!
جانان به دفتر حقوقی می رود تا وسایلش را جمع کند. صاحب انجا به سلیم خبر میدهد و سلیم به یامور زنگ میزند تا با مادرش صحبت کند شاید از این کار دست بردارد. وقتی یامور پیش مادرش می رود، می گوید: «مامان میخوای از آرزوهات دست بکشی؟! » جانان خیلی جدی به او می گوید که این موضوع مربوط به او نیست و بهتر است تلاش نکند! یامور با ناراحتی از دفتر خارج می شود که سلیم انجا منتظرش ایستاده. سلیم از یامور می خواهد همراه آکگون به خانه برگردند تا خودش با جانان صحبت کند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران