جشنواره شعر صلصال: محفل سوگهای شاعرانه برای افغانستان و ایران
شنبه ۱۳ خرداد، شهر اوپسالا در سوئد میزبان ششمین جشنواره بینالمللی شعر صلصال بود: ابتکاری از جامعه ادبی افغانستانیهای سوئد که همواره با دعوت شاعرانی از ایران این جشنواره را به فضایی برای پاسداشت زبان فارسی و فرصتی برای تداوم جریانهای شعر فارسی معاصر در اروپا تبدیل کردهاند.
۲۳ شاعر از سراسر اروپا در جشنواره صلصال حاضر بودند که حضورشان به طرز محسوسی انعکاس رویدادهای روز در کلام شاعرانه بود؛ آنها از غم غربت، موضوع مرسوم و اصلی بسیاری از جشنوارههای شعر دیاسپورا فراتر رفته بودند و شعرهایشان در خیابانهای کابل و تهران میگذشت: روایتهایی از انتحار، کشتار شهروندان و نقض روزمره حقوق زنان.
پریسا لیلیا استراند، وزیر فرهنگ سوئد که در جشنواره صلصال حاضر شد، ایرانی تبار است. او در سخنرانی خود درباره اهمیت شعر گفت:
در شعر قدرت و نیرو ویژهای نهفته است که آنچه هستیم را میتواند برملا کند. شعر به ما امکان این را میدهد که خود و دیگران را در سطحی بالاتر ملاقات کنیم. شعر زبان را تسخیر میکند و قدرت به چالش کشیدن اندیشه را دارد. بنابراین دسترسی به ادبیات و شعر به طور اساسی یک مساله دموکراتیک است.
اما برای دسترسی به ادبیات و شعر در ایران و افغانستان باید هزینههای سنگینی پرداخت، هزینه این دسترسی سانسور، تبعید و حتی تهدید جانی و مرگ است.
"او در سخنرانی خود درباره اهمیت شعر گفت:در شعر قدرت و نیرو ویژهای نهفته است که آنچه هستیم را میتواند برملا کند"این همان تم مهمی است که در شعر زنان به ویژه آشکار بود: نقدهایی آشکار و مستقیم به وضعیت زنان محبوس در خانه در افغانستان، محرومیت از تحصیل و سرکوب خواستههای زنان در هر دو کشور. تشبیه افغانستان به زندانی برای تمام زنان، موضوعی بود که بر سر آن توافقی شاعرانه حاصل شده بود.
در سوم ماه ژوئن در کنار همزبانانی از سراسر اروپا در اوپسالا در جشنواره شهر #صلصال جمع شدیم. افتخار بزرگی بود دیدار دوستان و شنیدن صدای شعر معاصر فارسی در تبعید. مجلس ما به روضه شباهت داشت از بس که عزا بر سرمان ریختهاند. pic.twitter.com/Dg0Df2mvmP
محبوبه ابراهیمی، کریمه شبرنگ، حمیده میرزاد و چند شاعر زن دیگر از مهمانان حاضر در ششمین جشنواره شعر صلصال بودند که شعرشان تصویری از وضعیت زنان در افغانستان بود.
محبوبه ابراهیمی در شعری روایت حضور طالبان را بیان کرد:
«گفتم:
اینها که از کوه پایین شدهاند
طاعون نیستند
زنها را اما در خانهها میکشند
گفت:
فکر کن باز طاعون آمده است
باید یاد بگیری در خانه زنده بمانی.»
کریمه شبرنگ در بخش جنبی این جشنواره در نشستی که با حضور نمایندگان انجمن قلم سوئد و اتحادیه نویسندگان سوئد برگزار شد از خشونتها و تهدیدهایی سخن گفت که شعر تابوشکن او در افغانستان علیهاش برانگیخت و به انزوا و در نهایت مهاجرت او انجامید.
مضمون «زن، زندگی، آزادی» در دو نماینده شعر زنان ایران رباب محب و نعیمه دوستدار آشکار بود. نعیمه دوستدار شعری برای مادران داغدار خواند:
«جانکم
پیراهنت افتاده بر تخت
ساک برداشته بودی چرا؟
جای لبهایت روی لیوان
دویدی
گرسنهای لابد در گریز از ساچمه و گلوله
بیا!
برایت هزار بوسه خانگی پختهام
و با بلورهای شکر خندههایت آراستمش…»
در روزگاری که شاعر مهاجر هر صبح را با خبر سقوط، انفجار و کشتار در سرزمین مادریاش آغاز میکند، اندوه و تلخی عصاره اصلی شعر او میشود. شاید از همین رو بود که ششمین جشنواره شعز صلصال بزم نه که مجلس سوگواری شاعرانه بود. در حالی که مهدی موسوی، شاعر ایرانی از فضای رعب و وحشت و شنود و سرکوب میسراید و میگوید:
«نکند پنجرهای پشت صلیبم باشد
نکند میکروفونی داخل جیبم باشد»
مصطفی هزاره، شعرهایی درباره افسردگی و رنجهای شاعر مهاجر میخواند:
«شما درست گفتید
حق با شما بود
ما باید گلوله بخوریم
تا درهایمان خوب شود
روزی سه بار
نان صبح: گلوله
راس ظهر: گلوله
شام، گلوله
و آب
چه آبی گواراتر از خون ریختهمان
که از قلب هندوکش آمده
شما درست گفتید
حق با شما بود
زندگی خواستن
عدالت اضافی است
همین دم
همین لحظه که زنده ماندهاید
غنیمتی است برای خودش
هفت صبح، زنده
هفت و نیم صبح، زنده
هفت و چهل و پنج دقیقه
خب اینجا من زخمی شدهام
در مسیر دارالامان
بهتر است ادامه شعر را
از هزاره دیگری بشنوید…»
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران