قسمت صد و ده عشق منطق انتقام
سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و ده 110Eshgh Mantegh Entegham Serial Part ۱۱۰
این پاورقی قسمت صد و دهم سریال عشق،منطق و انتقام است.
چارلا در حال تدارک دیدن برای امشب است چون اوزن قرار است به خانه بیاید که مرد تماس میگیرد و میگوید منتظر او و الاست و هیچ بهانه ای را قبول نمی کند.
چارلا ناچار می شود الا را به دیدن مرد ببرد.زمرد که از تماس های رکن الدین خسته و کلافه شده تصمیم میگیرد از منکشه انتقام بگیرد. او به آرایشگاه نریمان میرود و به او میگوید که سه ماه از عمرش باقی مانده و یک بیماری خطرناک گرفته که مختص ثروتمندان است و با جذب شدن طلا به بدن ارتباط دارد.
او یک برگه ی آزمایش به نریمان نشان میدهد و از او میخواهد این را به هیچکس مخصوصا منکشه نگوید.اما وقتی منکشه به آرایشگاه میرود طولی نمیکشد که نریمان همه چیز را به او میگوید و تاکید میکند به زمرد چیزی نگوید.منکشه با گریه به خانه میرود.
در شرکت وقتی ارن رابطه ی عاشقاته ی اکو و الیف را میبیند تصمیم میگیرد از اکو درباره عشق راهنمایی بخواهد و به او میگوید از غایه خوشش می آید اما نمیداند چطور به او نزدیک شود.
اکو به ارن کمک میکند تا نامه ای برای غایه بنویسد و بعد آن را به خانه میبرد تا اصلاحش کند.
اطلس جلوی غذاخوری در حال بازی است که اوزن به دیدنش می آید.اطلس با دیدن او خوشحال میشود و به طرفش میدود.اوزن ماشین قرمز بچگیش را به اطلس میدهد و اورا خوشحال میکند.
او از اجازه میگیرد تا اطلس را به پارک ببرد.در طرف دیگر مرد با الا بازی میکند و از وقت گذراندن با او خیلی خوشحال است اما چارلا از الا میخواهد که زود بروند و میگوید این هیچ معنی ای نداره.
نمیتونی توافق را به هم بزنی.مرد میگوید:میتونم پولی که گرفتم را بهت پس بدهم.من دیگر نمیخواهم بدون دخترم زندگی کنم.
چارلا بازهم باخودخواهی به مرد میگوید چنین چیزی نخواهد شد.
وقتی اسرا به غذاخوری میرود و میفهمد اوزن اطلس را باخودش برده با نگرانی به طرف پارک میرود.اوزن جواب تماسهای اورا نمیدهد و اسرا دارد از نگرانی دیوانه میشود که ناگهان متوجه اطلس میشود که باخوشحالی به سمت او میدود.
اسرا از اوزن میپرسد: چیزی بهش گفتی؟
اوزن میگوید: معلومه که نه.او از اسرا میخواهد که شب به خانه اش بیاید.
توی شرکت چنار با دیدن ایاز او را بخاطر اینکه زیر قولش زده و همه چیز رو به اوزن گفته سرزنش میکنه و میگه دیگه توافقی درکار نیست.
ایاز میگوید: تو وقتی راز خواهرت را پنهان کردی همه چیز رو از دست دادی.چنار شوکه می شود.ایاز میگوید من ول اون سهام رو دادم.اونها مال منند به هیچ وجه پاپس نمیکشم
منکشه با یک ظرف دلمه به خانه زمرد میره.زمرد که منتظر اومدن اون بود با شیطنت از بیحالیش حرف میزند و حرف رو به مرگ و بی کسی میکشاند.منکشه با بغض از زمرد میخواهد که هرچی میخواهد به او بگوید.
زمرد هم بورک و باقلوا میخواهد و بعد از منکشه میخواهد لباسهاش رو پهن کنه و خونه رو مرتب کنه.
منکشه هم با جان و دل این کارها را انجام میدهد. توی شرکت اوزن متوجه میشه ایاز درحال تغییر دادن دکوراسیون اتاقشه و به اونجا میره و میگه به نظرم زحمت نکش چون قرار نیست اینجا بمونی فروش سهامت تاییدیه نگرفته و نمیگیره
ایاز میگه من هیچ جا نمیرم ببینیم برنده کیه.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران