قسمت سی و پنج محکوم

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال محکوم قسمت سی و پنج 35Mahkoom Serial Part ۳۵

صبح روز بعد در اخبار، خبر فرار زندانیان پخش می‌شود و عکس و اسم آن‌ها اعلام می‌شود. همه خوابیده‌اند و خان بابا اخبار را تماشا می‌کند. از بازرسی با مدیر زندان تماس می‌گیرند و او را به خاطر فرار زندانیان بازخواست می‌کنند. مدیر سعی دارد خودش را تبرئه کند و مدام توجیه می‌آورد.

باریش در شرکت با ساشا تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد در مورد جمره تحقیق کند و می‌گوید حتما او هم در فرار فیرات دست داشته است.

"   سریال محکوم قسمت سی و پنج 35Mahkoom Serial Part ۳۵ صبح روز بعد در اخبار، خبر فرار زندانیان پخش می‌شود و عکس و اسم آن‌ها اعلام می‌شود"باریش می‌گوید چیزی در مورد پدر جمره است که به باریش هم ربط دارد و از ساشا می‌خواهد که در این مورد هم تحقیق کند.

طاهر باریش را می‌بیند و در مورد فرار فیرات سوال می‌کند. باریش با طعنه می‌گوید حتما فیرات در مورد خیانت زنش با طاهر چیزی فهمیده و می‌خواهد به سراغ او بیاید. سپس می‌گوید می‌داند طاهر در مورد پرونده پدر جمره تحقیق کرده و چیزهایی در مورد این پرونده و پدر باریش فهمیده است. او از طاهر می‌خواهد زیاد در مورد هر چیزی پیگیر نباشد تا به ضررش تمام نشود؛ سپس می‌رود.



رفیع به شرکت پیش باری می‌رود و می‌گوید باید فیرات را پیدا کند و اسم جاسوس را از او بپرسد. باریش می‌گوید نمی‌داند فیرات کجاست. رفیع او را تهدید می‌کند و یادآوری می‌کند که یک جان به او بدهکار است. باریش می‌گوید، کم مانده که جاسوس را پیدا کند و به او خبر خواهد داد.

زندانی‌ها در میخانه لباس‌های جدید می‌پوشند و تغییر ظاهر می‌دهند.

"از بازرسی با مدیر زندان تماس می‌گیرند و او را به خاطر فرار زندانیان بازخواست می‌کنند"حاجی آلاگوز و قنبر بیرون می‌روند تا حاجی از آشنایش پول بگیرد و در این مدت خرج کنند.

بوگه به شرکت به دیدن باریش می‌رود و با عصبانیت سراغ نازلی را می‌گیرد. باریش می‌گوید ساشا شبانه نازلی را از پرورشگاه بیرون برده است. بوگه از اینکه بی خبر از او نازلی را از پرورشگاهی که بوگه رییس آن است بیرون برده‌اند، عصبانی می‌شود و با باریش جروبحث می‌کند. جیدا وارد اتاق می‌شود و می‌گوید زاهد جلسه فوری گذاشته و از بوگه هم می‌خواهد که در جلسه حاضر باشد.



در جلسه زاهد بوگه را از ریاست پرورشگاه یساری برکنار می‌کند و می‌گوید بهتر است بوگه در خانه به تومریس رسیدگی کند. بوگه متعجب می‌شود و با حرص می‌گوید زاهد انتقام مشکلات خانوادگی‌اش را در کار می‌گیرد. او با عصبانیت بیرون می‌رود.

باریش پیش بوگه می‌رود و سعی دارد او را آرام کند. او می‌گوید کسی نمی‌تواند با زنش اینگونه رفتار کند و انتقام خواهد گرفت.

"باریش در شرکت با ساشا تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد در مورد جمره تحقیق کند و می‌گوید حتما او هم در فرار فیرات دست داشته است"او سپس با ساشا تماس می‌گیرد و می‌گوید تصمیم گرفته که چه کسی را به عنوان جاسوس انتخاب کند.

زندانی‌ها در میخانه نشسته‌اند و فیرات در مورد اینکه ماشینش کجا ممکن است باشد، فکر می‌کند. بقیه می‌گویند شاید ماشین او را دزدیده‌اند. پاشا با دوستش صحبت می‌کند و آدرس جایی را که ماشین‌های اوراقی دزدی را می‌برند از او می‌گیرد. همه حاضر می‌شوند تا به آنجا بروند و دنبال ماشین بگردند.



ساشا به آرایشگاه خاله جمره می‌رود. او تظاهر می‌کند که جمره از او دلخور است و می‌گوید عکس‌های بچگی جمره را می‌خواهد تا برای او یک سورپرایز ترتیب بدهد. خاله جمره، آلبوم کودکی جمره را می‌آورد. ساشا عکسی از جمره و مادرش را می‌بیند و آن را می‌خواهد. اما خاله جمره اجازه نمی‌دهد و می‌گوید نمی‌تواند آن را بردارد و می‌گوید جمره از عکس‌های کودکی خوشش نمی‌آید.

"باریش می‌گوید چیزی در مورد پدر جمره است که به باریش هم ربط دارد و از ساشا می‌خواهد که در این مورد هم تحقیق کند"ساشا پنهانی از روی آن عکس، با گوشی عکس می‌گیرد.

ساشا پیش باریش می‌رود. باریش می‌گوید می‌خواهد برای آخرین بار با پدرش شام بخورد، بعد هم جاسوس را معرفی کند. او از انتخاب خودش مطمئن است.

زندانی‌ها به محل ماشین‌های اوراقی می‌روند؛ فیرات ماشینش را پیدا می‌کند و آن را می‌گردد اما هیچ چیز پیدا نمی‌کند.

او با باز کردن صندوق عقب یادش می‌آید که چاقو را در ماشین نگذاشته است. او از بقیه می‌خواهد که سوار ماشین شوند و به منطقه خانه‌اش بروند تا به یاد بیاورد آن شب چه کار کرده بود.

باریش پیش زاهد می‌رود و با هم مشغول غذا خوردن می‌شوند. زاهد برای اولین بار از خود باریش تعریف می‌کند و می‌گوید درست است که او مثل ساواش نبود اما همیشه آزادانه زندگی کرد و از زندگی‌اش لذت برد و به ثروت و جایگاه خانوادگی اهمیتی نداد و از آن اسنفاده نکرد. او می‌گوید با مرگ باریش پیرتر شده است.

"باریش با طعنه می‌گوید حتما فیرات در مورد خیانت زنش با طاهر چیزی فهمیده و می‌خواهد به سراغ او بیاید"باریش متاثر می‌شود، او در جواب پیغام رفیع می‌گوید جاسوس را پیدا کرده است؛ سپس زاهد را بغل می‌کند و می‌رود.

پایان قسمت ۳۵

قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت سی و شش ۳۶ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت سی و چهار ۳۴ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۳۶ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۳۴

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۹ خرداد ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۷ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۱ فروردین ۱۴۰۱