از مرکانتیلیسم تا اقتصاد مقاومتی

از مرکانتیلیسم تا اقتصاد مقاومتی
خبرگزاری دانشجو
خبرگزاری دانشجو - ۹ اسفند ۱۳۹۹

گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو؛ دکتر محمود برازنده- طی ۳ سال گذشته قیمت ارز جهش‌های پیاپی را تجربه کرد و هر دلار در برابر پول ملی، از ۳هزار تومان به ۳۰ هزار تومان رسید. بسیاری، سیاست فشار حداکثری ترامپ و نظام تحریم‌های ظالمانه را عامل لجام‌گسختگی قیمت ارز عنوان می‌کردند؛ از این رو پس از شکست ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری و ورود یک رئیس جمهور دموکرات به کاخ سفید، کارشناسان اقتصادی پایین آمدن قابل توجه قیمت ارز و حتی برابری دلار با تومان در کانال ۱۱هزار تومانی را پیشبینی کردند.

یک ماه از ریاست جمهوری بایدن گذشت، اما دلار در کانال ۲۴ تا ۲۶ هزار تومان باقی ماند. موضوعی که باعث سردرگمی بسیاری از کارشناسان شد. البته برخی کماکان ادامة‌ عملی سیاست فشار حداکثری توسط بایدن را عامل این وضعیت می‌دانند و باز هم وعده می‌دهند اگر تحریم‌ها لغو شود،‌ شاهد پایین آمدن چشمگیر قیمت ارز خواهیم بود.

اما این عده بی‌راهه می‌روند. هر چند تحریم، تحولات سیاسی و کنش و واکنش‌های اقتصادی در قیمت ارز تأثیر دارند، اما علت ریشه‌ای نیستند.

"گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو؛ دکتر محمود برازنده- طی ۳ سال گذشته قیمت ارز جهش‌های پیاپی را تجربه کرد و هر دلار در برابر پول ملی، از ۳هزار تومان به ۳۰ هزار تومان رسید"در غیر این صورت چرا طی ۴دهة گذشته همواره قیمت ارز در حال بالا رفتن بوده و جز موارد بسیار کوتاه‌مدت و استثنایی، هیچگاه روند کاهشی را تجربه نکرده است؟ در حالی که در مقاطعی اصلا تحریم‌هایی با شدت کنونی در کار نبود!

قیمت ارز و میزان برابری پول ملی با دلار، با بنیة اقتصادی هر کشور ربط مستقیم دارد. برای مثال آلمان پس از جنگ دوم جهانی با وجود اینکه اقتصادش به نقطة‌ نابودی رسید، اما توانست با نفی مرکانتیلیسم (سیاست اقتصادی که رشد اقتصاد را در «تجارت» می‌داند) و رو آوردن به اقتصاد کلان، به پایه‌ریزی زیرساخت‌های اقتصادی کشور بپردازد. تمرکز سرمایه‌های کشور در این پهنه و اختصاص بیشترین نیروی انسانی برای احیا و ارتقاء زیرساخت‌ها، پس از دو دهه آلمان را میان کشورهای اقتصادی جهان قرار داد و اکنون آلمان بزرگترین اقتصاد اروپاست و پنجمین تولید ناخالص ملی را در سطح جهانی دارد. در همین بازة زمانی، مارک آلمان پس از جنگ دوم جهانی (۱۹۴۵) آنقدر نازل شده بود که کارگران حقوق‌ خود را با کیسه‌های پر از اسکناس و روزانه دوبار دریافت می‌کردند و هر دلار آمریکا معادل ۴تریلیون و ۲۰۰میلیارد مارک خریدار می‌شد. اما در دهة‌ ۱۹۸۰ هر دلار تقریبا معادل یک مارک و نیم بود و تا زمانی که جای خود را به یورو داد، هیچ تحول سیاسی-اجتماعی-اقتصادی (حتی فرو ریختن دیوار برلین) نتوانست جز نوسانات بسیار جزئی، تأثیری بر آن بگذارد.

درست بر خلاف آلمان، در ایران از دوران قاجار تا مشروطه، تا دوران سیاه ۲۰سالة رضاخان و پس از آن، سیاست حاکم اقتصادی، مرکانتیلیسم و پر بها دادن به اقتصاد تجارتی بود.

کشف نفت و استخراج آن هم این وضعیت تشدید کرد و اقتصاد ایران اساسا متکی به تجارت نفت شد. از این رو این اقتصاد پیاپی با تحولات سیاسی داخلی و بین‌المللی، دچار نوسان شده و قیمت ارز هم که عقربه‌سنجش وضعیت اقتصادی است، پیاپی دارای تلاطم‌های شدید و رو به افزایش است.

بنابر این راه تثبیت قیمت ارز و بالا رفتن ارزش پول ملی در برابر دلار، داشتن یک اقتصاد پایه‌ای با زیرساخت‌های اساسی و محکم است. همان که مقام معظم رهبری بارها از آن با عنوان «اقتصاد مقاومتی» نام برده و می‌فرمایند: اگر مسئولان هوشیارانه عمل کنند، می‌توان اقتصاد کشور را از وابستگی به نفت که عامل مهم بسیاری از مشکلات است، نجات داد» (۱۹بهمن۹۸).

البته این امر نیاز به همت دولتمردان و مدیریت دولتی جوان و حزب‌اللهی دارد که زمام امور و به‌ویژه اقتصاد را در دست گیرد و بدون نگاه به غرب، بر نیروی لایزال داخل کشور تکیه زند و زیرساخت‌های اقتصادی را پایه‌ریزی کند.

منابع خبر

اخبار مرتبط