این فرمانده ارتش نابغه نظامی است /یک نامه محرمانه خطاب به یک فرمانده +عکس
یکیدیگر از فرماندهان دلیر و مبتکر ارتش جمهوری اسلامی ایران که در دوران دفاع مقدس با استفاده از نبوغ نظامی و ابتکار عمل خود حماسههای ماندگار خلق کرد و باعث پیروزی نیروهای نظامی کشورمان در بسیاری از عملیات شد، امیر سرتیپ منوچهر کهتری است.
او در بهمنماه سال ۱۳۱۴ در روستای زرند از توابع شهرستان سومار استان کرمانشاه متولد و پس از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۳۲ وارد دانشکده افسری ارتش شد. امیر سرتیپ کهتری در سال ۱۳۳۵ از دانشکده افسری فارغ التحصیل و در گردان دو لشکر ۷ مشغول به خدمت شد.
وی پس از گذراندن دوره عالی نظامی در سال ۱۳۵۰ به لشکر ۷۷ خراسان رفت و با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیریهای متعدد توسط عناصر ضد انقلاب در منطقه کردستان، از اولین فرماندهانی بود که همراه با گردان ۱۵۳ در منطقه مهاباد حضور پیدا کرد.
به هنگام آماده شدن نیروهای تحت امر امیر سرتیپ کهتری برای اعزام به منطقه مهاباد، حوادثی روی میدهد که هوشیاری و نبوغ نظامی این فرمانده دلیر مشخص میشود. در همان زمان، اخبار ناگوار کردستان و بیرحمی نیروهای ضد انقلاب در برخورد با نیروهای نظامی کشورمان، دهان به دهان بین سربازان و درجهداران گردان ۱۵۳ که تحت امر وی بودند، نقل شده و باعث میشود که آن نیروها تا حدودی اعتماد به نفس و روحیه خود را از دست دهند.
سرهنگ کهتری که از ماجرا باخبر میشود و روز قبل از حرکت به سمت مهاباد همه نیروها را جمع میکند و با سخنانی روحیهبخش غرورآفرین دوباره آنها را آماده رزم میکند. او میگوید: «به یاری خدا با همین تعداد و با همین وضعیت که میرویم باز خواهیم گشت و اجازه نخواهیم داد که دشمن کوچکترین ضربهای به ما بزند، به شما قول میدهم که نگذارم حتی یک قطره خون از بینی شما بریزد.»
این گفتههای سرهنگ کهتری چنان روحیهای به آن نیروها میدهد که همه یکصدا فریاد میزنند زنده باد سرگرد کهتری! نابود باد ضد انقلاب.
چند ساعت قبل از حرکت کهتری و نیروهایش به سمت مهاباد از طریق تلفن به او خبر میدهند که پدرش در هنگام عزیمت از کرمانشاه به طرف تهران، در حادثه تصادف فوت کرده است. او با شنیدن این خبر به معاون گردان خود که در نزدیکی اش بود میگوید: «دلم نمیخواهد افرادم بدانند که پدرم فوت کرده، چون ممکن است این خبر باعث تضعیف روحیه آنان شود.
"او با شنیدن این خبر به معاون گردان خود که در نزدیکی اش بود میگوید: «دلم نمیخواهد افرادم بدانند که پدرم فوت کرده، چون ممکن است این خبر باعث تضعیف روحیه آنان شود"میرویم به مهاباد و بدگعد از آنکه برگشتیم، برای او در قوچان مراسم خطمی برگزار میکنیم.»
نحوه رفتار سرهنگ کهتری در موقعیتها و چگونگی برخورد و با شرایط پیش آمده ناشی از نبوغ نظامی اوست.
یکی از مهمترین نشانههای افراد خلاق و دارای نبوغ نظامی مثبتنگری آنان و القای روحیه مثبت به دیگران است، مثبت نگری به معنای امید داشتن به موفقیت و قابل دسترس دانستن آن است که انگیزه تلاش و فعالیت را در انسان بیشتر میکند و تا انسان ثمره موفقیت را در ذهن خود تجسم نکند، دست به تلاش و کار نمیزند.
در زمانی دیگر و به هنگام حرکت کهتری و نیروهایش از مشهد به طرف مهاباد، چند قبضه توپ ضدهوایی و یک فروند بالگرد ۲۰۴ شناسایی برای پشتیبانی در اختیار گردان قرار داده میشود؛ اما کهتری که فرماندهی با تجربه بود، بالگرد را همراه خود نمیبرد؛ چون میدانست که استفاده از بالگرد در آن شرایط باعث خواهد شد که ضد انقلاب بسیار هوشیارتر شود و مشکلاتی را برای گردانش فراهم کند.
بررسی و پیگیری مراحل بعدی در زمان ورود سرگرد کهتری و نیروهایش به مهاباد و نحوه درگیری آنها با نیروهای ضد انقلاب نیز نشان میدهد که آنان بدون سر و صدا و به طور غافلگیرانه به دشمن حمله کرده و پیروز میشوند.
سرگرد کهتری که به عنوان یک فرمانده نظامی تمام لوازم تاکتیکی، تکنیکی، مطالعاتی و آموزشی را در اختیار داشته با استفاده از نبوغ نظامی خود از این ابزار و لوازم در موقعیتهای مختلفی و مناسب بهره میگیرد تا در نهایت از فرآیند کلش نظامی خود نتیجه مطلوب و موفقی را بگیرد.
به طور کلی بررسی اقدامات امیر سرتیپ کهتری بیانگر وجود شاخصههایی از نبوغ نظامی و ابتکار عمل این فرمانده دلیر ارتش است که از جمله آنها میتوان جرئت، جسارت و شهامت او را بیان کرد.
در واقع وجود این مشخصهها در یک فرمانده باعث میشود که توکل او به خداوند و بهره گیری از شرایط جنگ به نیروی دشمن هجوم برده و این جرئت و جسارت فرمانده در بیشتر مواقع به عنوان پلی برای دستیابی نیروهای نظامی به پیروزی عمل میکند.
به راستی شجاعت، جرئت و جسارت امیر کهتری در آن شرایط سخت روزهای اولیه جنگ و با توجه به شرایط حاکم بر اوضاع کشور که رسیدن نیروهای کمکی و یا سایر حمایتهای پشتیبانی، بسیار دشوار و در حد غیر ممکن بوده، امری ستودنی است؛ به خصوص اینکه نیروهای ارتش بعث عراق با تمام امکانات و تجهیزات نظامی خود به آن منطقه یورش برده بودند و هدفی جز تصرف کامل شهرهای آبادان و خرمشهر نداشتند. از دیگر مشخصههای نبوغ نظامی امیر کهتری در اقدام مذکور باید به سرعت کنش و واکنش او اشاره کرد.
ماجرای نامهای محرمانه به یک فرمانده ارتشی
با شروع جنگ تحمیلی وقتی که نامه ای محرمانه از سوی مقامات نظامی کشور به دست فرمانده تیپ قوچان برای اعلام وضعیت جنگی کشور و درخواست اعزام یک گردان آماده برای پشتیبانی لشکر ۹۲ زرهی به خوزستان میرسد، او میگوید: «از آنجایی که گردان ۱۵۳ از لحاظ تجهیزات و نیروهای آموزش دیده امتحانش را بارها پس داده و نسبت به سایر گردانها آمادهتر است، میخواهم که این مأموریت را به عهده بگیرد.»
پس از این نامه، امیر سرتیپ کهتری و نیروهایش بر اساس ماموریتی که در روز اول مهرماه ۱۳۵۹ با امضای امیر سرلشکر فلاحی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش به او ابلاغ شده بود برای دفاع از خرمشهر حرکت میکنند. قبل از حرکت کهتری به نیروهایش چنین میگوید: «عزیزان من! ما به یک مأموریت ویژه اعزام میشویم. مأموریت دفاع از حریم مقدس کشور اسلامیمان ایران عزیز و ناموسمان؛ پس در این مأموریت چنان عمل کنید که وقتی به دامن خانوادههایتان بر میگردید، همگی سرافراز و سربلند باشید. بدانید که جنگ هر چه قدر طول بکشد سرانجام به پایان خواهد رسید.
سعی کنید وقتی بر میگردید کاری نکرده باشید که شرمنده از انجام و یا بیان آن باشید. خیلی ساده بگویم مرگ مانند سگی است که هر لحظه برای دریدن شما هجوم میآورد و در تعقیبتان است. اگر از او فرار کنید برای از بین بردن شما حریصتر و درندهتر خواهد شد؛ اما اگر در مقابلش بایستید و آغوش برایش بگشایید، در مقابل شما رام و مطیع خواهد بود».
امیری که باعث شد حصر آبادان شکسته شود
امیر سرتیپ منوچهر کهتری درباره عملیات ثامن الائمه (ع) و شکست حصر آبادان میگوید:« آبادان نقطه حساسی در ایران بود و اگر عراق موفق به اشغال آبادان میشد جنگ به نفع او تمام میشد لذا این حساسیت دلیل اصلی دستور امام خمینی (ره) برای شکست حصر آبادان بود». پیروزی در عملیات ثامن الائمه (ع) مانند نوری برای مردم کشور و رزمندگان بود و عراق بعد از شکست در این عملیات مطمئن شد ایران امنیت کامل دارد طوری که از آن به بعد جنگ برای آنها بیشتر مسابقه بود. لشکر ۷۷ جزو نیروهای حضرت امام رضا (ع) بود و نیروها قبل از اعزام به مأموریت به زیارت آن حضرت میرفتند.
نیروهای گردان ۱۵۳ از ته دل میجنگیدند و هیچ وقت به فکر حفظ مال و جان خود نبودند.
"قبل از حرکت کهتری به نیروهایش چنین میگوید: «عزیزان من! ما به یک مأموریت ویژه اعزام میشویم"امکانات زیاد نداشتند، اما فقط برای دفاع در برابر دشمن آمده بودند و برای همین شکست ناپذیر شدند. او میگوید «یکی از شیرینترین خاطرات من پیروزی در شکست حصر آبادان بود. رهبر معظم انقلاب در این عملیات همراه ما بود و مردم بعد از پیروزی از شوق خود در استقبال از نیروها گوسفند قربانی میکردند.
من حتی یک ساعت هم به مرخصی نرفتم و از چند ناحیه، سر، بازو و پشت مجروح شدم، در سنگر مینشستم تا زخم هایم را پانسمان کنند و بعد حرکت میکردم. پس از ابلاغ و حرکت به سوی آبادان در مسیر با بیسیم به من دستور دادند که رئیس جمهور وقت گفته است به جای دیگری جز آبادان بروم، مانده بودم چه کنم، گردان را به همراه معاونم به سوی آبادان روانه کردم و خودم به قرارگاهی که همان نزدیکی بود رفتم.
رهبر معظم انقلاب که در آن مقر حضور داشتند از من سؤال کردند و من دستور نرفتن به آبادان را اطلاع دادم، ایشان پرسیدند وضعیتتان چطور است، گفتم همه چیز خوب است، سپس ایشان مقداری پول برای هزینه راه به من دادند و گفتند شما به آبادان بروید و ایشان مرا روانه آبادان کردند.»
امیر آبادان شرح رشادتهای امیر سرتیپ کهتری
تمام خاطرات امیر سرتیپ کهتری در کتابی با عنوان «امیر آبادان» منتشر شده که رهبر معظم انقلاب نیز بر روی آن یادداشتی نوشتند.
تقریر مقام معظم رهبری به این شرح است: «در این ماجرای مهم و تعیینکننده، یک گردان از ارتش نیز نقش بسیار اساسی داشت و فرمانده آن به نام "سرهنگ کهتری" همان روزها به خاطر مقاومت شجاعانه و فداکارانهاش خیلی معروف شد. کاش از اینها هم در این نوشته یادی شده بود.»
۲۷۲۷
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران