اعتراضات و آینده ایران
برگرفته از تریبون زمانه *
مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
“آزاد”، یک مجموعهی مستقل ذیل “اکوسیستم نوآوری دانشگاه شریف” که اخیراً رویدادی را حول مسئلهی «آیندهی ایران» برگزار کرده است.
آخرین برنامه از فصل اول این مجموعه، گفتوگویی است با نوآم چامسکی، زبانشناس، فیلسوف، تحلیلگر و فعال سیاسی برجسته، پیرامون “جنبش زن، زندگی، آزادی”، مصالحهی ایران و عربستان و مسائلی از این دست که در یوتیوب منتشر شده است و از طریق لینک زیر میتوانید به آن دسترسی پیدا کنید.
نسخه فارسی:
در زیر خلاصهای از گفتههای نوآم چامسکی را میخوانید.
مسئله امروز ایران
مسئله اساسی امروز ایران همان مسئله جنبش زن، زندگی، آزادی است؛ فراهم شدن شرایط حداقلی برای مشارکت آزاد در یک جامعه مشارکتی باز. اگر ایران بتواند از این چالش رهایی یابد، تازه با مسائلی مانند سرمایهداری و استثمار مواجه میشود که امروزه در کانون بحرانهای جوامع غربی قرار دارد.
اگر ایران به غرب به عنوان یک الگو نگاه میکند، ابتدا باید بداند از سال ۱۳۵۷ تا امروز چه اتفاقاتی در غرب رخ داده است. ۴۵ سال است که دموکراسیهای غربی در معرض یک جنگ سخت طبقاتی به نام نئولیبرالیسم هستند، سیاستهایی که برای انتقال ثروت به بخشهای کوچکی از جامعه طراحی شده، در حالی که باقی جامعه، با اکثریت زنان به سمت یک اشتغال نامطمئن و پرمخاطره حرکت میکنند. برای کارگران مرد هم در واقعیت دستمزد حقیقی کمتر از آن چیزی است که در سال ۱۳۵۷ بوده.
"مسئله امروز ایران مسئله اساسی امروز ایران همان مسئله جنبش زن، زندگی، آزادی است؛ فراهم شدن شرایط حداقلی برای مشارکت آزاد در یک جامعه مشارکتی باز"برای داشتن یک تخمین از این وضعیت باید بدانید براساس برخی تحقیقات، در ۴۰ سال گذشته چیزی حدود ۵۰ میلیارد دلار از ۹۰ درصد فقیر جامعه به یک درصد ثروتمند جامعه انتقال یافته است. در همین زمان سیاستهایی برای غیرصنعتیسازی کشورهای غربی نیز طراحی شده، چه در ایالات متحده، چه بریتانیا و چه بخشهای وسیعی از اروپا. آنچه از این جوامع باقی مانده، جوامعی با خشم و کینه انبوه و شرایط آشوبناک فرهنگی است که مستعد قدرت گرفتن سیاستمداران عوامفریب است.
این مدلی نیست که ایران بخواهد از آن الگوبرداری کند. ایران در حال حاضر با مشکلات جداگانهای دستوپنجه نرم میکند. جنبش زن، زندگی، آزادی نیز در سودای رسیدن به شرایطی است که حداقل حقوق اولیه برای مشارکت در جامعه محقق شود.
در چنین شرایطی، به مسائل گستردهتری مانند سرمایهداری و استعمار نمیتوان بهطور جدی پرداخت، چرا که مردم هیچ ابزاری برای تعامل ندارند.
خشونت راه به جایی نمیبرد
جنبشهای خشونتپرهیز در داخل ایران تاکنون به توفیق خاصی دست پیدا نکردهاند، اما این دلیلی برای حرکت به سمت روشهای خشونتآمیز نیست. هنگامی که جنبشها به خشونت روی میآورید، فضا به سود کسانی میشود که در خشونت مزیت نسبی دارند و مطمئنا خشونت مزیت نسبی مردم نیست. سیستم سرکوب از خشونت استقبال میکنند، چرا که رویارویی را به سطحی منتقل میکند که قدرت آنها در آنجا متمرکز است. نقطه ضعف سیستمهای سرکوب در زمینههای خشونتپرهیز است. از یک نظرگاه تاکتیکی ساده، شما به سمت تاکتیکهایی که طرف مقابل در آنها قدرت خارقالعادهای دارد، حرکت نمیکنید، بلکه سراغ تاکتیکهایی میروید که طرف مقابل در آن ضعیف است.
"برای داشتن یک تخمین از این وضعیت باید بدانید براساس برخی تحقیقات، در ۴۰ سال گذشته چیزی حدود ۵۰ میلیارد دلار از ۹۰ درصد فقیر جامعه به یک درصد ثروتمند جامعه انتقال یافته است"بسیج مردمی برای فعالیتهای خشونتپرهیز همان نقطه قوت مردم و نقطه ضعف حاکمیت است. در این حالت حاکمیت نمیتواند برای سرکوب فقط روی سلاحهایش حساب باز کند.
بحران محیط زیست و گرمایش جهانی
فرای همه موضوعاتی که درباره آنها صحبت میکنیم، یک بحران عظیم و تسکینناپذیر وجود دارد که ممکن است همه این فرصتها را به کلی نابود کند، و آن مسئله گرم شدن محیط زیست است. شمال آفریقا و خاورمیانه با سرعتی تقریبا دو برابر سایر نقاط جهان در حال گرم شدن است. طبق آخرین برآوردها سطح دریای شرقی مدیترانه طی سی سال آینده یک متر و تا پایان قرن دو تا ۲.۵ متر بالا خواهد آمد. این بحران حتی خلیج فارس را تحت تأثیر قرار میدهد.
این فاجعه بسیاری از کشورها را دچار بحران خواهد کرد و اصلا از ما دور نیست. این مشکل پسزمینهای همه منطقه را نابود میکند، مگر آنکه به سرعت آن را دریابیم. همه کشورهای منطقه باید به سرعت برای حذف مصرف سوختهای فسیلی تلاش کنند، در غیر این صورت هیچ آیندهای، نه برای خاورمیانه و نه برای کل جهان وجود نخواهد داشت. این بحران را نمیتوان نادیده گرفت. چگونگی رفع آن هم به هیچوجه آسان نیست، اما باید یکی از دغدغههای اصلی توسعه و تغییرات اقتصادی و اجتماعی برای همه کشورهای منطقه باشد.
توافق ایران و عربستان گامی به رو جلوست
مداخله چین برای ایجاد نوعی توافق بین ایران و عربستان، میتواند یک تسکین اساسی برای جامعه ایران باشد، چرا که میتواند روی برخی از محدودیتهای خارجی روی جامعه ایران و توسعهاش تأثیر بگذارد.
"در همین زمان سیاستهایی برای غیرصنعتیسازی کشورهای غربی نیز طراحی شده، چه در ایالات متحده، چه بریتانیا و چه بخشهای وسیعی از اروپا"این توافق ممکن است فرصتی را برای نیروهای داخلی فراهم کند تا توان بیشتری برای حرکت به سمت دستیابی به آزادیهای اساسی در جامعه داشته باشند. ایران در مقایسه با عربستان، فرصتهای بیشتری دارد. زنان در ایران مشکلاتی دارند، اما نه مانند آنچه در عربستان رخ میدهد. در عربستان ریاضیدانان زن برنده جوایز بینالمللی پیدا نمیشود. اکثریت دانشجویان دانشگاههای پیشرفته در عربستان زن نیستند.
شما نمیتوانید یک تاکسی در عربستان بگیرید که رانندهاش یک زن باشد. در چنین شرایطی اگر این دو کشور بتوانند توافقی را پیش ببرند تا خود را از قدرتهای خارجی رها کنند، ممکن است فرصتی برای حرکت به سمت خاورمیانهای آزادتر و مستقلتر ایجاد شود.
مداخله چین، فرصتهایی را برای ایجاد نوعی هماهنگی بین عربستان و ایران، دو کشور بزرگ منطقه فراهم کرده است. توافق ایران و عربستان موجب ناامیدی ایالات متحده و اسرائیل شده، چرا که این توافق سیستم کنترل منطقه خاورمیانه را تغییر میدهد. در حالی که قبلا بین آمریکا، اسرائیل و عربستان همکاریهای جدی شکل گرفته بود، حالا با ورود چین همه چیز در حال تغییر است و این تغییر در منطقه فقط به عربستان محدود نمیشود. امارات نیز در مرکز جاده ابریشم دریایی قرار دارد.
"آنچه از این جوامع باقی مانده، جوامعی با خشم و کینه انبوه و شرایط آشوبناک فرهنگی است که مستعد قدرت گرفتن سیاستمداران عوامفریب است.این مدلی نیست که ایران بخواهد از آن الگوبرداری کند"چین علاوه بر پروژه توسعه ابتکار کمربند و جاده که به راه ابریشم جدید معروف است و بخش بزرگی از اوراسیا را در سیستم توسعه و سرمایهگذاری چین ادغام میکند، پروژه توسعهای در جاده ابریشم دریایی را هم دنبال میکند که از اقیانوسهایی در امتداد مرزهای جنوبی اوراسیا میگذرد. امارات نقطه کانونی این جاده است. حتی به شکل عجیبی اسرائیل هم به این پروژه توسعه پیوسته، چرا که چین نیمی از بندر حیفا را در اختیار دارد، هرچند ایالات متحده از آن ناخشنود باشد.
جهان در حال تغییر است
تغییراتی که به آنها اشاره شد، فقط به منطقه خاورمیانه محدود نمیشود و در سطح بینالمللی در حال وقوع است. به عنوان مثال ایالات متحده تلاش زیادی کرده تا کشورهای جنوب جهانی را وادار کند تا در جنگ نیابتی بین آمریکا و روسیه در اوکراین بپیوندند، اما دنیا امتناع میکند. در کنفرانس امنیتی مونیخ، نمایندگان آمریکا تلاش زیادی کردند تا کشورهای جنوب جهانی را برای پیوستن به آمریکا در رویارویی با روسیه متقاعد کنند، اما تکتک این کشورها سر باز زدند؛ هند، اندونزی، کشورهای آفریقایی و حتی متحدان نزدیک ایالات متحده در آمریکای لاتین مانند کلمبیا و برزیل، چرا که عقیده داشتند این جنگ، جنگ آنها نیست و تمایل دارند به سمت یک توافق دیپلماتیک و یک آتشبس مذاکرهشده حرکت کنند.
هند و اندونزی کشورهای مهمی به شمار میروند و به سادگی نمیتوان آنها را نادیده گرفت، همانطور که عربستان سعودی و امارات را نمیتوان نادیده گرفت. این واگرایی بین کشورها میتواند فرصتهای جدی و مهمی برای ایران فراهم کند.
مشکل حیاتی ایران راهحلی ساده دارد
ایران اخیرا به سازمان همکاریهای شانگهای پیوسته است، اما فراتر از همکاری تجاری با چین، ایران میتواند به سمت غلبه بر مشکل حیاتیاش هم حرکت کند که همان تهدید حمله نظامی به ایران است. این تهدیدها مبتنی بر ادعاهایی علیه ایران در زمینه توسعه سلاحهای هستهای است و راهحلی بسیار ساده دارد؛ راهحلی شناختهشده که دربارهاش بحث نمیشود. ایجاد منطقهای عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه با بازرسیهای گسترده راهحل این مشکل است. ما تجربه خوبی از بازرسیها در دوره برجام و پیش از نابودی آن توسط ایالات متحده داریم.
کشورهای عربی از خلع سلاح اتمی استقبال میکنند.
"جنبش زن، زندگی، آزادی نیز در سودای رسیدن به شرایطی است که حداقل حقوق اولیه برای مشارکت در جامعه محقق شود"کشورهای جنوب جهانی و گروه ۷۷ به شدت از آن حمایت میکنند. ایران هم تقریبا از آن حمایت میکند، نه آنطور که میتوانست، اما از آن حمایتی ضمنی دارد. اروپا هم طرفدار آن است. اما ایالات متحده در هر نشست بینالمللی آن را وتو میکند. علت مخالفت آمریکا بسیار ساده است.
آمریکا نمیخواهد سلاحهای هستهای اسرائیل در معرض بازرسی و موشکافی باشد. ایالات متحده حتی به طور رسمی قبول نمیکند که اسرائیل سلاح هستهای دارد. آمریکا نمیتواند چنین کاری انجام دهد، چرا که این کار قوانین آمریکا را وارد بازی کرده و مسئله اسرائیل را از نظر قانونی در این کشور دچار چالش میکند.
البته در حال حاضر احزابی سیاسی در آمریکا هستند که تمایل دارند چنین اتفاقی بیفتد. به همین خاطر میگویم شرایط در حال تغییر است. یک تغییر اساسی در نظرسنجیهای انجامشده در آمریکا پیرامون مسئله اسرائیل و فلسطین مشاهده میشود.
"در چنین شرایطی، به مسائل گستردهتری مانند سرمایهداری و استعمار نمیتوان بهطور جدی پرداخت، چرا که مردم هیچ ابزاری برای تعامل ندارند"این تغییرات هنوز خودش را در سیاست نشان نداده، اما در انتخابات یک جامعه نسبتا دموکراتیک مثل ایالات متحده، افکار عمومی را نمیتوان برای همیشه نادیده گرفت. این تغییر در جمعیت جوان آمریکا نیز قابل مشاهده است. نظر دانشجوها و دانشآموزهای دبیرستانی در آمریکا درباره موضوع اسرائیل و فلسطین پنجاه پنجاه است، در حالی که قبلا اصلا اینطور نبود. از طرف دیگر بخش بزرگی از دموکراتها بیشتر حامی فلسطین هستند تا اسرائیل، در حالی که در گذشته پایگاه حمایت از اسرائیل در جامعه لیبرالدموکرات آمریکا قرار داشت، اما الآن بیشتر حامیان اسرائیل در آمریکا از بین مسیحیان افراطی هستند، دقیقا مشابه گروههای مذهبی افراطی در عربستان که در سیستمهای نظامی و امنیتی این کشور حضور دارند و روابط بسیار صمیمانهای با اسرائیل برقرار کردهاند.
این تغییرات بدین معناست که تمام مجموعه سیاستهای آمریکا در قبال خاورمیانه ممکن است با یک تغییر اساسی روبهرو شود. این تغییرات در کنار مداخله چینیها برای حرکت به سمت نوعی همزیستی ایرانی-سعودی و تمایل امارات برای عضویت در جاده ابریشم دریایی با محوریت چین و جدایی جنوب جهانی از سیستم تحت سلطه آمریکا، همگی نیروهایی هستند که ایران میتواند از آنها برای بهبود وضع خودش بهره ببرد.
این تغییرات را باید در کنار چالشهای امروز جامعه ایران دید و فراموش نکرد که مسائل بیرونی و داخلی ایران بر یکدیگر تأثیر میگذارند و بهم مرتبطاند.
آمریکا همچنان قدرت اول است
با وجود این مسائل، باید توجه داشت که علیرغم رشد چین، هنوز آمریکا قدرت اول جهان است و قدرت قاطع ایالات متحده همچنان باقی است. چین از طریق سرمایهگذاری و برنامههای توسعه در سرتاسر منطقه اوراسیا تا ایران و ترکیه و حتی مجارستان در حال پیشرفت است. همچنین در آفریقا و آسیای جنوبی و حتی آمریکای لاتین جای خودش را باز کرده، آن هم آمریکای لاتینی که حیاط خلوت آمریکا به حساب میآید. اما این تنها بخشی از داستان است. اقتصاددانان معمولا تمایل دارند که قدرت اقتصادی کشورها را با تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازهگیری کنند، اما این مقایسه در یک دنیای جهانیشده بسیار گمراهکننده است.
"خشونت راه به جایی نمیبرد جنبشهای خشونتپرهیز در داخل ایران تاکنون به توفیق خاصی دست پیدا نکردهاند، اما این دلیلی برای حرکت به سمت روشهای خشونتآمیز نیست"باید دید کدام کشورها و شرکتهای چندملیتی صاحب ثروت جهان هستند؟ به نظر میرسد که حدود ۵۰ درصد ثروت جهان در دست شرکتهای چندملیتی مستقر در آمریکاست. درست است که آیفون در چین مونتاژ میشود، اما سود اصلی آن به جیب اپل میریزد. شرکتهای بزرگ تایوانی تولید و مونتاژ را مدیریت و سازماندهی میکنند، اما پتنت و انحصار طراحی و تولید در اختیار اپل است و برنده اصلی این شرکت مستقر در آمریکاست.
از طرف دیگر از نظر قدرت نظامی، آمریکا با اختلاف در صدر کشورهای دنیاست، چه از نظر بودجهای که خرج میکند و چه از نظر تکنولوژیهای پیشرفتهای که در اختیار دارد. مولفه دیگر قدرت آمریکا ژئوپلیتیک ناتو است. قبل از جنگ اوکراین به نظر میرسد ناتو در حال شکاف است، اما تجاوز پوتین به اوکراین هدیه بزرگی برای آمریکا بود.
آمریکا با صرف هزینه اندکی از بودجه نظامیاش توانست بهطور جدی نیروهای نظامی رقیب اصلی خود را تضعیف کند. از طرف دیگر روسیه آسیبهای اقتصادی بسیاری را در اثر این جنگ متحمل شد. همچنین بر اثر این جنگ اروپا از نظر مواد اولیه و مواد معدنی که قبلا از روسیه تأمین میکرد، به آمریکا وابسته شد. آلمان به جای گاز ارزان روسیه، LNG گرانقیمت را از آمریکا وارد کند. شرکتهای انرژی آمریکایی سود کلانی از جنگ روسیه و اوکراین به جیب زدند.
ناتو نیز نه تنها کشورهای اروپایی را به خود وابسته کرده، بلکه به یک سیستم جهانی گسترش یافته است.
"هنگامی که جنبشها به خشونت روی میآورید، فضا به سود کسانی میشود که در خشونت مزیت نسبی دارند و مطمئنا خشونت مزیت نسبی مردم نیست"ناتو در حال حاضر تا منطقه هند و اقیانوس آرام پیشروی کرده و در نشست سران ناتو، متحدان آسیایی ایالات متحده مانند کره جنوبی و ژاپن نیز حضور پیدا کردهاند. آمریکا چین را با حلقهای از متحدانش شامل کره جنوبی، ژاپن، تایوان، گوام، استرالیا و نیوزیلند محاصره و از سوی دیگر دولت بایدن علیه چین جنگ اقتصادی اعلام کرده؛ جنگی برای جلوگیری از توسعه طولانیمدت چین از طریق حذف هرگونه دسترسی این کشور به تکنولوژیهای پیشرفته. همچنین آمریکا متحدانش را تحت فشار قرار میدهد تا روابط تجاریشان با چین را قطع کنند. بعید نیست در چند سال آینده شاهد جنگی میان آمریکا و چین باشیم و این جنگ به معنای پایان جهان است، چرا که نمیتوان تصوری از جنگ میان قدرتهای هستهای داشت.
ساخت سلاح هستهای به معنای خودکشی ایران است
من شک دارم که ایران قصد توسعه سلاحهای هستهای را داشته باشد، اما رفتن به سمت آن به نظرم برای ایران یک خودکشی است. ایران با سلاح هستهای کاری نمیتواند از پیش ببرد و داشتن آن فقط به نابودی این کشور منجر میشود.
ساخت سلاح هستهای از سوی ایران، آب از دهان ایالات متحده و اسرائیل راه خواهد انداخت، چرا که فرصتی بینظیر برای حملهای بزرگ علیه ایران در اختیارشان قرار میگیرد. سلاح هستهای برای ایران بازدارنده هیچچیز نیست، بلکه فقط فراخوانی آشکار برای نابودی ایران است. اگر ایران بخواهد به سمت سلاح هستهای حرکت کند، عربستان نیز همین مسیر را در پیش میگیرد. اسرائیل هم که ظرفیت بالایی از نظر سلاحهای هستهای دارد و به این ترتیب منطقه به آتش کشیده میشود.
همه آنچه که ایران باید انجام دهد، تلاش برای ایجاد منطقهای عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه است. باز هم اگر ایران به صورت استراتژیک فکر کند، باید به سمت نقطه ضعف دشمنانش حرکت کند، نه نقطه قوت آنها.
"سیستم سرکوب از خشونت استقبال میکنند، چرا که رویارویی را به سطحی منتقل میکند که قدرت آنها در آنجا متمرکز است"نقطه قوت آمریکا و اسرائیل ابراز خشونت و حمله نظامی است و نقطه ضعف آنها نگرانیهای مردم برای یک زندگی صلحآمیز و دور از جنگ. نقطه ضعف ایالات متحده و اسرائیل، تلاش کشورهای منطقه و جهان برای پایان دادن به تهدید جنگ هستهای با ایجاد منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه است.
تقریبا سی سال است که تمام جهان از منطقهای عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه حمایت میکند، اما آمریکا و اسرائیل جلوی آن را میگیرند. در ایالات متحده شما حتی نمیتوانید این موضوع را به معنای واقعی کلمه مورد بحث قرار دهید، چرا که اگر این مسئله به موضوع بحث عمومی تبدیل شود، بسیار خطرناک است. البته این موضوع تنها محدود به خاورمیانه نیست. آفریقا یک منطقه عاری از سلاحهای هستهای دارد، اما آمریکا و انگلیس مانع تحقق آن شدهاند.
اقیانوس آرام هم یک منطقه عاری از سلاحهای هستهای دارد، اما باز هم اصرار ایالات متحده بر حفظ تسلیحات هستهایاش در مستعمرههایش در اقیانوس آرام، تحقق آن را متوقف کرده است. افکار جهانی از ایده مناطق عاری از سلاحهای هستهای به ویژه در خاورمیانه حمایت میکنند، اما آمریکا و اسرائیل و برخی متحدانشان مانع اجرایی شدن این ایده هستند.
ایران باید به سمت منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه حرکت کند
حکومت ایران در گذشته از ایجاد منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه حمایت و معاهده بینالمللی جلوگیری از تولید سلاحهای هستهای را که بیش از ۱۲۰ کشور جهان آن را پذیرفتهاند، امضا کرده است. قدرتهای هستهای از پیوستن به این معاهده سر باز میزنند، اما میتوان آنها را برای تعهد به آن تحت فشار قرار داد. مردم ایران باید از حکومتشان بخواهند با حمایت از این معاهده، برای جلوگیری از تولید سلاحهای هستهای و ایجاد منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه تلاش کند. منفعت ایران تلاش برای ایجاد چنین منطقهای است، نه غنیسازی اورانیم که هدیهای به دشمن به حساب میآید.
"از یک نظرگاه تاکتیکی ساده، شما به سمت تاکتیکهایی که طرف مقابل در آنها قدرت خارقالعادهای دارد، حرکت نمیکنید، بلکه سراغ تاکتیکهایی میروید که طرف مقابل در آن ضعیف است"غنیسازی اورانیوم و حرکت به سمت سلاح هستهای بهانهای به آمریکا و اسرائیل میدهد که از مزیت نسبیشان که همان خشونت و گزینههای نظامی است، بهره ببرند. اگر ایران عاقل باشد، به سمت نقطه قوت دشمنانش حرکت نمیکند و به جای آن رویارویی را به جایی میکشاند که نقطه قوت خودش است: حمایت از یک جهان در حال توسعه صلحآمیز و عاری از تهدید سلاحهای هستهای. ایران باید به دنیا نشان دهد آنچه مانع تحقق این ایده است، تسلیحات هستهای اسرائیل و حمایت آمریکا از آنهاست. مردم آمریکا نیز اگر نسبت به این موضوع آگاهی کسب کنند، از آن حمایت میکنند و به همین خاطر این مسئله در آمریکا مسکوت میماند. شما حتی یک مقاله در مطبوعات آمریکا درباره این موضوع نمیتوانید پیدا کنید.
حرکت به سمت منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه مثل توافق با عربستان، یک فرصت برای ایران است که میتواند از آن استفاده کند.
همبستگی جهانی برای بحرانهای جهانی
جنبشهای مردمی در سراسر جهان این قدرت را دارند تا در صورت اتحاد و همبستگی با یکدیگر، جلوی این مسابقه خودکشی در راستای نابودی جهان را بگیرند. سلاحهای آنها در این راه، خشونتپرهیزی، بسیج مردمی، آموزش، فعالیتهای فرهنگی و برنامههای اساسی و عینی مطابق با نیازهای مردم است.
چالشهایی که جامعه ایران با آنها دستوپنجه نرم میکند، منحصر به این کشور نیست. نگاهی به اسرائیل بیندازید. عناصر ملیگرای مذهبی حکومت را به دست گرفتهاند و اعتراضات زیادی هم در این کشور به جریان افتاده و حتی افسران نیروی هوایی این کشور از خدمت امتناع میکنند. در آمریکا حزب جمهوریخواه که در حال حاضر قدرت زیادی دارد و ممکن است قدرت بیشتری را هم به دست آورد، پایگاه مردمیاش یک جنبش ملیگرای مسیحی انجیلی افراطی است؛ جنبشی به که تکامل اعتقاد ندارد، به گرمایش جهانی اعتقاد ندارد، انگار در قرون وسطی زندگی میکند.
"طبق آخرین برآوردها سطح دریای شرقی مدیترانه طی سی سال آینده یک متر و تا پایان قرن دو تا ۲.۵ متر بالا خواهد آمد"در برزیل پس از تحلیف لولا، عده زیادی به دولت، دادگاه عالی، مجلس و تأسیسات دولتی تحت حمایت ارتش حمله کردند. بخش بزرگی از این جمعیت را مسیحیان انجیلی افراطی تشکیل میدادند. اینها تحولاتی است که در سرتاسر جهان و نه فقط در ایران در حال وقوع است.
جنبشهای مردمی در سرتاسر جهان باید برنامههایی برای مقابله با این تحولات داشته باشند تا بتوانند این جمعیتها را در حرکت به سمت یک جامعه مترقی و مدرن و در حال توسعه با حقوق اولیه و آزادیهای انسانی همراه کنند. این جنبشها در بسیاری از کشورها فعال هستند و تنها منحصر به ایران نیست. در آمریکا و اروپای غربی تلاش عده بسیاری معکوس کردن حرکت نظامهای اجتماعی به سمت سیستمهای خودکامهتر با تمرکز بالای ثروت و شرایط مخاطرهآمیز برای مردم است.
همه ما عناصر یک نظم جهانی هستیم که باید برای غلبه بر بحرانهای عظیمی که بشریت در ابعاد مختلف با آن مواجه شده، در همبستگی با یکدیگر کار کنیم. ما راهحلهای بسیاری از بحرانهایمان را میدانیم و هنوز فرصت داریم، چون چیزی از کنترل خارج نشده، اما باید اقدام کنیم و این حرکتها باید توسط نیروهای مردمی برای غلبه بر نیروهای جهانی ظلم، خشونت و وحشت، در همبستگی با یکدیگر و در سطح بینالمللی هدایت شود.
ویدئو به انگلیسی:
منبع ویدئوها: یوتیوب و سایت آزاد
لینک مطلب در تریبون زمانه
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران