"برای توسعه و پیشرفت کشور چگونه فکر کردن راس هرم مهم است"
"برای توسعه و پیشرفت کشور چگونه فکر کردن راس هرم مهم است" ✍️محمود سریعالقلم
ما در دنیا کشوری پیدا نمیکنیم که توسعه یافته اما هیات حاکمۀ منسجم ندارد ، هرجایی که ما میبینیم به جایی رسیده هیئت حاکمۀ آن مسنجم بودهاند یعنی نشستهاند ، بحث کردهاند ، گفتهاند کجا میخواهیم برویم ، چگونه میخواهیم برویم ،
با چه ابزاری میخواهیم این راه طی کنیم بعد همۀ سیستم آن را پذیرفته و به آن پایبند ماندهاند و تغییر دولتها فقط برای این است که مدیرانی جدید کشور را مدیریت کنند
نه اینکه همۀ مفاهیم را هر ۴سال یا ۸ سال از نو تعریف کنند...
توسعه ، پیشرفت و تولید ثروت نیاز به دمکراسی ندارد. اما نیاز به قاعده و قانون دارد .
به عنوان مثال کشور سنگاپور هرگز هیچ ادعایی بر دموکراتیک بودن نداشته و کوانیو بنیانگذار سنگاپور نیز فردی دموکرات و هوادار دموکراسی نبود و تا آخر عمرش هم در پست رهبری حزب حاکم باقی ماند. اما وقتی او در سال ۱۹۵۹ به قدرت رسید درآمد سرانه سنگاپور کمتر از ۵۰۰ دلار بود و وقتی در سال ۲۰۱۵ از دنیا رفت درآمد سرانه این کشور بیش از ۷۵۰۰۰ هزار دلار گزارش شد..
یعنی جزیرۀ کوچکی که وسعت آن نصف وسعت جزیرۀ قشم خودمان است با ۶ میلیون جمعیت بدون هرگونه منابع زیر زمینی ، آبی و خاکی در سال ۲۰۱۹ حدود ۳۶۴ میلیارد دلار تولید ناخالص داشته که حدود صد میلیارد دلار از ایران با ٨۵ میلیون جمعیت و انواع منابع زیرزمینی کمتر است...
کوانیو و حکومتی که در سنگاپور پایه گذاری کرد نه تنها از بدو استقلال تاکنون بدون کوچکترین نشانهای از نارضایتی شهروندان به کار خود ادامه داده، بلکه حتی از فساد رایجی که در حکومتهای مشابه به چشم میخورد هم دور مانده است . زیرا اندک گروه ِ راس هرم قدرت را رهبرانی استثنایی تشکیل دادهاند که همه از پیشگامان و نخبگان جامعهاند ..
کوانیو در سخنرانی سال ۲۰۱۲ خود میگوید :
ما در تجربه آسیایی خویش به این نتیجه رسیدیم برای داشتن یک حکومت خوب شما باید مردان خوبی برای ادارۀ جامعه داشته باشید و نه حکومتی ضعیف برآمده از صندوق رای ..
در این لحظه میتوانم بگویم این دولت بر پایۀ لیاقت ، دانش و فداکاریهای ٣٠٠ نفر میچرخد که شرایط ایدهآل آحاد جامعه حاصل عملکرد ایشان است پس اگر میخواهید سنگاپور را نابود کنید این ٣٠٠ نفر را برکنار کنید..
بنابراین به این نتیجه میرسیم مسئولیت راس هرم در یک نظام سیاسی غیردموکراتیک چقدر تعیین کننده است..
یعنی اینکه او چگونه فکر میکند از کدام طبقه نشات گرفته و در نهایت چه تلقی از آیندۀ کشورش دارد و آیا اصلا توسعهیافتگی در چارچوب فکری او میگنجد یا خیر ؟!
مالزیاییها کسی مانند ماهاتیر محمد داشتند که با توجه بهشناختش از جهان توانست جامعه را متحول کند ..
دن شائوپینگ همین کار را در چین انجام داد..
یا اوزال در ترکیه هم چنین نقشی را ایفا کرد..
ولی ما در ایران بجای اینگونه نخبگان سیاسی انبوهی از قبیلههای سیاسی داریم..
نخبهگرایی سیاسی یعنی بهترینها ، سالمترینها و عاقلترینها بتوانند بیاندیشند ، تصمیم بگیرند و اجرا کنند..
اما قبیلههای سیاسی یعنی افرادی که سالها با هم بودهاند با هم انس گرفتند و یکدیگر را خوب میشناسند در نتیجه با هم کار میکنند..
پس از نظرشان اوضاع فعلی ما خیلی هم مطلوب است..
چون داریم نفت میفروشیم و زندگیمان را میکنیم ..
اما آیا در نظام سیاسی پدرسالار ایران به راستی هیچکس نیست که بخواهد با فراهم کردن آیندهای مطمئنتر برای ایرانیان نامی بزرگ و ماندگار در تاریخ هزاران سالۀ این کشور داشته باشد ؟!
.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران