فراتر از ترس

جام جم - ۳ مرداد ۱۴۰۱



البته این تشابه و همسانی به معنای فریب مخاطب نیست بلکه فیلم با پرسه‌زدن در محیط آغشته به ترس و پیش‌کشیدن بحث جن و پدیده‌های نادیده و ناشناخته و بهره‌گیری از عناصر کنجکاوی‌برانگیز، مهیج و ملتهبش و تکیه بر عقبه ذهنی تماشاگران، به راه خود می‌رود و ترس و وحشتی ملموس‌تر و عینی‌تر را می‌آفریند؛ ترس از جهل، وحشت سوءاستفاده از باورها، خوف درک نکردن یکدیگر و توهین و بی‌احترامی به اعتقادات دیگران، هراس از بن‌بست‌های گفتمانی، پروای طردشدن. آیا دهشتناکی جهان آدمیان به همین اندازه کفایت نمی‌کند و حتما باید صحبت از جن و جن‌گیری باشد تا قالب تهی کنیم؟

تا پیش از استوار مسعود احمدی «زالاوا»، مهم‌ترین شش‌انگشتی که می‌شناختیم، مفتش «هزاردستان» با بازی داود رشیدی و صدای ایرج ناظریان بود. برخلاف «هزاردستان» اینجا با کاراکتری مثبت طرفیم که سعی می‌کند رفتار درست و معقولی داشته باشد، اما باوجود برطرف‌شدن نقص جسمانی انگار از آن گذشته خلاصی ندارد و انزوا و طردشدگی‌اش به شکل دیگری ادامه پیدا می‌کند.

منشاء فرد شش‌ انگشتی به دوران مدرسه و کلاس اول دبستان برمی‌گردد که ما یک هم‌کلاسی شش‌انگشتی داشتیم. حسی که ما به آن بچه داشتیم، باعث شده بود او را طرد کنیم. درعین حال من عذاب وجدان داشتم که نمی‌توانم انگشت ششم او را بپذیرم.

"این حس از کودکی با من بود، بنابراین وقتی قرار شد قهرمان فیلم ما ویژگی متفاوتی پیدا کند، ناخودآگاه باعث شد به قصه شش‌انگشتی بودن او در گذشته برسیم"این حس از کودکی با من بود، بنابراین وقتی قرار شد قهرمان فیلم ما ویژگی متفاوتی پیدا کند، ناخودآگاه باعث شد به قصه شش‌انگشتی بودن او در گذشته برسیم. درواقع با این اشاره و با یک دلیل منطقی، احساس یک آدم جداافتاده در یک جامعه کوچک را در کانسپت و موضوع فیلم قرار دادیم. شاید همین طردشدگی این قهرمان، شخصیت متفاوت‌تری از او ساخت. او بااینکه می‌توانست تبدیل به یک بدمن شود، اما به جای رفتن به سمت شر، جنبه مثبت و خیر این شخصیت را می‌بینیم. استوار می‌خواهد اصلاحی در جامعه پیرامونش ایجاد کند، ولی چون ناخودآگاه نقاط ضعفی در شیوه برخوردش دارد به تراژدی ختم می‌شود.

مهم این بود که قهرمانان آگاه، لزوما ممکن است راه و روش درستی برای مقابله با پدیده‌های ناشناخته به کار نگیرند.

نکته مهم اینکه فیلم شما انگار بدمن ندارد و باوجود اینکه طرف مردم روستا هم نیستیم و همان‌ها هستند که مثل خلج، سهم مهمی در ایجاد تراژدی دارند، اما از دست آنها ناراحت نمی‌شویم. به‌نظر آنتاگونیست غایب است و شاید دست بالا نقش منفی قصه همان پدیده‌های ناشناخته باشند. به‌نظر می‌رسد اصلا نخواستید در این روایت، بدمنی داشته باشید.

دقیقا درست است، حتی می‌خواستم یک سادگی دوست‌داشتنی را هم در مردم روستا ببینیم. اینکه خودشان با پای خودشان می‌آیند و تلاش می‌کنند چه با نیروی آمردان (جن‌گیر) و چه با نیروی علم، مشکلاتشان را حل کنند. در وجود آنها بصورت توامان، یک سادگی و شیرینی را درنظر گرفتیم که جهل موجود باعث نشود تمام تقصیر تنها روی دوش روستاییان و خواست و اراده معطوف به شر آنها باشد، بلکه نشان دادیم اینها در یک جبر جغرافیایی و فرهنگی گرفتار هستند و به همین علت دچار این نوع رفتار اجتماعی شده‌اند.

"درواقع با این اشاره و با یک دلیل منطقی، احساس یک آدم جداافتاده در یک جامعه کوچک را در کانسپت و موضوع فیلم قرار دادیم"به همین دلیل در این قصه و در زندگی زمینی، تقریبا به هیچ بد مطلق و خیر مطلقی معتقد نیستم.

باوجود اینکه تاکید شما روی سوءاستفاده از باورهاست، اما باتوجه به اشارات و مباحث مطرح شده در فیلم، ذهن کنجکاو و بازیگوش مخاطب دوست دارد سمت این موضوع برود که آیا در «زالاوا» جن وجود دارد یا نه؟ شاید توقع جواب قطعی این سوال، کمی باعث سرخوردگی مخاطب در پایان هم بشود، چون باوجود قصه ملتهب و تعلیق ایجاد شده، شما مسیر متفاوتی را انتخاب می‌کنید.

برای خود من واقعا مهم نیست که کسی باور داشته باشد جن وجود دارد یا نه. فارغ از باور مخاطب، ما در جامعه‌ای انسانی زندگی می‌کنیم و باید یاد بگیریم چطور به باورهای همدیگر احترام بگذاریم. یا اگر قرار است باور غلطی را اصلاح کنیم، از چه شیوه‌ای استفاده کنیم. شیوه امر به معروف ما باید چگونه باشد؟ آیا استوار احمدی باید به همین شیوه برخورد مستقیم با اهالی زالاوا در قصه رو بیاورد ؟ آیا آمردان باید به این شیوه با استوار برخورد کند؟ آیا راه حل مستقیمی وجود ندارد که داستان به تراژدی ختم نشود؟ به همین دلیل واقعا و عمدا نمی‌خواستم به وجود یا وجود نداشتن جن در این قصه بپردازم، بحثم این بود که فارغ از هر باوری، ما انسان‌ها چطور با هم رفتار کنیم.

اما از آنجایی که فیلم به شکل ظاهری در فضای ژانر وحشت روایت می‌شود و یک سری نشانه‌های این گونه سینمایی را تداعی می‌کند، در ترکیب با پیشینه ذهنی مخاطبان، توقعاتی به‌وجود می‌آورد.

بله، اگر فیلم و قصه آن بصورت کامل در مختصات ژانر روایت می‌شد، طبیعتا انتظار به‌جایی بود که جواب سرراستی در پایان داشته باشیم، اما چون فیلم زالاوا، بین ژانری است و از عناصر ژانری برای روایتش استفاده می‌کند، باید به همین مسیری می‌رفتیم که در فیلم می‌بینید. در این فیلم به این شکل نیست که ما یک یا چند ژانر را شروع کنیم و با هم به پایان برسانیم، بلکه برحسب اقتضائات روایت و داستانی، از ژانرهای مختلف بهره می‌بریم.

از اوایل فیلم از یک ماجرا و معما به ژانر ترسناک می‌رسیم، بعد به یک تریلر و بعد هم به یک تم عاشقانه. یعنی در طول سفری که قصه از آغاز تا پایان دارد، از ژانرهای مختلف برای روایت استفاده می‌کنیم. هدف اصلی این نبود که ما یک قصه ژانری بگوییم، بلکه هدف این بود که از ژانرهایی برای گفتن قصه استفاده کنیم.

شاید به دلیل همین رفت و آمد و بینامتنیت ژانری باشد که «زالاوا» در پایان، جواب قطعی به مخاطب نمی‌دهد که آمردان واقعا حسن نیت دارد و به فکر مردم است یا کلاهبردار.

چون مساله فراتر از این می‌رود و دیگر آن با آن قطعیت پاسخ در ژانر مواجه نیستیم.

جمله ای از شما در نشست خبری فیلم در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر نقل شده با این مضمون که: «همسرتان منتقد جدی این فیلم است!» واقعا این جمله را گفتید؟

من هم یکی دو بار این نقل قول را شنیدم، اما چنین چیزی نگفتم.

"او بااینکه می‌توانست تبدیل به یک بدمن شود، اما به جای رفتن به سمت شر، جنبه مثبت و خیر این شخصیت را می‌بینیم"

من هم از همین تعجب می‌کنم، چون خانم آیدا پناهنده خودش یکی از نویسندگان فیلمنامه است و بعید می‌دانم منتقد و مخالف فیلم باشد.

بله، من هم حرفم همین است و چنین چیزی نیست. اتفاقا خانم پناهنده خیلی ایده داد و همراه و در کنار فیلم بود و آن را دوست دارد.

ضمن اینکه در اتفاقی نادر و احتمالا بی‌سابقه در تاریخ جشنواره فیلم فجر، در همان دوره سی و نهم دو فیلم از یک زوج هنرمند حضور داشت و یک زن و شوهر رقیب هم در بخش مسابقه بودند؛ «تی‌تی» به کارگردانی آیدا پناهنده و «زالاوا» به کارگردانی شما.

(می‌خندد) جالب است که به شکل کاملا شانسی و تصادفی، در اکران هم هر دو فیلم در یک زمان به نمایش درآمده‌اند.

منابع خبر
فراتر از ترس - جام جم - ۳ مرداد ۱۴۰۱

اخبار مرتبط

جام جم - ۳ مرداد ۱۴۰۱