امیر کبیر ؛ کامیاب در اصلاح وناکام در جریان سازی

امیر کبیر ؛ کامیاب در اصلاح وناکام در جریان سازی
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۲۰ دی ۱۴۰۱

اما هردو گروه تقریبا بر ویژه گی هایی چون هوشمندی ،اثر گذاری بر شاه جوان، اندیشه اصلاحگری، گسترش امنیت ،تغییر در نظام حکمرانی و سرعت در ایجاد تغییرات تاکید دارند. با این وجود، ناکامی او در به سامان رساندن اندیشه های اصلاحی امری مسلم است. یکی از دلایل این ناکامی ، تبدیل نشدن اندیشه های فردی امیر به اندیشه جمعی وسیستمی است.

موضوع اصلی سخن این است که چگونه می توان اندیشه های ترقی وپیشرفت کشور را از ذهن شخصیت های مصلح اجتماعی به درون سیستم مدیریتی عبورداد وآن را نهادینه کرد.

تلاش های فردی تا آنجا که نیازی به هماهنگ شدن با جمع نداشته باشد، ودر منظومه جمع تبلور نیابد، از یک اراده پیروی می کند و نیازی به همسو ساختن اراده های تاثیر گزار ندارد، اما زمانی که نیاز به همسو کردن اراده های مختلف باشد، اقتضائاتی را پدید می آورد که نباید آن را نادیده گرفت.

شرایط زمانه به قدرت رسیدن امیر کبیر نیز ، شرایطی بود که ایران ، تاوان ضعف های فراوان پادشاهان قاجار را پرداخته بود و کشور با خزانه خالی و کارگزاران ناشایسته و سفارش شده نه تنها همگام با توسعه جهانی پیش نمی رفت بلکه انگیزه های شخصی کارگزاران برای تامین آتیه خویش اجازه خدمت به کشور را نمی داد. ترسیم شرایط به قدرت رسیدن امیر کبیر چنین بود که هشت روز پس از مرگ محمد شاه ۴۱ ساله[1] ، ناصرالدین شاه ۱۷ ساله [2]بر اریکه قدرت تکیه زد واز همان تاریخ[3]تا روز قتلش توسط میرزا رضا کرمانی در ۶۵ سالگی [4]، بر همین مسند بود.۳۷ روزپس از جلوس بر تخت سلطنت، حکم صدارت اعظمی میرزا تقی خان امیر کبیر را صادر کرد وامیر کبیر در ۲۸ مهر ۱۲۲۷ به عنوان صدر اعظم ایران وبنا برآنچه در نامه شاه به امیر مندرج است "شخص اول" مملکت شد[5]. از ۲۸ مهر ۱۲۲۷ تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ ، امیر کبیر صدر اعظم ایران بود.به حساب سال شمسی ، صدارت امیر تقریبا ۳۷ ماه به طول انجامید.

"اما هردو گروه تقریبا بر ویژه گی هایی چون هوشمندی ،اثر گذاری بر شاه جوان، اندیشه اصلاحگری، گسترش امنیت ،تغییر در نظام حکمرانی و سرعت در ایجاد تغییرات تاکید دارند"امیر بر گردن شاه حق معلمی داشت و فقدان مهر پدری[6] را در حق او جبران کرد. وناصرالدین شاه علیرغم میل مادر، وبی درخواست قبلی امیر، چهار ماه پس از آغاز صدارت امیر، سبب ازدواج خواهر تنی خود عزت الدوله در ۱۶ سالگی و در روز جمعه ۲۷ بهمن ۱۲۲۷ با امیر۴۱ ساله شد. امیر پیش از ازدواج با خواهر تنی شاه، همسری به نام جان جان خانم - دختر عموی خود- داشت که از او دارای سه فرزند بود.اصرارشاه بر ازدواج امیر با عزت الدوله، گرچه به نیت نزدیکی سلطنت وصدارت بود اما زندگی پیشین امیر را متلاشی کرد. امیر که اندیشه های اصلاحی خود را برای پیشبرد مملکت بر هر چیز دیگری ترجیح می داد کوشید تا با وصلتی که بعدها به نادرستی وعدم تمایل خود برآن اعتراف کرد، در نیل به اهداف اصلاحی خود، گام بردارد.

شاه ، بی تجربه اما امیر دست کم بیش از سه سال از عمر خود را درضمن هیات اعزامی برای انعقاد معاهده ارزنه الروم، در عثمانی گذرانده بود ونیز طی سفری به روسیه ،تفلیس وایروان، دنیا دیده بود. وچه بسا اندیشه های اصلاحی خود را مدیون تربیت قائم مقام فراهانی [7]واینگونه سفرها بوده باشد.

اکنون شاه وامیر ؛ یکی در مقام سلطنت ودیگری در کسوت صدارت ، می کوشند تا مملکت داری کنند .رفته رفته اعتماد مطلق شاه ناپخته وجوان ، از سوی مهدعلیا مادر با نفوذ خود، که همواره به امیر بد گمان بود، ونیز از سوی میرزا آقا خان نوری و دیگران که امیر را سد راه خویش می پنداشتند، خدشه دارشد واز سوی دیگر امیر می کوشید تا اصلاحاتی را انجام دهد که بر کام عادت کردگان به شرایط ناپایدار و متزلزل تلخ می آمد.

به قول مرحوم آخوند خراسانی که می فرمود : "من به برخی پول می دهم تا دستم را بگیرند وبه برخی نیز پول می دهم تا پایم را نگیرند. " امیر نیز بین ترغیب همفکران برای همراهی وخنثی ساختن توطئه های نزدیکان شاه، گرفتار آمده بود از یک سو باید حرمت شاهی را حفظ کند و همفکران وکارگزارانش را به کار بی وقفه ترغیب کند واز سوی دیگر باید توطئه هایی را که تمامی ندارند یکی پس از دیگری خنثی کند . طبیعی است در چنین وضعیتی رفته رفته ذهن خالی شاه را با تکرارسخنان ناصواب نسبت به امیر تخریب کنند تا آنجا که درخواست امیر برای ملاقات با شاه بی پاسخ بماند[8] ودر نهایت پس از ۳۷ ماه که از صدارت امیر گذشت، همان کسی که در حکم انتصاب امیر نوشته بود: ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم وشما را مسئول هرخوب وبدی که اتفاق افتد می دانیم همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم[9] در عزلش نوشت: "چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم"

به عزل اکتفا نشد و ۵۸ روز پس از عزل امیر ، تمام دسیسه ها در جهت قتل امیر نتیجه داد ودر۲۰ دیماه ۱۲۳۰ زمانی که شاه ۲۱ ساله و امیر ۴۵ ساله بود در تبعیدگاه کاشان به قتل رسید . ازمحمد تقی لسان الملک سپهر صاحب کتاب ناسخ التواریخ تعجبی نیست که قتل امیر را انکار کند وآن را فوت عادی جلوه دهد[10] عجیب اینکه روزنامه وقایع اتفاقیه که توسط خود امیر تاسیس شده نیز نوشت:" میرزا تقی خان که سابقا امیر نظام وشخص اول این دولت بود؛ درشب هجدهم ربیع الاول در کاشان وفات یافت"[11]

امیرکبیر در دوران کوتاه صدارتش خدمات فراوانی به کشور کرد.از تاسیس دارالفنون گرفته تا سامان دادن وضع مالی کشور؛ از نظام دادن به ارتش گرفته تا ایجاد امنیت در کشور و کنترل شورش های قبیله ای ومحلی که اکنون جای بحث آنها در این مقال نیست.

اکنون باز می گردیم به موضوع اصلی این مقاله . با نگاهی به گذشته تاریخ کشورمان در می یابیم که همواره اندیشه های اصلاحی ومترقیانه در بین شخصیت های کشورمان وجود داشته و در عالم ذهن واندیشه چیزی کمتر از دیگران نداشته ایم.

"از ۲۸ مهر ۱۲۲۷ تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ ، امیر کبیر صدر اعظم ایران بود.به حساب سال شمسی ، صدارت امیر تقریبا ۳۷ ماه به طول انجامید"اما کمتر چنین اندیشه هایی مجال رسوخ در سیستم اداره کشور را یافته اند. مسیر تبدیل اندیشه هایی که منجر به پیشرفت جامعه می شوند به رفتارهای زمینی وجریان آن در زندگی، خود نیاز به اندیشه دیگری دارد تا راهکارها یافت شوند. علت اصلی عدم کامیابی امیر در تثبیت اندیشه پیشرفت کشور را که پس از امیر دچار رخوت طولانی شد ، باید در این جستجو کرد که امیر در تبدیل اندیشه فردی خود به اندیشه جمعی ناموفق بود.

آموزش صحیح واقناع جمعی، تقویت فرهنگ اجتماعی، بالابردن هزینه قانون شکنی، پیوست کردن نیروی الزام آور برای یافته های اجماعی ومورد قبول همگان راه کارهای این امر هستند.

با آموزش می توان جهل را برطرف کرد و نور علم را در ذهن تابانید و پایه اول توسعه را تحکیم کرد. متاسفانه اکنون آموزش که می بایست مسیر "شدن" را طی کند به مسیر "داشتن" منحرف شده است. هدف از آموزش باسواد شدن است اما این هدف به سوی داشتن مدرک گراییده است.

باسواد شدن منجر به معرفت افزایی خواهد شد اما مدرک گرائی چنین نتیجه ای نخواهد داشت. جامعه ای که دارای معرفت است دایره ای را تشکیل می دهد که در درون آن دایره، تثبیت اندیشه های ترقی جویانه وتبدیل آن به سیستم شکل می گیرد. امیر این مسیر را با تاسیس دارالفنون آغاز کرد. گرچه افتتاح رسمی آن تقریبا همزمان با عزل وقتل امیر کبیر انجام شد. وامیر نتوانست حاصل کار خود را ببیند.اما تاثیر دارالفنون را در آموزش جامعه نباید کم انگاشت.

"وناصرالدین شاه علیرغم میل مادر، وبی درخواست قبلی امیر، چهار ماه پس از آغاز صدارت امیر، سبب ازدواج خواهر تنی خود عزت الدوله در ۱۶ سالگی و در روز جمعه ۲۷ بهمن ۱۲۲۷ با امیر۴۱ ساله شد"کیفیت تدریس وارزش ارزیابی متعلمان ونیز کاربست دانش در جامعه تشنه آن روز، پایه های خوبی برای آینده شد. نگرانی امیر از اعزام دانشجو به خارج وتغییر سبک زندگی آنان، با ابتکار دعوت از استادان خارجی تاحدودی رفع شد. اما این آموزش، عمومی وفراگیر نبود و صرفا افراد برخورداروپایتخت نشین توان این را داشتند تا فرزندان خود را از چنین آموزش هایی بهره مند سازند.

از سوی دیگر امیر به دلیل فقدان دسترسی جمعی به اطلاعات، امکان اقناع جمعی را نداشت . ودر فضای خلا اقناع جمعی، امکان شایعات فراوان وتخریب کننده فزونی می یابد . اقناع جمعی برای پیشرفت می تواند به اجماع بیانجامد.

نقش اقناع جامعه از هر طریق ممکن نسبت به ضرورت پیشرفت اجتماعی به معنی عام آن، نقش بی بدیلی است . در واقع در اقناع جمعی علاوه بر فاعلیت فاعل، قابلیت قابل تقویت می شود. گرچه امیر ده ماه پیش از عزلش از صدارت[12] اولین شماره وقایع اتفاقیه را منتشر کرد اما قدرت شایعات بیش از تاثیر گزاری نشریه نوپای وقایع اتفاقیه بود. اقناع جامعه ، بستر تمام حرکت های توسعه ای است.امیر کبیر خیلی دیر به ضرورت اقناع جامعه که از مولفه های قدرت است، پی برد.

تقویت فرهنگ اجتماعی نیز امری بس خطیر است چه آنکه تا شهروند از تکیه بر مرکز ثقل بودن خود دست برندارد و به جامعه به عنوان یک واحد مهم زیستی که محل بالندگی خود او نیز هست ، توجه نکند ، نمی تواند نسبت به پذیرش اقتضائات تغییرات اجتماعی، علامت مثبت نشان دهد و تغییر را بپذیرد.امیر کبیر از طریق آموزش در پی آن بود که فرهنگ سازی را در جامعه نهادینه کند اما آثار این اقدامات به دوره او کفاف نداد وبی بهره از آموزش هایی که پایه ریزی کرده بود دوران صدارت وعمر خویش را وانهاد.

امیر کبیر همچنین تلاش کرد تا قانون را در جامعه نهادینه کند با رشوه وارتشاء مبارزه کرد و حاکمیت قانون را تقویت کرد اما دو معضل اساسی در این راه داشت که اول آنکه قانون برگرفته از اراده شخصی خود او بود نه از اراده جمعی ودیگر اینکه جامعه به قانون پذیری تن نمی داد، آماده سازی جامعه به پذیرش قانون ومقبولیت عامه یافتن قانون پایه هر توسعه ای است. امیر کبیر به جای قطعیت مجازات که بازدارندگی فراوان دارد بر شدت مجازات تاکید داشت .

"به قول مرحوم آخوند خراسانی که می فرمود : "من به برخی پول می دهم تا دستم را بگیرند وبه برخی نیز پول می دهم تا پایم را نگیرند"در نامه هایی که از او برجای مانده عموما تهدید بر شدت مجازات دارد تا بر قطعیت مجازات. قطعیت مجازات آن است که شهروند احساس کند در صورت قانون شکنی، از مجازات نمی تواند بگریزد و حتما تاوان کرده خویش را پرداخت خواهد کرد. .

همه آنچه امیر در طول دوره صدارتش انجام داد خدمات ارزشمندی بود واز اندیشه اصلاحگری او سرچشمه می گرفت، اما این اندیشه ها بیش از آنکه عمومیت یابد و به جریان تبدیل شود، اندیشه های شخصی تلقی می شد و به همین دلیل پس از عزل امیر از صدارت، میرزا آقاخان نوری در دوره هفت ساله صدارتش، بسیاری از آنها را نادیده گرفت وبیشتر اهتمام خود را مصروف بقای صدارت کرد .

ناصرالدین شاه نیز هرچه از عمر سلطنتش می گذشت ، پشیمانی از کرده خود با امیر را به اشکال مختلف بروز می داد. به بازماندگان امیر خدمت می کرد [13] ودر حاشیه نامه آصف الدوله نوشت:" اگر اول دولت تجربه حالا را داشتیم هرگز میرزا تقی‌خان امیرنظام عزل نمی‌شد، بلکه الی حال زنده بود و خدمت می‌کرد."

ناصرالدین شاه ۴۴ سال پس از عزل امیر کبیر همچنان سلطنت کرد واعتراف کرد که: من چهل سال بعد از امیر خواستم از چوب آدم بتراشم ،نتوانستم"[14]

[1] (۱۴ دیماه ۱۱۸۶ – ۱۴ شهریور ۱۲۲۷)

منابع خبر

اخبار مرتبط

رادیو زمانه - ۲۷ تیر ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
کلمه - ۴ شهریور ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
خبر آنلاین - ۱۸ مرداد ۱۴۰۱
آفتاب - ۲۶ فروردین ۱۳۹۹