سوگیریهای جنسیتی چگونه مغز ما را شکل میدهند؟
سوگیریهای جنسیتی چگونه مغز ما را شکل میدهند؟
- ملیسا هوگنبام
- بیبیسی
دختر من عاشق چیزهای دخترانه و صورتی رنگ است. او حتی قبل از اینکه دو سالش بشود جذب همان لباسهای صورتی و گلداری میشد که معمولا برای دختربچهها به بازار عرضه میشوند. وقتی سه سالش بود، گروهی بچه را دیدیم که داشتند فوتبال بازی میکردند. به او گفتیم وقتی کمی بزرگتر شود میتواند با آنها فوتبال بازی کند. قاطعانه جواب داد: "دخترها فوتبال بازی نمیکنند".
"سوگیریهای جنسیتی چگونه مغز ما را شکل میدهند؟ ملیسا هوگنبام بیبیسی۱۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۲ اوت ۲۰۲۱دختر من عاشق چیزهای دخترانه و صورتی رنگ است"ما هم با احتیاط جواب دادیم دخترها هم، البته کمتر از پسرها، فوتبال بازی میکنند. او قانع نشد با اینکه دختری است سرزنده و عاشق پریدن و بالا رفتن، ویژگیهایی که اغلب پسرانه تلقی میشوند.
نظرات او درباره اینکه چه کارهایی دخترانه یا پسرها هستند، از همان ابتدا برای ما غیرمنتظره بود، ولی با در نظر گرفتن اینکه دنیایی که کودکان به آن پا میگذارند چقدر جنسیتی است، راحت میتوان فهمید چرا چنین بود.
این مرزبندیها ممکن است معصومانه به نظر برسند ولی بمرور که کودکان بزرگ میشوند دنیای جنسیتزده ما بر درک آنها از خودشان، انتخابهایشان و همچنین نحوه رفتارشان در جامعه تاثیری طولانی مدت میگذارد.
این دیدگاههای جنسیتی بر اجتماع هم تاثیر میگذارد. جامعه به آن تداوم میبخشد و ناآگاهانه ارزشهای مرتبط با مردانگی مسموم را ترویج میکند. این برای همه بد است، صرف نظر از اینکه چه هویتی برای خود قائل باشیم.
- جنسیتزدگی چیست؟
- زبان فراگیر؛ چاره ریزپرخاشگری
- تلاش بریتانیا برای 'حذف' جنس سوم در هند؛ 'خواجهها' چطور جان سالم به در بردند؟
منبع تصویر،
Javier Hirschfeld/Getty Images
توضیح تصویر،
زنان هم فوتبال بازی میکنند و فوتبال حرفهای زنان هم رو به رشد است با این حال هنوز فوتبال ورزشی بیشتر مردانه تلقی میشود
این وسواس ما با جنسیت چگونه چنین تاثیر ماندگاری در زندگی و بر دنیای ما دارد؟
تا چند قرن قبل، اینکه زنان از نظر ذهنی و فکری از مردان پایینترند، به عنوان حقیقت پذیرفته بود. علم هم مدتها دنبال پیدا کردن تفاوتهایی در زنان و مردان بود که این پیشداوریها را تقویت کنند. آرام آرام مطالعات متعدد کذب بودن این تفاوتهای ادعایی را فاش کردند، با این حال دنیای ما سرسختانه جنسیتی باقی مانده است.
با توجه به اینکه با نوزادان چگونه رفتار میشود، این خیلی هم عجیب نیست. برخی مادر و پدرها یا کسانی که از کودکان مراقبت میکنند قصد ندارند با دختربچهها و پسربچهها رفتار متفاوتی داشته باشند، ولی شواهد نشان میدهند که این تفاوت را میگذارند، حتی قبل از تولد. در مطالعهای، مادرانی که میدانستند جنین پسر است حرکاتش را در شکم خود معمولا "قوی" و "محکم" توصیف میکردند.
"او حتی قبل از اینکه دو سالش بشود جذب همان لباسهای صورتی و گلداری میشد که معمولا برای دختربچهها به بازار عرضه میشوند"در مادرانی که جنسیت جنین را نمیدانستند اینطور نبود. از زمانی که تشخیص جنسیت بیولوژیک جنین با تصویربرداریهای پزشکی رایج شده، اولین سوال از پدر و مادرهایی که منتظر تولد فرزندشان هستند این است که جنسیت بچه چیست. پیش از این فناوریها، سعی میکردند جنسیت را از شکل و اندازه شکم یا معیارهای دیگر مثلا نوع ویار حدس بزنند ولی شواهدی در تایید هیچیک پیدا نشده است.
بازی
بازی در رشد کودکان اهمیت بسیار زیادی دارد چون با بازی مهارتها و علائق خود را پرورش میدهند. اسباببازیهای جنسیتی هم، نامحسوس، خصلتها و سرگرمیهایی را تقویت میکنند که کاملا زنانه و مردانه شدهاند. لگو کودک را به ساختوساز را تشویق میکند و عروسک میتواند مراقبت کردن و در نظر گرفتن دیگران را ترغیب کند.
تنوع و تکثر بازی هم است.
کریستیا براون استاد روانشناسی دانشگاه کنتاکی میگوید: "وقتی فقط یک نوع اسباببازیِ پرورش مهارت را به نیمی از جمعیت تحمیل میکنید، یعنی نیمی از جمعیت دارای یک مجموعه مهارت و علاقه خاص خواهد شد".
کودکان مانند کارآگاهان کوچک هستند و با یادگیری مدام از اطرافیان، درمییابند که به چه گروهی تعلق دارند. به محض اینکه میفهمند در چه جنسیتی قرار میگیرند طبیعتا به دستهبندیهایی گرایش پیدا میکنند که از بدو تولد به آنها تحمیل شده است.
به همین دلیل دختران از حدود دو سالگی، جذب رنگ صورتی میشوند ولی پسرها از آن اجتناب میکنند. من این را وقتی تجربه کردم که دخترم دو ساله بود و سرسختانه از پوشیدن هرچه که به نظرش پسرانه میآمد خودداری میکرد. تلاشهای من که از بدو تولدش سعی داشتم لباسهایش را جنسیتی نکنم، بیهوده بود. بنابراین تعجبی ندارد که کودکان از سنین بسیار کم، متوجه جنسیت خود شوند، بخصوص اینکه والدین و دوستان از همان ابتدا بر حسب جنسیت، به آنها اسباببازی میدهند.
"او قانع نشد با اینکه دختری است سرزنده و عاشق پریدن و بالا رفتن، ویژگیهایی که اغلب پسرانه تلقی میشوند"
منبع تصویر،
Javier Hirschfeld/Getty Images
توضیح تصویر،
پسرها هم از بازی با عروسک لذت میبرند اما کمتر در اختیارشان قرار میدهند
کوردلیا فاین روانشناس دانشگاه ملبورن میگوید کودکان از وقتی متوجه میشوند که به چه "قبیله جنسیتی" تعلق دارند، به برچسبهای جنسیتی بیشتر علاقمند میشوند و این بر رفتار آنها تاثیر میگذارد. حتی نحوه ارائه اسباببازی میتواند علاقه کودک به آن را تغییر دهد. معلوم شده اگر اسباببازیهای معمولا پسرانه صورتیرنگ باشد، دختران به آن علاقه بیشتری نشان میدهند.
این پیامدهایی هم دارد. اگر فقط به دخترها و نه به پسرها عروسک یا لوازم آرایش بدهیم، آنها را آماده میکنیم خود را با چنین علایقی مرتبط کنند. مثلا میتوان با ابزار و ماشین اسباببازی، پسربچهها را علاقمند به سرگرمیهای پرفعالیتتر کرد.
با اینکه پسربچهها بوضوح از بازی با عروسک و کالسکه لذت میبرند، معمولا این اسباببازیها برایشان تهیه نمیشوند. پسر من مثل خواهرش عروسک بغل میکند و دوست دارد آن را با کالسکه اسباببازی این ور و آن ور ببرد.
کریستیا براون میگوید: "پسربچهها در سالهای اول زندگی علاقمند به مراقبت و رسیدگی کردن هستند ولی خیلی زود به آنها یاد میدهیم که این مهارتها «دخترانه» هستند و پسرها را برای این کارها مجازات میکنیم".
اگر پسربچهها از بازی با اسباببازیهایی منع شوند که دخترانه تلقی میشوند، ممکن است نتوانند مهارتهایی را یاد بگیرند که بعد در زندگی نیاز دارند.
وقتی پسربچهها همدیگر را از بازی با عروسک نهی میکنند و در همان حال میبینند مراقبت، بیشتر به عهده مادرشان است، این به آنها درباره مراقبت از دیگران چه چیزی را یاد میدهد؟ اینجا وارد حوزه "ماهیتگرایی زیستشناختی" میشویم، یعنی وقتی به یک رفتار یک ماهیت ذاتی نسبت میدهیم در حالیکه اگر دقیقتر نگاه کنیم، آن رفتار آموخته شده و ذاتی نیست. فقط هم اسباببازی نیست، خصلتها هم در معرض کلیشههای جنسیتی هستند.
"جامعه به آن تداوم میبخشد و ناآگاهانه ارزشهای مرتبط با مردانگی مسموم را ترویج میکند"والدین معمولا از این صحبت میکنند که پسرشان چقدر پرهیاهو است و از بازیهای خشن لذت میبرد اما دخترشان ملایمتر و سربهزیرتر است. تحقیقات عکس این را نشان میدهند.
منبع تصویر،
Javier Hirschfeld/Getty Images
توضیح تصویر،
کودکان دائم دنبال سرنخهایی میگردند که جایشان را در دنیا بیرون به آنها نشان دهد
در واقع مطالعات نشان میدهند انتظارات ما دیدگاهمان به دیگران و خودمان را شکل میدهد. در یک مطالعه، والدین تصویر چهرههایی با جنسیت نامشخص را، اگر خشمگین به نظر میرسیدند پسر و اگر غمگین یا خوشحال به نظر میرسیدند دختر میدانستند.
مادران بیشتر بر ویژگیهای جسمی پسرانشان تاکید میکنند و برای پسربچهها هدفها را ماجراجویانهتر از دختربچهها تعیین میکنند. آنها مهارت پسرشان در چهار دست و پا رفتن را بیش از آنکه هست ارزیابی میکنند در حالیکه هیچ تفاوتی در این باره یافت نشده است.
بنابراین سوگیریهای افراد میتوانند بر فرزندانشان تاثیر بگذارند و این کلیشهها را تقویت کنند.
زبان
زبان هم نقش مهمی دارد. بنا به گزارشها دختربچهها زودتر زبان باز میکنند و به حرف میافتند. این تفاوت اندک اما قابل مشاهده است، اما بر اساس تحقیقات میتواند به این دلیل باشد که مادران با دخترشان بیشتر از پسرشان حرف میزنند. آنها با دختران درباره احساسات هم بیشتر صحبت میکنند. از این نامحسوستر، کلماتی هستند که برای توصیف دختربچهها و پسربچهها برای یک رفتار کاملا مشابه استفاده میکنیم.
"علم هم مدتها دنبال پیدا کردن تفاوتهایی در زنان و مردان بود که این پیشداوریها را تقویت کنند"به عبارت دیگر، ما نادانسته طوری با دختربچهها رفتار میکنیم که خود را پرحرف و احساساتی و پسرها را قویتر و خشنتر ببینند.
پروفسور براون میگوید دلیل اینکه این باورهای غلط در زندگی ادامه پیدا میکنند روشن است. ما رفتارهایی را که با کلیشههای مورد نظرمان مطابقت ندارند نادیده میگیریم: "مثلا نادیده میگیریم که پسرها هم مواقعی بی سر و صدا مینشینند و کتاب میخوانند و دخترها در خانه با صدای بلند میدوند. به نظر میرسد مغز آنچه را که ما «اطلاعات ناهمخوان با کلیشه» مینامیم از قلم میاندازد".
بعضی مادر و پدرها سعی میکنند جنسیتی نباشند و مثلا برای دخترشان لباس و اسباببازیهایی میگیرند که معمولا برای پسرها به بازار عرضه میشوند، اما بندرت عکس این کار را میکنند. این خود درک جالبی از نگرش ما به جنسیت به دست میدهد؛ مرد همیشه جنس غالب و قوی تلقی میشود و این یعنی والدین، آشکار و پنهان، پسرها را از علاقمندی به آنچه دخترانه پنداشته میشود باز میدارند.
کوردلیا فاین توضیح میدهد که حتی از اوایل کودکی، "سلسله مراتب جنسیتی" بروز میکند و پسربچهها به "ننگ زنانگی" واکنش نشان میدهند.
این نشان میدهد چرا والدین با لباس پسرانه برای دخترها راحتتر هستند تا لباس دخترانه برای پسرها. یا اینکه چرا نگاهها به من مثبت بود با اینکه اصلا از عروسک خوشم نمیآمد و عاشق بالا رفتن از درخت بودم و رفتارم پسرانه بود. برای پسربچههایی که لباس دخترانه میپوشند یا دخترانه رفتار میکنند بر عکس است. ابراز خصلتهای زنانه از شان و منزلت مرد میکاهد و چنین افرادی حتی درآمد کمتری دارند.
پژوهشگران جنسیت توافق دارند که اینگونه ترجیح دادنها تا حد بسیار زیادی نتیجه تاثیر اجتماع است اما بر سر اینکه که آیا رفتارهای جنسیتی ذاتی هستند یا خیر اختلافنظر هست. مثلا شواهدی وجود دارند که دخترانی که در رحم مادر در معرض آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه) بودهاند، اسباب بازیهایی را بیشتر دوست دارند که معمولا پسرانه تلقی میشوند.
"آرام آرام مطالعات متعدد کذب بودن این تفاوتهای ادعایی را فاش کردند، با این حال دنیای ما سرسختانه جنسیتی باقی مانده است.با توجه به اینکه با نوزادان چگونه رفتار میشود، این خیلی هم عجیب نیست"کوردلیا فاین میگوید حتی این هم احتمالا تحت تاثیر محیط است.
میدانیم نوزادان به نشانههای اجتماعی دور و اطراف خود بسیار حساس هستند و از همان ابتدا تفاوتها را تشخیص میدهند. شکلگیری سوگیریهای جنسیتی در کودکی هم تحت تاثیر همسنوسالها است هم بزرگترها که رفتار نهادینه را ادامه میدهند و انتظار رفتارهای خاصی را دارند. دنیای جنسیتی ما با عوارض نگرانکنندهاش را همین شکل میدهد. برای مثال، وقتی دختربچهها وارد پیشدبستانی میشوند شکاف جنسیتی در ریاضیات وجود ندارد ولی بعد مرتب عمیقتر میشود، به دلیل انتظارات معلمها و دیگران و همینطور انتظاری که دختربچهها از خودشان دارند.
کوردلیا فاین میگوید این مسئلهساز است چون این کلیشههای جنسیتی که تقویت میشوند، با رویکردهای اخیر "به اصل برابری جنسیتی که جنسیت نباید علایق یا آینده را تعیینکند، مغایرت دارند".
اسباببازیهایی که برای پسرها به بازار عرضه میشوند، میتوانند بر شکلگیری مغز تاثیر بگذارند و ارتباطات عصبیای را در آن شکل دهند که در چنین سوگیریهایی نقش دارند، مثل درک فضایی. برای نمونه دختربچههایی که سه ماه تتریس (نوعی بازی ویدئویی) بازی کردند، مناطقی از مغزشان که مربوط به پردازش بصری بود بزرگتر از دختربچههایی بود که این بازی را نکرده بودند.
منبع تصویر،
Javier Hirschfeld/Getty Images
توضیح تصویر،
نادیده گرفتن برخی رفتارها باعث تقویت باورهای کلیشهای بیپایه میشوند
اگر سرگرمیهای مختلفی در اختیار دخترها و پسرها گذاشته شود، طبیعتا مغزشان خود را با آنها وفق میدهد.
جینا ریپون عصبشناس دانشگاه آستون میگوید همین واقعیت که ما در یک دنیای جنسیتی زندگی میکنیم، میتواند مغز را جنسیتی کند. این یک فرهنگ پسرانه را شکل میدهد که در پسربچهها نهادینه میکند به یک شکل خاصِ مردانه رفتار کنند و اگر چنین نکنند ممکن است همسن و سالهایشان طردشان کنند. جینا ریپون عقیده دارد که اگر بر تفاوتها تمرکز کنیم یعنی داریم باورهای غلط را میپذیریم، مثلا اینکه پسرها در علوم بهترند و دخترها در مراقبت کردن. این باورها در بزرگسالی هم ادامه پیدا میکنند.
"برخی مادر و پدرها یا کسانی که از کودکان مراقبت میکنند قصد ندارند با دختربچهها و پسربچهها رفتار متفاوتی داشته باشند، ولی شواهد نشان میدهند که این تفاوت را میگذارند، حتی قبل از تولد"وقتی درباره نمره امتحان ریاضی سوال میشود، زنها خود را دستِ کم میگیرند و مردان در نمراتشان غلو میکنند. زنان همچنین، در آزمونها خوب عمل نمیکنند وقتی پیش از امتحان به آنها گفته شود زنان معمولا در این آزمون نمره خوبی نمیگیرند. این میتواند در مدرسه، دانشگاه و کار تاثیر بگذارد که میگذارد.
موضوع نگرانکننده این است که بعضی صفات مردانه که از ابتدا بر آنها تاکید میشود و بعد نهادینه میشوند، با خشونت جنسی مردان با زنان مرتبطند. مگان ماس روانشناس دانشگاه ایالتی میشیگان میگوید کسانی که مرتکب خشونت جنسی میشوند، در "مردانگی مهاجم" نمره زیادی میگیرند، این باور غلط که مردها ذاتا مهاجمترند و باید به ارضای جنسی برسند اما زنان به طور طبیعی مطیعاند.
مگان ماس همچنین میگوید تحقیقات نشان دادهاند دخترهایی که به "پرنسسها" (شاهزادهخانمها) علاقمندند، بیشتر به ظاهر خود اهمیت میدهند و احتمال "خودشیانگاری" در آنها بیشتر است، "یعنی خود را یک شی جنسی ببینند."
علاوه بر این، دخترانی که در "کلیشههای جنسیتی جنسی" امتیاز زیادی میگیرند، صفات مرتبط با هوش را کماهمیت میپندارند.
یک مطالعه نشان داد دخترها و پسرها از همان ابتدا جذابیت را با "هوش و لیاقت" ناسازگار میبینند.
کریستیا براون و همکارانش در مقالهای در سال ۲۰۲۰ استدلال کردند خشونت جنسی مردان با زنان دقیقا به دلیل همین ارزشهای رایجی هستند که ما برای کودکان تعریف و در آنها نهادینه میکنیم. این از تعاملهای اجتماعی با والدین، مدرسه، رسانه و همسالان ناشی میشود. به گفته کریستیا براون، "خودشیانگاری جنسی در دختران بسیار زود شروع میشود".
یکی از دلایلی که این دیدگاههای جنسیتی و خوددرستبینی همچنان وجود دارند تا حدی این است که دائم درباره تفاوتهای ذاتی مغز زن با مرد گزارش منتشر میشود در حالیکه به بیشتر مطالعات تصویربرداری مغز که هیچ تفاوت جنسیتی پیدا نکردهاند، یا اصلا اشارهای نمیشود یا بعضی منتشر نشدهاند، پدیدهای که به آن "مسئله کشوی بایگانی" یا "سوگیری انتشار" میگویند، یعنی تحقیقاتی که تفاوت معنیدار آماری پیدا نمیکنند کنار گذاشته میشوند، منتشر نمیشوند و به آنها اشاره نمیشود و زیر ذرهبین قرار نمیگیرند.
"در مطالعهای، مادرانی که میدانستند جنین پسر است حرکاتش را در شکم خود معمولا "قوی" و "محکم" توصیف میکردند"در مطالعاتی هم که تفاوتهای جزئی پیدا میکنند، واقعا سخت میشود ثابت کرد فرهنگ یا پیشفرضهای کلیشهای نقش بازی نکرده باشند.
منبع تصویر،
Javier Hirschfeld/Getty Images
توضیح تصویر،
برخی تحقیقات نشان میدهند مادران با نوزادان و کودکان دختر بیشتر حرف میزنند
مسئله دیگر اینکه مغز را نمیتوان به مغز زن و مغز مرد تقسیمبندی کرد.
دکتر دفنا جوئل، عصبپژوه، و همکارانش در یک مطالعه ۱۴۰۰ اسکن مغز را تجزیه و تحلیل کردند. آنها متوجه شدند مغز زنان و مردان از نظر "توزیع کل ماده خاکستری، کل ماده سفید و ارتباطهای عصبیای که بررسی کردیم، همپوشانی وسیع دارند." یعنی ما بیشتر از اینکه باهم تفاوت داشته باشیم، به یکدیگر شبیه هستیم.
یک مطالعه دیگر نشان داد وقتی به شرکت کنندگان گفته میشود جنسیت آنها فاش نمیشود، زنان در بازیهای ویدئویی به اندازه مردان خشن رفتار میکنند. ولی وقتی گفته میشود آزمایشگر جنسیت آنها را میداند، کمتر خشونت میکنند؛ مطابق همان کلیشه که زنها کمتر خشن هستند و عاطفیترند.
اگر واکنشهای فیزیولوژیک را در نظر بگیریم، پاسخ زنان و مردان به موقعیتهایی که همدردی را برمیانگیزند یکسان است، فقط زنان از همان سنین پایین بار آمدهاند که در قبال این حس بظاهر زنانه بیشتر عمل کنند.
این یعنی برای تغییر قابل توجه، هرکس باید از سوگیریها و تعصبات خود آگاه شود و به آنچه با پیشداوریهایش جور درنمیآید بدقت نگاه کند. قائل شدن حتی تفاوتی کوچک بین زن و مرد، میتواند در مرور زمان ابعاد بزرگی پیدا کند.
بد نیست یادآوری کنیم نهادینه شدن باورهای نادرستی مثل اینکه پسرها پرسروصداترند بحدی است که وقتی عکس آن جلوی چشم اتفاق میافتد، توجهی جلب نمیکند.
دختر من به اندازه برادرش، حتی بیشتر، پرسروصداست. پسرم هم عاشق این است که ادای آشپزی کردن را درآورد. با اینکه این مثال شخصی را نمیتوان نمونه کل گرفت اما با باورهای رایج درباره دخترها و پسرها هم منطبق نیست؛ وگرنه برای من آسانتر بود بر علاقه پسرم به بالا رفتن از در و دیوار و کشش دخترم به رنگ صورتی و اشیا براق تاکید کنم و نادیده بگیرم که بارها بارها دخترم با ماشین و پسرم با عروسک بازی کردهاند.
وقتی لاجرم فرزندانمان شروع میکنند به توجه به تفاوتهای جنسیتی، میتوانیم با آوردن مثالهای متفاوت، کلیشهها و قالبهای از پیش تعیینشده را بشکنیم و مثلا توضیح دهیم که دخترها هم فوتبال بازی میکنند و پسرها هم میتوانند موی بلند داشته باشند.
میتوانیم اسباببازیهای متنوعتر و متفاوتتری را بدون توجه به جنسیت در اختیار آنها قرار دهیم.
"از زمانی که تشخیص جنسیت بیولوژیک جنین با تصویربرداریهای پزشکی رایج شده، اولین سوال از پدر و مادرهایی که منتظر تولد فرزندشان هستند این است که جنسیت بچه چیست"مگان ماس میگوید باید تا حد امکان فرصتهایی را به وجود آوریم که تجربیات آنها "برخلاف سیل این بازیهای جنسیتی باشد".
اگر درنیابیم که در بدو تولد، همه بیشتر شبیه هم هستیم تا متفاوت و بر این اساس با فرزندانمان رفتار نکنیم، دنیای ما جنسیتی خواهد ماند. کنارگذاشتن این پیشداوریهای بیپایه کار آسانی نیست، ولی شاید همه بتوانیم قبل از اینکه به پسربچهای بگوییم چقدر شجاع است و به دختربچه ای بگوییم چقدر مهربان است، یک بار دیگر فکر کنیم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران