هیو ادواردز؛ ماجرای «رسوایی» مجری بیبیسی چه چیزی را درباره رسانههای بریتانیا به ما نشان میدهد؟
هیو ادواردز؛ ماجرای «رسوایی» مجری بیبیسی چه چیزی را درباره رسانههای بریتانیا به ما نشان میدهد؟
- حنان رازق
- بیبیسی عربی
ماجرا از افشاگری یک روزنامه تبلوید و عامهپسند شروع شد که ادعا میکرد یکی از مجریان بیبیسی که نامش اعلام نشده بود، هزاران پوند برای دریافت تصاویر خصوصی یک جوان ناشناس به او پرداخت کرده است.
پلیس در تحقیقاتش هیچ مدرکی از ارتکاب جرم در این ماجرا پیدا نکرده و مجری بیبیسی در پی عارضه سلامت روحی که برای او پیش آمده در بیمارستان بستری شده است. بر اساس قوانین بریتانیا داشتن عکسهای بیپرده جنسی از افراد زیر ۱۸ سال جرم محسوب میشود.
حنان رازق، خبرنگار بیبیسی در گزارش خود بررسی کرده است که این ماجرا چه واقعیتی را درباره قدرت روزنامههای عامهپسند بریتانیا - و همین طور شبکههای اجتماعی- برای جلب توجه عمومی و تعیین خط و خطوط خبری رسانهها آشکار میکند.
زمانی که بعد از انتشار خبرهای این ماجرا وارد بیبیسی شدم، تعداد زیادی خبرنگار و گزارشگر بیرون ساختمان ایستاده بودند و مقابل دوربینهایشان مشغول گزارش زنده اخبار بودند. یکدفعه متوجه شدم با این که اینجا کار میکنم و داستان هم درباره بیبیسی است، چیزی بیشتر از خبرنگارانی که آنجا بودند، نمیدانم.
به چند نفر از همکارانم در بیبیسی برخوردم که در حال گزارش این خبر بودند. یکی از آنها قرار بود بیرون ساختمان منتظر تیم دیوی، مدیر کل بیبیسی بماند -یا در واقع به کمین رئیس خودمان بنشیند- تا چند سوال مهم و اساسی را درباره این داستان از او بپرسد: واقعا چه اتفاقی افتاده؟ بیبیسی از چه زمانی از ماجرا خبر داشته؟ چرا مجری زودتر از کارش تعلیق نشده است؟
مطالب پیشنهادی
- روزنامهنگاران در افغانستان در سایه ترس و ارعاب؛ «خشونت، تهدید و بازداشت ۶۴ درصد افزایش یافته است»
- آیا پرونده فاکس نیوز به روپرت مرداک صدمه میزند؟
- کنارهگیری رئیس هیاتمدیره بیبیسی در پی ماهها بحث و مناقشه
- چرا صحبتهای گری لینکر برای بیبیسی دردسر درست کرده؟
End of مطالب پیشنهادی
بیبیسی متعهد بود که بعد از دریافت شکایت والدین فرد جوان در ماه مه (دو ماه پیش) موضوع را پیگیری کند. از زمانی که بیبیسی شکایات را دریافت کرد تا وقتی که مجری را در جریان ادعاهای مطرحشده علیه او گذاشت، هفت هفته طول کشید.
"از زمانی که بیبیسی شکایات را دریافت کرد تا وقتی که مجری را در جریان ادعاهای مطرحشده علیه او گذاشت، هفت هفته طول کشید"سازمان زمانی مجری را تعلیق کرد که ماجرا در روزنامه پرفروش و عامهپسند «سان» منتشر شد.
بعد از آن ادعاهای بیشتری درباره هیو ادواردز، مجری بیبیسی که در بطن این ماجرا قرار دارد، هم در روزنامه سان و هم در گزارشهای بیبیسی مطرح شد. ادعا شد که او پیامهای «تهدیدآمیز» برای فردی بیست و چند ساله فرستاده، شخص دیگری را در زمان قرنطینه همهگیری کرونا ملاقات کرده است، و پیامهای نامناسبی برای سه نفر از کارکنان بیبیسی ارسال کرده است. بیبیسی اعلام کرده است که تحقیقات داخلی سازمان درباره این موضوع ادامه خواهد یافت.
نهتنها بخش خبر بیبیسی خود در مرکز اخبار قرار گرفته بود، بلکه اخبار مربوط به این داستان را به اندازه رسانههای دیگر دنبال میکرد و پوشش میداد. گزارشگران بیبیسی که از سازمان محل کار خودشان واکنش میخواستند، به دفتر روابط عمومی بیبیسی هدایت میشدند. مدیر کل در مصاحبهای با همکارانش در رادیو حاضر شد که سوالاتی جدی درباره این موضوع از او پرسیدند، از جمله این که بیبیسی بعد از این ماجرا چه درسهایی باید در مواجهه با شکایات علیه این سازمان بگیرد.
اما شاید در این داستان درسهایی هم برای همه ما وجود داشته باشد درباره این موضوع که سازمانهای خبری سنتی، روزنامههای تبلوید و عامهپسند بریتانیایی و شبکههای اجتماعی چه تعاملی با یکدیگر دارند.
دورنمای «غیر عادی» رسانهای در بریتانیا
توضیح تصویر،بودجه بیبیسی توسط مردم بریتانیا از طریق حق اشتراک تامین میشوداز پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستصفحه ۲
در این برنامه با صاحبنظران درباره مسائل سیاسی و اجتماعی روز گفت و گو میکنیم.
پادکست
پایان پادکست
اگر به رسانههای بریتانیایی نگاه کنید، بیبیسی را در مرکز رسانههای سنتی خواهید یافت که بودجه آن عموما از حق اشتراکی تامین میشود که از خانههای دارای تلویزیون دریافت میشود.
در کنار آن کانالهای اصلی دیگری هم هستند مثل اسکای، آیتیوی و کانال ۴.
روزنامهها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند. روزنامههایی که به آن «قطع بزرگ» میگویند -مانند تایمز و دیلی تلگراف و گاردین و فایننشال تایمز- به این دلیل که روی کاغذ قطع بزرگ چاپ میشوند. و دسته دوم روزنامههای «تبلوید» هستند که به طور سنتی با قطع کوچکتر، متن کمتر، عکسها و تصاویر رنگارنگ و تمرکز روی اخبار چهرههای مشهور و موضوعات جنجالی شناخته میشوند. دیلی میرور و همین طور روزنامه سان، متعلق به روپرت مرداک، غول رسانهای که در مرکز این ماجرا واقع شده، از این دسته روزنامهها هستند.
"گزارشگران بیبیسی که از سازمان محل کار خودشان واکنش میخواستند، به دفتر روابط عمومی بیبیسی هدایت میشدند"
دیوید سیلیتو، خبرنگار رسانه و هنر بیبیسی میگوید «روزنامههای تبلوید بریتانیا سابقهای طولانی در گزارشگری بیپرده، شتابزده و گستاخانه دارند. سبک و لحن روزنامههای قطع بزرگ بسیار متفاوت است، اما باید توجه داشت که روزنامه سان و روزنامه بسیار وزینتر و جدیتر تایمز هر دو متعلق به روپرت مرداک هستند و روزنامههای او سابقهای طولانی در بازتاب نگاه انتقادی آقای مرداک به بیبیسی دارند. داستانی که در صفحه اول یک روزنامه تبلوید ظاهر میشود میتواند خط و خطوط خبری را در مقیاسی بزرگتر برای بقیه رسانهها تعیین کند که این شامل بیبیسی هم میشود.»
با وجود این، چنین نقش مهمی در به راه انداختن بحث همگانی در جامعه و تهییج افکار عمومی، سوالاتی را هم درباره اخلاق روزنامهنگاری مطرح میکند.
سیلیتو میگوید «روزنامه سان با ترکیبی از گزارشهای مربوط به رسواییها و انتشار تصاویر زنان نیمهبرهنهای که بعضی از آنها خیلی جوان بودهاند، سالها پرفروشترین روزنامه بریتانیا بوده است. میزان تاثیرگذاری این گزارشها -مثلا کمک به پیروزی محافظهکاران در انتخابات سال ۱۹۹۲ به ادعای خود سان- از دید صاحبان روزنامه به عنوان نشان افتخاری بر سینه آنها در نظر گرفته میشود، اما همزمان منشا خشم بسیاری دیگر بوده که آنها را به عنوان نیرویی شرور در جامعه بریتانیا میبینند.»
مسابقه نیمهنهایی جام حذفی فوتبال انگلستان بین لیورپول و ناتینگهام فارست در سال ۱۹۸۹ با یک فاجعه پایان یافت. ازدحام بیش از حد جمعیت در ورزشگاه هیلزبورو در شهر شفیلد واقع در شمال انگلستان، باعث شد تعداد زیادی از تماشاگران زیر دست و پا بمانند و این حادثه در نهایت منجر به کشته شدن ۹۷ نفر از طرفداران تیم لیورپول شد.
در آن زمان پوشش خبری روزنامه سان که به نوعی این حادثه را «تقصیر طرفداران فوتبال» انداخته بود، «جهتدار و اشتباه» عنوان شد.
حتی ۳۴ سال بعد از آن فاجعه هنوز هم بعضی از طرفداران تیم لیورپول و ساکنان این شهر سان نمیخوانند.
گزارشگری سان درباره هیو ادواردز، خبرنگار بیبیسی هم با انتقاد روبرو شده است. پلیس بیانیهای داد که در آن میگفت هیچ مدرکی از ارتکاب جرم در ارتباط با ادعاهای مطرحشده در روزنامه سان درباره آقای ادواردز نیافته است. به گفته دیوید سیلیتو این موضوع سوالاتی را درباره گزارش روزنامه سان مطرح میکند: آنها چه مدارکی داشتهاند؟ آیا با فرد جوانی که ادعا شده تصاویر را فرستاده ارتباط برقرار کردهاند؟
وکلایی که میگویند وکالت فرد جوان را بر عهده دارند، در بیانیهای گزارش روزنامه سان را «مزخرف» خواندهاند.
در شبکههای اجتماعی چه خبر بود؟
توضیح تصویر،جرمی واین، مجری رادیو بیبیسی یکی از کسانی بود که در شبکههای اجتماعی اعلام کرد که مرد مورد اشاره در داستان روزنامه سان نیست
از زمان انتشار گزارش در روز جمعه، داستانی موازی هم در شبکههای اجتماعی جریان داشت. نه روزنامه سان و نه بیبیسی یا رسانههای دیگر، بعد از طرح ادعاهای اولیه نامی از مجری نبردند.
دلیل این موضوع ترکیبی از قوانین مربوط به حریم خصوصی و افترا بود که ناظر بر شیوه گزارشگری در رسانهها و نام بردن از شخصی است که ادعا علیه او مطرح شده است.
"روزنامههایی که به آن «قطع بزرگ» میگویند -مانند تایمز و دیلی تلگراف و گاردین و فایننشال تایمز- به این دلیل که روی کاغذ قطع بزرگ چاپ میشوند"اما در دنیای مجازی بازی حدس و گمان از همان ابتدای ماجرا شروع شده بود و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی شروع به گمانهزنی درباره هویت مجری مورد بحث کردند.
سیلیتو میگوید «یکی از مهمترین بخشهای داستان مجری بیبیسی، معمای مربوط به هویت او بود. اگر این ماجرا چند سال قبل رخ داده بود، احتمالا صحبت درباره نام مجری به گپهای دوستانه در بارها و مهمانیها محدود میشد و رازها تا حد زیادی سر به مهر باقی میماند. اما الان نام مجری بیبیسی چندین روز در میان ترندهای اصلی شبکههای اجتماعی بود. همزمان ادعاهای نادرستی هم درباره مجریان دیگر بیبیسی مطرح میشد.»
فشار آن قدر زیاد شد که تعدادی از مجریهای بیبیسی تلاش کردند در شبکههای اجتماعی خود را از ماجرای این رسوایی دور کنند. گری لینهکر، مجری مشهور ورزشی و فوتبالیست سابق و جرمی واین، گوینده رادیو از جمله کسانی بودند که در شبکههای اجتماعی نوشتند «من نبودم».
بعضی از مجریهای بیبیسی هم از مجری مورد بحث خواستند که خود را معرفی کند تا همکاران دیگر او تحت فشار قرار نگیرند.
پنج روز بعد از انتشار گزارش سان ویکی فلیند، همسر هیو ادواردز، مجری خبر بیبیسی در بیانیهای اعلام کرد که همسر او کسی است که در مرکز این ماجراها قرار دارد.
هیو ادواردز کیست؟
هیو ادواردز، مجری اصلی برنامه خبری ساعت ۱۰ شب، یکی از مهمترین بخشهای خبری بیبیسی است که به عنوان «چهره خبر بیبیسی» شناخته میشود. او سال ۱۹۸۴ به بیبیسی پیوست و در حال حاضر با حدود ۴۳۵ هزار پوند حقوق سالانه، یکی از پردرآمدترین مجریهای بیبیسی است.
او مجری اصلی بسیاری از وقایع مهم خبری از جمله مرگ و تشییع ملکه، چندین دوره انتخابات و مراسم تاجگذاری چارلز، پادشاه بریتانیا بود. هیو ادواردز همواره به دلیل توانایی در جلب اعتماد مخاطب و همین طور مهارت و اعتبارش در کار شناخته شده است.
حالا همسرش میگوید که او برای درمان عوارض جدی مربوط به سلامت روحی و روانی در بیمارستان بستری شده و خواهان احترام به حریم خصوصی خانوادهاش و تمام کسانی شده که به نوعی با این ماجرا درگیر هستند. پیش از این داستان، هیو ادواردز خود درباره مشکلات شخصیاش در مواجهه با افسردگی صحبت کرده بود.
"و دسته دوم روزنامههای «تبلوید» هستند که به طور سنتی با قطع کوچکتر، متن کمتر، عکسها و تصاویر رنگارنگ و تمرکز روی اخبار چهرههای مشهور و موضوعات جنجالی شناخته میشوند"
پلیس به روشنی گفته است که هیچ مدرکی مبنی بر ارتکاب جرم نیافته، اما به مدت یک هفته قضاوتها در دادگاه افکار عمومی ادامه داشته است.
کل این ماجرا سوالات زیادی را درباره نقشی که رسانهها -اعم از تبلوید، سنتی یا شبکههای اجتماعی- باید در زندگی آدمهای واقعی ایفا کنند، مطرح کرده است.
- حنان رازق
- بیبیسی عربی
ماجرا از افشاگری یک روزنامه تبلوید و عامهپسند شروع شد که ادعا میکرد یکی از مجریان بیبیسی که نامش اعلام نشده بود، هزاران پوند برای دریافت تصاویر خصوصی یک جوان ناشناس به او پرداخت کرده است.
پلیس در تحقیقاتش هیچ مدرکی از ارتکاب جرم در این ماجرا پیدا نکرده و مجری بیبیسی در پی عارضه سلامت روحی که برای او پیش آمده در بیمارستان بستری شده است. بر اساس قوانین بریتانیا داشتن عکسهای بیپرده جنسی از افراد زیر ۱۸ سال جرم محسوب میشود.
حنان رازق، خبرنگار بیبیسی در گزارش خود بررسی کرده است که این ماجرا چه واقعیتی را درباره قدرت روزنامههای عامهپسند بریتانیا - و همین طور شبکههای اجتماعی- برای جلب توجه عمومی و تعیین خط و خطوط خبری رسانهها آشکار میکند.
زمانی که بعد از انتشار خبرهای این ماجرا وارد بیبیسی شدم، تعداد زیادی خبرنگار و گزارشگر بیرون ساختمان ایستاده بودند و مقابل دوربینهایشان مشغول گزارش زنده اخبار بودند. یکدفعه متوجه شدم با این که اینجا کار میکنم و داستان هم درباره بیبیسی است، چیزی بیشتر از خبرنگارانی که آنجا بودند، نمیدانم.
به چند نفر از همکارانم در بیبیسی برخوردم که در حال گزارش این خبر بودند. یکی از آنها قرار بود بیرون ساختمان منتظر تیم دیوی، مدیر کل بیبیسی بماند -یا در واقع به کمین رئیس خودمان بنشیند- تا چند سوال مهم و اساسی را درباره این داستان از او بپرسد: واقعا چه اتفاقی افتاده؟ بیبیسی از چه زمانی از ماجرا خبر داشته؟ چرا مجری زودتر از کارش تعلیق نشده است؟
بیبیسی متعهد بود که بعد از دریافت شکایت والدین فرد جوان در ماه مه (دو ماه پیش) موضوع را پیگیری کند. از زمانی که بیبیسی شکایات را دریافت کرد تا وقتی که مجری را در جریان ادعاهای مطرحشده علیه او گذاشت، هفت هفته طول کشید. سازمان زمانی مجری را تعلیق کرد که ماجرا در روزنامه پرفروش و عامهپسند «سان» منتشر شد.
بعد از آن ادعاهای بیشتری درباره هیو ادواردز، مجری بیبیسی که در بطن این ماجرا قرار دارد، هم در روزنامه سان و هم در گزارشهای بیبیسی مطرح شد. ادعا شد که او پیامهای «تهدیدآمیز» برای فردی بیست و چند ساله فرستاده، شخص دیگری را در زمان قرنطینه همهگیری کرونا ملاقات کرده است، و پیامهای نامناسبی برای سه نفر از کارکنان بیبیسی ارسال کرده است. بیبیسی اعلام کرده است که تحقیقات داخلی سازمان درباره این موضوع ادامه خواهد یافت.
نهتنها بخش خبر بیبیسی خود در مرکز اخبار قرار گرفته بود، بلکه اخبار مربوط به این داستان را به اندازه رسانههای دیگر دنبال میکرد و پوشش میداد. گزارشگران بیبیسی که از سازمان محل کار خودشان واکنش میخواستند، به دفتر روابط عمومی بیبیسی هدایت میشدند. مدیر کل در مصاحبهای با همکارانش در رادیو حاضر شد که سوالاتی جدی درباره این موضوع از او پرسیدند، از جمله این که بیبیسی بعد از این ماجرا چه درسهایی باید در مواجهه با شکایات علیه این سازمان بگیرد.
اما شاید در این داستان درسهایی هم برای همه ما وجود داشته باشد درباره این موضوع که سازمانهای خبری سنتی، روزنامههای تبلوید و عامهپسند بریتانیایی و شبکههای اجتماعی چه تعاملی با یکدیگر دارند.
دورنمای «غیر عادی» رسانهای در بریتانیا
اگر به رسانههای بریتانیایی نگاه کنید، بیبیسی را در مرکز رسانههای سنتی خواهید یافت که بودجه آن عموما از حق اشتراکی تامین میشود که از خانههای دارای تلویزیون دریافت میشود. در کنار آن کانالهای اصلی دیگری هم هستند مثل اسکای، آیتیوی و کانال ۴.
روزنامهها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند. روزنامههایی که به آن «قطع بزرگ» میگویند -مانند تایمز و دیلی تلگراف و گاردین و فایننشال تایمز- به این دلیل که روی کاغذ قطع بزرگ چاپ میشوند. و دسته دوم روزنامههای «تبلوید» هستند که به طور سنتی با قطع کوچکتر، متن کمتر، عکسها و تصاویر رنگارنگ و تمرکز روی اخبار چهرههای مشهور و موضوعات جنجالی شناخته میشوند. دیلی میرور و همین طور روزنامه سان، متعلق به روپرت مرداک، غول رسانهای که در مرکز این ماجرا واقع شده، از این دسته روزنامهها هستند.
دیوید سیلیتو، خبرنگار رسانه و هنر بیبیسی میگوید «روزنامههای تبلوید بریتانیا سابقهای طولانی در گزارشگری بیپرده، شتابزده و گستاخانه دارند. سبک و لحن روزنامههای قطع بزرگ بسیار متفاوت است، اما باید توجه داشت که روزنامه سان و روزنامه بسیار وزینتر و جدیتر تایمز هر دو متعلق به روپرت مرداک هستند و روزنامههای او سابقهای طولانی در بازتاب نگاه انتقادی آقای مرداک به بیبیسی دارند. داستانی که در صفحه اول یک روزنامه تبلوید ظاهر میشود میتواند خط و خطوط خبری را در مقیاسی بزرگتر برای بقیه رسانهها تعیین کند که این شامل بیبیسی هم میشود.»
با وجود این، چنین نقش مهمی در به راه انداختن بحث همگانی در جامعه و تهییج افکار عمومی، سوالاتی را هم درباره اخلاق روزنامهنگاری مطرح میکند.
سیلیتو میگوید «روزنامه سان با ترکیبی از گزارشهای مربوط به رسواییها و انتشار تصاویر زنان نیمهبرهنهای که بعضی از آنها خیلی جوان بودهاند، سالها پرفروشترین روزنامه بریتانیا بوده است. میزان تاثیرگذاری این گزارشها -مثلا کمک به پیروزی محافظهکاران در انتخابات سال ۱۹۹۲ به ادعای خود سان- از دید صاحبان روزنامه به عنوان نشان افتخاری بر سینه آنها در نظر گرفته میشود، اما همزمان منشا خشم بسیاری دیگر بوده که آنها را به عنوان نیرویی شرور در جامعه بریتانیا میبینند.»
مسابقه نیمهنهایی جام حذفی فوتبال انگلستان بین لیورپول و ناتینگهام فارست در سال ۱۹۸۹ با یک فاجعه پایان یافت. ازدحام بیش از حد جمعیت در ورزشگاه هیلزبورو در شهر شفیلد واقع در شمال انگلستان، باعث شد تعداد زیادی از تماشاگران زیر دست و پا بمانند و این حادثه در نهایت منجر به کشته شدن ۹۷ نفر از طرفداران تیم لیورپول شد.
در آن زمان پوشش خبری روزنامه سان که به نوعی این حادثه را «تقصیر طرفداران فوتبال» انداخته بود، «جهتدار و اشتباه» عنوان شد. حتی ۳۴ سال بعد از آن فاجعه هنوز هم بعضی از طرفداران تیم لیورپول و ساکنان این شهر سان نمیخوانند.
گزارشگری سان درباره هیو ادواردز، خبرنگار بیبیسی هم با انتقاد روبرو شده است. پلیس بیانیهای داد که در آن میگفت هیچ مدرکی از ارتکاب جرم در ارتباط با ادعاهای مطرحشده در روزنامه سان درباره آقای ادواردز نیافته است. به گفته دیوید سیلیتو این موضوع سوالاتی را درباره گزارش روزنامه سان مطرح میکند: آنها چه مدارکی داشتهاند؟ آیا با فرد جوانی که ادعا شده تصاویر را فرستاده ارتباط برقرار کردهاند؟
وکلایی که میگویند وکالت فرد جوان را بر عهده دارند، در بیانیهای گزارش روزنامه سان را «مزخرف» خواندهاند.
در شبکههای اجتماعی چه خبر بود؟
از زمان انتشار گزارش در روز جمعه، داستانی موازی هم در شبکههای اجتماعی جریان داشت. نه روزنامه سان و نه بیبیسی یا رسانههای دیگر، بعد از طرح ادعاهای اولیه نامی از مجری نبردند.
دلیل این موضوع ترکیبی از قوانین مربوط به حریم خصوصی و افترا بود که ناظر بر شیوه گزارشگری در رسانهها و نام بردن از شخصی است که ادعا علیه او مطرح شده است. اما در دنیای مجازی بازی حدس و گمان از همان ابتدای ماجرا شروع شده بود و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی شروع به گمانهزنی درباره هویت مجری مورد بحث کردند.
سیلیتو میگوید «یکی از مهمترین بخشهای داستان مجری بیبیسی، معمای مربوط به هویت او بود. اگر این ماجرا چند سال قبل رخ داده بود، احتمالا صحبت درباره نام مجری به گپهای دوستانه در بارها و مهمانیها محدود میشد و رازها تا حد زیادی سر به مهر باقی میماند. اما الان نام مجری بیبیسی چندین روز در میان ترندهای اصلی شبکههای اجتماعی بود. همزمان ادعاهای نادرستی هم درباره مجریان دیگر بیبیسی مطرح میشد.»
فشار آن قدر زیاد شد که تعدادی از مجریهای بیبیسی تلاش کردند در شبکههای اجتماعی خود را از ماجرای این رسوایی دور کنند. گری لینهکر، مجری مشهور ورزشی و فوتبالیست سابق و جرمی واین، گوینده رادیو از جمله کسانی بودند که در شبکههای اجتماعی نوشتند «من نبودم».
بعضی از مجریهای بیبیسی هم از مجری مورد بحث خواستند که خود را معرفی کند تا همکاران دیگر او تحت فشار قرار نگیرند.
پنج روز بعد از انتشار گزارش سان ویکی فلیند، همسر هیو ادواردز، مجری خبر بیبیسی در بیانیهای اعلام کرد که همسر او کسی است که در مرکز این ماجراها قرار دارد.
هیو ادواردز کیست؟
هیو ادواردز، مجری اصلی برنامه خبری ساعت ۱۰ شب، یکی از مهمترین بخشهای خبری بیبیسی است که به عنوان «چهره خبر بیبیسی» شناخته میشود. او سال ۱۹۸۴ به بیبیسی پیوست و در حال حاضر با حدود ۴۳۵ هزار پوند حقوق سالانه، یکی از پردرآمدترین مجریهای بیبیسی است.
او مجری اصلی بسیاری از وقایع مهم خبری از جمله مرگ و تشییع ملکه، چندین دوره انتخابات و مراسم تاجگذاری چارلز، پادشاه بریتانیا بود. هیو ادواردز همواره به دلیل توانایی در جلب اعتماد مخاطب و همین طور مهارت و اعتبارش در کار شناخته شده است.
حالا همسرش میگوید که او برای درمان عوارض جدی مربوط به سلامت روحی و روانی در بیمارستان بستری شده و خواهان احترام به حریم خصوصی خانوادهاش و تمام کسانی شده که به نوعی با این ماجرا درگیر هستند. پیش از این داستان، هیو ادواردز خود درباره مشکلات شخصیاش در مواجهه با افسردگی صحبت کرده بود.
پلیس به روشنی گفته است که هیچ مدرکی مبنی بر ارتکاب جرم نیافته، اما به مدت یک هفته قضاوتها در دادگاه افکار عمومی ادامه داشته است.
کل این ماجرا سوالات زیادی را درباره نقشی که رسانهها -اعم از تبلوید، سنتی یا شبکههای اجتماعی- باید در زندگی آدمهای واقعی ایفا کنند، مطرح کرده است.
- حنان رازق
- بیبیسی عربی
ماجرا از افشاگری یک روزنامه تبلوید و عامهپسند شروع شد که ادعا میکرد یکی از مجریان بیبیسی که نامش اعلام نشده بود، هزاران پوند برای دریافت تصاویر خصوصی یک جوان ناشناس به او پرداخت کرده است.
پلیس در تحقیقاتش هیچ مدرکی از ارتکاب جرم در این ماجرا پیدا نکرده و مجری بیبیسی در پی عارضه سلامت روحی که برای او پیش آمده در بیمارستان بستری شده است. بر اساس قوانین بریتانیا داشتن عکسهای بیپرده جنسی از افراد زیر ۱۸ سال جرم محسوب میشود.
حنان رازق، خبرنگار بیبیسی در گزارش خود بررسی کرده است که این ماجرا چه واقعیتی را درباره قدرت روزنامههای عامهپسند بریتانیا - و همین طور شبکههای اجتماعی- برای جلب توجه عمومی و تعیین خط و خطوط خبری رسانهها آشکار میکند.
زمانی که بعد از انتشار خبرهای این ماجرا وارد بیبیسی شدم، تعداد زیادی خبرنگار و گزارشگر بیرون ساختمان ایستاده بودند و مقابل دوربینهایشان مشغول گزارش زنده اخبار بودند. یکدفعه متوجه شدم با این که اینجا کار میکنم و داستان هم درباره بیبیسی است، چیزی بیشتر از خبرنگارانی که آنجا بودند، نمیدانم.
به چند نفر از همکارانم در بیبیسی برخوردم که در حال گزارش این خبر بودند. یکی از آنها قرار بود بیرون ساختمان منتظر تیم دیوی، مدیر کل بیبیسی بماند -یا در واقع به کمین رئیس خودمان بنشیند- تا چند سوال مهم و اساسی را درباره این داستان از او بپرسد: واقعا چه اتفاقی افتاده؟ بیبیسی از چه زمانی از ماجرا خبر داشته؟ چرا مجری زودتر از کارش تعلیق نشده است؟
بیبیسی متعهد بود که بعد از دریافت شکایت والدین فرد جوان در ماه مه (دو ماه پیش) موضوع را پیگیری کند. از زمانی که بیبیسی شکایات را دریافت کرد تا وقتی که مجری را در جریان ادعاهای مطرحشده علیه او گذاشت، هفت هفته طول کشید. سازمان زمانی مجری را تعلیق کرد که ماجرا در روزنامه پرفروش و عامهپسند «سان» منتشر شد.
بعد از آن ادعاهای بیشتری درباره هیو ادواردز، مجری بیبیسی که در بطن این ماجرا قرار دارد، هم در روزنامه سان و هم در گزارشهای بیبیسی مطرح شد. ادعا شد که او پیامهای «تهدیدآمیز» برای فردی بیست و چند ساله فرستاده، شخص دیگری را در زمان قرنطینه همهگیری کرونا ملاقات کرده است، و پیامهای نامناسبی برای سه نفر از کارکنان بیبیسی ارسال کرده است. بیبیسی اعلام کرده است که تحقیقات داخلی سازمان درباره این موضوع ادامه خواهد یافت.
نهتنها بخش خبر بیبیسی خود در مرکز اخبار قرار گرفته بود، بلکه اخبار مربوط به این داستان را به اندازه رسانههای دیگر دنبال میکرد و پوشش میداد. گزارشگران بیبیسی که از سازمان محل کار خودشان واکنش میخواستند، به دفتر روابط عمومی بیبیسی هدایت میشدند. مدیر کل در مصاحبهای با همکارانش در رادیو حاضر شد که سوالاتی جدی درباره این موضوع از او پرسیدند، از جمله این که بیبیسی بعد از این ماجرا چه درسهایی باید در مواجهه با شکایات علیه این سازمان بگیرد.
اما شاید در این داستان درسهایی هم برای همه ما وجود داشته باشد درباره این موضوع که سازمانهای خبری سنتی، روزنامههای تبلوید و عامهپسند بریتانیایی و شبکههای اجتماعی چه تعاملی با یکدیگر دارند.
دورنمای «غیر عادی» رسانهای در بریتانیا
اگر به رسانههای بریتانیایی نگاه کنید، بیبیسی را در مرکز رسانههای سنتی خواهید یافت که بودجه آن عموما از حق اشتراکی تامین میشود که از خانههای دارای تلویزیون دریافت میشود. در کنار آن کانالهای اصلی دیگری هم هستند مثل اسکای، آیتیوی و کانال ۴.
روزنامهها به دو دسته اصلی تقسیم میشوند. روزنامههایی که به آن «قطع بزرگ» میگویند -مانند تایمز و دیلی تلگراف و گاردین و فایننشال تایمز- به این دلیل که روی کاغذ قطع بزرگ چاپ میشوند. و دسته دوم روزنامههای «تبلوید» هستند که به طور سنتی با قطع کوچکتر، متن کمتر، عکسها و تصاویر رنگارنگ و تمرکز روی اخبار چهرههای مشهور و موضوعات جنجالی شناخته میشوند. دیلی میرور و همین طور روزنامه سان، متعلق به روپرت مرداک، غول رسانهای که در مرکز این ماجرا واقع شده، از این دسته روزنامهها هستند.
دیوید سیلیتو، خبرنگار رسانه و هنر بیبیسی میگوید «روزنامههای تبلوید بریتانیا سابقهای طولانی در گزارشگری بیپرده، شتابزده و گستاخانه دارند. سبک و لحن روزنامههای قطع بزرگ بسیار متفاوت است، اما باید توجه داشت که روزنامه سان و روزنامه بسیار وزینتر و جدیتر تایمز هر دو متعلق به روپرت مرداک هستند و روزنامههای او سابقهای طولانی در بازتاب نگاه انتقادی آقای مرداک به بیبیسی دارند. داستانی که در صفحه اول یک روزنامه تبلوید ظاهر میشود میتواند خط و خطوط خبری را در مقیاسی بزرگتر برای بقیه رسانهها تعیین کند که این شامل بیبیسی هم میشود.»
با وجود این، چنین نقش مهمی در به راه انداختن بحث همگانی در جامعه و تهییج افکار عمومی، سوالاتی را هم درباره اخلاق روزنامهنگاری مطرح میکند.
سیلیتو میگوید «روزنامه سان با ترکیبی از گزارشهای مربوط به رسواییها و انتشار تصاویر زنان نیمهبرهنهای که بعضی از آنها خیلی جوان بودهاند، سالها پرفروشترین روزنامه بریتانیا بوده است. میزان تاثیرگذاری این گزارشها -مثلا کمک به پیروزی محافظهکاران در انتخابات سال ۱۹۹۲ به ادعای خود سان- از دید صاحبان روزنامه به عنوان نشان افتخاری بر سینه آنها در نظر گرفته میشود، اما همزمان منشا خشم بسیاری دیگر بوده که آنها را به عنوان نیرویی شرور در جامعه بریتانیا میبینند.»
مسابقه نیمهنهایی جام حذفی فوتبال انگلستان بین لیورپول و ناتینگهام فارست در سال ۱۹۸۹ با یک فاجعه پایان یافت. ازدحام بیش از حد جمعیت در ورزشگاه هیلزبورو در شهر شفیلد واقع در شمال انگلستان، باعث شد تعداد زیادی از تماشاگران زیر دست و پا بمانند و این حادثه در نهایت منجر به کشته شدن ۹۷ نفر از طرفداران تیم لیورپول شد.
در آن زمان پوشش خبری روزنامه سان که به نوعی این حادثه را «تقصیر طرفداران فوتبال» انداخته بود، «جهتدار و اشتباه» عنوان شد. حتی ۳۴ سال بعد از آن فاجعه هنوز هم بعضی از طرفداران تیم لیورپول و ساکنان این شهر سان نمیخوانند.
گزارشگری سان درباره هیو ادواردز، خبرنگار بیبیسی هم با انتقاد روبرو شده است. پلیس بیانیهای داد که در آن میگفت هیچ مدرکی از ارتکاب جرم در ارتباط با ادعاهای مطرحشده در روزنامه سان درباره آقای ادواردز نیافته است. به گفته دیوید سیلیتو این موضوع سوالاتی را درباره گزارش روزنامه سان مطرح میکند: آنها چه مدارکی داشتهاند؟ آیا با فرد جوانی که ادعا شده تصاویر را فرستاده ارتباط برقرار کردهاند؟
وکلایی که میگویند وکالت فرد جوان را بر عهده دارند، در بیانیهای گزارش روزنامه سان را «مزخرف» خواندهاند.
در شبکههای اجتماعی چه خبر بود؟
از زمان انتشار گزارش در روز جمعه، داستانی موازی هم در شبکههای اجتماعی جریان داشت. نه روزنامه سان و نه بیبیسی یا رسانههای دیگر، بعد از طرح ادعاهای اولیه نامی از مجری نبردند.
دلیل این موضوع ترکیبی از قوانین مربوط به حریم خصوصی و افترا بود که ناظر بر شیوه گزارشگری در رسانهها و نام بردن از شخصی است که ادعا علیه او مطرح شده است. اما در دنیای مجازی بازی حدس و گمان از همان ابتدای ماجرا شروع شده بود و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی شروع به گمانهزنی درباره هویت مجری مورد بحث کردند.
سیلیتو میگوید «یکی از مهمترین بخشهای داستان مجری بیبیسی، معمای مربوط به هویت او بود. اگر این ماجرا چند سال قبل رخ داده بود، احتمالا صحبت درباره نام مجری به گپهای دوستانه در بارها و مهمانیها محدود میشد و رازها تا حد زیادی سر به مهر باقی میماند. اما الان نام مجری بیبیسی چندین روز در میان ترندهای اصلی شبکههای اجتماعی بود. همزمان ادعاهای نادرستی هم درباره مجریان دیگر بیبیسی مطرح میشد.»
فشار آن قدر زیاد شد که تعدادی از مجریهای بیبیسی تلاش کردند در شبکههای اجتماعی خود را از ماجرای این رسوایی دور کنند. گری لینهکر، مجری مشهور ورزشی و فوتبالیست سابق و جرمی واین، گوینده رادیو از جمله کسانی بودند که در شبکههای اجتماعی نوشتند «من نبودم».
بعضی از مجریهای بیبیسی هم از مجری مورد بحث خواستند که خود را معرفی کند تا همکاران دیگر او تحت فشار قرار نگیرند.
پنج روز بعد از انتشار گزارش سان ویکی فلیند، همسر هیو ادواردز، مجری خبر بیبیسی در بیانیهای اعلام کرد که همسر او کسی است که در مرکز این ماجراها قرار دارد.
هیو ادواردز کیست؟
هیو ادواردز، مجری اصلی برنامه خبری ساعت ۱۰ شب، یکی از مهمترین بخشهای خبری بیبیسی است که به عنوان «چهره خبر بیبیسی» شناخته میشود. او سال ۱۹۸۴ به بیبیسی پیوست و در حال حاضر با حدود ۴۳۵ هزار پوند حقوق سالانه، یکی از پردرآمدترین مجریهای بیبیسی است.
او مجری اصلی بسیاری از وقایع مهم خبری از جمله مرگ و تشییع ملکه، چندین دوره انتخابات و مراسم تاجگذاری چارلز، پادشاه بریتانیا بود. هیو ادواردز همواره به دلیل توانایی در جلب اعتماد مخاطب و همین طور مهارت و اعتبارش در کار شناخته شده است.
حالا همسرش میگوید که او برای درمان عوارض جدی مربوط به سلامت روحی و روانی در بیمارستان بستری شده و خواهان احترام به حریم خصوصی خانوادهاش و تمام کسانی شده که به نوعی با این ماجرا درگیر هستند. پیش از این داستان، هیو ادواردز خود درباره مشکلات شخصیاش در مواجهه با افسردگی صحبت کرده بود.
پلیس به روشنی گفته است که هیچ مدرکی مبنی بر ارتکاب جرم نیافته، اما به مدت یک هفته قضاوتها در دادگاه افکار عمومی ادامه داشته است.
کل این ماجرا سوالات زیادی را درباره نقشی که رسانهها -اعم از تبلوید، سنتی یا شبکههای اجتماعی- باید در زندگی آدمهای واقعی ایفا کنند، مطرح کرده است.