لطف و قهر در تشریع صیام؛ اگر نتوانیم انسان را نسبت به حکم الهی اقناع کنیم، فاصله میان مردم و قانون الهی افزایش می یابد

کلمه - ۳۰ فروردین ۱۴۰۰

چکیده :تکلیفی که با کرامت و ظرفیت انسان ناسازگار باشد، سبب رشد و کمال انسان نیست «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ» آیه شریفه تأکید بر این دارد که این عمل باید با شوق و رغبت انجام بگیرد. آیه بعد هم باز مربوط به ماه رمضان و درباره گناه است، خداوند می فرماید: «وَإِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَإِنّی...

محمد سروش محلاتی

حجت الاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی با بیان اینکه بین تشریع الهی از یک سو، با آمادگی های بشری از سوی دیگر باید نوعی تناسب و سازگاری وجود داشته باشد، گفت: اکثریت مردم باید قانون را بپذیرند و آماده اجرا شوند تا بتوانیم نسبت به اقلیتی که تخلف می کنند، مجازات اعمال کنیم که در این صورت اقدام ما موفقیت آمیز خواهد بود، اما اگر در مقام اجرا شرایط فرهنگی و اجتماعی بین حکم الهی و اجرای عمومی آن در میان جامعه و مردم فاصله ایجاد کرد و ما نتوانستیم انسان ها را نسبت به حکم الهی اقناع کنیم و شرایط اجتماعی را فراهم نماییم، در این صورت اقدام ما در مقام مجری، اقدامی موفقیت آمیز نخواهد بود و چه بسا برعکس شود، یعنی به جای اینکه در مقام اجرا اصرار و تأکید کنیم که قانون الهی در سطح گسترده تری به اجرا درآید گاهی تأثیر معکوس می گذارد و به جای اینکه قانون موفقیت پیدا کند، فاصله بین مردم و قانون الهی بیشتر می شود.

استاد سروش محلاتی در سخنانی با موضوع «لطف و قهر در تشریع صیام» در حسینیه شفقنا بیان کرد:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اینک که در آغاز ایام مبارک ماه رمضان هستیم، مناسب است تأملی درباره ماهیت روزه و مناسکی که در ماه مبارک رمضان مقرر شده است، داشته باشیم چرا که هرگونه بهره برداری کامل مشروط به آن است که درک کاملی از ماهیت روزه وجود داشته باشد بنابر این یکی از ابعاد مساله صیام که فقط در قرآن کریم مطرح شده و کمتر مورد بحث و توجه قرار می گیرد را در این نشست و جلسه مطرح می کنم.

روزه در میان ما مسلمانان به عنوان یک تکلیف توأم با مشقت و سختی شناخته می شود، این نوع مشقت و سختی در عبادات دیگر مانند نماز دیده نمی شود، ولی آیا واقعاً در تشریع الهی موضوع مشقت در روزه دیده شده یا دیده نشده است؟

شگفت آور است که در قرآن در ضمن بیان احکام مختلف، فقط یک بار این موضوع مطرح شده است که «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» خداوند برای شما یُسر و راحتی خواسته و عُسر و سختی نخواسته است. و این یک بار که خداوند مبنا و ملاک تشریع را یُسر قرار داده، فقط در ضمن احکام مربوط به روزه است. در حقیقت روزه ای که در قرآن تبیین شده است، روزه ای است که با یُسر و با راحتی همراه است در حالی که روزه ای که ما می شناسیم و به ما معرفی کرده اند به گونه دیگری است.

اهمیت موضوع وقتی روشن می شود که دانشمندان دو نوع روزه را به ما معرفی کرده اند و بین این دو نوع روزه با روزه ای که در قرآن معرفی شده است نوعی تفاوت وجود دارد و من در بحث امروز این تفاوت را توضیح می دهم.

یک تعریف از روزه در فقه مطرح است و فقها بیان کرده اند، این تعریف مربوط است به احکام و حدود روزه، اینکه چه کسانی موظف هستند روزه بگیرند و چه کسانی معذور و معاف هستند؟ و کسانی که روزه می گیرند باید از چه اموری اجتناب و پرهیز کنند؟ اینان مسایلی است که در بحث فقهی مطرح است.

یک روزه دیگر را هم اهل اخلاق و عرفان مطرح کرده اند که تأثیر روزه بر ارتقای معنوی انسان چیست؟

البته هر دو بحث مفید و لازم است. در آیات روزه در قرآن کریم نیز هر دو جنبه مطرح شده در واقع هم احکام فقهی روزه و هم تأثیر روزه در کمال معنوی انسان و رسیدن به تقوا مورد اشاره است.

اما یک نگاه جامع تر جنبه سومی را هم می طلبد و آن این است که اساساً تشریع این تکلیف چگونه اتفاق افتاده است؟ چه مراحلی بر آن گذشته است؟ در تار و پود این حکم الهی چه اموری دیده شده است؟ اینها اموری است که در فقه و اخلاق و عرفان مطرح نیست.

ولی در قرآن کریم مساله روزه با این بُعد سوم هم مطرح است، خداوند هم جنبه های حکم شرعی مساله را بیان کرده اند که از چه زمانی تا چه زمانی و از چه چیزی امساک کنید و هم فلسفه معنوی روزه را بیان فرموده اند که «لَعَلَّکُم تَتَّقُون»؛ ولی به این بسنده نکرده اند و امور دیگری را که می تواند ماهیت روزه را روشن کند، برای ما بیان کرده اند.

"چکیده :تکلیفی که با کرامت و ظرفیت انسان ناسازگار باشد، سبب رشد و کمال انسان نیست «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ» آیه شریفه تأکید بر این دارد که این عمل باید با شوق و رغبت انجام بگیرد"آنچه در این امر سوم از اهمیت برخوردار هست، این است که روزه هر چند ابتدائاً با یک جنبه مشقت، عُسر و سختی مطرح است، اما در بیان الهی این عُسر با یُسر همراه و آمیخته شده و بلکه بالاتر از آمیختگی اساساً به جای تأکید بر جنبه قهر بر جنبه لطف الهی در روزه تأکید شده است. آیات را مرور کنیم و از این زاویه موضوع روزه را مورد مطالعه قرار دهیم.

روزه ای که در قرآن معرفی شده است کدام روزه است؟

در سوره مبارکه بقره از آیه ۱۸۲ تا آیه ۱۸۷، پنج آیه است که برخی از این آیات طولانی است و این آیات در این سوره مربوط به موضوع روزه و ابعاد مختلف آن است. از اینجا آغاز می شود «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون» این آیه اصل ضرورت این تکلیف عبادی را بیان می کند که روزه بر شما مقرر شده کما اینکه پیش از شما هم مقرر بوده است تا با روزه، کف نفس و کنترل نسبت به اشتهای خود و مشتهیات نفسانی به مرحله تقوا سقوط پیدا کنید.

آیه دوم؛ أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ؛ گمان مبرید که روزه تکلیفی سنگین و بار توأم با مشقت است، روزهای چندی است و در عین حال روزه تکلیفی نیست برای همه شما. فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَیٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ؛ کسانی که در ماه رمضان بیمار هستند یا در سفر به سر می برند، روزه را در روزهای دیگری انجام دهند و از این تکلیف در ماه مبارک معاف هستند. بنابراین تا به اینجا به دو گروه بیمار و مسافر اشاره شد.

اما گروه سومی هم هستند که نه فقط در ماه مبارک نمی توانند روزه بگیرند بلکه در غیر ماه مبارک هم نمی توانند چون تاب و توان روزه در آنها نیست، مثل کسانی که تازه به تکلیف رسیده اند و ضعف جسمانی دارند یا مانند مادرانی که طفلی دارند و باردار هستند یا پیرمردان و پیرزنانی که ضعف جسمی دارند.

«وَعَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ» کسانی که تاب و تحمل این تکلیف را ندارند، بدلی به جای روزه برای آنان مقرر شده است؛ اینان نه تنها در ماه مبارک بلکه در روزهای دیگر نیز روزه نمی گیرند.

فِدْیَهٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ؛ بدل عبارت است از اینکه مسکینی را سیر کنند، طعامی و غذایی به مسکینی بدهند، کسی که خود گرسنگی در ماه مبارک را تحمل نمی کند و سیر می شود به ازای آن باید گرسنه ای را سیر کند. این فعلی است به جای روزه گرفتن. بنابراین این سه گروه هم معاف هستند.

سپس خداوند فرمود: «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ» هر کسی تطوع  یعنی انجام وظیفه روزه را با رغبت انجام دهد و مساله روزه برای او توأم با مشقت نباشد و با میل، رغبت، گرایش و تمایلات از درون ذات روزه بگیرد البته برای او بهتر است. در واقع خیر روزه بیشتر به کسانی می رسد که یک آمادگی روحی پیدا کرده اند و از روزه گرفتن لذت می برند. با رغبت روزه را انجام می دهند نه با بی رغبتی و بی حالی.

"و این یک بار که خداوند مبنا و ملاک تشریع را یُسر قرار داده، فقط در ضمن احکام مربوط به روزه است"«وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ» و البته اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است، «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»

در تمام این آیات لحنی که وجود دارد، توأم با لطف است. اولاً روزه چند روزی بیش نیست. ثانیاً کسانی که در سفر هستند یا بیمار و ناتوان می باشند، تکلیفی ندارند. ثالثاً تشویق به اینکه خود را برای روزه گرفتن آماده کنید تا بتوانید بهره بهتری داشته باشید.

در این آیاتی که درباره روزه هست، هیچ گونه تهدید و تعبیر سنگینی نسبت به مکلفان دیده نمی شود. خداوند با نهایت ملاطفت مومنان را مورد خطاب قرار داده و تکلیف را در حد تاب و توان انسان های عادی قرار داده است تا روزه برای ما توأم با سختی نباشد.

بیمار شدید، تکلیف برداشته می شود. سفر می روید، تکلیف برداشته می شود. با اینکه ممکن است گفته شود که لزومی برای برداشتن تکلیف روزه در سفر نیست چرا که به هر حال شخص می تواند در مسافرت هم امساک کند، اما شرایطی که در سفر هست، شرایطی است که امساک و روزه گرفتن را برای انسان سخت تر و دشوارتر می کند لذا مسافر هم مانند بیمار معاف شده است. کسانی که تاب و توان کافی برای روزه گرفتن ندارند لو اینکه بیمار هم نباشند، آنها هم از روزه گرفتن معاف شدند. این جامه، جامه ای است متناسب به تن افرادی که به راحتی می توانند این عمل عبادی را انجام دهند و از آن استفاده کنند.

آیه بعدی درباره ماه رمضان و نزول قرآن در این ماه است «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَیٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ» در حقیقت این حکم تکرار شده است.

"در واقع خیر روزه بیشتر به کسانی می رسد که یک آمادگی روحی پیدا کرده اند و از روزه گرفتن لذت می برند"چرا و چه مشکلی وجود دارد که شخص در حالی که بیمار و مسافر است باز هم روزه بگیرد؟ چرا تکلیف روزه برداشته شده و این استثناء در دو آیه قرآن پشت سر هم مورد تأکید قرار گرفته است؟

اینجاست که خداوند حکمت این موضوع را بیان می کند که بنا نیست با روزه گرفتن شما انسان ها در سختی و مشقت بیفتید. بنا نیست روزه زندگی و حیات دنیوی شما را تحت تأثیر منفی و فشار و مضیقه قرار دهد.

عرض کردم یک بار خداوند سخن از تشریع بر مبنای یُسر و عدم تشریع براساس عُسر به میان آورده و آن یک بار هم درباره روزه است. با اینکه این ملاک و حکمت اختصاص به روزه ندارد، ولی چه بسا آن چهره عبوسِ و تلخ نخوردن، نیاشامیدن و امساک کردن ابتدائاً برای افراد نا آشنا خود را نشان می دهد لذا با این تعبیر خود را سبک می کند. یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ؛ چنین نیست که خداوند بخواهد شما را به سختی بیاندازد وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ؛ سختی و مشقتی در کار نیست. خداوند آسایش و راحتی را برای شما خواسته و حتی در همین تکلیف به ظاهر سخت هم همه آنچه را که باید نسبت به انسان رعایت شود تا سختی و مشقتی اتفاق نیفتد، مورد ملاحظه قرار گرفته است.

تکلیفی است متناسب با زندگی دنیایی و هر کجا که این ظرفیت برای انسان ها وجود نداشته باشد و روزه مشقّت بار شود، خداوند می فرماید ما از این تکلیف رفعیّت می کنیم، نمی خواهیم شما انسان ها را به سختی و دشواری بیاندازیم.

چقدر مساله ظرفیت، استعداد و آمادگی انسان اهمیت دارد. چقدر موضوع ارزش انسان دارای اهمیت است. همه اینها شاهد بر این است که بنا نیست تکلیف الهی، تکلیفی باشد که انسان در لابه لای این تکلیف ظرفیت ها و تاب و توان خود را از دست بدهد که در این صورت تکلیف هرگز نمی تواند موجب کمال برای انسان باشد.

تکلیفی که با کرامت و ظرفیت انسان ناسازگار باشد، سبب رشد و کمال انسان نیست «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ» آیه شریفه تأکید بر این دارد که این عمل باید با شوق و رغبت انجام بگیرد. آیه بعد هم باز مربوط به ماه رمضان و درباره گناه است، خداوند می فرماید: «وَإِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَإِنّی قَریبٌ»

و اما آیه بعد و پایانی به یک موضوع مهمی می پردازد که بیش از بیش می تواند این موضوع را از جنبه اینکه چگونه در تکلیف روزه لطف الهی به سراغ انسان می آید که نه فقط به لحاظ معنوی لطف است حتی از نظر نوع تکلیف و الزام و ارفاقاتی که در این الزام و تکلیف وجود دارد نیز کاملاً ظرفیت انسان البته نه ظرفیت انسان های فوق العاده، پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین علی(ع) بلکه ظرفیت انسان های عادی و معمولی و متعارف در نظر گرفته شده است.

حال برای اینکه این آیه پایانی که مورد تأکید بنده است، بیشتر مورد توجه قرار گیرد، باید نکته ای را عرض کنم و آن اینکه درباره احکامی که در قرآن کریم هست، سه سبک مختلف در قرآن دیده می شود:

سبک اول این است که یک حکم به طور کلی در قرآن مطرح شده و هیچگونه تغییر، تفاوت و تدریجی در حکم اتفاق نیفتاده است به عنوان مثال موضوع نماز، زکات و حج اینگونه است و سیر تدریجی در اینجا مطرح نیست. در حقیقت یک صنف از احکام که جنبه تدریج، تغییر و انعطاف در هنگام بیان وجود ندارد.

نوع دوم از احکام، احکامی است که تدریجاً بیان شده و تدریج از نقطه شروع که آسان بودن است به نقطه بالاتر که تکلیف سخت تر و سنگین تر می شود، یک شیبی در حکم وجود دارد، ولی این شیب روبه بالاست.

"«وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ» و البته اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است، «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»در تمام این آیات لحنی که وجود دارد، توأم با لطف است"مثلاً درمورد حرمت شمر خمر در قرآن، آنطور که فرمودند و از آیات استفاده شده، ابتدا «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاهَ وَأَنْتُمْ سُکَارَیٰ» است یعنی منع از شرب خمر در هنگامی که شخص به نماز می ایستد. اما حرمت کلی از این آیه استفاده نمی شود، تدریجاً مساله حرمت شرب خمر افزایش و گسترش پیدا می کند تا به آنجا می رسد که «رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشیْطنِ فَاجْتَنِبُوهُ» بنابراین حرمت کلی شرب خمر در قرآن کریم به این شکل تدریجی است تا مسلمانان عادت کنند به مرور خمر را کنار بگذارند. بنابراین این هم نوع دوم از ارکانی است که در قرآن کریم وجود دارد؛ تدریج، اما تدریج از کم به زیاد یا به عبارت دیگر تدریج از یک حکم سبک به یک حکم سنگین تر.

نوع سوم از احکام، احکامی است که تدریجی است، اما شیب آن متفاوت می باشد، از یک حکم سنگین آغاز می شود و به یک حکم سبک می رسد. این شگفت آور است که ابتدا حکم سنگین تر و سپس تدریجاً سبک تر می شود. در نوع سوم احکام یک نمونه را در باب جهاد عرض می کنم و سپس به سراغ آیه مربوط به روزه می رویم.

در جهاد از آیات شریفه قرآن اینگونه استفاده می شود که خداوند می فرماید: در ابتدایی که در برابر دشمن قرار بگیرید، اگر  شما ۱۰ نفر باشید، در برابر صد نفر می توانید بایستید و مقاومت کنید.

اما مدتی که گذشت نیرو و توان مسلمانان به یک معنا کم شد به دلیل اینکه قدرت مقاومت در برابر دشمن از نظر ایمان و معنویت کاهش پیدا کرد، دیگر این مسلمانان، مسلمانان روزهای اول که در بدر و احد بودند، نیستند؛ حال که چنین شد خداوند می فرماید «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ» ما تخفیف دادیم، امروز شما هرکدام فقط در برابر دو نفر توان مقاومت و ایستادگی دارید در واقع تکلیف یک پنجم کاهش پیدا کرد لذا اگر شما صد نفر باشید در برابر دویست نفر قرار بگیرید در حالی که در گذشته اگر بیست نفر بودید در برابر دویست نفر به میدان می رفتید.

این تغییر حکم یک تدریج است و این تدریج برحسب کاهش نیرو و توانی است که در جامعه اتفاق می افتد. به لحاظ اعتقادی و ایمانی یک ضعف و سستی در جامعه پیدا شده و همیشه تکلیف با ظرفیت جسمی، روحی و معنوی انسان ها برابر است. بنابراین در جهاد آیات اینگونه است که آنجایی که این ظرفیت کاهش پیدا می کند، قهراً تکلیف هم کاهش پیدا می کند.

اما درباره روزه هم همین اتفاق افتاد و این از مطالب شگفت آوری است که در قرآن کریم هست که تکلیف روزه ابتدائاً برای مسلمانان سخت تر و سنگین تر و سپس این تلکیف کاهش پیدا کرد چون مسلمانان نشان دادند که بسیاری از افراد ظرفیت آن تکلیف را ندارد؛ نه اینکه در امت های گذشته این تکلیف سخت تر و دشوارتر بوده بلکه خود مسلمانان هم در ابتدا روزه ای که می گرفتند، روزه سخت تری بود. قرآن می فرماید: «أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَیٰ نِسَائِکُمْ» در ماه مبارک رمضان که روزها را روزه می گیرید، شب برای شما آزادی و حلّیت است که نزد همسرتان باشید. «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ» شما به منزله لباس در کنار آنها و آنها به منزله لباس بر تن شما هستند لذا ما شب ها را برای شما آزاد کردیم و ارتباط با همسران را حلال قرار دادیم.

"ثالثاً تشویق به اینکه خود را برای روزه گرفتن آماده کنید تا بتوانید بهره بهتری داشته باشید.در این آیاتی که درباره روزه هست، هیچ گونه تهدید و تعبیر سنگینی نسبت به مکلفان دیده نمی شود"این در حالی است که در ابتدا چنین نبوده و «أُحِلَّ» اشاره به این دارد که تشریع روزه ابتدائاً به گونه دیگری بوده است.

آیه شریفه قرآن مساله را که ابتدا تکلیف و تشریع روزه چگونه بوده و ثانیاً چگونه تغییر پیدا کرده را به صراحت بیان نمی کند، ولی به التزام می توان استفاده کرد که چه تغییری اتفاق افتاده است بدین معنا که تشریع اولی و ثانوی چگونه بوده و مهم تر اینکه خداوند سرّ این تغییر را بیان می کند که چرا ما از دستور اول عدول و عقب نشینی کردیم و قانون را تغییر دادیم و به تعبیر علمی چرا دستور اول نسخ شد.

دستور اول این بود که وقتی اذان مغرب گفته می شود و امساک به پایان می رسد تا زمانی که مسلمانان به بستر برای خواب بروند، خوردن و آشامیدن و باقی امور دیگر که ممنوع بود، آزاد و ارتباط با همسران نیز آزاد می باشد. این در حالی است که در گذشته بعد از نماز عشاء افراد معمولاً کم کم به بستر می رفتند و می خوابیدند، اینطور نبود که شب های طولانی را بنشینند، در این مقطع از اذان مغرب تا نماز عشاء و استراحت آزادی خوردن و آشامیدن و امور دیگر بود، اما از زمانی که افراد می خوابیدند مجدداً امساک شروع می شد و اینکه الان ما قبل از اذان صبح برمی خیزیم و سحری می خوریم وجود نداشت، بلکه بعد از اذان مغرب افطار صورت می گرفت و در مدت زمان ۲ تا ۳ ساعت این آزادی برای ارتباط وجود داشت و پس از آن امساک شروع می شد تا فرد که دوباره اذان مغرب برسد.

از یک سو روزه طولانی بود و از سوی دیگر بخش مهمی از شب هم مشمول همین تکلیف بود و شخص نمی توانست بعد از عشاء آنچه را که از خوردن و آشامیدن و ارتباط با همسر هست، داشته باشد.

آیه شریفه قرآن اشاره به این مطلب دارد که ما این حکم را نقص کردیم و تا اذان صبح این حلّیت ادامه دارد. دقیقاً ما نمی دانیم که فاصله بین دستور اول و دستور دوم چقدر بوده و دستور دوم در چه زمانی نازل شده است، اینها از نظر تاریخ و حدیث برای ما مبهم است، اما مفسرینی مانند علامه طباطبایی اولاً با استفاده از لحن آیه و ثانیاً با استفاده از روایات این تدریج، تغییر و تفاوت در حکم را از آیه فهمیدند که خداوند می فرماید: «أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَیٰ نِسَائِکُمْ» شب به طور کلی برای ارتباط با همسرتان آزاد هستید. چرا این اتفاق افتاد؟ نکته مهم این چرایی و توجه به ظرفیت انسان هاست و اینکه اگر ما در ماه مبارک رمضان حکمی را مقرر کنیم که تنها یک تا دو ساعت از شب این ممنوعات و اموری که شرع در ماه رمضان منع کرده، آزاد شود و این امساک مجاز باشد، آن زمان مردم بعد از دو ساعت مجدداً امساک کنند، آیا این حکم برای افراد عادی عملی است؟ چگونه می توان به زن و مرد جوان که در کنار یکدیگر زندگی می کنند، گفته شود چون ماه مبارک رمضان است بعد از نماز عشاء تا اذان صبح هم باید امساک کنید و ارتباطی نداشته باشید!؟ لذا قرآن این حکم را تغییر می دهد.

عرض کردم مسایلی در قرآن مطرح است که نه در فقه مورد تعرض قرار می گیرد و نه در اخلاق مورد توجه قرار می گیرد، اما مهم است چون تار و پود این تکلیف و ماهیت روزه را مشخص می کند، ماهیت این تشریع را برای ما روشن می کند که روزه چیست و بالاتر از روزه، اصلاً تشریع در نظام الهی با چه ملاکاتی است؟ قانونگذاری باید چگونه باشد؟ حداکثر این است که خداوند فرموده شب ها بعد از نماز عشاء باید امساک کنید، در این میان چند نفری هم تخلف کردند، چرا به خاطر تخلف این چند نفر باید دست از قانون برداشته شود؟ حتی اکثریت مردم هم که تخلف کنند، گناه معصیت کردند چرا خداوند از حکم خود عدول کند؟ این چه نظام تشریعی است؟

ما از این آیه این استفاده را می بریم که تشریع چگونه انجام می گیرد؟ در موضوع روزه خداوند بیان فرموده و در جای دیگر هم ما باید از همین الگو استفاده کنیم یعنی ظرفیت های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی در جامعه و عکس العمل ها و تأثیر قانون در زندگی مردم را باید ببینیم. آیه می فرماید: عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ؛ خداوند دانست که عده ای شب ها در همان فاصله قبل از اذان صبح که باید ارتباط نداشته باشند و ارتباط ممنوع است، اینان نسبت به خودشان زیاده روی می کنند و حکم خدا را نادیده می گیرند و خیانت می کنند.

عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ؛ خداوند می داند که شما در خانه خود حکم الهی را نقص می کنید، وَعَفَا عَنْکُمْ؛ خداوند شما را مورد توجه و رحمت قرار داد.

فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ؛ از این پس به سراغ همسران خود بروید وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ؛ ارتباط داشته باشید و فرزند بخواهید. وَکُلُوا وَاشْرَبُوا؛ بخورید و بیاشامید؛ حَتَّیٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ؛ تا اینکه سپیده صبح خود را نشان دهد.

ممنوعیات ها را برداشتیم و کاهش دادیم، چند ساعت محدودیت در شب ها که وجود داشت را برداشتیم. سپیده صبح که زده شد، امساک کنید.  ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ؛ سپس روزه را تا غروب آفتاب آغاز می کنید.

وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ؛ در تاریخ و حدیث و منابع مختلف هست که در این مقطع که دستور اول آمده بود و هنوز نقض نشده بود و این آیه نازل نشده بود در این دوره که مسلمانان بعد از نماز عشاء باید امساک کنند و اگر هم نخوابیدند برای سحری نمی توانستند چیزی بخورند یا ارتباطی داشته باشد، بعد از دستور اول مدتی گذشت و عده ای از مسلمانان تخلف کردند. ارتباطاتی برقرار می کردند، حکم خدا را نادیده می گرفتند و نقض می کردند و با کمال شرمندگی خدمت رسول اکرم(ص) عرض می کردند که وضع ما چنین بوده و چنین عملی را انجام دهیم و باید چه کنیم؟ پیغمبر در جریان این قضیه قرار می گرفت.

"خداوند با نهایت ملاطفت مومنان را مورد خطاب قرار داده و تکلیف را در حد تاب و توان انسان های عادی قرار داده است تا روزه برای ما توأم با سختی نباشد"وقتی این اتفاق افتاد، این آیات نازل شد و توسعه ای در مساله روزه و امساک برای مسلمانان قرار داد.

حال عده ای از مفسرین عامه مانند صاحب تفسیر المنار چون حساسیتی در میان آنان است برای اینکه بگویند صحابه پاک و منزه بودند و گناهی نکردند و نسبت به آن دستور شب ها را هم رعایت کردند، گفتند که دستور اولی وجود نداشت و از ابتدا آزادی بوده است، چون در کتب تاریخ و تفسیر هست نام کسانی که در این مدت ارتباط داشتند و این گناه و معصیت را مرتکب شدند و خدمت پیامبر آمدند و گفتند چنین عملی انجام دادیم و باید چه کنیم. مثلاً زمخشری در تفسیر کشاف به صراحت نام برخی از بزرگان صحابه را می برد که این تخلف را مرتکب شدند.

عده ای از مفسرین عامه برای اینکه این موضوع را رفع و رجوع کنند گفتند که از ابتدا چنین منعی وجود نداشت و حکمی منسوخ نشد بلکه آنان فکر می کردند و توهم داشتند که ارتباط در شب های ماه مبارک رمضان ممنوع است، بعداً پیامبر به آنان فرموند که ممنوع نیست لذا آنان اصلاً گناهی مرتکب نشدند.

اما کسانی که آیه را دیدند و روایات را هم در کنار آن دیدند مانند مرحوم علامه طباطبایی که با تفسیر المنار درگیر شده که آیه شریفه می گوید چنین اتفاقی رخ داده، اگر این اتفاق افتاده، کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ؛ شما حکم الهی را نقض کردید و خیانت کردید اینها فرضی نیست و این اتفاق افتاده است بنابراین اول این ارتباط ممنوع بوده و بعدها خداوند لطف کرد و تکلیف را سبک کرد.

آنچه مهم هست این است که ما بفهمیم منطق تشریع الهی چیست، منطق قانونگذاری چیست، آنچه موجب تأسف هست این است که این بخش ها که پشتوانه احکام فقهی است، این حکم فقهی که تا اذان صبح این امساک ها همه آزاد هست، در فقه مطرح می شود و درست است. نتیجه بحث فقهی هم در رساله های عملیه می آید که از اذان مغرب تا اذان صبح بعد همه امور آزاد است و امساک در ماه رمضان از اذان صبح تا اذان مغرب است، اما آیه شریفه قرآن به این اکتفا نکرده است. چرا اکتفا نمی کند و چه لزومی داشت که خداوند این موضوع را در قرآن مطرح کند؟ آیا کافی نبود که خداوند همان حکم را بفرماید؟ اینکه آزاد شده و اینکه نقض کردید و به خاطر همین نقض که کردید برای اینکه در سختی و مشقت قرار نگیرید و آلوده به گناه نشوید، ما قانون خود را تغییر دادیم و این بسیار مهم است.

چرا آمار گناهکار باید افزایش یابد؟ ما مدام به قانون و مقررات تبصره اضافه کنیم و آمار متخلفین را بالا ببریم. آیه قرآن نسبت به این موضوع حساسیت دارد، حال که در جامعه چنین ظرفیتی برای اجرای آن حکم نیست، حکم را سبک تر می کنیم.

به جای اینکه جرم انگاری کنیم و هزاران هزار افراد را به عنوان معصیت کار و متخلف بشناسیم و بعد زندان ها را پُر کنیم و جریمه را افزایش دهیم باید جرم مطابق با ظرفیت جامعه و آمادگی مردم برای اجرای قانون باشد.

ممکن است که بگویید در زمان تشریع که زمان پیامبر اکرم(ص) بود می توانست چنین اتفاقی بیفتد و خداوند تخفیفی در قانون خود دهد، اما پس از پیامبر(ص) به خاتمیت رسیدیم و ارتباط با وحی قطع شده و دیگر تحولات و تغییرات در جامعه،  کاهش ظرفیت ها و عدم آمادگی برای اجرای حکم الهی تأثیری در تشریع ندارد. تشریع ثابت است و همان که خداوند فرموده و آمده درست است.

اما مرحله تشریع به نصاب خود رسیده و تغییری در آن اتفاق نمی افتد، یک مرحله دیگر این است که ما می خواهیم این تشریع را به عنوان قانون در جامعه رسمیت دهیم، کاری است که ما انجام می دهیم. در این مرحله باید ظرفیت جامعه را ببینیم که کدام حکم را در جامعه با چه شیوه ای می خواهیم به اجرا بگذاریم. ما در مرحله اجرا هستیم. شیوه اجرا را باید مشخص کنیم.

"کسانی که تاب و توان کافی برای روزه گرفتن ندارند لو اینکه بیمار هم نباشند، آنها هم از روزه گرفتن معاف شدند"شیوه اجرا باید متناسب با شرایط، ظرفیت ها، شرایط فرهنگی باشد نه به معنای اینکه چون شرایط مهیا نیست قانون الهی تغییر پیدا می کند، حکم خداوند پس از انقطاع وحی و پس از پیامبر(ص) تغییر پیدا نمی کند، اما ما که می خواهیم، احکام را به شکل یک قانون ارایه کنیم، باید زمینه های اجرایی آن را ببینیم که در جامعه چه می گذرد و با توجه به شرایطی که امکان اجرای حکم فراهم می شود، تصمیم گیری کنیم. آنجایی که شرایط فراهم نیست از نظر فرهنگی و اجتماعی شرایط را فراهم کنیم. اکثریت مردم باید قانون را بپذیرند و آماده اجرا شوند تا ما بتوانیم نسبت به اقلیتی که تخلف می کنند، مجازات اعمال کنیم. در این صورت کار ما موفقیت آمیز خواهد بود، اما اگر در مقام اجرا شرایط فرهنگی و اجتماعی بین حکم الهی و اجرای عمومی آن در میان جامعه و مردم فاصله ایجاد کرد و ما نتوانستیم انسان ها را نسبت به حکم الهی اقناع کنیم و شرایط اجتماعی را فراهم کنیم، در این صورت اقدام ما در مقام مجری، اقدامی موفقیت آمیز نخواهد بود و چه بسا برعکس شود، یعنی به جای اینکه در مقام اجرا اصرار و تأکید کنیم که قانون الهی در سطح گسترده تری به اجرا درآید گاهی تأثیر معکوس می گذارد و به جای اینکه قانون موفقیت پیدا کند، فاصله بین مردم و قانون الهی بیشتر می شود. عکس العمل ها حادتر می شود و فاصله از قانون الهی بیشتر می شود.

به نظر بنده اینطور می رسد که هیچ ضرورتی نداشت خداوند پشت صحنه این موضوع را در قرآن مطرح کند، کافی بود که حکم را بگوید. اما اینکه خداوند پشت سر هم بیان می کند که در تشریع چه اتفاقی افتاده و چه ملاکاتی مورد ملاحظه قرار گرفته برای این است که ما بدانیم بین تشریع الهی از یک سو، با آمادگی های بشری از سوی دیگر باید نوعی تناسب و سازگاری وجود داشته باشد و وقتی این آمادگی وجود ندارد، خداوند می فرماید که من از تشریع خود کناره گیری کردم. ما نمی توانیم در تشریع دست کاری کنیم و بگوییم که جامعه آمادگی ندارد، اما به لحاظ جریان عملی وقتی پشت سر یک قانون الهی قرار می گیریم و می خواهیم در جامعه این قانون را با قدرت به اجرا بگذاریم باید توجه داشته باشیم که آیا ظرفیت ها و استعدادها وجود دارد یا خیر. به طور کلی اول باید آن زمینه ها را فراهم کرد و سپس در صدد ارایه احکام الهی برآمد.

من فکر می کنم مساله روزه را باید با همان نگاهی که در قرآن است مورد برررسی قرار دهیم، یک قسمتی را فقها گزینش کردند و یک قسمتی هم علمای اخلاق و عرفان گزینش کردند که لازم، مناسب و درست است، اما نگاه قرآن نگاهی فراتر از این نگاه های خاص است. ما امروز نیازمند هستیم که روزه را براساس منطق قرآن مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

منبع: شفقنا

.

منابع خبر

اخبار مرتبط