دوران کرونا (۲۶)؛ واگرایی نیروها؛ حزب جمهوری ـ بنی‌صدر (۵)

کلمه - ۱۱ شهریور ۱۳۹۹

چکیده :آقای بنی‌صدر، پس از انتخاب، اختلاف او با روحانیون حزب جمهوری اسلامی بیشتر می‌شود که اوج آن در میتینگ ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ می‌باشد. آقایان هاشمی رفسنجانی در ۲۵ بهمن ۵۹ و بهشتی در ۲۲ اسفند ۵۹ به امام، نامه می‌نویسند. این دو نامه به لحاظ دیدگاه و آینده‌نگری و استراتژی این دو شخصیت تأثیرگذار و آینده‌ی انقلاب و هم به لحاظ دیدگاه و عملکرد امام در آن مقطع تاریخی بسیار مهم...

حسین رفیعی

در انتخابات ریاست جمهوری اول، امام، روحانیون را از کاندیداتوری منع کرده بود. حزب جمهوری اسلامی از این تصمیم امام ناراضی بود. آقایان هاشمی و خامنه‌ای در دی‌ماه ۵۸ به قم رفتند که امام را برای کاندیداتوری آقای بهشتی راضی کنند.

"چکیده :آقای بنی‌صدر، پس از انتخاب، اختلاف او با روحانیون حزب جمهوری اسلامی بیشتر می‌شود که اوج آن در میتینگ ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ می‌باشد"آقای هاشمی، مفصل در مصاحبه‌ای، این دیدار را توضیح داده است.

امام، در ابتدا، آقایان را نمی‌پذیرد. سماجت آقایان و تهدید که خودشان به اندرون منزل داماد امام خواهند رفت تا ملاقات کنند، آقای خمینی به ملاقات رضایت می‌دهد. برخورد تلخی انجام می‌شود که آقای هاشمی گریه می‌کند و در آخر امام از او استمالت می‌نماید. ولی با درخواست آنها موافقت نمی‌کند.

آقای بنی‌صدر، پس از انتخاب، اختلاف او با روحانیون حزب جمهوری اسلامی بیشتر می‌شود که اوج آن در میتینگ ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ می‌باشد. آقایان هاشمی رفسنجانی در ۲۵ بهمن ۵۹ و بهشتی در ۲۲ اسفند ۵۹ به امام، نامه می‌نویسند.

این دو نامه به لحاظ دیدگاه و آینده‌نگری و استراتژی این دو شخصیت تأثیرگذار و آینده‌ی انقلاب و هم به لحاظ دیدگاه و عملکرد امام در آن مقطع تاریخی بسیار مهم هستند. اهمیت اصلی آنها در تبیینی است که این دو روحانی نزدیک به رهبری انقلاب، از شرایط آن زمان و آینده‌ی انقلاب دارند. ما در اینجا، این نامه‌ها را که حتماً در تصمیم‌سازی تحولات چهارماهه‌ی اسفند ۵۹ تا خرداد ۶۰ نقش جدی داشته‌اند بررسی می‌کنیم. تردیدی نیست که تحولات اسفند ـ خرداد، در رقم زدن سرنوشت کنونی ما، تأثیر جدی و تعیین‌کننده داشته‌اند. به همین دلیل، این دو نامه را مفصل‌تر تجزیه و تحلیل خواهیم کرد.

"آقایان هاشمی و خامنه‌ای در دی‌ماه ۵۸ به قم رفتند که امام را برای کاندیداتوری آقای بهشتی راضی کنند"مهمترین نکات مطرح‌شده در نامه‌ی آقای هاشمی عبارتند از:

۱- گلایه از ملاقات‌های حضوری که فرصت طرح مسائل نیست و حالت تشریفاتی گرفته و خوف که شما آن را رقابت تلقی کنید. ۲- آن را «النصیحه لائمه المؤمنین» می‌داند و خواهش که در جلسه آینده جواب دهید. ۳- تأکید برنامه پنج نفر روحانی حزب جمهوری در سال گذشته که به دلیل مریضی رهبری داده نشده است. ۴- تبلیغات مخالفان که در ر‌ُل مخالف و اقلیت سخن می‌گویند، نصایح کلی و عام شما و سکوت ما، باعث شده خیلی فکر کنند که بر سر قدرت اختلاف داریم و دو طرف متساویاً مقصر یا قاصرند و شما هم صلاح ندانسته‌اید که مردم را از ابهام و تحیر درآورید. ۵- مواضع سخت و مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب [منظور از ۱۳۴۱] است.

بعد از پیروزی انقلاب، ما مسامحه‌هایی داشتیم و شما مخالف بودید ولی نظرات شما با تعدیل‌هایی اجرا می‌کردیم شما اجازه ورود افراد تارک‌الصلوه یا متظاهر به فسق را در کارها نمی‌دادید، روزنامه آیندگان را تحریم کردید، از حضور زنان بی‌حجاب در ادارات مانع بودید، از موسیقی و زن بی‌حجاب در رادیو و تلویزیون جلوگیری می‌کردید. همین‌ها موارد اختلاف ما با آنهاست. آیا رواست که ما درگیر و متهم باشیم و جنابعالی موضع بی‌طرف بگیرید؟ اگر همین موضع را صلاح می‌دانید، ما مطیع هستیم، حداقل به ما بگویید. آیا رواست که دوستان ما، اکثریت مدرسین و فضلاء قم و ائمه جمعه و جماعات و… یک طرف اختلاف و آقای بنی‌صدر در یک طرف و جنابعالی موضع ناصح بی‌طرف داشته باشید؟

۶- ما میدان را خالی نمی‌کنیم، به صلاحیت رهبری ایمان داریم، ولی تحمل ابهام در نظر رهبر برایمان مشکل است.

۷- احتمال اینکه این ابهام در رابطه با خطوط سیاسی و فکری جاری و خطی که در ارتش تعقیب می‌شود، آثار نامطلوبی در تاریخ انقلابمان بگذارد، صراحت من است.

۸- قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما گفتیم که بینش بنی‌صدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش می‌کنیم و اکنون هم همان نظر را داریم. شما فرمودید، ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست و امروز در کار کابینه، می‌تواند کارشکنی کند و با استفاده از مقام، مجلس و دولت و نهادهای انقلابی را تضعیف می‌کند و ما فقط دفاع می‌کنیم.

"آقای هاشمی، مفصل در مصاحبه‌ای، این دیدار را توضیح داده است.امام، در ابتدا، آقایان را نمی‌پذیرد"دفاع ما مشاجره تلقی می‌شود و آتش‌بس می‌دهید و خودتان هم دفاع لازم را نمی‌فرمایید که: اختلاف دو بینش است.

۹- در خصوص جنگ و فرماندهی ارتش، فرماندهی به خاطر وحشت از نیروهای خالص اسلامی، مایل است نیروهای غیراسلامی را در ارتش حاکم کند ـ که منافع مشترک پیدا کرده‌اند ـ و نیروهای خالص دینی را منزوی یا منفعل نماید. احتمال اینکه مدیران جنگ به علل سیاسی طالب طولانی شدن جنگ باشند، وجود دارد. این احتمال تکلیف‌آور است. احتمالاً [نقش] آقای بنی‌صدر به منظور تضعیف دولت و شاید اجرای منویات امریکا و… مخصوصاً کمبود مهمات و اسلحه قابل توجه است. لازم است جنابعالی سریعاً فکری بفرمایید.

با دوستان مورد اعتماد ارتشی و با حضور ماها در خدمتتان بحث و تصمیم‌گیری شود.

۱۰- ما، حزب را با مشورت شما و تأیید غیرمستقیم، تأسیس کردیم. اکنون اعتبار حزب از نفوذ شما تغذیه می‌شود ـ غیرمستقیم ـ ولی رنگ حمایت کمتر شده. در جلسات خصوصی ما را قانع کنید، چه کنیم؟

۱۱- گاهی به ذهنم خطور می‌کند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت را ضعیف‌تر از گذشته نشان می‌دهید و بسیاری از مردم هم از این امر متحیرند. اگر خدای نخواسته روزی شما نباشید و این تحیر بماند، چه خواهد شد. انتظار نداریم که نصایح ذو وجوهی از رسانه‌های جمعی بشنویم، احضار کنید و امر بفرمایید.

۱۲- ما، بنی‌صدر را رئیس شورای انقلاب کردیم و فرماندهی کل قوا را توصیه کردیم.

"سماجت آقایان و تهدید که خودشان به اندرون منزل داماد امام خواهند رفت تا ملاقات کنند، آقای خمینی به ملاقات رضایت می‌دهد"به اینها قانع نشد و مرتباً کمبودها را متوجه ما می‌کند در مرکز قدرت بود، دیگران را مقصر معرفی می‌کرد، امروز هم نقش اقلیت مخالف را. چه باید کرد؟
حدود یک ماه بعد از نامه‌ی هاشمی رفسنجانی به امام و پس از اتفاقات ۱۴ اسفند در دانشگاه تهران، مرحوم بهشتی نامه‌ای به امام می‌نویسد که مهمترین نکات آن عبارتند از:

۱- ویژگی موجود میان مدیران کشور به اختلاف دو بینش مربوط می‌شود، یکی معتقد و ملزم به فقاهت و اجتهاد و دیگری در پی اندیشه‌ها و برداشت‌های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن‌چنان که باید و شاید متعهد و پای‌بند. بینش اول در برابر بیگانگان به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی، بینش دیگر همین را می‌خواهد و می‌گوید و می‌نویسد ولی در عمل لرزان و لغزان.

۲- بینش اول به نظام و شیوه‌ای برای زندگی امت معتقد و مانع حل شدن مسلمان‌ها در دستآوردهای شرق و غرب، بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‌ها، جامعه را به راهی می‌کشاند که خودبه‌خود درها را به روی ارزش‌های بیگانه در اسلام و بلکه ضداسلام می‌گشاید.

۳- بینش اول در گزینش مسوولان، جامعه را به سوی امامت متقین می‌برد و بینش دوم برای نفوذ بی‌مبالات‌ها و کم‌مبالات‌ها همه سطوح مدیریت، را هموار می‌سازد.

۴- کسانی که در طول سال‌های اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل کوشیده‌اند و در نظام شاه در اقلیت بوده‌اند و زیر فشار اکثریت غرب‌گرا و شرق‌گرا به سر برده‌اند، هم‌اکنون در جمهوری اسلامی که امام در رأس است و تنی چند از فرزندان امام بخشی از مسوولیت‌ها را به عهده دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفته‌ان.

۵- این اقلیت مؤمن که اگر حمایتش کنند می‌رود که اکثریت شود، امروز ذلت و خذلان مؤمنان را لمس می‌کنند که با چماق ارتجاع می‌کوبندشان و سر راه حرکت اسلامی و اصلاحی آن‌ها می‌شوند. با استظهار به ستون پنجم دشمن که در همه این سازمان‌ها جا خوش کرده‌اند و با اطمینان به حمایت گروهی از مسلمانان امروز و دیروز.

۶- اگر این دو بینش در اداره امور ادامه یابد، نه کارها سروسامان پیدا کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنج‌دیده با سرعت و قاطعیت کافی حل شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل ریخت و به مرحله عمل درآورد.

۷- نظر ما این است که رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول (اسلام فقاهتی و خط اصیل امام) به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری به وسیله صاحبان این نوع بینش اداره شود.

۸- امروز در بیشتر دستگاه‌های نظامی و انتظامی و… جریان‌هایی می‌گذرد که عناصر متدیّن و دلسوخته را بسیار افسرده کرده و می‌کند… با حمایت رئیس‌جمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقی‌ها، همه‌جا سرکوب می‌شوند و می‌روند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند.

۹- می‌اندیشم، ای کاش زیر بار این مسؤلیت سنگینی که با تأکید بر عهده‌ام نهادید نبودم، تا می‌توانستم به کمک آنها لااقل فریادی برآورم. زیرا فریاد یک طلبه زیبنده است اما از یک مسوول انتظار اقدام می‌رود.

اگر اقدام کنم، با این شائبه روبرو می‌شوم که جنگ قدرت است میان سران نه دفاع از مظلوم.

۱۰- با استفاده از حمایت‌های مکرر شما همه نهادها کوبیده می‌شوند، هرچند موفق نشده‌اند ولی نه خطرشان را می‌توان نادیده گرفت و نه ضررشان.

۱۱- آقای رئیس‌جمهور در سرمقاله انقلاب اسلامی تهدید کرد، که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث چهاردهم اسفند زخمی و مصدوم شده در دو کف مساوی بگذارد، از ریاست جمهوری کناره‌گیری خواهد کرد.
۱۲- در دیدار ۱۱ اسفند با محبت رفتار کردیم و در حل مشکلات امید داشتیم. هرگز باور نمی‌کردیم که سه روز بعد چنین رفتاری از خود نشان دهد.

۱۳- به حکم وظیفه عمومی النصیحه لائمه المسلمین عرض می‌کنم:

۱۳-۱- در ماه‌های اخیر صدای پای امریکای توطئه‌گر گسترده‌تر از پیش شنیده می‌شود.
۱۳-۲- دنباله زنجیروار توطئه‌های غرب و شرق که خود را پشت سر رئیس‌جمهور پنهان کرده‌اند بیش از پیش نمایان است.
۱۳-۳- پناه دادن رئیس‌جمهور بر مخالفان حاکمیت اسلام، عرصه را روزبه‌روز تنگتر می‌کند.
۱۳-۴- برای حذف مسئله ولایت فقیه در آینده سخت می‌کوشند. در مورد شخص جنابعالی این رهبری را طوعاً یا کرهاً پذیرفته‌اند، ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاشند. در سخنان اخیر مهندس بازرگان در امجدیه در برابر شعار، درود بر منتظری امید امت و امام، این مطلب به خوبی مشهود است.
۱۳-۵- ما از همان آغاز در پی آن بودیم که امثال آقای بازرگان و آقای بنی‌صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. پس از استعفای مهندی بازرگان پیشنهاد حضور ایشان در شورای انقلاب را دادیم و دو وزارت‌خانه مهم به بنی‌صدر داده شد، ما مسأله شخصی با آنها نداریم.
۱۳-۶- این اختلاف در مورد رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد است.
۱۳-۷- نقطه‌نظرهای تفصیلی بینش اول را منتشر کردیم.
۱۳-۸- رشد بینش اول برای اداره کشور به آن درجه رسیده که نهادهای کشور به وسیله آن اداره شود.
۱۳-۹- اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبان بینش دوم را اصلح می‌دانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.

ادامه دارد

.

منابع خبر

اخبار مرتبط