پایان سریال نبرد گلها چه شد؟
گلرو پس از کلاهی که سر چیچک خواهرش گذاشت حالا به خانه آمده است تا برای او توضیح دهد. تانر و چیچک در خانه دعوا میکنند سر دروغی که گلرو به او گفته است.
گلرو باز هم فیلم بازی میکند و به روی خودش نمیآورد که دروغ گفته است. هرچقدر تانر ازو میخواهد که راستش را بگوید اما گلرو میگوید که میان زن و شوهر دخالت نمی کند.
تانر قول میدهد که حرفهایش را ثابت میکند و آنوقت چطور میخواهند توی چشمهایش نگاه کنند.
گلرو در کمال بدجنسی به چیچک تلقین میکند که تانر مقصر است.
مسعوده و غنچه از چیچک میخواهند که برایشان تعریف کند.
گلرو برای اینکه عذاب وجدانش را کم کند با خودش میگوید همه یک امتحان دارند، اینم امتحان اوناست.
گلرو که به خانه میآید بستهای منتظر اوست که لباس عروسی درآن قرار دارد. او لباس عروس را میپوشد و جلوی آیینه خودش را میبیند.
صدای امید: گلرو حکیم اوغلو
امید به اتاق میآید و تکرار میکند گلرو حکیم اوغلو، گلرو به امید تذکر میدهد که قبل از عروسی دیدن عروس در لباس عروس نحسی میآورد.
امید میگوید ما همه نحسیهایی که عشاق باید سپری میکردند را پشت سر گذاشتیم.
گلفام در اتاق کارش در آتلیه تنهاست و به تقدیر نامهها و جایزههایش نگاه میکند، او از شکستی که خورده عصبانی و ناراحت است، جنید مشاورش به اتاق پیش او میآید، گلفام به او میگوید من
میدونم تو چکار کردی، چراش رو هم میدونم. ناچار گذاشتمت، نتونستی کمکم کنی.
جنید میگوید هیچ وقت خودم رو نمیبخشم.
گلفام: تو تنها دوست منی. تو هنوزم برای من کار میکنی مگه نه!
گلفام ازو میخواهد که برای آخرین بار کاری برای او انجام دهد.
امید و گلرو در خانه خلوت کردهاند . امید میگوید که تانر بسیار از او عصبانیست.
"گلرو پس از کلاهی که سر چیچک خواهرش گذاشت حالا به خانه آمده است تا برای او توضیح دهد"میگوید که تانر و چیچک همیشه همیشه به آنها و عشقشان امید و باور داشتهاند. امید میگوید که همیشه به تانر
اعتماد داشته استو باید با آنها حرف بزنند و مشکلشان را برطرف کنند.
این را هم ببینید: سریال از ما بهترون قسمت ۷۲ هفتاد و دو
گلرو اما با حرف زدن از این کار طفره میرود. گلرو در اتاق تنها میشود و با خودش میگوید رو امتحان خودت تمرکز کن.
گلفام از جنید خواستهای داشته که جنید میگوید انجام دادنش درست نیست. گلفام از جنید خداحافظی میکند و از دفتر خارج میشود.
تیبت در حال پیگیری خبریست که از طرف شرکت او درباره گلفام سپاهی پخش شده است که گلرو در خانه او را میزند.
گلفام که به خانه تیبت رفته تا او را ببیند ورود گلرو را به خانه تیبت میبیند و به امید زنگ میزند. گلرو به تیبت میگوید که میخواهد تا صبح با او حرف بزند.
گلرو به تیبت میگوید که من پیش تو خیلی احساس راحتی و آزادی میکنم. انگار اینجا خیلی خوب میدونم کیَم؟ تیبت میگوید میخوای از من هم بشنوی که کی هستی؟ تو همون دختری هستی که
بیشتر ببینید:
سریال از ما بهترون قسمت ۷۳
۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
سریال راهزنان قسمت ۶۶ شصت و شش
۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ قبلی بعدی
گلفام تعریف میکرد. تو همون گرگی هستی که خواهرت میگفت گلرو.
فردا اول وقت قبل از من میری وگا وسائلت رو جمع میکنی دیگه نمیخوام ببینمت. گلرو از خانه تیبت میرود.
همزمان با خروج گلرو امید از راه میرسد.آنها چشم در چشم میشوند.
گلرو: متاسفم
امید: چرا؟چرا گلرو؟
گلرو: فکر میکردم میتونم. فکر میکردم با عشق دوباره متولد میؤم و میتونم دوباره خودم رو به دلم بسپارم.
خواستم دختر کوچولیی باشم که وقتی پیشته چیزی غیر از چیزایی که تو دلشه نباشه.
اون دختر کوچولو رو همچین کشتم که .. دلم همچین سیاه شد که… نه برای تو نه برای اون دختر کوچولو دیگه جایی نیست امید.
این را هم ببینید: سریال قیام عثمان قسمت ۳۲۴ سیصد و بیست و چهار
امید: گفته بودم تو هرکاری بکنی من بازم پیشت میمونم. قرار بود نجاتت بدم. گلرو: نمیتونی، دیگه نمیشه.گلرو چیلیک یه زمانی میتونست گلرو حکیم اوغلو بشه ولی گلرو چیلیک رفت. مُرد. گلرو امید را رد میکند وحلقه او راپس میدهد.
گلرو میگوید که او دیگر گلرو سپاهیست. فقط گلرو سپاهی و از امید خداحافظی میکند.
گلفام سپاهی ورشکستگیش رو اعلام کرد.
"تانر و چیچک در خانه دعوا میکنند سر دروغی که گلرو به او گفته است.گلرو باز هم فیلم بازی میکند و به روی خودش نمیآورد که دروغ گفته است"گلرو میخواند و میگوید که: تمام شد. گلفام در خانه با وکیلش در حال امضا کردن چیزی است.
گلرو هم با وکیلش به دفتر تیبت آمده و به تیبت میگوید که با شرکتهایی که قرارداد بسته است به تنهایی توافق کرده و در واقع از شرکت کلاه برداری کرده است. سلین به تلفن گلرو زنگ میزند ولی محبوبه مادر تانر گوشی را برمیدارد و با حرفهایی که سلین میزند متوجه نقشه گلرو و سلین میشود.
تیبت به گلرو میگوید که پایش را از گلیمش درازتر کرده است.و بهتر است که وکیلش را عوض کند چون برای این کار جریمه سنگینی خواهد شد. گلرو به تیبت میگویدتو بهتر از هر کسی من رو درک میکنی. این فقط کاره.
گلفام مشغول اسباب کشی است. چیچک میخواهد به دادگاه برود و درخواست طلاق بدهد.محبوبه به خانه میآید و همه ماجرا را برای چیچک تعریف میکند. مسعوده و خواهران گلرو باور نمیکنند.
آنها باور ندارند که گلرو این کار را کرده باشند.آنها میگویند که گلرو نمیتواند همچین کاری بکند. آنها از گلرو میپرسند و گلرو مسئله را رد نمیکند. چیچک به او می گوید که از جان زندگی او چه میخواهد و هیچ وقت او را نخواهد بخشید. مسعوده هم میگوید که خواهر او نیست.
این را هم ببینید: سریال آخرین تابستان قسمت ۲۹ بیست و نهم
مسعوده به او میگوید که دیدی بالاخره گلرو سپاهی شدی. گلفام که در حال تخلیه خانه است با گلرو روبرو میشود و به او می گوید تو بردی. گلرو میگوید گفته بودم.
گلفام او را تایید میکند و گلرو را در آغوش میگیرد و میگوید گلرو سپاهی شدی خواهر عزیزم و میرود. گلرو در اتاق تنهای تنها میماند.
گلرو از بالکن نگاه میکند همه خواهرانش به همراه همه خانوادهاش زندگی میکرد تنها مانده است.
گلفام آخرین شخصی است که خانه را ترک می کند. مسعوده به همراه همسرش به شهر همسرش میرود تا بچهاش را آنجا به دنیا بیاورد.
در بیرون از خانه امید هم چمدانش را بسته و در حال رفتن است.مسعوده در بیرون از خانه به همه میگوید: خب دیگه هرکسی بره سر خونه زندگی خودش.
دفتر ویلای سپاهی بسته شد.
گلفام هم چمدانش را به دست میگیرد و میرود و در میان راه تیبت دست او را میگیرد و با او همراه میشود.
گلرو سپاهی آتلیه گلفام سپاهی را خرید، گلرو سپاهی با دستان جادوییاش غوغا به پا کرد. اینها تیتر روزنامههای شهر بود.
خانواده جدیدی به سرایداری آمدند. گلرو از بالا به آنها نگاه میکند و میرود تا آنها راببیند.
گلرو دختربچه خانواده را میبیند و سر صحبت را با او باز میکند به او میگوید تو چقدر خوشگلی، اسمش را میپرسد و سنش را و میپرسد وقتی بزرگ شدی می خوای چه کاره بشی؟ دخترک به او میگوید وقتی بزرگ شدم می خوام گلرو سپاهی بشم.
گلرو به دوربین نگاه میکند و دوربین دور و دورتر میشود
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران