نوروز، فرصتی برای اندیشیدن به طبیعت و پرهیز از خودمحوربینی
در جامعهشناسی یک اصل مهم وجود دارد: وقتی همه، یک چیز را میگویند، وقتی همه یک چیز را «بدیهی» میشمارند، حتماً با یک «آسیب» روبرو هستیم، زیرا این امر میتواند نشاندهنده آن باشد که همه افراد، به حداقلی از دادهها و استدلالها بسنده کردهاند تا بهرغم همه اختلاف نظرهایی که دارند، بتوانند یک موضوع را به یک شکل ببینند. این کار شاید در پدیدههای طبیعی که زبان آنها را قراردادی کرده، ساده به نظر بیاید، برای نمونه همه ما آسمان را «آبی» میبینیم و تصوّر میکنیم از رنگ مشابهی سخن میگوئیم، اما این صرفاً به دلایل زبانشناسی است زیرا نمیتوان صدها کلمه برای طیفی از تعداد بیشماری از رنگها صرفاً برای یک پدیده – مثل آسمان- ساخت و به کار برد و افراد بتوانند یکدیگر را بفهمند. اما در پدیدههای اجتماعی، دقیقاً این اتفاق به وسیله متخصصان میافتد یعنی تلاش میشود با به کار بردن زبان علمی مسائل را دقیقتر دید. البته در علوم دقیقه، که الگوی علوماجتماعی برای «علمشدن» بودهاند از این نیز بیشتر بر سر این موضوع توافق هست که دقیق صحبت کنیم.
حال وقتی به یک امر «بدیهی» در مشکلات اجتماعی میرسیم باید افزود: هر اندازه این «بدیهی» بودن بیشتر «بدیهی» به نظر برسد، شدت آسیب بیشتر بوده و پیآمدهای سختتری خواهد داشت. مثالی بیاوریم: اگر در جامعهای، «بدیهی» به نظر برسد که همه مشکلات همه جای دنیا وجود دارد، بنابراین اینکه ما «کودکان خیابانی» و زیر ستم و ظلم داشته باشیم، اینکه «فقر» داشته باشیم، اینکه تفاوت شدید طبقاتی داشته باشیم، اینکه فساد گسترده داشته باشیم، اموری «بدیهی» و «ناگزیر» هستند؛ اینکه در جامعهای مردم بپندارند کاملاً «بدیهی» و «ناگزیر» است که همهجا، گروهی آنقدر ثروتمند باشند که ندانند باپولشان چه کنند و گروهی آنقدر فقیر که به شام شبشان محتاج؛ اینکه در جامعهای مردم بپندارند این «طبیعی» و «بدیهی» است که وقتی پول نداری نمیتوانی آموزش و بهداشت و درمان و اوقات فراغت مناسب داشته باشی و غیره، همه این موارد و موارد بیشمار دیگری که میتوانیم به آنها اشاره کنیم و برای بسیاری «بدیهی» میآید، بیش و پیش از هرچیز گویای یک امر است: وجود یک آسیب اجتماعی شدید با دلایل وخیم و با پیآمدهای کوتاه و درازمدت وخیمتر.
حال به نوروز و بهارمان برسیم.
"اما در پدیدههای اجتماعی، دقیقاً این اتفاق به وسیله متخصصان میافتد یعنی تلاش میشود با به کار بردن زبان علمی مسائل را دقیقتر دید"این روزها تقریباً از همه میشنویم: چه سال شومی بود! چقدر کشته شدند! چه بلاها که بر سرمان نیامد! آن از ابتدایش و این از انتهایش! همه جا سیل و زلزله و هوای آلوده، همه جا جنگ و فقر و بیچارگی و نومیدی و درد و بلا؛ و وقتی میبینیم همه یا دستکم اکثریت بر سر این امر توافق دارند و آن را «بدیهی» میشمارند، شک نکنیم که بلا در این بدیهی پنداشتن است نه در آنچه «بلا» میدانیم. «بلایی» که در حال حاضر از آن صحبت میشود، ویروسی است که بر اساس آخرین آمار سازمان بهداشت جهانی تاکنون نزدیک صد و بیست هزار نفر به آن مبتلا شدهاند، از این تعداد حدود ۶۶ هزار نفر بهبود یافتهاند. این ویروس البته ممکن است گسترش یابد، و ابعاد هولناکی در حد میلیونها نفر به خود بگیرد بنابراین باید آن «را بسیار جدی گرفت و از خطراتش برحذر ماند و برای این کار نیز باید بیش و پیش از هر چیز عقلانیت خود را به کار انداخت، اما هنوز در چنین شرایطی قرار نداریم و حتی چشمانداز دقیقی در این مورد ارائه نشده است. اما اگر همین جا درنگ کنیم و موقعیتهای اپیدمیک هولناک در گذشته را، یعنی زمانی را که هیچیک از ابزارهای علمی و شبکه گسترده اطلاع رسانی امروز وجود نداشت و مردم از سواد رسانهای برخوردار نبودند و اصولاً رسانهای هم نبود، مقایسه کنیم، متوجه میشویم که با دو رفتار غیر عقلانی ولو متضاد روبرو هستیم از یک سو کسانی که بیماری و خطراتش را جدی نمیگیرند و اصرار دارند که با یک سرماخوردگی طرف هستند و از طرف دیگر کسانی که آیندهای جهنمی و پایان بشریت را در افق قرار میدهند.
اگر به مثالهای تاریخی نگاه کنیم میبینیم که در بیماری موسوم به «آنفولانزای اسپانیایی» که در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ در جهان ظاهر شد تقریباً یک سوم جمعیت یک میلیارد و هشتصد میلیونی جهان یعنی حدود ۵۰۰ میلیون نفر به این بیماری مبتلا شدند و از این تعداد با تخمینهای مختلف بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر درگذشتند. پیش از این بلا، در «طاعون سیاه» اروپا، در فاصله ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۲ میلادی یعنی در پنج سال، ۲۵ میلیون نفر درگذشتند که ۳۰ تا ۵۰ درصد جمعیت اروپای آن زمان را تشکیل میدادند.
و لازم نیست جای دوری برویم آلودگی هوا در جهان هر سال میلیونها نفر را میکشد و در کشور خود ما با تصادفات رانندگی که دلیل اول مرگ و میر جوانان هستند حدود ۱۵ هزار نفر در سال جان خود را از دست میدهند و این تازه به جز میزان و تلفات و کشتگانی است که در همین منطقه خاور میانه در طول بیست سال گذشته داشتهایم که به چندین میلیون کشته و میلیونها آواره دامن زده است و چیزی از تراژدی بزرگ قرن در یمن و کشتار آرام میلیونها انسا بیگناه در جنگ قدرتها در آن نمیگوییم.
اما دقت داشته باشیم، هیچکدام از نکاتی که گفته شد، نه برای کوچک جلوه دادن غم و اندوه درگذشتگان بیماری کرونا است، نه برای کم پنداشتن خطری که این اپیدمی میتواند در اثر بی توجهی ما برایمان داشته باشد و هزاران نفر را به کام مرگ بکشد. از این رو، برای ما و برای جهان اهمیت دادن به تمام دستورات پزشکی و رعایت آنها و دغدغه داشتن برای توانایی مواجهه با میلیونها بیمار در یکی دو سال آینده (که امیدواریم هرگز اینگونه نشود) امری به شدت ضروری و برای دولت امری است که تمام موجودیت و مشروعیتش را مطرح میکند؛ و از این جمله است باقی ماندن در خانه و قرنطینه خودخواسته که در برخی از کشورها نظیر ایتالیا به صورت اجباری نیز درآمده است. آنچه گفتیم باز برای آن نیست که خواسته باشیم به خصوص وظیفه دولت و مسئولان را کاهش دهیم و یادآور شویم که بیش و پیش از همه باید در خدمت مردم باشند و نباید در ارائه خدمات و دادن آرامش روانی و امکانات درمانی به مردم کوتاهی کنند و متأسفانه فعالیت آنها در حد انتظار مردم نبوده است.
اما نکتهای که مایلیم در این روزهای آخر سال بر آن پای فشاریم این است: وقتی میپنداریم که «روشن» و بدیهی» است که چون نمیتوانیم از خانه بیرون بیاییم، چون نمیتوانیم حتی روی عزیزترینهایمان را ببوسیم و نوروز را در کنارشان باشیم، پس حق داریم از خود بپرسیم بهار چه معنایی دارد؟ چرا باید خوشحال بود که از راه میرسد؟ اصلاً کجای این «بهار» است؟ چه «جشنی» و چه «نوروزی»؟ اینجاست که دچار نوعی خود – محور بینی میشویم که اتفاقاً از دلایل اصلی مصیبتهایی است که امروز ما و جهان درونشان اسیر ماندهایم. تبعیت از عقلانیتی هر چه بیشتر برای حفظ سلامت خود و دیگران اهمیتی اساسی و روشن دارد، اما بیتوجهی به بلایی که بر سر طبیعت آوردهایم و امروز مایلیم که طلبکارانه به آن نگاه کنیم خبر از نبود سخاوتمندی و فروتنی و یک خود محور بینی بیمارگونه در نزد ما میدهد که امروز بیش از هر زمان به آن نیاز داریم.
انسانها در طول چندین هزار سال، بیشترین فشار را بر طبیعت وارد کردند به صورتی که با محور پنداشتن خود و نیازهای خود، و از آن بدتر با بالا بردن بیش از پیش مصرف خود در همه زمینههای قابل تصور، به گونهای از موجودات تبدیل شدهاند که برای نخستین بار در تاریخ حیات روی کره زمین تداوم آن را بیش از پیش تهدید کردند. از این رو آیا باید شگفتزده شد که چرا شاهد واکنشهایی از سوی طبیعت هستیم مثل گرمشدن اقلیم، سیلها، آتشسوزیها، فرونشستن زمین و گسترش بیابانها، از میان رفتن جنگلها و غیره؟ چرا انسان باید خود را مرکز عالم بپندارد گویی در این جهان و دستکم روی کره زمین موجودی به جز او وجود ندارد و همه چیز را به شکلی افراطی در خدمت خود بداند و از وارد کردن هیچ صدمهای حتی دراز مدت به زمین اجتناب نکند؟
چرا باید تاوان زیادهخواهی انسانها را همه موجودات بدهند؟ هر سال انسانها، میلیاردها جانور را میکشند، تا خوراک خود را تأمین کنند، هر سال میلیونها جانور فدای عطش بیپایان انسانها به عمر بیشتر، به سلامت بیشتر و به رفاه بیشتر میشوند، گونههای جانوری از میان میروند ولی همان طور که بارها و بارها فیلسوفان و متخصصان علوم اجتماعی بیان کردهاند، خشونتی که انسان علیه طبیعت و سایر گونههای زنده تحمیل کرده و میکند، به صورت گسترده ریشه و اساس خشونتهایی بوده که انسانها علیه یکدیگر انجام میدهند.
"پیش از این بلا، در «طاعون سیاه» اروپا، در فاصله ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۲ میلادی یعنی در پنج سال، ۲۵ میلیون نفر درگذشتند که ۳۰ تا ۵۰ درصد جمعیت اروپای آن زمان را تشکیل میدادند"تنها در صد سال اخیر بیش از سیصد میلیون انسان به دست یکدیگر در جنگها و خشونتهای سیاسی به صورت مستقیم و غیرمستقیم کشته شدهاند.
از این رو نوروز که جشن مناسکی ما، برای تقدیس بهار و زنده شدن طبیعت است را باید به فال نیک بگیریم و با خروج نسبی از خود محور بینی درباره سبک زندگی و مصرف بی رویهای که ما را به یکی از خطرناکترین موجودات در تاریخ چند میلیارد ساله حیات روی کره زمین تبدیل کرده است، بیاندیشیم.
نوروز زمانی است و فرصتی تا بار دیگر به جای خود، به طبیعت بیاندیشیم و به درختان و آسمانهای آبی و میلیاردها جانوری که بدون آزار رساندن به یکدیگر از معجزه حیات بهره میبرند. جانورانی که حتی اگر شکارچی باشند، تنها به اندازه نیازشان شکار میکنند و نه بیشتر. جهان زنده و این کره معجزه آسا به همه این موجودات تعلق دارد و نه تنها به ما. آشوبی که در دل ما به پا شده از مُردن است، مُردنی که بنا بر تحقیقات موثق علمی بر سنین بالای ۷۰ و ۸۰ سال متمرکز است. اما یک لحظه با خود تأمل کنیم و در نظر بگیریم که عمر «طبیعی» گونه انسانی کمتر از نصف این میزان است و حتی در ابتدای قرن بیستم عمر متوسط انسانها در حد ۵۰ سال بوده است.
بنابراین عمر زیادی که ما امروز از آن برخورداریم به برکت فرهنگ و دانش و شناختی است که به دست آوردهایم، اما این جنبه مثبت قضیه است، جنبه منفیای هم در این امر هست و آن اینکه این عمر طولانی را ما به برکت فشار بسیار بالایی که بر طبیعت وارد کردهایم برای خود ایجاد کردهایم.
حال چاره در آن نیست که عقبگرد کنیم و بیشک همه ما تمایل داریم که عمری طولانی داشته باشیم و عزیزانمان را در کنار خود، اما چاره در آن است که زیادهخواهی خود را از طبیعت کنار بگذاریم. نوروز این پیام را با خود دارد. و هم از این رو بیاییم و به رسمی قدیمی که وقتی نوروز میشد و در آن سال دوستانی را داشتیم که عزیزی را از دست داده بودند، همه خود را موظف میدانستند در عید اول به دیدارش بروند. این دیدار امسال هرچند ممکن نیست زیرا باید قرنطینه را رعایت کرد، اما به جای آن همه بزرگان و دوستان خود را با تماسهای رسانهای خویش مورد محبت خویش قرار بدهیم. این نوروز برکتی است که طبیعت به ما میدهد و نباید آن را کوچک بپنداریم: اینکه هوا گرم میشود و طبیعت جان میگیرد و حیات بار دیگر با قدرت تمام به جنگ نیستی میرود.
نوروز میتواند و باید همیشه پایدار بماند.
"آشوبی که در دل ما به پا شده از مُردن است، مُردنی که بنا بر تحقیقات موثق علمی بر سنین بالای ۷۰ و ۸۰ سال متمرکز است"ما میتوانیم و باید از فرارسیدن بهار خوشحال باشیم، اما برای این کار چارهای جز آن نیز وجود ندارد که از خودخواهی خویش بکاهیم و اندکی به سایر موجودات، به طبیعت و حیاتی که شانس برخورداری معجزهآسایی از آن را داشتهایم توجه کرده و به آنها بها بدهیم.
نوروز در این صورت شکل و رنگ و بویی دیگر میگیرد: اینکه هرچند نمیتوانیم دوستان و عزیزانمان را در آغوش بگیریم، اما حداقل میتوایم (یا اکثریت بسیار بزرگی از ما) میتوانیم سلامت و زندگی و آنها را از دور شاهد باشیم، صدایشان را بشنویم و برایشان آرزوی تداوم سلامتی کنیم. و از همه مهمتر، از یاد نبریم که این را نیز در کنار طبیعت و حیات مدیون انسانهایی دیگر از جمله پزشکان و پرستاران، کارگران و همه کسانی هستیم که چارهای جز حضور در کوچه و خیابان و تندادن به خطری که قرنطینهنشینان را کمتر تهدید میکند، هستیم. نوروز را برای خود و برای آنها و برای تمام تمام طبیعت قدر بدانیم.
* استاد دانشگاه تهران و مدیر مؤسسه انسانشناسی و فرهنگ
* منتشر شده در خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران