حقایقی درباره ن_د جدیدترین فوتبالی در نبرد با کرونا
شوتهایش را نمی دانم ، تکنیک نابش؟ بعید است خیلی یادتان مانده باشد اما حتما حروف «ن_د» شما را یاد او می اندازد. بله یاد نادر دست نشان ، اسطوره بدون تردید ۴ دهه اخیر نساجی که اسیر کرونا شده. او که بی تردید یکی از بدشانس ترین های فوتبال ایران است. یکی از همان نسل سوخته های دهه ۶۰!
چرایش را بگذارید از خاطرات خودش نقل کنیم. از ماجرای جوان ۱۸، ۱۹ ساله ای که دل علی پروین را ربوده بود.
"شوتهایش را نمی دانم ، تکنیک نابش؟ بعید است خیلی یادتان مانده باشد اما حتما حروف «ن_د» شما را یاد او می اندازد"همان که طرفداران تیم شهر خسته برایش فریاد می زدند «تی لینگ قربان» :«داشتم می رفتم پرسپولیس . قرارداد مالی خوب و اصلا همه چی تموم بود. آقا رحیم ما هم اگرچه مخالف بود اما آخرش رضایت داد. گفتند حالا که نادر قراره بره یه بازی دوستانه بذاریم، پرسپولیس بیاد قائمشهر و بازی کنیم. بازی خداحافظی من مثلا»
این قصه برای اوایل دهه ۶۰ است وقتی که نادر ستاره مرکز زمین نساجی و منتخب مازندران بود.
پسری که خوب دریبل می زد ، با هوش پاس می داد و از همه مهمتر شوت های می زد مثل آر پی جی ۷
علی پروین او را برای تیمی پسندیده بود که کلی هافبک پا به توپ داشت:حمید درخشان ، محمد حسن انصاری فرد ، علی پروین ، محمد مایلی کهن و خیلی اسمی های دیگر. نادر اما احتمالا شبیه ترین بازیکن آن سالها به علی پروین بود. بازیکنی با تحرک کم اما هوش و تکنیک بالا . چیزی شبیه امیر قلعه نویی که یک دهه بعد گل کرد. اما دست نشان علی پروین می شد؟ نه ! نادر هم مثل سلطان اعتقاد داشت دیگه فوتبالیست رو دست علی پروین زاده نمی شد اما خب او می توانست در پرسپولیس باشد البته اگر پسر قائمشهری این قدر بدشانس نبود.
بازی دوستانه شروع شد و اصلا چرا باید یک بازی خداحافظی را این قدر جدی بگیرند که ستاره اصلی بازی طوری آسیب ببیند که بیش از یک سال دور از میدان باشد؟ چیزی شبیه کابوس است .
"همان که طرفداران تیم شهر خسته برایش فریاد می زدند «تی لینگ قربان» :«داشتم می رفتم پرسپولیس "وقتی خاطره را دو دهه بعد تعریف می کرد هم هنوز صدای شدید خرد شدن پایش پایش در مخش می پیچید و رعشه به بدنش می افتاد. همان جا رویای رفتن از نساجی به سوی پرسپولیس و تیم ملی و شاید حتی اروپا برایش کابوس شد اما این تازه پایان قصه نبود!
با آن شرایط و بعد از پریدن شانس بازی در تیم رویایی دهه ۶۰ فوتبال تهران او باید می رفت خدمت ؟کجا؟ همان حوالی در آمل . تا اینجایش خیلی عجیب نیست اما بخت که یارت نباشد ، به جای بازی در پرسپولیس سر در می آوردی از جنگل های امام زاده عبدالله ، کلاش به دوش و وسط یک جنگ واقعی؛ او احتمالا تنها فوتبالیست حرفه ای ایران است که در درگیری های بهمن ۱۳۶۰ جنگل آمل را به چشم دیده .
بعد از خدمت و با بهتر شدن پایش به فوتبال برگشت. شد ستاره تیمش اما دیگر هیچ وقت از قائمشهر بیرون نرفت . ترافیک هافبک های سنتی و البته شاید بچه شهرستانی بودنش نگذاشت ملی پوش شود و فوتبالش همان جا و هر یکی دو سال با تک بازی های جلوی استقلال یا پرسپولیس به چشم می آمد.
آن هم نه یک سال و دو سال که نزدیک به دو دهه تا روزگار آویختن کفش ها رسید. حالا دیگر جای آقا رحیم، نیمکت نساجی را هم گرفته بود اما شهر خسته و کارخانه تعطیل اصلا پولی نداشت که صرف فوتبالش شود.
نادر عاشق حرف زدن بود و عاشق تجربه های جدید. مثل علی پروین استعداد عجیبی در چاقی داشت . اواخر فوتبالش اقلا ده کیلویی اضافه وزن داشت اما با همان تن سنگین ، هم می دانست پاس را کجا بدهد و هم می دانست کجا شوت بزند؛ ولی خب شعاع حرکتی اش کم بود.شاید مثل تقدیرش.
این قدر با هوش بود که در کمتر از چند ماه دستیاری جیوانی می در تیم ملی نوجوانان هم از او تاکتیک های دفاع ایتالیایی یاد بگیرد و هم در حد ابتدایی ، زبان ایتالیایی را! سقف نساجی دهه ۸۰ برایش کوتاه بود پس سوار بر پرشیای نوک مدادی اش راهی یزد شد برای یک تجربه جدید .
نادر که متنفر از تنهایی بود ، مسیر ده ساعته قائمشر -یزد را هیچ وقت بی همسفر نمی رفت حتی اگر شده از شمال به تهران و از تهران به یزد مسافر بین راهی سوار کند!
این قدر که سال ها بعد ، یک بار شاسی بلندش را به همین شیوه از او بدزدند:«رفته بودم فروشگاهی در فریدونکنار. یک آقایی شروع کرد از بازی هایم تعریف کردن.
"گفتند حالا که نادر قراره بره یه بازی دوستانه بذاریم، پرسپولیس بیاد قائمشهر و بازی کنیم"دستش پر خرید بود، مثل من . گفت مسیرش دریاکنار است. همان جا که من می رفتم. گفتم بیا با هم بریم. سوار شدم و بین راه چاقو گذاشت روی گردنم، پیاده ام کرد و ماشینم را برد!»
کنار خط هم که بود زیاد حرف می زد.
با بازیکنانش، با بازیکنان حریف و گاهی هم داور ها. این قدر که بعضی وقت ها این همه حرف زدنش بر علیه خودش می شد. مثل بازی قندی و ملوان که خودش با حرف هایش اخراج شد و بازی که داشت به نفعش تمام می شد تا لیگ برتری شود را با دستان خودش باخت و مسیرش برای رسیدن به لیگ برتر دو سه سالی عقب افتاد. کاری که او بعدها با اولین صعود مس کرمان انجامش داد و گل کرد اما درست همین روزها بود که کابوس هایش شروع شد. نامش قرار گرفت کنار ف ک ها و شد ن-د محروم .
"بازی خداحافظی من مثلا»این قصه برای اوایل دهه ۶۰ است وقتی که نادر ستاره مرکز زمین نساجی و منتخب مازندران بود"اتهام های سنگین و ممنوعیت های متوالی از مربی گری و برچسب هایی بی پایان.
چقدر مقصر بود؟ حتما بی تقصیر نبود!
جرمش آیا ثابت شد؟ اگر شده بود احتمالا نه امروز خودش تیم داشت نه کمالوند به استقلال رسیده بود نه فیروز کریمی ۲۴ ساعته شبکه های تلویزیون را کنتورات کرده بود. آن برچسب اما مسیر مربیگری اش را سوزاند تا در ۶۰ سالگی کل افتخاراتش دو سه باری صعود به لیگ برتر و یک حضور در فینال جام حذفی باشد و سهمش این اواخر نشستن روی نیمکت رایکا در لیگ دسته اول
می توانست بالاتر از این جایگاه باشد؟ شک نکنید اما برای او فوتبال روی بدش را نشان داد و البته در این روی بد ، اشتباهات شخصی هم بی تاثیر نبودند. اشتباهاتی که تلاقی شان با تسویه حساب های شخصی مدعیان نه چندان علیه سلام اخلاق در هم مسیر پیشرفتش در مربیگری و هم فوتبال تک پسرش سینا را نابود کردند و سوزاندند. درست مثل کیلوهای اضافه چربی بدنش که نادر سالها از پی آب کردن شان بر نیامد تا اینگونه با هجوم ناگهانی کرونا ، این وزن بالا ضربه ویروس لعنتی را بر پیکرش سهمگین تر کند
کرونا البته نه سخت تر از آن تکل لعنتی ست نه آن ۷۲ ساعت عجیب در دل جنگل ها و نه هجمه مداوم «ن-د» گفتن ها او تمام این مسیر را از سر گذرانده و حالا امید هواداران شهر خسته بازگشتش است تا برایش بخوانند نادر تی جان قربان
کرونا اما سهمگین تر از آن تکل لعنتی ، آن نبرد عجیب جنگی و زخم جبران نشدنی «ن_د» گفتن ها رویای خواندن شعار نادر تی جان قربان را برای هواداران شهر خسته به کابوسی بدل کرد...
بیشتر بخوانید: آخرین وضعیت مربی فوتبال ایران بعد از ابتلا به کرونا
۲۵۳ ۲۵۱
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران