انگ و تبعیض در مبحث اختلالات روانی/ ژینام محمدی
خانه > slide, بهداشت و محیط زیست > انگ و تبعیض در مبحث اختلالات روانی/ ژینام محمدی
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۰/۰۳/۲۶
- دسته : slide,بهداشت و محیط زیست
- لینک کوتاه :
- کد خبر : ۰۰۰۳۲۶۷۰۷
انگ و تبعیض در مبحث اختلالات روانی/ ژینام محمدی
ماهنامه خط صلح – بیماران درگیر با اختلالات روانی بیش از هر نوع بیماری دیگری در معرض پیشداوری، قضاوتهای منفی و انگ و تبعیض[۱] به دلیل بیماری خود هستند. بسیاری از بیماران علاوه بر چالشهای همراه با بیماری خود، از حذف و محرومیت اجتماعی و تعصبات و باورهای غلط در خصوص بیماریهای روانی رنج میبرند.
در بخش اعظم هزارهی اخیر، جامعه با بیماران دچار اختلالات روانی چندان بهتر از بردگان یا مجرمان رفتار نکرده است: آنها زندانی شده، شکنجه یا کشته شدهاند. در قرون وسطی بیماری روانی به عنوان مجازاتی الهی تلقی میشد و بیماران به اتهام تسخیر شدگی توسط شیطان سوزانده میشدند یا در حالت بهتر به دهکدههای دورافتاده، ندامتگاهها یا دیوانهخانهها فرستاده میشدند تا به درختان، دیوارها یا تختخوابهایشان زنجیر شوند. در دورهی روشنگری، افراد درگیر با اختلالات روانی سرانجام به عنوان بیمار شناخته شده و به جای زنجیر کردن، موسسههایی برای نگهداری یا کمک به آنها تشکیل شد که البته روند نگهداری و درمان بیماران در این موسسات تا قرنها محل سوال و اشکال بوده و هست. شوربختانه، انگ و تبعیض علیه بیماران روانی در قرون معاصر آنجا به اوج خود رسید که در آلمان نازی، صدها هزار بیمار روانی کشته یا عقیمسازی شدند.
مفهوم علمی انگ و تبعیض اولین بار در میانه قرن بیستم به صورت تئوری و در دهه ۱۹۷۰ به صورت تجربی تکامل یافت.
"انگ روانپریشی بسیاری از بیماران را از بدیهیترین حقوق اجتماعی نظیر اشتغال، ازدواج و فعالیت اجتماعی محروم کرده و میکند"در کتاب اروین گافمن درباره انگ و تبعیض آمده است: «هیچ کشور، جامعه یا فرهنگی نیست که در آن افراد دارای اختلالات روانی، ارزش اجتماعی یکسانی با افراد فاقد اختلالات روانی داشتهباشند.» متاسفانه این جمله هنوز تا حدود زیادی صحت دارد.
انگ ویژگی تصور شده به صورت منفی و نامطلوبی است در یک فرد یا پیرامون یک موضوع مرتبط به او که فرد را از دیگران متمایز میکند و او را در نظر دیگران به شکل موجودی بد، خطرناک یا ضعیف جلوه میدهد و عموما سبب دوریگزینی سایر افراد و جامعه از فرد یا گروه خاص و منجر به آسیب و تبعیض علیه آن فرد یا گروه میشود. انگ به دو شکل انگ اجتماعی و انگ به خود مشاهده میشود. منظور از انگ اجتماعی نگرش و رفتاری است که اجتماع و افراد عادی اجتماع نسبت به افراد متعلق به گروهی خاص دارند و منظور از انگ به خود نگرش و رفتاری است که خود افراد متعلق به این گروه اجتماعی به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه نسبت به خودشان اعمال مکنند و نتیجه پذیرش و درونیسازی انگ اجتماعی در اثر فشار آن است.
انگ و تبعیض در مبحث بیماریهای روانی و علیه بیماران دارای اختلالات روانی باعث میشود که میزان اشتغال و درآمد در این بیماران کمتر باشد، دچار انزوا و گوشهگیری شوند و موقعیتهای اجتماعی را از دست بدهند، از سیستمهای حمایت اجتماعی و شبکههای اجتماعی محدودتری برخوردار باشند، کیفیت زندگی و عزت نفس پایینتری داشته باشند، برای درمان دیر مراجعه کنند یا مراجعه نکنند، و در نتیجهی عدم درمان در معرض خطر تشدید بیماری، کاهش عملکرد شغلی و افزایش نابسامانی در خانواده قرار گیرند. انگ روانپریشی بسیاری از بیماران را از بدیهیترین حقوق اجتماعی نظیر اشتغال، ازدواج و فعالیت اجتماعی محروم کرده و میکند. باورهای اشتباه همچون علاجناپذیر بودن اختلالات روانپزشکی، خطرناک بودن مبتلایان به این اختلالات، اعتیادآور بودن داروهای اعصاب و روان، ناتوانی بیماران دارای اختلالات روانی از هدایت یک زندگی متعادل و سالم یا داشتن روابط سالم، یا درمانناپذیر بودن اختلالات روانی همچنان در اذهان وجود دارد.
این تلقیها و پنداشتهای نادرست و غیرعلمی، انزوای بیماران را تشدید میکند و به روند تشخیص و درمان این اختلالات صدمههای جدی وارد میسازد.
ترس از شناخته شدن با برچسب «روانی» یا انگ زدن ذهنی بیماران به خود و مقاومت در برابر قبول کردن بیماری به خاطر ترس از انگ ذهنی به خود، باعث میشود بسیاری از افراد دچار اختلالات روانپزشکی هرگز برای درمان مراجعه نکنند یا در صورت مراجعه، درمان خود را به شکل درست و کامل ادامه ندهند.
احتمالا اغلب ما کلمات و عباراتی نظیر «روانی» و «قرصی» یا «باز قرصهایت را نخوردی حرف میزنی» را به عنوان کلمات منفی و توهینآمیز و تمسخرآمیز استفادهشده علیه کسانی که واقعا دچار اختلال روانی هستند و دارو مصرف میکنند یا علیه هرکسی که رفتار «غیرمتعارف» و غیرقابلفهم مطابق با معیارهای معمول اجتماعی از خود نشان میدهد شنیدهایم، بدون این که درک درست و جامعی داشتهباشیم که این کلمات دقیقا تا چه اندازه مخرب هستند و غیر از آسیب مستقیم به روح و روان افراد، زمینهی رفتارهای ناشی از تعصب از قبیل تبعیض در حیطههای فردی، اجتماعی و کاری را فراهم میکنند و مانع از آن میشوند که افراد فاقد اختلالات روانی که میتوانند با کمک علم روانپزشکی و روانشناسی و مشاوره کیفیت زندگی خود را افزایش دهند از منابع موجود استفاده کنند یا مشکلات خود را پیش از بروز بحران شناسایی و درمان کنند.
به گزارش شبکه سلامت، حدود ۲۳ درصد مردم ایران به نوعی از اختلالات روانی مبتلا هستند و از این تعداد، ۶۶ تا ۷۵ درصد برای درمان به روانپزشک یا روانشناس مراجعه نمیکنند. واضح است که در کنار مشکلات و هزینههای دسترسی به خدمات پزشکی مرتبط، انگ و تبعیض یکی از دلایل این عدم مراجعه است و این آمار نشان از تاثیر گسترده اما خاموش اختلالات روانی و انگ و تبعیض پیرامون آن در سلامت عمومی و بهرهوری جامعه و کیفیت زندگی مردم دارد.
تبعیـض بـه سـبب اختلال روانـی یـک مسـئله حقـوق بشـری اسـت، به این معنا که حقـوق بشـر عبارت اسـت از حقـوق و آزادیهایـی کـه همـه افـراد بایـد داشــته باشــند و ســازمان ملــل بیــان میکنــد کــه «همــهی افــراد دارای بیمــاری روانـی بایـد بـا انسـانیت و احتـرام بـه عـزت ذاتـی نـوع بشـر مـورد درمـان قـرار گیرنـد». ایـن احتـرام و عـزت، آزادی اسـت کـه نبایـد از فـرد گرفتـه شـود. ایـن یـک حـق انسـانی، اصلـی و اساسـی بـرای همـه افـرادی اسـت کـه مشکلاتی در زمینـهی سلامت روانـی دارنـد، صـرف نظـر از اینکـه کجـا زندگــی میکننــد. همــه ایــن حــق را دارنــد کــه بــدون هــر گونــه تبعیضــی زندگـی کننـد و ایـن شـامل تبعیـض بـه سـبب عدم سلامت روانـی نیــز میشــود.
ریشههای انگ و تبعیض علیه بیماران دارای اختلالات روانی را میتوان در عوامل زیر جست:
۱- ترس: ترس آشنای عموم نسبت به پدیدههایی که از آن درک درست و کاملی ندارند، علاوه بر ترس از اعمال خشونت یا بروز رفتارهای غیرقابل مدیریت از سوی بیماران یا ترس از مورد انگ و تبعیض قرار گرفتن و زیر سوال رفتن به خاطر ارتباط خانوادگی یا شخصی با این بیماران، یکی از اصلیترین و ریشهایترین دلایل ایجاد و تشدید انگ و تبعیض است.
"ایـن یـک حـق انسـانی، اصلـی و اساسـی بـرای همـه افـرادی اسـت کـه مشکلاتی در زمینـهی سلامت روانـی دارنـد، صـرف نظـر از اینکـه کجـا زندگــی میکننــد"در بسـیاری از فرهنگهـا، کل خانـواده انگ و تبعیض ناشـی از یـک بیمـاری روانـی را بـر دوش میکشـد؛ زیـرا کل خانـواده بـه عنـوان یـک گـروه و واحد اجتماعی شناسـایی میشـود. در نتیجـه ایـن احتمـال وجـود دارد کـه اعضـای خانـواده نتواننـد در خصوص این تجربه بـا دوسـتان و یـا سـایر افـراد حاضـر در شـبکه حمایتـی خود درد دل کننـد.
۲- باورهای قالبی: باورهای پذیرفته شدهی گروهی اجتماع دربارهی افراد دچار اختلالات روانی، نظیر این که این افراد اصلا بیمار نیستند بلکه ضعیف هستند، به خود کمک نمیکنند، درباره وضعیت خود اغراق میکنند یا میتوانند بدون کمک پزشکی بر بیماری خود فایق شوند، حرفهای آنها قابلاعتماد نیست،[۲] برای بقیه خطرناک هستند و از مدیریت و درمان بیماری خود و هدایت یک زندگی سالم و مفید ناتوان هستند.
۳- پیشداوری و تبعیض: عبارت است از پذیرش بدونمطالعهی باورهای قالبی، و رفتاری که بر مبنای این پیشداوری نسبت به بیماران دارای اختلالات روانی اعمال میشود و میتواند شامل رفتارهایی مانند اجتناب از این افراد و عدم حمایت از آنها، یا عدم اعتماد به آنها در زمینههای اجتماعی، خانوادگی، کاری یا سیاسی باشد.
برای کاهش انگ و تبعیض فردی در اختلالات روانی، باید به فرد مبتلا به این اختلالات آموزش داده شود که چگونه باورهایش درباره خود را به شکل باورهایی منطقیتر تعدیل کند و تغییر دهد که آسیب کمتری به او و زندگیاش بزند، مثلا اینکه با جستجو و مطالعهی منابع در خصوص بیماری خود یا آموزش در خصوص مفهوم انگ فردی، از تاثیرگذاری این پدیده در تصمیمهای شخصی مربوط به درمان یا مداخله و تاثیرگذاری سایر افراد کماطلاع و دچار باورهای نادرست در روند درمان خود بکاهد.
در مبارزه با انگ اجتماعی، سعی میشود تا جامعه از ارایه تصاویر توأم با بیاحترامی و بیارزشنمایی بیماران دچار اختلالات روانی بازداشته شود و با افزایش اطلاعات عموم جامعه در سطوح مختلف، انگ و تبعیض و آثار مخرب آن را کاهش داده و نظیر هر بیماری دیگری فضایی حمایتکننده و پذیرنده برای بیماران درگیر با این اختلالات فراهم کند. برای این هدف سه راهبرد کلی توصیه شده است که عبارتند از:
۱ – افزایش تعاملات بین جامعه عمومی و افراد دچار بیماریهای روانی: ملاقات با افرادی از جامعه که دچار بیماری روانی بودهاند و زندگی مفیدی داشتهاند نگرشهای انگزننده به بیماران را به چالش میکشد. تماس با افراد دچار بیماریهای روانپزشکی ممکن است به شکل نقل و انتشار زندگینامه این افراد، ساخت فیلمهای مستند و سینمایی درباره زندگیشان یا تماس واقعی و رو در رو با آنان باشد. این تماسها باید به شکلی باشد که باورهای قالبی را به طور تدریجی و ملایم به چالش بکشد و ارایه تصاویر بسیار اغراقشده از باورهای جامعه درباره افراد دچار بیماریهای روانی ممکن است کارآیی چندانی نداشته باشد.
افراد دارای اختلالات روانی میتوانند با جمع کردن شجاعت خود برای صحبت کردن درباره بیماری خود و چالشهای زندگی با آن در حلقههای خصوصی و عمومی، ارائهی تجربهی شخصی و زیستهی خود و جایگزین کردن کلیشهها و باورهای غلط عمومی با روایات حقیقی و ترغیب سایر بیماران اختلالات روانی به انجام این کار، کمک شایانی به کند کردن تیغ انگ و تبعیض علیه خود کنند.
۲ – آموزش: از طریق آموزش، اطلاعاتی به جامعه ارائه میشود تا بتواند درباره افراد دچار اختلالات روانی دقیقتر و آگاهانهتر بیندیشد و تصمیم بگیرد. هدف از آموزش ارائهی اطلاعات گسترده و توأم با جزئیات درباره اطلاعات علمی مرتبط با بیماریهای روانی نیست، بلکه هدف آن است که مخاطبان از واقعیتهای سادهای آگاهی یابند که باورهای نادرست اجتماعی درباره بیماریهای روانی را سست کند. در این راهبرد کوشش میشود به دو سؤال اصلی برای درک بیماریهای روانی پاسخ داده شود:
- تجربهی ابتلا به بیماری روانی چگونه تجربهای است؟
- اگر فردی این تجربه را پیدا کند و دچار اختلال روانی شود، از چه روشهای مؤثری برای تشخیص و درمان این حالت میتواند کمک بگیرد؟
ثابت شده است که به چالش کشیدن باور قالبی اجتماع درباره مسئولیت در افراد دچار اختلالات روانی («افراد دچار بیماریهای روانی خود در ایجاد این مشکلات مقصرند و مسئولیت دارند»)، از طریق آموزش، میتواند اثرات قابلتوجهی بر نگرش و رفتار افراد داشته باشد. تنها آگاهی دادن به مردم که بیماری روانی یک اختلال زیستشناختی یا هورمونی است که فرد در ایجاد آن کنترل چندانی ندارد، میتواند هم نگرش و هم رفتار افراد جامعه نسبت به این بیماران را به شکلی قابلتوجه بهبود دهد. یک روش برای انجام این کار، مقایسه بیماری روانی با بیماریهای شناختهشدهای مانند دیابت است (بیماری روانپزشکی یک اختلال شیمیایی یا هورمونی است.
"در بسـیاری از فرهنگهـا، کل خانـواده انگ و تبعیض ناشـی از یـک بیمـاری روانـی را بـر دوش میکشـد؛ زیـرا کل خانـواده بـه عنـوان یـک گـروه و واحد اجتماعی شناسـایی میشـود"همانطور که فرد دچار دیابت را برای مصرف انسولین سرزنش نمیکنید، فرد دچار بیماری روانی را هم نمیتوان برای ابتلا به این اختلال مقصر دانست و سرزنش کرد).
۳ – اعتراض: در این راهبرد افراد، برای به چالش کشیدن انگ اجتماعی، نسبت به ارائهی تصاویر غیر دقیق و خصمانه از بیماریهای روانی اعتراض میکنند. انگی که در این راهبرد مورد هدف قرار میگیرد انگی است که به شکل عمومی و در سطح وسیع اجتماعی زده میشود (برخلاف تماس و آموزش که اغلب مربوط به نگرشهای شخصی افراد است) و بر اساس ماهیت و عمومی بودنشان اثرات گستردهتر و مخربتری دارند. گروههای هدف برای این نوع مداخلات شامل روزنامهها و مجلات، نمایشهای تلویزیونی، شرکتهای تولید فیلم، شبکههای رادیویی، شرکتهای تبلیغاتی، قانونگذاران، کارفرماها و مانند آن هستند.
اعتراض دو جزء اصلی دارد:
- پیامی اخلاقی به اجتماع میدهد که انگ و تبعیض نسبت به افراد دچار اختلالات روانی نادرست است و تحمل نمیشود.
- باعث میشود انگ اجتماعی و رفتارهای تبعیضآمیز با پیامدی منفی برای مسببان آن همراه باشد.
علاوه بر ایجاد بستر ارائهی گستردهی خدمات قابل دسترسی در زمینهی سلامت روان برای اقشار مختلف اجتماع، دولت میتواند و باید با ایفای نقش کلیدی در دستکاری هدفمند و سلامت محور فرهنگها و خرده فرهنگها، زدودن خرافهها و حذف مطلق و بیچون و چرای باورهای انحرافی از طریق آموزش هدفمند و ساختارمند، و بها بخشیدن به سلامت روان در دستور کار سیاستگذاران امور بهداشتی، فرآیند انگزدایی از اختلالات روانی را تسریع کرده و مسئولیت و وظیفه خود در حفظ و ارتقای سلامت روان شهروندان را به جا آورد. اطمینان از سیاستگذاری برای عدم تبعیض در دسترسی به تحصیل
و کار برای افراد دارای شرایط یا سندرومها یا اختلالات روانی خاص، به طور ویژه وظیفهی اختصاصی دولت و قانونگذاران است.
افراد غیر بیمار نیز برای حفظ سلامت روان خویش و داشتن زندگی با نشاط و پویا نیازمند دریافت خدمات سلامت روان، آشنایی با مهارتهای زندگی و فرزندپروری، پیشگیری از اعتیاد، برخورداری از حمایت اجتماعی و حقوق شهروندی هستند. جامعه باید به جای تمسخر و تحقیر و برچسب زدن، به افراد بیاموزد بیش از پیش برای سلامت روان خود اهمیت قائل شده و از مراجعه به روانپزشک و روانشناس ترسی نداشته باشند.
در عصر امروز و در جامعهی ایران که تعداد قابلتوجهی از مردم دسترسی به اینترنت و اطلاعات دارند، مسئولیت آموزش بین دولت و افراد تقسیم میشود، به این مفهوم که در عین اینکه وظیفهی اصلی آموزش اجتماع بهویژه در خصوص اقشار محروم و بهحاشیهراندهشده -که اتفاقا بیشتر در معرض آسیبهای روانی هستند- بر عهدهی دولت است، این وظیفه از دوش آن دسته از مردم که دسترسی آسان به اینترنت و اطلاعات آزاد دارند ساقط نیست.
برای این دسته از افراد، «ندانستن» عذر و بهانهی موجهی برای ماندن در ناآگاهی و بروز رفتارهای نامناسب به دلیل این ناآگاهی یا سکوت محض محسوب نمیشود، بلکه چنانکه در رویکرد «اعتراض» بیان شد، این دسته از مردم جامعه مسئولیت دارند تا با مطالبه از دولت، رسانهها و نهادهای اجتماعی، مسئولیت اجتماعی خود در افزایش آگاهی خود و دیگران در راستای کاهش انگ و تبعیض اختلالات روانی را ایفا کنند.
افرادی که با اختلالات روانی مستقیما دست به گریبان نیستند، میتوانند با مراقبت در استفاده از کلمات دارای انگ و تبعیض نظیر دیوانه، روانی، مجنون، قرصی، موجی و سایر کلمات مشابه و اعتراض به کاربرد آنها توسط سایرین، اعتراض به تبعیضهای مبتنی بر اختلالات روانی که علیه بیماران مشاهده میکنند و مشارکت در افزایش بازنمایی روایات صحیح و اطلاعات علمی و تجربیات زیسته در این خصوص در حلقههای شخصی یا رسانههای اجتماعی خود، به کاهش انگ و تبعیض اختلالات روانی و آسانتر شدن دسترسی به خدمات سلامت در این حیطه کمک کنند. از یاد نبریم که هر فرد «سالم» میتواند در هر نقطهای از زندگی به دلایل بیولوژیک یا محیطی در معرض آسیب و اختلال روانی قرار گیرد، و انجام این کارها توسط افرادی که «هنوز» درگیر اختلال روانی نشدهاند، در واقع بسترسازی برای جامعهای سلامت است که اگر فردا عضوی از آن دچار اختلال روانی شد، بتواند با امنیت و کرامت انسانی کمک حرفهای مورد نیاز خود را دریافت کند.
[۱] در این نوشته کلمهی انگلیسی Stigma به معنی «انگ» به «انگ و تبعیض» ترجمه شده است تا بازتابدهندهی ماهیت مخرب این پدیده که غیر از انگزنی، شامل تعصب به معنی داشـتن عقایـد و یـا باورهـای منفـی دربـاره افـرادی کـه متفاوت هسـتند و تبعیـض یعنی عمـل کـردن بـر پایـهی ایـن باورهـا و ایدههـا در راستای اعمال تبعیض علیه افراد و گروهها و محرومساختن آنها از حقوق انسانی برابر نیز باشد.
[۲] چنین باور قالبیای میتواند اثرات هولناکی بر زندگی بیماران داشتهباشد، فقط یک مثال اینکه بیماران اختلالات روانی نسبت به سؤاستفاده و آزار جنسی بسیار آسیبپذیرتر از سایر افراد هستند زیرا آزارگر میداند که احتمال باور شدن حرف ایشان از سوی دیگران به دلیل اختلال روانی حتی پایینتر از سطح معمول باورپذیری چنین اتهاماتی از سوی افراد فاقد اختلال روانی است.
منابع:
- The stigma of mental disorders: A millennia‐long history of social exclusion and prejudices
- استیگما (انگ اجتماعی) و تبعیض درباره مشکلات مربوط به استفاده از مواد و بهداشت روانی، وبسایت Here to Help
- شبکه سلامت
- مداخلات انگزدایی برای اختلالات روانپزشکی، دکتر سامان توکلی
- Stigma towards patients with mental disorders: Iranian Journal of Systematic Review in Medical Science (IJSR)
مطالب مرتـبط
- صد و بیستویکمین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
- صد و بیستمین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
- صد و نوزدهمین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
- صد و هجدهمین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
- صد و هفدهمین شماره ماهنامه خط صلح منتشر شد
برچسب ها: اختلالات روانی خط صلح ژینام محمدی شماره 121 ماهنامه خط صلح
بدون نظر
نظر بگذارید
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران