قسمت پنجاه و پنج محکوم

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال محکوم قسمت پنجاه و پنج 55Mahkoom Serial Part ۵۵

در ماشین فیرات یاد رفتارهای یادگار می‌افتد و به این فکر می‌کند که در این مدت او حواسش به همه چیز بوده و از نقشه‌های آن‌ها خبر داشته است. تابستان همان سال یادگار پیش سینیور رفته بود و خبر داده بود دادستانی که سینیور دنبالش بوده، در زندان در بند عصمت یا همان خان باباست و حافظه‌اش را هم از دست داده است. او گفته بود ساواش یساری هم به دلایل مسخره‌ای خودش را به زندان انداخته تا با فیرات هم سلولی باشد. سینیور از یادگار خواسته بود که حواسش به دادستان باشد و ببیند چیزی از آن‌ها به خاطر می‌آورد یا نه. در دیدارهای بعدی سینیور از یادگار خواسته بود تا به فراری‌ها کمک کند و به آن‌ها مکانی بدهد تا تحت نظر خودشان باشند.

"   سریال محکوم قسمت پنجاه و پنج 55Mahkoom Serial Part ۵۵ در ماشین فیرات یاد رفتارهای یادگار می‌افتد و به این فکر می‌کند که در این مدت او حواسش به همه چیز بوده و از نقشه‌های آن‌ها خبر داشته است"یادگار گفته بود در مقابل آن‌ها تظاهر می‌کند که لال است. او به سینیور می‌گوید دادستان ارول هم به دیدن عصمت آمده و سینیور خواسته تا ارول را بکشد. در شب حادثه هم سینیور از یادگار خواسته بود که جمره را بکشد و مدارک را بردارد.

فیرات از دریا می‌خواهد تا گوشی‌اش را بدهد تا او با دوستانش تماس بگیرد چون جانشان در خطر است و یادگار ممکن است آن‌ها را بکشد؛ دریا قبول نمی‌کند. بین راه فیرات به ناچار اسلحه دریا را برمی‌دارد و با تهدید او از ماشین پیاده می‌شود و فرار می‌کند.

باریش در خانه به بوگه می‌گوید فیرات دستگیر شده است. او سپس می‌گوید بابت مرگ جمره ناراحت است چون نمی‌دانست که او خواهرش است.

بوگه می‌گوید او که خودش قصد داشته جمره را بکشد! باریش تایید می‌کند و می‌گوید آن شب قصد داشت جمره را بکشد اما زاهد با او تماس گرفته و گفته که جمره خواهرش است؛ برای همین او به محله رفت تا مانع ساشا شود. او به جمره می‌گوید کشتن جمره کار او نبوده و طبق قولش به بوگه، به کسی آسیب نزده است. 

ساشا در کلانتری بازجویی می‌شود؛ او می‌گوید که کسی را نکشته و آن شب در دفاع از خودش به‌خاطر حمله علی، چاقویش به علی برخورد کرده و برای همین خون علی روی آن بوده است. 

باریش از خانه بیرون می‌آید و وقتی سوار ماشین می‎شود، فیرات مقابلش می‌آید و سوار ماشین می‌شود؛ بعد با تهدید می‌گوید باید سراغ سینیور بروند تا مدارک را بگیرند. 

در کلانتری، مامور پیش دریا می‌آید و می‌گوید اثر انگشت روی کلیدی که دریا از محل حادثه داده بود متعلق به یکی از نیروهای سابق پلیس به اسم یادگار است. دریا تعجب می‌کند و از آن مامور می‌خواهد تمام اطلاعات مربوط به یادگار را به او بدهند. 

یادگار و رفیع و مجاهد در ماشین هستند. رفیع از یادگار می‌خواهد بعد از کشتن فراری‌ها از مجاهد برای جابجایی جنازه‌ها کمک بگیرد. مجاهد یادش می‌آید که آن شب در محله، یادگار علی را هم کشته بود و به کمک هم علی را جابجا کرده و به خانه برده بودند. 

یادگار با چمدانی که اسلحه توی آن است به میخانه می‌رود.

"تابستان همان سال یادگار پیش سینیور رفته بود و خبر داده بود دادستانی که سینیور دنبالش بوده، در زندان در بند عصمت یا همان خان باباست و حافظه‌اش را هم از دست داده است"فراری‌ها قصد دارند از میخانه به جای دیگری نقل مکان کنند. آن‌ها در اتاق هستند و یادگار آماده می‌شود تا برای کشتن آن‌ها برود. فیرات با گوشی باریش با میخانه تماس می‌گیرد تا در مورد یادگار به دوستانش هشدار بدهد. یادگار خودش گوشی را برمی‌دارد؛ فیرات شروع به صحبت می‌کند و به یادگار می‌گوید اگر بلایی سر دوستانش بیاورد، او را زنده نمی‌گذارد. یادگار تلفن را قطع می‌کند. 

ساشا از کلانتری بیرون می‌آید و با باریش تماس می‌گیرد و خبر می‌دهد که متوجه شده شخصی به نام یادگار جمره را کشته است.

تومریس در خانه زاهد در حال دعوا با زاهد به خاطر پنهان کردن ماجرای جمره است.

او زاهد را باعث مرگ دخترش می‌داند. زاهد با عصبانیت می‌گوید اعتبار و نام خانوادگی او از هر چیزی برایش مهم تر است. تومریس می‌گوید زاهد را ترک می‌کند. همانموقع بوگه به آنجا می‌رود و تومریس را به اتاق می‌برد تا آرام شود. 

یادگار با اسلحه وارد اتاق می‌شود و همه شوکه می‌شوند. او دست و دهان فراری‌ها را می‌بندد و آن‌ها را روی صندلی می‌نشاند و قصد دارد تا به نوبت آن‌ها را بکشد.

"او گفته بود ساواش یساری هم به دلایل مسخره‌ای خودش را به زندان انداخته تا با فیرات هم سلولی باشد"همان لحظه باریش و فیرات سر می‌رسند. فیرات داخل می‌رود و از پشت به یادگار ضربه می‌زند. یادگار در حال افتادن بی هوا شلیک می‌کند و تیر به شانه خان بابا می‌خورد. صدای آژیر ماشین پلیس می‌آید و فیرات و بقیه سریع بلند می‌شوند و خان بابا را برمی‌دارند و از در پشتی فرار می‌کنند. باریش هم خودش از آنجا می‌رود. 

دریا و افرادش به میخانه می‌رسند و داخل می‌روند.

آن‌ها یادگار را روی زمین پیدا می‌کنند. دریا از اینکه فیرات و فراری‌ها دوباره فرار کرده‌اند عصبانی می‌شود. او رد خون را روی زمین می‌بیند و از ماموران می‌خواهد که نمونه خون را بردارند و تمام بیمارستان‌ها را هم تحت نظر داشته باشند. 

پایان قسمت ۵۵

 

قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت پنجاه و شش ۵۶ قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت پنجاه و چهار ۵۴ Next Episode - Mahkoom Serial Part ۵۶ Previous Episode - Mahkoom Serial Part ۵۴

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱